#اطلاعیه کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران به مناسبت ۲۵ نوامبر روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان (۲۰۱۸)
✍از زمانی که اولین گردهمآئی زنان مبارز آمریکای لاتین در سال ۱۹۸۱، روز بیست و پنجم نوامبر را "روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان" اعلام کرد، هیجده سال طول کشید تا به یمن یک مبارزه بی وقفه جهانی توسط زنان پیشرو، مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۱۹۹۹ تصمیم این گردهمآئی را به رسمیت شناخت. اکنون بعد از گذشت سالها، زنان در مقیاس جهانی همچنان با پدیده خشونت روبرو هستند. قتل فجیع خواهران میرابل در سال ۱۹۶۰ در جمهوری دومینیکن به سبب مبارزه علیه دیکتاتوری "رافائل تراخیلو" انگیزه ای گشت که جهان متوجه ابعاد این خشونت عریان گردد. با وجود اینکه در بسیاری از کشورهای جهان قوانین منع خشونت تصویب شده است ولی آمارها نشان میدهند که بطور متوسط سی و پنج در صد زنان در جهان خشونت را تجربه کرده اند. البته این رقم در برخی از کشورها به هفتاد درصد هم میرسد. این آمارها بیانگر آن است که خشونت علیه زنان یک پدیده جهانی است و زنان در پیشرفته ترین کشورهای سرمایه داری تا کشورهای پیرامونی آماج این خشونت ها هستند. نظام سرمایه داری تلاش کرده امر خشونت علیه زنان را یک امر طبیعی جلوه دهد و مبارزه علیه این خشونت را نیز مطابق الگوهای کلیشه ای خود در جامعه تثبیت نماید.
اما بدیهی است که خشونت طبقاتی و جنسیتی طبیعی و ذاتی بشر نیستند. بلکه در نظام طبقاتی و مردسالار تمام اهرمهای جامعه از روابط تولیدی، خانواده، فرهنگ، مذهب، سنت، ایدئولوژی تا قانون و بالاخره دولت در یک همسوئی با هم به حرکت در میآیند تا این پدیده کریه را امری طبیعی جلوه دهند. این امر "طبیعی" اما در جوهر خود چیزی جز بیان مناسبات متکی بر مالکیت خصوصی نیست. چه آنجا که خانواده به عنوان پایه ای ترین سلول جامعه، سلطه مردان خانواده را بر زنان نهادینه می کند و چه آنجا که روابط تولید سرمایه داری به زن به مثابه یک کالا نگاه میکند.
زنان در این جوامع چه آن زمان که نیروی کار خود را مستقیما به سرمایه دار عرضه میکنند و چه زمانی که از طریق تولید مثل و کار بی اجر ومواجب خانگی بطور غیر مستقیم در خدمت سرمایه قرار میگیرند، به مثابه یک ابزار تولید عمل کرده و با استثمار شدیدتری نسبت به مردان روبرو میگردند. البته نظام سرمایه داری جهت افزایش بهره وری خود به هر دو وجه این استثمار نیاز دارد. اما خشونت نهادینه شده علیه زنان به اینها محدود نمی ماند. ناقص سازی جنسیتی، تجاوز در بستر زناشوئی، تجارت و بهره برداری جنسی از زنان، حملات فیزیکی، خشونت کلامی و رفتاری، ازدواج اجباری، پورنوگرافی، نگاه به زن به عنوان ابزار جنسی، احساس مالکیت بر زنان، تجاوزهای گروهی در جنگهای نیابتی، قومی و مذهبی، تجاوز به زنان پناهجو در کمپ های پناهندگی همه و همه جلوه های گوناگون خشونتی هستند که در همه حوزه های حیات اجتماعی بر زنان اعمال میشود. زمانیکه در سال گذشته در یکی از شبکه های اجتماعی با هشتگ "من هم" صدها هزار نفر از زنان در سراسر جهان از تجربه های خشونت علیه خود نوشتند، معلوم گشت که چگونه مردان با در اختیار داشتن اهرم قدرت به راحتی به خود اجازه میدهند، خشونت جنسیتی علیه زنان اعمال کنند. از عضو آکادمی نوبل صلح تا کارگردانهای بنام، از مسئولین بالای مدیاهای جمعی تا قاضی ها و از کادر رهبری احزاب سیاسی و سیاستمداران حرفه ای سرشناس و کشیش ها هیچ ابائی نداشتند که به حریم اجتماعی و خصوصی زنان تجاوز کنند. در ایران آمیختگی مناسبات سرمایه داری و قوانین و سنتهای مذهبی، جمهوری اسلامی را به یکی از دولتهائی تبدیل کرده است که خشن ترین قوانین زن ستیز را حاکم کرده است. البته نباید فراموش کرد که ضد انقلاب اسلامی اولین یورش خود به صف انقلاب را با تهاجم به زنان سازمان داد و باز نباید فراموش کرد که هزاران زن آزادیخواه، انقلابی و کمونیست در زندانها جمهوری اسلامی آماج سبعانه ترین خشونتهای پاسداران نظام اسلامی تا حد تجاوز جنسی قرار گرفته و صدها نفر از آنان اعدام شدند. در ایران جمهوری اسلامی با هدف تجارت و مطابق عرف اسلامی در عشرتکده های دولتی و امام زاده ها زنان را به صیغه مردان درمی آورند، در سیزده سالگی به ازدواج اجباری مجبور می شوند، فقر مطلق آنان را روانه بازار تن فروشی می کند، حق حضانت بر فرزندان خود را ندارد، به صورتشان اسید پاشیده میشود، حجاب اجباری بر سرشان میکنند و تفکیک جنسیتی میشود.
در حالیکه یک صد و بیست و پنج کشور جهان در مورد ممنوعیت آزار جنسی قانون به تصویب رسانده اند ، اما در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی تمام سیاست ها و قوانین و حتی "لایحه منع خشونت علیه زنان" که در تونل پیچ در پیچ دولت، قوه قضائیه، شورای نگهبان و آیات عظام گرفتار آمده، در خدمت نهادینه کردن تبعیض و خشونت علیه زنان قرار دارد.
