بنده هم مثل بسیاری از دوستان نگرانم که نقدینگی از بازار سرمایه خارج شده و سراغ ارز برود و به زندگی مردم به شدت آسیب بزند. از این رو امیدوارم دولت با اقدام به خرده فروشی سهام به شکل تدریجی بازار را متعادل کند و اجازه دهد که بازار سرمایه ظرفیت جذب نقدینگی بیشتر را بیابد.
استراتژی متفاوت
تقریبا همه ی کشورهای دنیا در مقابله با ویروس کرونا استراتژی یکسانی را برگزیدهاند: جلوگیری از شیوع. بریتانیا می خواهد راه دیگری را پیش گرفته و استراتژی ابتلای دسته جمعی به ویروس برای مصون کردن مردم در مقابل آن را دنبال کند. این راهبرد می گوید شیوع ویروس را مدیریت کنیم تا مردم در مقابل آن مقاوم شوند. موضع دولت آن است که اگر محدودیتها را زودتر از موقع به اجرا بگذارد ، مردم پس از گذشت مدتی دلزده و خسته می شوند و آن محدودیتها را رعایت نخواهند کرد. چنین است که مقامات بهداشتی حتی ایزوله کردن افراد مسن را هم هنوز زود می دانند. این استراتژی ریسک مبتلا شدن چهل میلیون نفر به ویروس کرونا را می پذیرد. پرفسور کریس ویتی و سر پاتریک والانس، بانیان این استراتژی بزودی مدلهای کامپیوتری استراتژی خود را منتشر خواهند کرد. البته دویست و سی دانشمند رشته های مختلف علیه این استراتژی و ریسکهای آن به دولت نامه نوشته اند. فارغ از این که کدام یک از دو راهبرد صحیح است، اتخاذ این شیوه ی مدیریت از طرف دولت بریتانیا درس های آموزنده و شگفتی دارد. اول این که دولت و نظام پزشگی برای اتخاذ راهبردی کاملا متفاوت با دنیا و کاملا جسورانه و تجربه نشده در مورد این ویروس تا چه حد به خود و نظام درمانی کشور اعتماد دارد. دوم این که دولت تا چه حد از رابطه خود با مردم و سرمایه ی اجتماعی نهاد دولت در بریتانیا مطمئن است که می خواهد این مسیر حداقل از نظر سیاسی بسیار پرریسک را انتخاب کند. بعید است سیاستمداران هیچ کشور در حال توسعه ای جرات کنند و از سرمایه اجتماعی کافی برخوردار باشند که چنین راهبردی را برای مقابله با بزرگترین چالش دوران خود برگزینند
تقریبا همه ی کشورهای دنیا در مقابله با ویروس کرونا استراتژی یکسانی را برگزیدهاند: جلوگیری از شیوع. بریتانیا می خواهد راه دیگری را پیش گرفته و استراتژی ابتلای دسته جمعی به ویروس برای مصون کردن مردم در مقابل آن را دنبال کند. این راهبرد می گوید شیوع ویروس را مدیریت کنیم تا مردم در مقابل آن مقاوم شوند. موضع دولت آن است که اگر محدودیتها را زودتر از موقع به اجرا بگذارد ، مردم پس از گذشت مدتی دلزده و خسته می شوند و آن محدودیتها را رعایت نخواهند کرد. چنین است که مقامات بهداشتی حتی ایزوله کردن افراد مسن را هم هنوز زود می دانند. این استراتژی ریسک مبتلا شدن چهل میلیون نفر به ویروس کرونا را می پذیرد. پرفسور کریس ویتی و سر پاتریک والانس، بانیان این استراتژی بزودی مدلهای کامپیوتری استراتژی خود را منتشر خواهند کرد. البته دویست و سی دانشمند رشته های مختلف علیه این استراتژی و ریسکهای آن به دولت نامه نوشته اند. فارغ از این که کدام یک از دو راهبرد صحیح است، اتخاذ این شیوه ی مدیریت از طرف دولت بریتانیا درس های آموزنده و شگفتی دارد. اول این که دولت و نظام پزشگی برای اتخاذ راهبردی کاملا متفاوت با دنیا و کاملا جسورانه و تجربه نشده در مورد این ویروس تا چه حد به خود و نظام درمانی کشور اعتماد دارد. دوم این که دولت تا چه حد از رابطه خود با مردم و سرمایه ی اجتماعی نهاد دولت در بریتانیا مطمئن است که می خواهد این مسیر حداقل از نظر سیاسی بسیار پرریسک را انتخاب کند. بعید است سیاستمداران هیچ کشور در حال توسعه ای جرات کنند و از سرمایه اجتماعی کافی برخوردار باشند که چنین راهبردی را برای مقابله با بزرگترین چالش دوران خود برگزینند
body international case,Final-981227
565.1 KB
body international case,Final-981227
افته بالا تحلیل اولیه از صورتهای مالی است و رابطه فروش را با مدیریت داراییها و بدهی ها نشان می دهد. به علاوه دانشجویان را تشویق می کند که از امکانات اکسل برای تحلیل خود استفاده کنند. افته در روزهای پایانی سال برای تدریس در کلاس راه دور دانشگاه شهید بهشتی ترجمه شد.
