درختی سوخت
دودش شعری گریان
برای باغ نوشت.
باغ که سوخت دودش
داستانی بس غمگین
برای کوه نوشت.
کوه که سوخت
دودش قصیدهای اشکآلود
برای روستا نوشت.
روستا که سوخت
دودش نمایشنامهای تراژیک
برای شهر نوشت.
در شهر اما زنی بود
که زیبایی درخت و کوه و روستا و
شهر را یک جا در دل و قامتش داشت
آنگاه که بهخاطر آزادی خودسوزی کرد
دودش داستانی بیپایان
برای سراسرِ سرزمین نوشت...
#شیرکو_بیکس
@peshrawcpiran
@peshrawcpiran
دودش شعری گریان
برای باغ نوشت.
باغ که سوخت دودش
داستانی بس غمگین
برای کوه نوشت.
کوه که سوخت
دودش قصیدهای اشکآلود
برای روستا نوشت.
روستا که سوخت
دودش نمایشنامهای تراژیک
برای شهر نوشت.
در شهر اما زنی بود
که زیبایی درخت و کوه و روستا و
شهر را یک جا در دل و قامتش داشت
آنگاه که بهخاطر آزادی خودسوزی کرد
دودش داستانی بیپایان
برای سراسرِ سرزمین نوشت...
#شیرکو_بیکس
@peshrawcpiran
@peshrawcpiran
درختی سوخت
دودش شعری گریان
برای باغ نوشت.
باغ که سوخت دودش
داستانی بس غمگین
برای کوه نوشت.
کوه که سوخت
دودش قصیدهای اشکآلود
برای روستا نوشت.
روستا که سوخت
دودش نمایشنامهای تراژیک
برای شهر نوشت.
در شهر اما زنی بود
که زیبایی درخت و کوه و روستا و
شهر را یک جا در دل و قامتش داشت
آنگاه که بهخاطر آزادی خودسوزی کرد
دودش داستانی بیپایان
برای سراسرِ سرزمین نوشت...
#شیرکو_بیکس
🆔️ @peshrawcpiran
🆔️ @peshrawcpiran
دودش شعری گریان
برای باغ نوشت.
باغ که سوخت دودش
داستانی بس غمگین
برای کوه نوشت.
کوه که سوخت
دودش قصیدهای اشکآلود
برای روستا نوشت.
روستا که سوخت
دودش نمایشنامهای تراژیک
برای شهر نوشت.
در شهر اما زنی بود
که زیبایی درخت و کوه و روستا و
شهر را یک جا در دل و قامتش داشت
آنگاه که بهخاطر آزادی خودسوزی کرد
دودش داستانی بیپایان
برای سراسرِ سرزمین نوشت...
#شیرکو_بیکس
🆔️ @peshrawcpiran
🆔️ @peshrawcpiran
در برابر چشمان آسمان ابر را
در برابر چشمان ابر باد را
در برابر چشمان باران خاک را دزدیدند
و در خاک نیز
چشمانی را پنهان کردند
که دزدها را دیدهبودند.
«#شیرکو_بیکس»
ترجمه:مریوان حلبجه ای
🆔️ @peshrawcpiran
🆔️ @peshrawcpiran
در برابر چشمان ابر باد را
در برابر چشمان باران خاک را دزدیدند
و در خاک نیز
چشمانی را پنهان کردند
که دزدها را دیدهبودند.
«#شیرکو_بیکس»
ترجمه:مریوان حلبجه ای
🆔️ @peshrawcpiran
🆔️ @peshrawcpiran
#شعر📃
✍نام من «نارضایتی» است
زادهی شهر آشوب
و کوچه پس کوچههای گرسنگی و رنج..
اما ازین پس دیگر
سکوت نخواهم کرد..
ازین پس رهسپار واماندهی انتظارهای نامعلوم
و تکرار واژگان بیهوده و الکن نیستم
از امروز
هموطن جغرافیایِ میهنی دزدیده شده نیستم..