به جرات میتوان گفت که ایران، تحت حاکمیت جمهوری اسلامی جائی است که
✍از زمانی که اولین گردهمآئی زنان مبارز آمریکای لاتین در سال ۱۹۸۱، روز بیست و پنجم نوامبر را "روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان" اعلام کرد، هیجده سال طول کشید تا به یمن یک مبارزه بی وقفه جهانی توسط زنان پیشرو، مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۱۹۹۹ تصمیم این گردهمآئی را به رسمیت شناخت. اکنون بعد از گذشت سالها، زنان در مقیاس جهانی همچنان با پدیده خشونت روبرو هستند. قتل فجیع خواهران میرابل در سال ۱۹۶۰ در جمهوری دومینیکن به سبب مبارزه علیه دیکتاتوری "رافائل تراخیلو" انگیزه ای گشت که جهان متوجه ابعاد این خشونت عریان گردد. با وجود اینکه در بسیاری از کشورهای جهان قوانین منع خشونت تصویب شده است ولی آمارها نشان میدهند که بطور متوسط سی و پنج در صد زنان در جهان خشونت را تجربه کرده اند. البته این رقم در برخی از کشورها به هفتاد درصد هم میرسد. این آمارها بیانگر آن است که خشونت علیه زنان یک پدیده جهانی است و زنان در پیشرفته ترین کشورهای سرمایه داری تا کشورهای پیرامونی آماج این خشونت ها هستند. نظام سرمایه داری تلاش کرده امر خشونت علیه زنان را یک امر طبیعی جلوه دهد و مبارزه علیه این خشونت را نیز مطابق الگوهای کلیشه ای خود در جامعه تثبیت نماید.
اما بدیهی است که خشونت طبقاتی و جنسیتی طبیعی و ذاتی بشر نیستند. بلکه در نظام طبقاتی و مردسالار تمام اهرمهای جامعه از روابط تولیدی، خانواده، فرهنگ، مذهب، سنت، ایدئولوژی تا قانون و بالاخره دولت در یک همسوئی با هم به حرکت در میآیند تا این پدیده کریه را امری طبیعی جلوه دهند. این امر "طبیعی" اما در جوهر خود چیزی جز بیان مناسبات متکی بر مالکیت خصوصی نیست. چه آنجا که خانواده به عنوان پایه ای ترین سلول جامعه، سلطه مردان خانواده را بر زنان نهادینه می کند و چه آنجا که روابط تولید سرمایه داری به زن به مثابه یک کالا نگاه میکند.
زنان در این جوامع چه آن زمان که نیروی کار خود را مستقیما به سرمایه دار عرضه میکنند و چه زمانی که از طریق تولید مثل و کار بی اجر ومواجب خانگی بطور غیر مستقیم در خدمت سرمایه قرار میگیرند، به مثابه یک ابزار تولید عمل کرده و با استثمار شدیدتری نسبت به مردان روبرو میگردند. البته نظام سرمایه داری جهت افزایش بهره وری خود به هر دو وجه این استثمار نیاز دارد. اما خشونت نهادینه شده علیه زنان به اینها محدود نمی ماند. ناقص سازی جنسیتی، تجاوز در بستر زناشوئی، تجارت و بهره برداری جنسی از زنان، حملات فیزیکی، خشونت کلامی و رفتاری، ازدواج اجباری، پورنوگرافی، نگاه به زن به عنوان ابزار جنسی، احساس مالکیت بر زنان، تجاوزهای گروهی در جنگهای نیابتی، قومی و مذهبی، تجاوز به زنان پناهجو در کمپ های پناهندگی همه و همه جلوه های گوناگون خشونتی هستند که در همه حوزه های حیات اجتماعی بر زنان اعمال میشود. زمانیکه در سال گذشته در یکی از شبکه های اجتماعی با هشتگ "من هم" صدها هزار نفر از زنان در سراسر جهان از تجربه های خشونت علیه خود نوشتند، معلوم گشت که چگونه مردان با در اختیار داشتن اهرم قدرت به راحتی به خود اجازه میدهند، خشونت جنسیتی علیه زنان اعمال کنند. از عضو آکادمی نوبل صلح تا کارگردانهای بنام، از مسئولین بالای مدیاهای جمعی تا قاضی ها و از کادر رهبری احزاب سیاسی و سیاستمداران حرفه ای سرشناس و کشیش ها هیچ ابائی نداشتند که به حریم اجتماعی و خصوصی زنان تجاوز کنند. در ایران آمیختگی مناسبات سرمایه داری و قوانین و سنتهای مذهبی، جمهوری اسلامی را به یکی از دولتهائی تبدیل کرده است که خشن ترین قوانین زن ستیز را حاکم کرده است. البته نباید فراموش کرد که ضد انقلاب اسلامی اولین یورش خود به صف انقلاب را با تهاجم به زنان سازمان داد و باز نباید فراموش کرد که هزاران زن آزادیخواه، انقلابی و کمونیست در زندانها جمهوری اسلامی آماج سبعانه ترین خشونتهای پاسداران نظام اسلامی تا حد تجاوز جنسی قرار گرفته و صدها نفر از آنان اعدام شدند. در ایران جمهوری اسلامی با هدف تجارت و مطابق عرف اسلامی در عشرتکده های دولتی و امام زاده ها زنان را به صیغه مردان درمی آورند، در سیزده سالگی به ازدواج اجباری مجبور می شوند، فقر مطلق آنان را روانه بازار تن فروشی می کند، حق حضانت بر فرزندان خود را ندارد، به صورتشان اسید پاشیده میشود، حجاب اجباری بر سرشان میکنند و تفکیک جنسیتی میشود.
در حالیکه یک صد و بیست و پنج کشور جهان در مورد ممنوعیت آزار جنسی قانون به تصویب رسانده اند ، اما در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی تمام سیاست ها و قوانین و حتی "لایحه منع خشونت علیه زنان" که در تونل پیچ در پیچ دولت، قوه قضائیه، شورای نگهبان و آیات عظام گرفتار آمده، در خدمت نهادینه کردن تبعیض و خشونت علیه زنان قرار دارد.
به جرات میتوان گفت که ایران، تحت حاکمیت جمهوری اسلامی جائی است که
#اطلاعیه_کمیته_مرکزی_حزب_کمونیست_ایران
با ادامه مبارزه متحدانه اسماعیل بخشی را آزاد کنیم!