در هفته ی آخر بهمن ماه 88، حسین عبده تبریزی در سه نشست در تهران
(همایش تأمین مالی صنعت نفت و گاز در سالن کوشک وزارت نفت، نخستین همایش تأمین مالی ایران در دانشگاه الزهرا و کنفرانس حسابداران و مدیران مالی ایران) شرکت کرد و دلایل محدودیتهای اعتبارات برای بخش خصوصی در سال
89 را شرح داد و آنگاه برای برخورد با تنگنای اعتباری، توصیه هایی به کسب و کارها ارائه داد. خلاصه ای از مطالب ارائه شده ی دکتر عبده را در بالا می خوانید
(همایش تأمین مالی صنعت نفت و گاز در سالن کوشک وزارت نفت، نخستین همایش تأمین مالی ایران در دانشگاه الزهرا و کنفرانس حسابداران و مدیران مالی ایران) شرکت کرد و دلایل محدودیتهای اعتبارات برای بخش خصوصی در سال
89 را شرح داد و آنگاه برای برخورد با تنگنای اعتباری، توصیه هایی به کسب و کارها ارائه داد. خلاصه ای از مطالب ارائه شده ی دکتر عبده را در بالا می خوانید
تابلو بهار نو، استاد فرشچیان
عیدتان مبارک
سالی بس دشوار را پس از چندین سال سخت پشت سر گذاشته ایم. مصیبت ویروس کرونا آخرین پرده ی بلایای سال نود و هشت بود که بر سر ایرانیان آوار شد. ناچاریم این گرفتاری ها و فجایع را به خاطر بسپاریم، چرا که به قول جورج سانتایانا، فیلسوف و ادیب اسپانیایی امریکایی، (وفات هزار و نهصد و پنجاه و دو) "آنان که گذشته را به خاطر نمی سپارند، محکوم به تکرار آن هستند." و در عین حال باید آرزو کنیم توان گذر از این رنج ها و آفت ها را بیابیم. باز هم به قول سانتایانا، " تنها مردگان اند که به پایان نبرد با زندگی رسیده اند." برای ما زندگان چالش ها ادامه خواهد یافت. امیدوارم سال نود و نه آن گونه بگذرد که در وصف آن در پایان سال ناچار نشویم دوباره از صفت "سخت" استفاده کنیم.
سال نو بر شما و خانواده محترم مبارک
باد
مواظب سلامت وجود مبارک خود و خانواده باشید؛ این فعلا آن چالش پیش روی همه ما است
عیدتان مبارک
سالی بس دشوار را پس از چندین سال سخت پشت سر گذاشته ایم. مصیبت ویروس کرونا آخرین پرده ی بلایای سال نود و هشت بود که بر سر ایرانیان آوار شد. ناچاریم این گرفتاری ها و فجایع را به خاطر بسپاریم، چرا که به قول جورج سانتایانا، فیلسوف و ادیب اسپانیایی امریکایی، (وفات هزار و نهصد و پنجاه و دو) "آنان که گذشته را به خاطر نمی سپارند، محکوم به تکرار آن هستند." و در عین حال باید آرزو کنیم توان گذر از این رنج ها و آفت ها را بیابیم. باز هم به قول سانتایانا، " تنها مردگان اند که به پایان نبرد با زندگی رسیده اند." برای ما زندگان چالش ها ادامه خواهد یافت. امیدوارم سال نود و نه آن گونه بگذرد که در وصف آن در پایان سال ناچار نشویم دوباره از صفت "سخت" استفاده کنیم.