میهنی که
گاه انگشتی از آن را قطع میکنند
و گاه گوش و
گاه چشمی از آن ناپدید میشود
و گاه واژهای از آن زنده به گور..
با اینهمه نه فریادی بر میآورد
و نه زخمی از آن پدیدار میشود...
« #شیرکو_بیکس»
برگردان: #شاهین_سلحشور
🆔️ @peshrawcpiran
🆔️ @peshrawcpiran
✍نام من «نارضایتی» است
زادهی شهر آشوب
و کوچه پس کوچههای گرسنگی و رنج..
اما ازین پس دیگر
سکوت نخواهم کرد..
ازین پس رهسپار واماندهی انتظارهای نامعلوم
و تکرار واژگان بیهوده و الکن نیستم
از امروز
هموطن جغرافیایِ میهنی دزدیده شده نیستم..
میهنی که
گاه انگشتی از آن را قطع میکنند
و گاه گوش و
گاه چشمی از آن ناپدید میشود
و گاه واژهای از آن زنده به گور..
با اینهمه نه فریادی بر میآورد
و نه زخمی از آن پدیدار میشود...
« #شیرکو_بیکس»
برگردان: #شاهین_سلحشور
🆔️ @peshrawcpiran
🆔️ @peshrawcpiran
#پرچم
پیش از برافراشتن پرچم
من آزادی رنگ های آن را می خواهم
پیش از سرود
من استقلال واژه هایش را می جویم
پیش از رادیو
من رهایی همه ی صداها را طالبم
پیش از تلویزیون
من خواهان خودمختاری جغرافیای همهی چشم هایم
💐آن زمان كه پرندهگانی در آسمان كشته می شوند
حتي اگر ستاره و ابر
باد و آفتاب هم
جنايتكاران را نبينند
افق هم خودش را به كری اگر بزند
كوه و آب نيز فراموششان كنند
سرانجام تك درختی پيدا می شود
ببيندشان و نامشان را
بر ريشههای خود بنويسد...
💐آزادی؟ کدامین آزادی؟
آزادی، اسبیست خسته و لنگان
که هر روز گلوله بارَش میزنند.
سرزمین؟ کدامین سرزمین؟
آن سرزمینی که
روز به غارتش میبرند؟
آن دشتی که برهوتش کردهاند
یا آن کوهستانی که صخرهاش
سنگ مُرده شورخانه شده است؟
💐آرزو نمیکنم
تفنگها با موج خونهای ریخته غرق شوند
آرزویم این است
دختر و پسر سرزمینم
روزی یک بار
با پرواز بال نگاهشان
غبار روی کتابی را بتکانند.
💐همهچیز تنهاست امروز؛
چونان غریبی مادرم
تنها؛ چونان پیکر پدرم
چونان جسدهای بینامِ افتاده بر زمین…
💐چه درازنای بیپایانی دارد این فصل
اما من پایداری خواهم کرد
تا تو چون صنوبری بالا شوی
و من تا وقت مرگ
نزد تو خواهم ماند
تا... تابوتام را از تو بتراشند...
✍#شیرکو_بیکس
🆔 @peshrawcpiran
پیش از برافراشتن پرچم
من آزادی رنگ های آن را می خواهم
پیش از سرود
من استقلال واژه هایش را می جویم
پیش از رادیو
من رهایی همه ی صداها را طالبم
پیش از تلویزیون
من خواهان خودمختاری جغرافیای همهی چشم هایم
💐آن زمان كه پرندهگانی در آسمان كشته می شوند
حتي اگر ستاره و ابر
باد و آفتاب هم
جنايتكاران را نبينند
افق هم خودش را به كری اگر بزند
كوه و آب نيز فراموششان كنند
سرانجام تك درختی پيدا می شود
ببيندشان و نامشان را
بر ريشههای خود بنويسد...
💐آزادی؟ کدامین آزادی؟
آزادی، اسبیست خسته و لنگان
که هر روز گلوله بارَش میزنند.