بیش از سه هفته از اعتصاب متحدانه کارگران نیشکر هفت تپه و اعتصاب کارگران گروه ملی صنعتی فولاد اهواز برای دریافت دستمزدهای معوقه و علیه خصوصی سازی این دو مجتمع صنعتی می گذرد. بیش از دو هفته است که کارگران این دو مجتمع صنعتی با راهپیمایی در خیابان های شوش و اهواز و برگزاری تجمع های اعتراضی در برابر ادارات دولتی برای تحقق مطالبات برحق خود مبارزه می کنند. دو هفته است که فریاد شعارهای، "ما کارگران هفت تپه ایم، گرسنه ایم، گرسنه ایم"، "کارگر میمیرد ذلت نمیپذیرد"، "کارگران بیدارند، از استثمار بیزارند"، "فولاد، هفت تپه پیوندتان مبارک"،"ما کارگران آهنیم ریشه ظلم و میکنیم"، "فولاد، هفت تپه، اتحاد اتحاد"،" نه تهدید، نه بازداشت، دیگر اثر ندارد" و ...در فضای این شهرها و در شبکه های اجتماعی طنین انداز شده اند. در تمام این مدت نمایندگان و سخنگویان و سازماندهندگان این جنبش اعتصابی با سخنرانی های پرشور و آتشین خود کارگران را به ادامه مبارزه تا رسیدن به خواسته هایشان تشویق کرده اند. کارگران راهی جز ادامه مباره تا تحقق خواسته هایشان پیش رو ندارند. زمانی که خانواده کارگران هفت تپه بچه در بغل فریاد می زنند "ما بچه های هفت تپه ایم، گرسنه ایم، گرسنه ایم"، زمانی که کارگران فولاد در جریان راهپیمایی این بنر پارچه ای را حمل می کنند که به روی آن نوشته شده "به نانواخانه ها بگویید که به ما نان قرض بدهند"، این به معنای آن است که مدیریت این دو مجتمع صنعتی و کارگزاران رژیم سرمایه دست در دست هم هر گونه راه عقب نشینی کارگران را مسدود کرده اند. کارگران نمی توانند به خانه برگردند و نظاره گر پرپر شدن زندگی بچه هایشان باشند.
اما کارگزاران رژیم سرمایه که راه عقب نشینی کارگران را مسدود کرده اند، از طرف دیگر با پشت گوش انداختن مطالبات کارگران و با تهدید و بگیر و ببند و ضرب و شتم و شکنجه فعالین و رهبران کارگری می خواهند از هر سو کارگران را تحت فشار و در محاصره قرار دهند. به دنبال تهدیدات رئیس قوه قضائیه رژیم که کارگران را مخل نظم کشور معرفی کرد و در حالی که بیش از دوازده روز از دستگیری اسماعیل بخشی و سپیده قلیان، فعال مدنی می گذرد، اکنون گزارشات حاکی از آن است که نیروهای امنیتی اسماعیل بخشی را مورد ضرب و شتم و شکنجه شدید قرار داده اند. بنا به این گزارش ها اسماعیل بخشی زیر فشار شکنجه دچار خونریزی معده شده و به یکی از بیمارستان های امنیتی منتقل شده است. دژخیمان رژیم جمهوری اسلامی اسماعیل بخشی را زیر شنکنجه قرار داده اند تا اتهام پوچ و بی پایه امنیتی را بپذیرد. اسماعیل بخشی هرگونه اتهام امنیتی را مردود اعلام کرده و همچنان از خواسته های بر حق کارگران دفاع کرده است. همچنین بنا به گزارش سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه، مأموران امنیتی و نیروی انتظامی رژیم اسلامی صبح روز پنج شنبه هشتم آذر ماه علی نجاتی، عضو هیئت مدیره این تشکل کارگری را در منزلش بازداشت کرده اند. طبق گزارش ها پسر این فعال کارگری نیز همراه پدرش بازداشت شده که پس از بازجویی آزاد می شود. اینها در شرایطی است که هنوز هفت تن از معلمان مبارز که در جریان اعتصاب سراسری معلمان بازداشت شدند، هنوز در زندان به سر می برند.
تنها جرم اسماعیل بخشی آن است که با بانگ رسا صدای حق طلبانه کارگران هفت تپه را به گوش هم طبقه ای هایشان و انسانهای آزاده و حق طلب رسانده است. جرم علی نجاتی این است که در هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه عضویت دارد و طی این سالها از خواسته های کارگران دفاع کرده اند. امروز دیگر اسماعیل بخشی تنها به کارگران هفت تپه تعلق ندارد، اسماعیل بخشی صدای رسای حق طلبی جنبش طبقه کارگر و جنبش آزادیخواهی در ایران است. همانطور که کارگران هفت تپه دو هفته است فریاد می زنند "اسماعیل رو گرفتند، ما همه بخشی هستیم"، " نه تهدید، نه بازداشت، دیگر اثر ندارد"، کارگران هفت تپه و فولاد اهواز و جنبش کارگری و آزادیخواهانه ایران تسلیم این گروگانگیری نمی شوند. کارگران هفت تپه با ادامه اعتصاب و اعتراضات خود و با اتکا به نیروی همبستگی طبقاتی سایرکارگران ایران که نمونه هایی از آن را در اعلام حمایت کارگران مجتمع صنعتی فولاد اهواز و بخشهایی از جنبش کارگری ایران از کارگران هفت تپه شاهد هستیم و با حمایت توده های مبارز و آزاده اسماعیل بخشی، علی نجاتی و سپیده قلیان و دیگر کارگران زندانی را از بند رها خواهند کرد.
با ادامه مبارزه متحدانه اسماعیل بخشی را آزاد کنیم!
