RouteLife Academy
173 subscribers
302 photos
83 videos
262 links
نوشین غریب‌ دوست
روان‌درمانگر و مشاور رسمی کانادا
Certified Counsellor(CCC)🇨🇦, Psychologist, Author

https://linktr.ee/RouteLifeAcademy

"زندگی نیاندیشیده ارزش زیستن ندارد!"سقراط"

در این کانال مهمان گرامی من هستید به صرف یک فنجان اندیشه و آگاهی🌿
Download Telegram
آتنا ... آتنا ... آتنا ....
دخترک معصوم
دخترک بی پناه ایرانم،
دیگر آسوده بخواب!
بخواب فارغ از هیاهوی مردم غیرت مُرده ای که با ادعای حفظِ نجابتِ تو  صبح  یقه پاره می کنند و شب در خلوتی کوچه پس کوچه های کانال ها و صفحات مجازی، نقاب بر چهره می کشند و به حریم شخصی ناموس و خواهر و برادر و همسایه و هم کیش و هم وطنشان تجاوز می کنند.
آتنا آسوده بخواب!
 حالا دیگر درامانی! اما دختران و زنان بسیاری هستند که زنده اند و هر روز و ساعت به جرم مطرح شدن، دیده شدن، نام آور شدن، زیر بار تهمت و افترا، مثله و بی آبرو می شوند.
آتنا ! دخترک معصوم و بی گناه! با گم شدنت، قلب مردمان وطنت را لرزاندی!
کاش خوابشان را هم پرانده باشی که داعش پشت در نیست، همین جاست! زیر پوست شهرمان! درون ذهن های آشفته و خودخواه، لابه لای کلمات بیمار و پیام های وقیحی که برای هم می فرستیم ، در فحش های رکیک و زننده مان به داوران، بازیگران، نویسندگان، ورزشکاران، خوانندگان، سیاستمداران و فرهیختگان و هر آنکه اندک سرو گردنی بالاتر از ما ایستاده است... آتنا آسوده بخواب که جای تو حالا امن تر از ماست!

#آتنا
#آتنا_اصلانی
#ایرانم_تسلیت
#توحش
#آزار_جنسی_ممنوع
#حرمت_گذاری
#حریم_خصوصی
#تجاوز_ممنوع
https://www.instagram.com/p/BWiq7-uB81H/?igshid=11j55z49wj8n0
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
تو رهرو دیرینه ی سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
آبی که برآسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
باشد که یکی هم به نشانی بنشیند
بس تیر که در چله ی این کهنه کمان است
از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از آن روست که خونابه فشان است
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ی ایام دل آدمیان است
دل بر گذر قافله ی لاله و گل داشت
این دشت که پامال سواران خزان است
روزی که بجنبد نفس باد بهاری
بینی که گل و سبزه کران تا به کران است
ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی
دردی است درین سینه که همزاد جهان است
از داد و داد آن همه گفتند و نکردند
یارب چه قدر فاصله ی دست و زبان است
خون می چکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من می کنم افشردن جان است
از راه مرو سایه که آن گوهر مقصود
گنجی است که اندر قدم راهروان است
سایه
#هوشنگ_ابتهاج
#مریم_میرزاخانی
#ایرانم_تسلیت
https://www.instagram.com/p/BWlCrAghwPC/?igshid=12es5qxsvn296
هنوز دامنه دارد
هنوز هم که هنوز است
درد
دامنه دارد
شروع شاخه ی ادراک
طنین نام نخستین
تکان شانه ی خاک
و طعم میوه ی ممنوع
که تا تنفس سنگ
ادامه خواهد داشت
و درد
هنوز دامنه دارد .... #قیصر_امین_پور

#بنیتای کوچک و مظلوم!
از وقتی تو رفته ای به این می اندیشم که من و مادرانِ دیگر سرزمینم، چگونه می توانیم فرزندانمان را در آغوش بگیریم و با یاد ِقلب پاره پاره ی مادرت، بغض نکنیم. یا از داشتن فرزندانی همچون آنان که تو را ربودند و سهل انگار و سنگدلانه رهایت کردند، شرم نکنیم. آن قاتلین هم فرزندان سرزمین ما هستند. چه شد که معصومیتشان را به شیطان فروختند؟!!!!! #ایرانم
#هبوط_سرزمینم
#درد_بشریت
#سقوط_انسانیت
https://www.instagram.com/p/BXBkmLKhHDl/?igshid=unk87e4fsrsr
ایران