سرزمین؟ کدامین سرزمین؟
آن سرزمینی که
روز به غارتش میبرند؟
آن دشتی که برهوتش کردهاند
یا آن کوهستانی که صخرهاش
سنگ مُرده شورخانه شده است؟
💐آرزو نمیکنم
تفنگها با موج خونهای ریخته غرق شوند
آرزویم این است
دختر و پسر سرزمینم
روزی یک بار
با پرواز بال نگاهشان
غبار روی کتابی را بتکانند.
💐همهچیز تنهاست امروز؛
چونان غریبی مادرم
تنها؛ چونان پیکر پدرم
چونان جسدهای بینامِ افتاده بر زمین…
💐چه درازنای بیپایانی دارد این فصل
اما من پایداری خواهم کرد
تا تو چون صنوبری بالا شوی
و من تا وقت مرگ
نزد تو خواهم ماند
تا... تابوتام را از تو بتراشند...
✍#شیرکو_بیکس
🆔 @peshrawcpiran
✍آن زمان كه پرندهگانی در آسمان كشته می شوند
حتی اگر ستاره و ابر
باد و آفتاب هم
جنايتكاران را نبينند
افق هم خودش را به كری اگر بزند
كوه و آب نيز فراموششان كنند
سرانجام تك درختی پيدا می شود
ببيندشان و نامشان را
بر ريشههای خود بنويسد...
#شیرکو_بیکس
🆔 @peshrawcpiran
حتی اگر ستاره و ابر
باد و آفتاب هم
جنايتكاران را نبينند
افق هم خودش را به كری اگر بزند
كوه و آب نيز فراموششان كنند
سرانجام تك درختی پيدا می شود
ببيندشان و نامشان را
بر ريشههای خود بنويسد...
#شیرکو_بیکس
🆔 @peshrawcpiran
پیش از برافراشتن پرچم
من آزادی رنگهای آن را میخواهم
پیش از سرود
من استقلال واژههایش را میجویم
پیش از رادیو
من رهایی همهی صداها را تالبم
پیش از تلویزیون
من خاهان خودمختاری
جغرافیای همهی چشمهایم.
✍#شیرکو_بیکس
🆔 @peshrawcpiran
من آزادی رنگهای آن را میخواهم
پیش از سرود
من استقلال واژههایش را میجویم
پیش از رادیو
من رهایی همهی صداها را تالبم
پیش از تلویزیون
من خاهان خودمختاری
جغرافیای همهی چشمهایم.
✍#شیرکو_بیکس
🆔 @peshrawcpiran
🔷🔶🔹🔸
بمن بگویید:
از شرق تا به غرب،
از بالا تا پایین ،
این سرزمین ها
از قدیم الایام تا به امروز
طناب های دار
چه چیزی را توانستهاند
در ما بکشند!؟
چه کاری توانستهاند
با فریاد بلند مبارزه
و آزادی مان بکنند
طناب های دار توانسته اند
«شاهو» را بترسانند..؟
توانسته اند دریاچه ی
« وان» و «ارومیه»
را خاموش کنند..؟
توانسته اند
« پیر مگرون»
را به زانو درآورند ؟
چه چیزی را به طناب دار نسپرد
و اعدام نکرد؟
از رویا تا شعر
واز شعر تا زن
و از زن تا نان
و تا آب و
تا گل و
تا چشمه...
آن چه را هرگز هرگز نتوانست
اعدام کند آینده
و آزادی است.
«#شیرکو_بیکس»
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
بمن بگویید:
از شرق تا به غرب،
از بالا تا پایین ،
این سرزمین ها
از قدیم الایام تا به امروز
طناب های دار
چه چیزی را توانستهاند
در ما بکشند!؟
چه کاری توانستهاند
با فریاد بلند مبارزه
و آزادی مان بکنند
طناب های دار توانسته اند
«شاهو» را بترسانند..؟
توانسته اند دریاچه ی
« وان» و «ارومیه»
را خاموش کنند..؟
توانسته اند
« پیر مگرون»
را به زانو درآورند ؟
چه چیزی را به طناب دار نسپرد
و اعدام نکرد؟
از رویا تا شعر
واز شعر تا زن
و از زن تا نان
و تا آب و
تا گل و
تا چشمه...