بیش از سه هفته از اعتصاب متحدانه کارگران نیشکر هفت تپه و اعتصاب کارگران گروه ملی صنعتی فولاد اهواز برای دریافت دستمزدهای معوقه و علیه خصوصی سازی این دو مجتمع صنعتی می گذرد. بیش از دو هفته است که کارگران این دو مجتمع صنعتی با راهپیمایی در خیابان های شوش و اهواز و برگزاری تجمع های اعتراضی در برابر ادارات دولتی برای تحقق مطالبات برحق خود مبارزه می کنند. دو هفته است که فریاد شعارهای، "ما کارگران هفت تپه ایم، گرسنه ایم، گرسنه ایم"، "کارگر میمیرد ذلت نمیپذیرد"، "کارگران بیدارند، از استثمار بیزارند"، "فولاد، هفت تپه پیوندتان مبارک"،"ما کارگران آهنیم ریشه ظلم و میکنیم"، "فولاد، هفت تپه، اتحاد اتحاد"،" نه تهدید، نه بازداشت، دیگر اثر ندارد" و ...در فضای این شهرها و در شبکه های اجتماعی طنین انداز شده اند. در تمام این مدت نمایندگان و سخنگویان و سازماندهندگان این جنبش اعتصابی با سخنرانی های پرشور و آتشین خود کارگران را به ادامه مبارزه تا رسیدن به خواسته هایشان تشویق کرده اند. کارگران راهی جز ادامه مباره تا تحقق خواسته هایشان پیش رو ندارند. زمانی که خانواده کارگران هفت تپه بچه در بغل فریاد می زنند "ما بچه های هفت تپه ایم، گرسنه ایم، گرسنه ایم"، زمانی که کارگران فولاد در جریان راهپیمایی این بنر پارچه ای را حمل می کنند که به روی آن نوشته شده "به نانواخانه ها بگویید که به ما نان قرض بدهند"، این به معنای آن است که مدیریت این دو مجتمع صنعتی و کارگزاران رژیم سرمایه دست در دست هم هر گونه راه عقب نشینی کارگران را مسدود کرده اند. کارگران نمی توانند به خانه برگردند و نظاره گر پرپر شدن زندگی بچه هایشان باشند.
اما کارگزاران رژیم سرمایه که راه عقب نشینی کارگران را مسدود کرده اند، از طرف دیگر با پشت گوش انداختن مطالبات کارگران و با تهدید و بگیر و ببند و ضرب و شتم و شکنجه فعالین و رهبران کارگری می خواهند از هر سو کارگران را تحت فشار و در محاصره قرار دهند. به دنبال تهدیدات رئیس قوه قضائیه رژیم که کارگران را مخل نظم کشور معرفی کرد و در حالی که بیش از دوازده روز از دستگیری اسماعیل بخشی و سپیده قلیان، فعال مدنی می گذرد، اکنون گزارشات حاکی از آن است که نیروهای امنیتی اسماعیل بخشی را مورد ضرب و شتم و شکنجه شدید قرار داده اند. بنا به این گزارش ها اسماعیل بخشی زیر فشار شکنجه دچار خونریزی معده شده و به یکی از بیمارستان های امنیتی منتقل شده است. دژخیمان رژیم جمهوری اسلامی اسماعیل بخشی را زیر شنکنجه قرار داده اند تا اتهام پوچ و بی پایه امنیتی را بپذیرد. اسماعیل بخشی هرگونه اتهام امنیتی را مردود اعلام کرده و همچنان از خواسته های بر حق کارگران دفاع کرده است. همچنین بنا به گزارش سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه، مأموران امنیتی و نیروی انتظامی رژیم اسلامی صبح روز پنج شنبه هشتم آذر ماه علی نجاتی، عضو هیئت مدیره این تشکل کارگری را در منزلش بازداشت کرده اند. طبق گزارش ها پسر این فعال کارگری نیز همراه پدرش بازداشت شده که پس از بازجویی آزاد می شود. اینها در شرایطی است که هنوز هفت تن از معلمان مبارز که در جریان اعتصاب سراسری معلمان بازداشت شدند، هنوز در زندان به سر می برند.
تنها جرم اسماعیل بخشی آن است که با بانگ رسا صدای حق طلبانه کارگران هفت تپه را به گوش هم طبقه ای هایشان و انسانهای آزاده و حق طلب رسانده است. جرم علی نجاتی این است که در هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه عضویت دارد و طی این سالها از خواسته های کارگران دفاع کرده اند. امروز دیگر اسماعیل بخشی تنها به کارگران هفت تپه تعلق ندارد، اسماعیل بخشی صدای رسای حق طلبی جنبش طبقه کارگر و جنبش آزادیخواهی در ایران است. همانطور که کارگران هفت تپه دو هفته است فریاد می زنند "اسماعیل رو گرفتند، ما همه بخشی هستیم"، " نه تهدید، نه بازداشت، دیگر اثر ندارد"، کارگران هفت تپه و فولاد اهواز و جنبش کارگری و آزادیخواهانه ایران تسلیم این گروگانگیری نمی شوند. کارگران هفت تپه با ادامه اعتصاب و اعتراضات خود و با اتکا به نیروی همبستگی طبقاتی سایرکارگران ایران که نمونه هایی از آن را در اعلام حمایت کارگران مجتمع صنعتی فولاد اهواز و بخشهایی از جنبش کارگری ایران از کارگران هفت تپه شاهد هستیم و با حمایت توده های مبارز و آزاده اسماعیل بخشی، علی نجاتی و سپیده قلیان و دیگر کارگران زندانی را از بند رها خواهند کرد.
#اطلاعیه_کمیته_مرکزی_حزب_کمونیست_ایران
به مناسبت ۱۶ آذر #روز_دانشجو
(۱۳۹۷)
جنبش دانشجویی ایران امسال در شرایطی به استقبال ۱۶ آذر روز دانشجو می رود که بحران سرمایه داری ایران تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی تأثیرات فاجعه بار دو چندانی بر کار و زندگی کارگران و اکثریت مردم ایران بجای گذاشته است. تحت این شرایط پدیده بیکاری بویژه در میان جوانان ابعاد هشدار دهنده ای پیدا کرده است. کارگران و کارکنانی که حقوق و دستمزدهای چهار مرتبه پایین تر از خط فقر دریافت می کردند، یک دفعه قدرت خریدشان هشتاد درصد سقوط کرده و ابعاد فقر و فلاکت اقتصادی را به حد غیر قابل تحملی رسانده است. میلیون ها زن و مرد از فقر مطلق و گرسنگی رنج می برند. هر روز شمار بیشتری از کودکان زیر فشار فقر از چرخه تحصیل خارج می شوند و به اردوی میلیونی کودکان کار و خیابان می پیوندند. این اوضاع فلاکتبار اقتصادی و بحران های زیست محیطی و گسترش آسیب های اجتماعی ناشی از این مجموعه، جامعه ایران را در معرض یک فاجعه اجتماعی قرار داده است. این اوضاع مستقیما بر وضعیت زندگی و تحصیل آن بخش از دانشجویان که از طبقات و اقشار فرودست جامعه هستند تأثیر گذاشته است. بویژه تداوم خصوصی سازی ها در حوزه آموزش، تبعیض و نابرابری در زمینه برخورداری از امکانات آموزشی را تشدید کرده است.