سال نو بر شما و خانواده محترم مبارک
باد
مواظب سلامت وجود مبارک خود و خانواده باشید؛ این فعلا آن چالش پیش روی همه ما است
درگذشت استاد مسعود حیدری
شش فروردین سال نود و نه، دکتر مسعود حیدری، استاد فن مذاکره، در هشتاد و سه سالگی، ایران و دانشجویان خود را تنها گذاشت. هنر متعالی او معلمی بود و امروز دانشجویانی که طی سال های طولانی با بیان خلاق و دانش گسترده ی دکتر حیدری نشاطی دوباره می یافتند، به سوگ آموزگار خود نشسته اند. پس از پنجاه سال تدریس و مایه گذاشتن از جان و دل، جای تعجب نیست که خیل دانشجویانش حتی در این روزهای سخت وطن که مرگ همه گیر شده، سوگوار معلم خود باشند. پنجاه سال تدریس به معنای تعلیم چند نسل است و من خود با چهل و پنج سال سابقه ی معلمی، دانشجوی نسل اول او بودم.
مهر هزار و سیصد و چهل و نه، درس اقتصاد یک را در مدرسه ی عالی بازرگانی انتخاب کردم که دکتر مسعود حیدری آن را تدریس می کرد؛ ترم بعد نیز اقتصاد دو را. امروز می دانیم که وی معلمی را از سال سی و نه شروع کرد و درس های متعددی برعهده گرفته بود. اما در سی سال اخیر و عمدتا در سازمان مدیریت صنعتی، فنون مذاکره درس می داد. دکتر حیدری توانست "مذاکره" را به درس مدیریتی دوره های مدیریت در موسسات آموزشی ایران تبدیل کند، و توجه مدیران ایرانی را به فنون مذاکره جلب کند که از آن سخت غافل بودند.
نخستین بار روز دوشنبه ای در مهر سال 1349 وارد کلاس او شدم. حالا می دانم که آن روز سی و چهار ساله بود و من نوزده ساله. آن قدر آراسته، موقر و آداب ردان بود که به نظرم سالمندتر می نمود. رفتار نیک و متانت و وقار کلامش احترام هر کس را برمی انگیخت. بازیگوشان و متفننان کلاس که آن روزها کم نبودند، آرام گرفته به سخنران گوش سپردند. مهربانیاش دانشجویان را با او اخت می کرد. در آن پاییز سال چهل و نه، کلاس و ترم خویی داشتم؛ عامل اصلی رضایتمندی من در آن ترم حضور دکتر حیدری بود. مسعود حیدری استادی بود که می توانست در من دانشجو انگیزه ایجاد کند. توان آن را داشت که عشق به یادگیری را در دل دانشجو زنده کند، به او قدرت تخیل بدهد و امید به ایران را در جان او بدمد. نمره ی خوبی از درس گرفتم و او کتاب شوراهای خود را همراه با یادداشتی بر آن به دانشجویش هدیه کرد.
سالها ندیدمش؛ انقلاب بود و دهه ی شصت. حضور او را از دهه ی هفتاد در موسسات آموزشی مختلف دنبال می کردم. در طی این همه سال فقط دو بار دیگر دیدمش، و هر دو بار برای چند دقیقه و در فرودگاه. طبعا ابراز ارادت کردم و برای معلم بودن، تربیت هزاران نفر، و مجاهدتی که برای ارتقای محیط مدیریتی ایران داشت از او عمیقا تشکر کردم. از چشمانش، حتی از پشت آن عینک ضخیم، مهربانی و احترام عمیق به دیگران نمایان بود.
متاسفم که برای دیداری طولانی به خدمتش نرسیدم؛ بهانهام این بود که نمی خواهم مزاحمش بشوم. سوگنامه هایی که دانشجویانش نوشته اند به یادمان میآورد که آموزش کلید زندگی همهی ماست، و حیدری از آن دست معلمان بود که تاثیری دیرپا بر زندگی دانشجویان خود باقی میگذاشت. وقتی به پنجاه سال معلمی دکتر حیدری نگاه می کنیم، بیش از آن که از الگوی آموزش او چیزی فرا بگیریم؛ از محبتها، دلسوزیهایش برای ایران و سخت کوشیهایش میآموزیم. دن رادر، روزنامهنگار آمریکایی میگوید، " رویا با معلمی شروع میشود که به شما ایمان دارد، تقلا میکند، تحت فشارتان میگذارد، و حتی وادارتان می کند که در مسیر درستی بیفتید و برای این کار گاهی با تکه چوبی تیز که حقیقت نام دارد، به شما سیخونک می زند." بیگمان دانشجویانش که این یادداشت رآ میخوانند مثل من تجربه