۱. دیروز : سرزمینم
زمان برد تا تاریخِ سرزمینم را بخوانم و مفهوم کلمه ی وطن را درک کنم، طول کشید تا بدانم در خاکِ وطنم چه جواهراتی پنهان است. زمان بُرد تا قد بکشم و بالغ تر شوم و بتوانم از مضحکه ی سیاست و قیل و قال ایسم هایش خلاصی پیدا کنم. تا بتوانم حدس بزنم که دعوا سر چیست و منِ مردُم وسطِ این بازی ها چکاره ام!

۲. امروز : وطنم
زمان می برد تا حکایتِ حیف و میل شدنِ گنج های بیشمار سرزمینم را فراموش کنم.
بعید است بتوانم اخبارِ شوم و مذمومی را که هر روز می رسد از تجاوز به کودکان، قتل های خانوادگی، بی حرمتی به زنان، زنجیر به پای آزادی خواهان، ظلم به فرهیختگان و روشنفکران، مهجوری اندیشمندان و نویسندگان، گرانی، ورشکستگی، خیانت در امانت و ناموس و جان و مال و دین و ..... تاب بیاورم!
زمان می برد تا از تجسمِ جگرسوز ایرانِ خشک و چندپاره ام نلرزم!

۳. فردا : پاره ی تنم
زمان خواهد برد تا سرگذشت وطنم را برای فرزندانم مرور کنم، با رنج مویه های جاری در هوایش، بغض های بسیارِ خفته در دریایش، با جان ها و جوان های آرمیده در خاکش، آشنایشان کنم و بغض جا مانده در گلویم را پنهان نگه دارم!
زمان خواهد برد اما وظیفه دارم تا عشقِ به سرزمینم را در دل و یادشان زنده نگه دارم و ایرانم را از فراموشیِ ناگزیرِ حاصل از هجران، درامان نگه دارم!

آری زمان خواهد برد
اما خدایا!
 با تیرِ تیزِ درون قلب و چمدانِ بازِ بلاتکلیفِ روبه رویم چگونه کنار بیایم!
۱۳۹۶-۸-۱ #تورنتو
#نوشین_غریب_دوست
#ایرانم
#مهاجرت
#کانادا
https://www.instagram.com/p/BakUYz2H8bJ/?igshid=tuwdxyy4lk2b
من چهره ام گرفته،
من قایقم نشسته به خشکی.با قایقم نشسته به خشکی،
فریاد می زنم.« وامانده در عذابم انداخته ست »
در راه پر مخافت این ساحل خراب،
و فاصله ست آب.
امدادی ای رفیقان با من »
گل کرده ست پوزخندشان، اما
برمن،
بر قایقم که نه موزون،
بر حرف هایم در چه ره و رسم،
بر التهابم از حد بیرون.در التهابم از حد بیرون،
فریاد بر می آید از من،
« در وقت مرگ که با مرگ،
جز بیم نیستی و خطر نیست،
هزالی و جلافت و غوغای هست و نیست،
سهوست و جزبه پاس ضرر نیست »با سهوشان،
من سهو می خرم،
ازحرفهای کامشکن شان،
من درد می برم،
خون از درون دردم سر ریز می کند !
من آب را چگونه کنم خشک ؟فریاد می زنم،
من چهره ام گرفته،
من قایقم نشسته به خشکی،
مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست،
یکدست بی صداست،
من، دست من، کمک ز دست شما می کند طلب.فریاد من شکسته اگر در گلو،  وگر
فریاد من رسا،
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد می زنم
فریاد می زنم !
#نیما_یوشیج