رژیم جمهوری اسلامی بر متن این بحران و درماندگی اقتصادی با یک بحران ایدئولوژیک عمیق نیز روبرو شده است. یعنی یکی از ستون های حاکمیت این رژیم که از طریق آن جامعه را به لحاظ اخلاقی و فکری کنترل می کرد، در نتیجه تحول در عرصه های فرهنگی و هنری و گسترش مقاومت و مبارزه زنان، جوانان و مردم عاصی از سلطه قوانین مذهبی فرو ریخته است. روی آوری گسترده زنان به تحصیلات عالی و به بازار کار غیر رسمی و حضور گسترده آنان در صف مقدم مبارزات توده ای، مردسالاری و آپارتاید جنسیتی یکی دیگر از پایه های حاکمیت مذهبی را متزلزل کرده است. از طرف دیگر خیزش سراسری تهیدستان شهری در دی ماه سال گذشته و روند رو به گسترش اعتصابات و اعتراضات کارگری و جنبش های توده ای که بیانگر تحول بزرگی در آگاهی و در مناسبات کارگران و مردم ایران با حکومت بوده، رژیم اسلامی را بیش از هر زمان در تنگنا قرار داده است. فقط برای نمونه اعتصابات سراسری کارگران راه آهن، اعتصابات سراسری رانندگان کامیون و کامیون داران، اعتصابات سراسری معلمان، همایش های توده ای و اعتصاب عمومی در کردستان در چند ماه اخیر و چهار هفته اعتصاب و اعتراضات متحدانه و یکپارچه کارگران نیشکر هفت تپه و گروه صنعتی فولاد اهواز برای دستیابی به خواسته هایشان نشان می دهند که جنبش کارگری و توده ای در ایران از چه پتانسیل و ظرفیت های عظیمی برای ایجاد تحول اجتماعی در جامعه ایران برخوردار هستند. این شرایط عینی جامعه ایران را مستقل از اراده احزاب و نیروهای سیاسی به طرف یک دوره انقلابی نزدیک می کند. رژیم جمهوری اسلامی زیر فشار مبارزات کارگری و توده ای، بحران ایدئولوژیک و فشارهای بین المللی با بحران حکومتی روبرو شده است و این اوضاع مسئله جایگزینی رژیم جمهوری اسلامی را به یک موضوع مهم سیاست روز ایران تبدیل کرده است. در این شرایط بخش های مختلف اپوزیسیون بورژوایی ایران تحرک تازه ای برای آلترناتیو سازی پیدا کرده اند. هر کدام از بخش های اپوزیسیون بورژوایی ایران مطابق استراتژی سیاسی که دارند برای دست به دست شدن قدرت از بالای سر کارگران و توده های جان به لب رسیده مردم ایران و برای عقیم گذاشتن انقلاب آتی ایران تلاش می کنند.
در این شرایط، فضای حاکم بر دانشگاه ها و صف بندی سیاسی موجود در جنبش دانشجویی جدا از اوضاع عمومی حاکم بر جامعه ایران نیست. بخش چپ و رادیکال جنبش دانشجویی بعنوان حساسترین بخش روشنفکران جامعه تاریخا تلاش کرده است که به آگاهانه ترین و قاطع ترین وجهی منافع اقشار فرودست و محروم جامعه را منعکس کند. بر پائی تجمع های دانشجویی در روزهای اخیر در دانشگاههای تهران، بابل، اهواز، و مازندران و چندین دانشگاه دیگر در دفاع از خواسته ها و مطالبات کارگران هفت تپه و فولاد اهواز و معلمان نشانگر همین واقعیت است. سر دادن شعارهای "فرزند کارگرانیم کنارشان میمانیم"، "کارگر زندانی آزاد باید گردد"، "دانشجوکارگر، معلم، اتحاد اتحاد"، "دانشجو آگاه است با کارگرهمراه است"، "نه تهدید نه زندان دیگر اثر ندارد"، "دانشگاه پول گردان تضیف زحمتکشان"، "هفت تپه، هپکو، فولاد، کارگر، دانشجو، اتحاد اتحاد" به روشنی جهت گیری طبقاتی گرایش سوسیالیستی در جنبش دانشجویی را بازتاب می دهد. در این شرایط فعالین و پیشروان جنبش دانشجویی نه تنها لازم است که توده های هر چه بیشتر از دانشجویان را حول دفاع از منافع جنبش کارگری و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی بسیج نمایند، بلکه باید در عرصه فعالیت نظری و روشنگرانه نیز تلاش کنند ماهیت واقعی استراتژی سیاسی
به مناسبت ۱۶ آذر #روز_دانشجو
(۱۳۹۷)
جنبش دانشجویی ایران امسال در شرایطی به استقبال ۱۶ آذر روز دانشجو می رود که بحران سرمایه داری ایران تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی تأثیرات فاجعه بار دو چندانی بر کار و زندگی کارگران و اکثریت مردم ایران بجای گذاشته است. تحت این شرایط پدیده بیکاری بویژه در میان جوانان ابعاد هشدار دهنده ای پیدا کرده است. کارگران و کارکنانی که حقوق و دستمزدهای چهار مرتبه پایین تر از خط فقر دریافت می کردند، یک دفعه قدرت خریدشان هشتاد درصد سقوط کرده و ابعاد فقر و فلاکت اقتصادی را به حد غیر قابل تحملی رسانده است. میلیون ها زن و مرد از فقر مطلق و گرسنگی رنج می برند. هر روز شمار بیشتری از کودکان زیر فشار فقر از چرخه تحصیل خارج می شوند و به اردوی میلیونی کودکان کار و خیابان می پیوندند. این اوضاع فلاکتبار اقتصادی و بحران های زیست محیطی و گسترش آسیب های اجتماعی ناشی از این مجموعه، جامعه ایران را در معرض یک فاجعه اجتماعی قرار داده است. این اوضاع مستقیما بر وضعیت زندگی و تحصیل آن بخش از دانشجویان که از طبقات و اقشار فرودست جامعه هستند تأثیر گذاشته است. بویژه تداوم خصوصی سازی ها در حوزه آموزش، تبعیض و نابرابری در زمینه برخورداری از امکانات آموزشی را تشدید کرده است.