آن چه را هرگز هرگز نتوانست
اعدام کند آینده
و آزادی است.
«#شیرکو_بیکس»
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
🔷🔶🔹🔸
در سرزمین من ،
روزنامه «لال» به دنیا میآید ،
رادیو «کَر» و تلویزیون «کور» !
و کسانی که طالبِ سالم
زاده شدن این همه باشند را
لال ، کَر و کور میکنند و میکشند !
#شیرکو_بیکس
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
در سرزمین من ،
روزنامه «لال» به دنیا میآید ،
رادیو «کَر» و تلویزیون «کور» !
و کسانی که طالبِ سالم
زاده شدن این همه باشند را
لال ، کَر و کور میکنند و میکشند !
#شیرکو_بیکس
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
بر سر یک خیابان وسیع
منتظر تکە نانی بود کە خدا برساند
خدا سرما فرستاد
طوفان فرستاد
گردباد و گرد و خاک فرستاد
شهربانی چند مامور
و حکومت چند پلیس فرستاد
اما آنچە هرگز و هرگز نیامد
نان بود!!
#شیرکو_بیکس
🆔 @peshrawcpiran
منتظر تکە نانی بود کە خدا برساند
خدا سرما فرستاد
طوفان فرستاد
گردباد و گرد و خاک فرستاد
شهربانی چند مامور
و حکومت چند پلیس فرستاد
اما آنچە هرگز و هرگز نیامد
نان بود!!
#شیرکو_بیکس
🆔 @peshrawcpiran
🛑دو شعر از شاعر کورد #شیرکو بیکس (با زیرنویس فارسی) درباره تهران، شهری که در آنجا میتوانند مهاجران و کارگران را بیرحمانه استثمار و حتی به کام مرگ بکشانند.
در روز خاکسپاری #ژینا_امینی، پدربزرگ او بر سر مزارش با چشمانی پراشک شعر «تهران برای هیچکس نمیخندد» را خواند. امروز باید گفت «کرج هم برای هیچکس نمیخندد»!
به یاد #محمد_حسینی، کارگر در یک مرغداری که پدر و مادرش را بیش از ۱۵ سال پیش از دست داده بود و هیچ کس را نداشت که پیگیر وضعیتش باشد. او، کارگری بود که برای امرارمعاش هر روز مسیر قزوین ـ کرج در آمد و شد بود، در تنهایی توسط قاتلان و با حکم قضایی در بیدادگاه اعدام شد.در ویدئوی که نهادهای قضایی و امنیتی منتشر کرده اند، او با لباس کار نارنجی در صحنه دیده میشود.
به یاد #محمد_مهدی_کرمی ۲۲ساله، اهل روستایی در شهرستان بیجار در کردستان و ساکن نظر آباد شهر کرج، پسر یک کارگر دست فروش که قبل اعدام چندبار تا پای مرگ رفته بود و از شکنجه، ضرب وشتم با چشم و دست و پای بسته تا لگد به سر و بیهوشی، از میله آهنی به کف پا و شوکر در قسمتهای مختلف بدن، هر آنچه عذاب ممکن بود، بر سرش آورده بودند.
💢يكشنبه ١٨ دى ١٤٠١
در روز خاکسپاری #ژینا_امینی، پدربزرگ او بر سر مزارش با چشمانی پراشک شعر «تهران برای هیچکس نمیخندد» را خواند. امروز باید گفت «کرج هم برای هیچکس نمیخندد»!
به یاد #محمد_حسینی، کارگر در یک مرغداری که پدر و مادرش را بیش از ۱۵ سال پیش از دست داده بود و هیچ کس را نداشت که پیگیر وضعیتش باشد. او، کارگری بود که برای امرارمعاش هر روز مسیر قزوین ـ کرج در آمد و شد بود، در تنهایی توسط قاتلان و با حکم قضایی در بیدادگاه اعدام شد.در ویدئوی که نهادهای قضایی و امنیتی منتشر کرده اند، او با لباس کار نارنجی در صحنه دیده میشود.