کرده اند که مسعود حیدری آرمانی داشت و نگران این بود که دانشجویانش در مسیر درستی بیفتند. معلمی بود که تفاوت ایجاد می کرد؛ پیامی داشت؛ دانشجویش را گرامی می داشت؛ آنچه را که میدانست می آموخت؛ و برای چند نسل از دانشجویان خود همواره معاصر ماند. به قول کنفوسیوس، آموزگاری بود که گذشته ی ((ایران)) را زنده نگاه میداشت و همزمان توان آن را داشت که در هر سنی اکنون را بفهمد. همهی ما در طول زندگی معلمان بسیاری داشته ایم، اما در عین حال به سرعت به یاد می آوریم که از کدام معلم خود الهام گرفته ایم. حیدری الهام بخش دانشجویانش بود که فصل جدیدی از زندگی را شروع کنند. عضو مسئولیت پذیری باشند تا تلاشهای حرفه ایشان بر سرنوشت ایران تاثیر بگذارد. معلمی چون او بر آینده ی ما تاثیر میگذارد و این تاثیر چیزی نیست که از میان برود. تاثیر حیدری رگباری نبود که خاطر لطیف دانشجویی را بیازارد؛ نم نم باران پرترنمی بود که فرو میریخت و آرام چون شبنم بر دلها مینشست. یادش گرامی باد
شش فروردین سال نود و نه، دکتر مسعود حیدری، استاد فن مذاکره، در هشتاد و سه سالگی، ایران و دانشجویان خود را تنها گذاشت. هنر متعالی او معلمی بود و امروز دانشجویانی که طی سال های طولانی با بیان خلاق و دانش گسترده ی دکتر حیدری نشاطی دوباره می یافتند، به سوگ آموزگار خود نشسته اند. پس از پنجاه سال تدریس و مایه گذاشتن از جان و دل، جای تعجب نیست که خیل دانشجویانش حتی در این روزهای سخت وطن که مرگ همه گیر شده، سوگوار معلم خود باشند. پنجاه سال تدریس به معنای تعلیم چند نسل است و من خود با چهل و پنج سال سابقه ی معلمی، دانشجوی نسل اول او بودم.
مهر هزار و سیصد و چهل و نه، درس اقتصاد یک را در مدرسه ی عالی بازرگانی انتخاب کردم که دکتر مسعود حیدری آن را تدریس می کرد؛ ترم بعد نیز اقتصاد دو را. امروز می دانیم که وی معلمی را از سال سی و نه شروع کرد و درس های متعددی برعهده گرفته بود. اما در سی سال اخیر و عمدتا در سازمان مدیریت صنعتی، فنون مذاکره درس می داد. دکتر حیدری توانست "مذاکره" را به درس مدیریتی دوره های مدیریت در موسسات آموزشی ایران تبدیل کند، و توجه مدیران ایرانی را به فنون مذاکره جلب کند که از آن سخت غافل بودند.
نخستین بار روز دوشنبه ای در مهر سال 1349 وارد کلاس او شدم. حالا می دانم که آن روز سی و چهار ساله بود و من نوزده ساله. آن قدر آراسته، موقر و آداب ردان بود که به نظرم سالمندتر می نمود. رفتار نیک و متانت و وقار کلامش احترام هر کس را برمی انگیخت. بازیگوشان و متفننان کلاس که آن روزها کم نبودند، آرام گرفته به سخنران گوش سپردند. مهربانیاش دانشجویان را با او اخت می کرد. در آن پاییز سال چهل و نه، کلاس و ترم خویی داشتم؛ عامل اصلی رضایتمندی من در آن ترم حضور دکتر حیدری بود. مسعود حیدری استادی بود که می توانست در من دانشجو انگیزه ایجاد کند. توان آن را داشت که عشق به یادگیری را در دل دانشجو زنده کند، به او قدرت تخیل بدهد و امید به ایران را در جان او بدمد. نمره ی خوبی از درس گرفتم و او کتاب شوراهای خود را همراه با یادداشتی بر آن به دانشجویش هدیه کرد.
سالها ندیدمش؛ انقلاب بود و دهه ی شصت. حضور او را از دهه ی هفتاد در موسسات آموزشی مختلف دنبال می کردم. در طی این همه سال فقط دو بار دیگر دیدمش، و هر دو بار برای چند دقیقه و در فرودگاه. طبعا ابراز ارادت کردم و برای معلم بودن، تربیت هزاران نفر، و مجاهدتی که برای ارتقای محیط مدیریتی ایران داشت از او عمیقا تشکر کردم. از چشمانش، حتی از پشت آن عینک ضخیم، مهربانی و احترام عمیق به دیگران نمایان بود.