رژیم جمهوری اسلامی بر متن این بحران و درماندگی اقتصادی با یک بحران ایدئولوژیک عمیق نیز روبرو شده است. یعنی یکی از ستون های حاکمیت این رژیم که از طریق آن جامعه را به لحاظ اخلاقی و فکری کنترل می کرد، در نتیجه تحول در عرصه های فرهنگی و هنری و گسترش مقاومت و مبارزه زنان، جوانان و مردم عاصی از سلطه قوانین مذهبی فرو ریخته است. روی آوری گسترده زنان به تحصیلات عالی و به بازار کار غیر رسمی و حضور گسترده آنان در صف مقدم مبارزات توده ای، مردسالاری و آپارتاید جنسیتی یکی دیگر از پایه های حاکمیت مذهبی را متزلزل کرده است. از طرف دیگر خیزش سراسری تهیدستان شهری در دی ماه سال گذشته و روند رو به گسترش اعتصابات و اعتراضات کارگری و جنبش های توده ای که بیانگر تحول بزرگی در آگاهی و در مناسبات کارگران و مردم ایران با حکومت بوده، رژیم اسلامی را بیش از هر زمان در تنگنا قرار داده است. فقط برای نمونه اعتصابات سراسری کارگران راه آهن، اعتصابات سراسری رانندگان کامیون و کامیون داران، اعتصابات سراسری معلمان، همایش های توده ای و اعتصاب عمومی در کردستان در چند ماه اخیر و چهار هفته اعتصاب و اعتراضات متحدانه و یکپارچه کارگران نیشکر هفت تپه و گروه صنعتی فولاد اهواز برای دستیابی به خواسته هایشان نشان می دهند که جنبش کارگری و توده ای در ایران از چه پتانسیل و ظرفیت های عظیمی برای ایجاد تحول اجتماعی در جامعه ایران برخوردار هستند. این شرایط عینی جامعه ایران را مستقل از اراده احزاب و نیروهای سیاسی به طرف یک دوره انقلابی نزدیک می کند. رژیم جمهوری اسلامی زیر فشار مبارزات کارگری و توده ای، بحران ایدئولوژیک و فشارهای بین المللی با بحران حکومتی روبرو شده است و این اوضاع مسئله جایگزینی رژیم جمهوری اسلامی را به یک موضوع مهم سیاست روز ایران تبدیل کرده است. در این شرایط بخش های مختلف اپوزیسیون بورژوایی ایران تحرک تازه ای برای آلترناتیو سازی پیدا کرده اند. هر کدام از بخش های اپوزیسیون بورژوایی ایران مطابق استراتژی سیاسی که دارند برای دست به دست شدن قدرت از بالای سر کارگران و توده های جان به لب رسیده مردم ایران و برای عقیم گذاشتن انقلاب آتی ایران تلاش می کنند.
در این شرایط، فضای حاکم بر دانشگاه ها و صف بندی سیاسی موجود در جنبش دانشجویی جدا از اوضاع عمومی حاکم بر جامعه ایران نیست. بخش چپ و رادیکال جنبش دانشجویی بعنوان حساسترین بخش روشنفکران جامعه تاریخا تلاش کرده است که به آگاهانه ترین و قاطع ترین وجهی منافع اقشار فرودست و محروم جامعه را منعکس کند. بر پائی تجمع های دانشجویی در روزهای اخیر در دانشگاههای تهران، بابل، اهواز، و مازندران و چندین دانشگاه دیگر در دفاع از خواسته ها و مطالبات کارگران هفت تپه و فولاد اهواز و معلمان نشانگر همین واقعیت است. سر دادن شعارهای "فرزند کارگرانیم کنارشان میمانیم"، "کارگر زندانی آزاد باید گردد"، "دانشجوکارگر، معلم، اتحاد اتحاد"، "دانشجو آگاه است با کارگرهمراه است"، "نه تهدید نه زندان دیگر اثر ندارد"، "دانشگاه پول گردان تضیف زحمتکشان"، "هفت تپه، هپکو، فولاد، کارگر، دانشجو، اتحاد اتحاد" به روشنی جهت گیری طبقاتی گرایش سوسیالیستی در جنبش دانشجویی را بازتاب می دهد. در این شرایط فعالین و پیشروان جنبش دانشجویی نه تنها لازم است که توده های هر چه بیشتر از دانشجویان را حول دفاع از منافع جنبش کارگری و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی بسیج نمایند، بلکه باید در عرصه فعالیت نظری و روشنگرانه نیز تلاش کنند ماهیت واقعی استراتژی سیاسی
Forwarded from Peshrawcpiran
#اطلاعیه_کمیته_مرکزی_حزب_کمونیست_ایران
به مناسبت ۱۶ آذر #روز_دانشجو
(۱۳۹۷)
جنبش دانشجویی ایران امسال در شرایطی به استقبال ۱۶ آذر روز دانشجو می رود که بحران سرمایه داری ایران تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی تأثیرات فاجعه بار دو چندانی بر کار و زندگی کارگران و اکثریت مردم ایران بجای گذاشته است. تحت این شرایط پدیده بیکاری بویژه در میان جوانان ابعاد هشدار دهنده ای پیدا کرده است. کارگران و کارکنانی که حقوق و دستمزدهای چهار مرتبه پایین تر از خط فقر دریافت می کردند، یک دفعه قدرت خریدشان هشتاد درصد سقوط کرده و ابعاد فقر و فلاکت اقتصادی را به حد غیر قابل تحملی رسانده است. میلیون ها زن و مرد از فقر مطلق و گرسنگی رنج می برند. هر روز شمار بیشتری از کودکان زیر فشار فقر از چرخه تحصیل خارج می شوند و به اردوی میلیونی کودکان کار و خیابان می پیوندند. این اوضاع فلاکتبار اقتصادی و بحران های زیست محیطی و گسترش آسیب های اجتماعی ناشی از این مجموعه، جامعه ایران را در معرض یک فاجعه اجتماعی قرار داده است. این اوضاع مستقیما بر وضعیت زندگی و تحصیل آن بخش از دانشجویان که از طبقات و اقشار فرودست جامعه هستند تأثیر گذاشته است. بویژه تداوم خصوصی سازی ها در حوزه آموزش، تبعیض و نابرابری در زمینه برخورداری از امکانات آموزشی را تشدید کرده است.
