#شعر_شاملو
زیر پایم
زمین از سمضربهی اسبان میلرزد
چهار نعل میگذرند
وحشی، گسیخته افسار، وحشتزده
به پیش میگریزند
اسبان.
در یالهایشان گره میخورد
آرزوهایم
دوشادوششان میگریزد
خواستهایم
هوا سرشار از بوی اسب است و
غم و
اندکی غبطه.
در افق
نقطههای سیاه کوچکی میرقصد
و زمینی که بر آن ایستادهام
دیگرباره آرام یافته است.
پنداری رؤیایی بود آن همه:
رؤیای آزادی
یا
احساس حبس و بند.
#مارگوت_بیکل
ترجمه #احمد_شاملو
🆔 @peshrawcpiran
زیر پایم
زمین از سمضربهی اسبان میلرزد
چهار نعل میگذرند
وحشی، گسیخته افسار، وحشتزده
به پیش میگریزند
اسبان.
در یالهایشان گره میخورد
آرزوهایم
دوشادوششان میگریزد
خواستهایم
هوا سرشار از بوی اسب است و
غم و
اندکی غبطه.
در افق
نقطههای سیاه کوچکی میرقصد
و زمینی که بر آن ایستادهام
دیگرباره آرام یافته است.
پنداری رؤیایی بود آن همه:
رؤیای آزادی
یا
احساس حبس و بند.
#مارگوت_بیکل
ترجمه #احمد_شاملو
🆔 @peshrawcpiran