به یاد #محمد_مهدی_کرمی ۲۲ساله، اهل روستایی در شهرستان بیجار در کردستان و ساکن نظر آباد شهر کرج، پسر یک کارگر دست فروش که قبل اعدام چندبار تا پای مرگ رفته بود و از شکنجه، ضرب وشتم با چشم و دست و پای بسته تا لگد به سر و بیهوشی، از میله آهنی به کف پا و شوکر در قسمتهای مختلف بدن، هر آنچه عذاب ممکن بود، بر سرش آورده بودند.
💢يكشنبه ١٨ دى ١٤٠١
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✍️شعر و اجرا:
#شیرکو بیکس
برگردان: #ماردین
همچون کشتیای سوراخ
به قلب خود مینگرم؛
آب، آرام آرام داخل میشود و
من بازش میگـردانم...
تا کاسەای غم کهنە
بیرون میریزم
کاسەای دیگـر غم تازه
جایگزین میشود!
آه! از این کشتی بی در و پیکــر
نه آن است که غرق شود
و نه آنکه در این گرداب
در ساحلی لنگر بگیرد...
💢دوشنبه ٨ آبان ۱۴۰۲
https://t.me/peshrawcpiran
www.facebook.com/Peshrawcpiran
#شیرکو بیکس
برگردان: #ماردین
همچون کشتیای سوراخ
به قلب خود مینگرم؛
آب، آرام آرام داخل میشود و
من بازش میگـردانم...
تا کاسەای غم کهنە
بیرون میریزم
کاسەای دیگـر غم تازه
جایگزین میشود!
آه! از این کشتی بی در و پیکــر
نه آن است که غرق شود
و نه آنکه در این گرداب
در ساحلی لنگر بگیرد...
💢دوشنبه ٨ آبان ۱۴۰۲
https://t.me/peshrawcpiran
www.facebook.com/Peshrawcpiran
✍️:#شیرکو_بیکس
تو یک روز نیستی
تمامِ سالی.
تو یک شب
یا یک کتاب و یک قطره نیستی
تو یک نقاشی یا تابلویی بر دیوار نیستی.
اگر دقیقهای نباشی
ساعتها از کار میافتند
خانهها برهوت میشوند
کوچهها اشک میریزند
پرندگان، سیَهپوش وُ
شعرها هم نیست میشوند.
تو فقط باد و باران هشتمِ ماه مارس نیستی
تو ای دلانگیزِ شبهای تابستانی
گیسوان شبهای پاییزی
تو ای سوز بوران عشق
تو نباشی
چه کسی باشد؟!
زن، زن، زن، زن
تو زندگی هستی.
💢پنجشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۳
💢۲۷ فوریه ۲۰۲۵
https://t.me/peshrawcpiran
www.facebook.com/Peshrawcpiran
www.instagram.com/Peshrawcpiran1
تو یک روز نیستی
تمامِ سالی.
تو یک شب
یا یک کتاب و یک قطره نیستی
تو یک نقاشی یا تابلویی بر دیوار نیستی.
اگر دقیقهای نباشی
ساعتها از کار میافتند
خانهها برهوت میشوند
کوچهها اشک میریزند
پرندگان، سیَهپوش وُ
شعرها هم نیست میشوند.
تو فقط باد و باران هشتمِ ماه مارس نیستی
تو ای دلانگیزِ شبهای تابستانی
گیسوان شبهای پاییزی
تو ای سوز بوران عشق
تو نباشی
چه کسی باشد؟!
زن، زن، زن، زن
تو زندگی هستی.
💢پنجشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۳
💢۲۷ فوریه ۲۰۲۵
https://t.me/peshrawcpiran
www.facebook.com/Peshrawcpiran
www.instagram.com/Peshrawcpiran1