رژیم جمهوری اسلامی بر متن این بحران و درماندگی اقتصادی با یک بحران ایدئولوژیک عمیق نیز روبرو شده است. یعنی یکی از ستون های حاکمیت این رژیم که از طریق آن جامعه را به لحاظ اخلاقی و فکری کنترل می کرد، در نتیجه تحول در عرصه های فرهنگی و هنری و گسترش مقاومت و مبارزه زنان، جوانان و مردم عاصی از سلطه قوانین مذهبی فرو ریخته است. روی آوری گسترده زنان به تحصیلات عالی و به بازار کار غیر رسمی و حضور گسترده آنان در صف مقدم مبارزات توده ای، مردسالاری و آپارتاید جنسیتی یکی دیگر از پایه های حاکمیت مذهبی را متزلزل کرده است. از طرف دیگر خیزش سراسری تهیدستان شهری در دی ماه سال گذشته و روند رو به گسترش اعتصابات و اعتراضات کارگری و جنبش های توده ای که بیانگر تحول بزرگی در آگاهی و در مناسبات کارگران و مردم ایران با حکومت بوده، رژیم اسلامی را بیش از هر زمان در تنگنا قرار داده است. فقط برای نمونه اعتصابات سراسری کارگران راه آهن، اعتصابات سراسری رانندگان کامیون و کامیون داران، اعتصابات سراسری معلمان، همایش های توده ای و اعتصاب عمومی در کردستان در چند ماه اخیر و چهار هفته اعتصاب و اعتراضات متحدانه و یکپارچه کارگران نیشکر هفت تپه و گروه صنعتی فولاد اهواز برای دستیابی به خواسته هایشان نشان می دهند که جنبش کارگری و توده ای در ایران از چه پتانسیل و ظرفیت های عظیمی برای ایجاد تحول اجتماعی در جامعه ایران برخوردار هستند. این شرایط عینی جامعه ایران را مستقل از اراده احزاب و نیروهای سیاسی به طرف یک دوره انقلابی نزدیک می کند. رژیم جمهوری اسلامی زیر فشار مبارزات کارگری و توده ای، بحران ایدئولوژیک و فشارهای بین المللی با بحران حکومتی روبرو شده است و این اوضاع مسئله جایگزینی رژیم جمهوری اسلامی را به یک موضوع مهم سیاست روز ایران تبدیل کرده است. در این شرایط بخش های مختلف اپوزیسیون بورژوایی ایران تحرک تازه ای برای آلترناتیو سازی پیدا کرده اند. هر کدام از بخش های اپوزیسیون بورژوایی ایران مطابق استراتژی سیاسی که دارند برای دست به دست شدن قدرت از بالای سر کارگران و توده های جان به لب رسیده مردم ایران و برای عقیم گذاشتن انقلاب آتی ایران تلاش می کنند.
در این شرایط، فضای حاکم بر دانشگاه ها و صف بندی سیاسی موجود در جنبش دانشجویی جدا از اوضاع عمومی حاکم بر جامعه ایران نیست. بخش چپ و رادیکال جنبش دانشجویی بعنوان حساسترین بخش روشنفکران جامعه تاریخا تلاش کرده است که به آگاهانه ترین و قاطع ترین وجهی منافع اقشار فرودست و محروم جامعه را منعکس کند. بر پائی تجمع های دانشجویی در روزهای اخیر در دانشگاههای تهران، بابل، اهواز، و مازندران و چندین دانشگاه دیگر در دفاع از خواسته ها و مطالبات کارگران هفت تپه و فولاد اهواز و معلمان نشانگر همین واقعیت است. سر دادن شعارهای "فرزند کارگرانیم کنارشان میمانیم"، "کارگر زندانی آزاد باید گردد"، "دانشجوکارگر، معلم، اتحاد اتحاد"، "دانشجو آگاه است با کارگرهمراه است"، "نه تهدید نه زندان دیگر اثر ندارد"، "دانشگاه پول گردان تضیف زحمتکشان"، "هفت تپه، هپکو، فولاد، کارگر، دانشجو، اتحاد اتحاد" به روشنی جهت گیری طبقاتی گرایش سوسیالیستی در جنبش دانشجویی را بازتاب می دهد. در این شرایط فعالین و پیشروان جنبش دانشجویی نه تنها لازم است که توده های هر چه بیشتر از دانشجویان را حول دفاع از منافع جنبش کارگری و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی بسیج نمایند، بلکه باید در عرصه فعالیت نظری و روشنگرانه نیز تلاش کنند ماهیت واقعی استراتژی سیاسی
به مناسبت ۱۶ آذر #روز_دانشجو
(۱۳۹۷)
جنبش دانشجویی ایران امسال در شرایطی به استقبال ۱۶ آذر روز دانشجو می رود که بحران سرمایه داری ایران تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی تأثیرات فاجعه بار دو چندانی بر کار و زندگی کارگران و اکثریت مردم ایران بجای گذاشته است. تحت این شرایط پدیده بیکاری بویژه در میان جوانان ابعاد هشدار دهنده ای پیدا کرده است. کارگران و کارکنانی که حقوق و دستمزدهای چهار مرتبه پایین تر از خط فقر دریافت می کردند، یک دفعه قدرت خریدشان هشتاد درصد سقوط کرده و ابعاد فقر و فلاکت اقتصادی را به حد غیر قابل تحملی رسانده است. میلیون ها زن و مرد از فقر مطلق و گرسنگی رنج می برند. هر روز شمار بیشتری از کودکان زیر فشار فقر از چرخه تحصیل خارج می شوند و به اردوی میلیونی کودکان کار و خیابان می پیوندند. این اوضاع فلاکتبار اقتصادی و بحران های زیست محیطی و گسترش آسیب های اجتماعی ناشی از این مجموعه، جامعه ایران را در معرض یک فاجعه اجتماعی قرار داده است. این اوضاع مستقیما بر وضعیت زندگی و تحصیل آن بخش از دانشجویان که از طبقات و اقشار فرودست جامعه هستند تأثیر گذاشته است. بویژه تداوم خصوصی سازی ها در حوزه آموزش، تبعیض و نابرابری در زمینه برخورداری از امکانات آموزشی را تشدید کرده است.