#ایرانم_تسلیت
#مسکن_مهر_کرمانشاه
#زلزله_کرمانشاه
https://www.instagram.com/p/BbdCBZTn_ty/?igshid=1di3v94z1odku
بعد از دوماه دوری از وطن و عزیزانمان، داشتیم چمدان برگشت می بستیم و دودوتا چهار تا می کردیم که چه کنیم؟
داشتیم فکر می کردیم  الان آن ور آبی ها،  فکر می کنند ما باید با دُم مان گردو بشکنیم که مسیری دشوار،  هموار و قفلی بسته، باز شده و آمده ایم به جهان اول و
باید سر به هوا خیره باشیم به ویترین مال های پر زرق و برق که خودشان یک شهرند و پر از برند و مارک! که اینور آب حتما انواع وسایل لهو و لعب فراهم است به قدر کفایت و سرخوشی های آخرشب و دیگر عجیب و غریب از هفت دولت آزادیم که هرکار به اشتیاق است و هر اندیشه به اختیار.
 داشتیم چمدان می بستیم و فکر می کردیم و چرتکه می انداختیم که اگر حسرت دیدن تاتر ایرانی به دلمان می ماند و ردیف درختان درهم رفته ی خیابان ولیعصر و تلخی قهوه فرانسه بعدش را از دست می دهیم، اگر هوا و فضای دل انگیز کوچه باغ های درکه و منظره ی غم انگیز  تهران غبار آلودمان از بام ولنجک و بسیار مکان و فضاهای خاطره انگیز و دلنواز دیگر را از دست می دهیم ، عوضش دیگر دغدغه ی بیمه و بهداشت و درمان نداریم و بچه هایمان را با خاطرِ جمع به نظام آموزشی با حساب و کتاب، می فرستیم و مستقل و خودکفا تحویل جامعه می دهیم. که کتابخانه و دانشگاه اینجا دریا که نه اقیانوسی در دسترس است برایشان و حظش را می برند. تیم هورتون هم کم از قهوه ی ترک ندارد و ... وسط حظ بردن از صید کتاب ها در اقیانوس بودیم که ناگهان وجدانمان چماقی زد توی سرمان که آدم هم اینقدر خودخواه؟، باقی فرزندان ایرانی چه کنند؟ باقی بیماران منتظر درمان و دارو چه خاکی توی سرشان بریزند؟
هنوز داشتیم فکر می کردیم و دلمان داشت زیر بار چماق و دلتنگیِ عزیزانمان و خاکِ پاکِ وطن ، در دستگاهِ همایون "نالم چون نی که غمی دارم، که غمی دارم" می خواند؛ که پیامی از ایران رسید:
نترسیدا هول نکنیدا خانه تان را  دزد زده و کون فیکونش کرده !
ای امان ! چمدان بلاتکلیف را رها کردیم و نشستیم!
به وطن که سالیان است دزد زده، حالا خانه مان هم امن نیست. نه،  این دودوتا  دیگر چهارتا نخواهد شد!
۱۲ آذر ۹۶
#نوشین_غریب_دوست
#ایرانم
#مهاجرت
https://www.instagram.com/p/BcRNunMHuX7/?igshid=1fasmc8h1nbas
توی تهران، یه گروه از بچه‌ها دور هم جمع شدن تا به بیمارا کمک کنن…چه برای تهیه دارو، چه کارای ساده‌ای مثل مراقبت از آدمای مبتلا به آلزایمر، بیماران دیالیزی و موارد دیگه.

‏فقط توی ۴۸ ساعت گذشته، این حرکت کوچیک تاثیر زیادی گذاشته و تونستیم توی بیش از ۱۰۰۰ مورد به آدمای آسیب‌پذیر کمک کنیم.

‏الان می‌خوایم با همین انرژی، این کار رو به شهرای دیگه هم گسترش بدیم.

‏اگه جوونای دلسوز و مسئولیت‌پذیری رو می‌شناسید که می‌تونن توی این کارهای سلامت‌محور کمک کنن، حتما بهشون بگید بیان و به ما ملحق بشن.

برای مردم‌مان… برای ⁧ #ایرانم

https://x.com/danvahdat/status/1936439125852233869?s=46&t=RKm6hgJhJy4Mohc68Cw_yQ