رژیم جمهوری اسلامی بر متن این بحران و درماندگی اقتصادی با یک بحران ایدئولوژیک عمیق نیز روبرو شده است. یعنی یکی از ستون های حاکمیت این رژیم که از طریق آن جامعه را به لحاظ اخلاقی و فکری کنترل می کرد، در نتیجه تحول در عرصه های فرهنگی و هنری و گسترش مقاومت و مبارزه زنان، جوانان و مردم عاصی از سلطه قوانین مذهبی فرو ریخته است. روی آوری گسترده زنان به تحصیلات عالی و به بازار کار غیر رسمی و حضور گسترده آنان در صف مقدم مبارزات توده ای، مردسالاری و آپارتاید جنسیتی یکی دیگر از پایه های حاکمیت مذهبی را متزلزل کرده است. از طرف دیگر خیزش سراسری تهیدستان شهری در دی ماه سال گذشته و روند رو به گسترش اعتصابات و اعتراضات کارگری و جنبش های توده ای که بیانگر تحول بزرگی در آگاهی و در مناسبات کارگران و مردم ایران با حکومت بوده، رژیم اسلامی را بیش از هر زمان در تنگنا قرار داده است. فقط برای نمونه اعتصابات سراسری کارگران راه آهن، اعتصابات سراسری رانندگان کامیون و کامیون داران، اعتصابات سراسری معلمان، همایش های توده ای و اعتصاب عمومی در کردستان در چند ماه اخیر و چهار هفته اعتصاب و اعتراضات متحدانه و یکپارچه کارگران نیشکر هفت تپه و گروه صنعتی فولاد اهواز برای دستیابی به خواسته هایشان نشان می دهند که جنبش کارگری و توده ای در ایران از چه پتانسیل و ظرفیت های عظیمی برای ایجاد تحول اجتماعی در جامعه ایران برخوردار هستند. این شرایط عینی جامعه ایران را مستقل از اراده احزاب و نیروهای سیاسی به طرف یک دوره انقلابی نزدیک می کند. رژیم جمهوری اسلامی زیر فشار مبارزات کارگری و توده ای، بحران ایدئولوژیک و فشارهای بین المللی با بحران حکومتی روبرو شده است و این اوضاع مسئله جایگزینی رژیم جمهوری اسلامی را به یک موضوع مهم سیاست روز ایران تبدیل کرده است. در این شرایط بخش های مختلف اپوزیسیون بورژوایی ایران تحرک تازه ای برای آلترناتیو سازی پیدا کرده اند. هر کدام از بخش های اپوزیسیون بورژوایی ایران مطابق استراتژی سیاسی که دارند برای دست به دست شدن قدرت از بالای سر کارگران و توده های جان به لب رسیده مردم ایران و برای عقیم گذاشتن انقلاب آتی ایران تلاش می کنند.
در این شرایط، فضای حاکم بر دانشگاه ها و صف بندی سیاسی موجود در جنبش دانشجویی جدا از اوضاع عمومی حاکم بر جامعه ایران نیست. بخش چپ و رادیکال جنبش دانشجویی بعنوان حساسترین بخش روشنفکران جامعه تاریخا تلاش کرده است که به آگاهانه ترین و قاطع ترین وجهی منافع اقشار فرودست و محروم جامعه را منعکس کند. بر پائی تجمع های دانشجویی در روزهای اخیر در دانشگاههای تهران، بابل، اهواز، و مازندران و چندین دانشگاه دیگر در دفاع از خواسته ها و مطالبات کارگران هفت تپه و فولاد اهواز و معلمان نشانگر همین واقعیت است. سر دادن شعارهای "فرزند کارگرانیم کنارشان میمانیم"، "کارگر زندانی آزاد باید گردد"، "دانشجوکارگر، معلم، اتحاد اتحاد"، "دانشجو آگاه است با کارگرهمراه است"، "نه تهدید نه زندان دیگر اثر ندارد"، "دانشگاه پول گردان تضیف زحمتکشان"، "هفت تپه، هپکو، فولاد، کارگر، دانشجو، اتحاد اتحاد" به روشنی جهت گیری طبقاتی گرایش سوسیالیستی در جنبش دانشجویی را بازتاب می دهد. در این شرایط فعالین و پیشروان جنبش دانشجویی نه تنها لازم است که توده های هر چه بیشتر از دانشجویان را حول دفاع از منافع جنبش کارگری و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی بسیج نمایند، بلکه باید در عرصه فعالیت نظری و روشنگرانه نیز تلاش کنند ماهیت واقعی استراتژی سیاسی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#اطلاعیه کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران و کومه له به مناسبت مرگ نابهنگام رفیق افشین ناظمی (رشاد)
https://t.me/peshrawcpiran
https://t.me/peshrawcpiran
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#اطلاعیه کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران به مناسبت دهم اکتبر روز جهانی مبارزه علیه مجازات اعدام، ۲۰۲۳https://t.me/peshrawcpiran
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#اطلاعیه
🔴 کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران به مناسبت ۲۵ نوامبر روز جهانی مبارزه برای محو خشونت علیه زنان
https://t.me/KomalaCpiranTv
https://www.instagram.com/komala.cpi_tv/
https://www.facebook.com/KomalaTV.CPI.TV/
🔴 کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران به مناسبت ۲۵ نوامبر روز جهانی مبارزه برای محو خشونت علیه زنان
https://t.me/KomalaCpiranTv
https://www.instagram.com/komala.cpi_tv/
https://www.facebook.com/KomalaTV.CPI.TV/