متاسفم که برای دیداری طولانی به خدمتش نرسیدم؛ بهانهام این بود که نمی خواهم مزاحمش بشوم. سوگنامه هایی که دانشجویانش نوشته اند به یادمان میآورد که آموزش کلید زندگی همهی ماست، و حیدری از آن دست معلمان بود که تاثیری دیرپا بر زندگی دانشجویان خود باقی میگذاشت. وقتی به پنجاه سال معلمی دکتر حیدری نگاه می کنیم، بیش از آن که از الگوی آموزش او چیزی فرا بگیریم؛ از محبتها، دلسوزیهایش برای ایران و سخت کوشیهایش میآموزیم. دن رادر، روزنامهنگار آمریکایی میگوید، " رویا با معلمی شروع میشود که به شما ایمان دارد، تقلا میکند، تحت فشارتان میگذارد، و حتی وادارتان می کند که در مسیر درستی بیفتید و برای این کار گاهی با تکه چوبی تیز که حقیقت نام دارد، به شما سیخونک می زند." بیگمان دانشجویانش که این یادداشت رآ میخوانند مثل من تجربه کرده اند که مسعود حیدری آرمانی داشت و نگران این بود که دانشجویانش در مسیر درستی بیفتند. معلمی بود که تفاوت ایجاد می کرد؛ پیامی داشت؛ دانشجویش را گرامی می داشت؛ آنچه را که میدانست می آموخت؛ و برای چند نسل از دانشجویان خود همواره معاصر ماند. به قول کنفوسیوس، آموزگاری بود که گذشته ی ((ایران)) را زنده نگاه میداشت و همزمان توان آن را داشت که در هر سنی اکنون را بفهمد. همهی ما در طول زندگی معلمان بسیاری داشته ایم، اما در عین حال به سرعت به یاد می آوریم که از کدام معلم خود الهام گرفته ایم. حیدری الهام بخش دانشجویانش بود که فصل جدیدی از زندگی را شروع کنند. عضو مسئولیت پذیری باشند تا تلاشهای حرفه ایشان بر سرنوشت ایران تاثیر بگذارد. معلمی چون او بر آینده ی ما تاثیر میگذارد و این تاثیر چیزی نیست که از میان برود. تاثیر حیدری رگباری نبود که خاطر لطیف دانشجویی را بیازارد؛ نم نم باران پرترنمی بود که فرو میریخت و آرام چون شبنم بر دلها مینشست. یادش گرامی باد
Forwarded from Volatility
🔴 اپیزود اول پادکست رادیو گاورننس
🔴 مهمان: دکتر حسین عبده تبریزی
موضوعاتی که با آقای دکتر صحبت میکنیم:
🔸 داستان زندگی شخصی
🔸وضعیت حاکمیت شرکتی، نظارت و سلامت نهادهای مالی بازار سرمایه از قبیل شرکت های تامین سرمایه، رتبه بندی، صندوق ها و...
🔸اهمیت اصول حاکمیت شرکتی و شرکت داری
🔸دلایل شکست خصوصی سازی در ایران
🔸تجربه تاسیس بانک های خصوصی در ایران
🔸اهمیت حاکمیت شرکتی و نظارت بر Public Fund ها
🔸توصیه و انتقال تجربه به جوانان و رهبران آتی بازار سرمایه
🔸و خیلی موارد دیگه!
🎙 آنلاین گوش کنید:
https://shenoto.com/album/34577
🔴 @radiogovernance
🔴 مهمان: دکتر حسین عبده تبریزی
موضوعاتی که با آقای دکتر صحبت میکنیم:
🔸 داستان زندگی شخصی
🔸وضعیت حاکمیت شرکتی، نظارت و سلامت نهادهای مالی بازار سرمایه از قبیل شرکت های تامین سرمایه، رتبه بندی، صندوق ها و...
🔸اهمیت اصول حاکمیت شرکتی و شرکت داری
🔸دلایل شکست خصوصی سازی در ایران
🔸تجربه تاسیس بانک های خصوصی در ایران
🔸اهمیت حاکمیت شرکتی و نظارت بر Public Fund ها
🔸توصیه و انتقال تجربه به جوانان و رهبران آتی بازار سرمایه
🔸و خیلی موارد دیگه!
🎙 آنلاین گوش کنید:
https://shenoto.com/album/34577
🔴 @radiogovernance
به نام خدا
رهبری بازار سرمایه کاری بس دشوار است. هر روز با خود می گویی بهتر است بروم. همه در بورس منافع دارند؛ حتی منصف ترین سرمایه گذاران نیز گاه ناخودآگاه به سمت منافع خود سوگیری می کنند. فراتر آن که در بورس همه برای انتقاد عدد و رقم دارند. آن قدر عدد و رقم در دسترس است که حتی ناپخته ترین دیدگاه ها و نسنجیده ترین نقطه نظرها به آمار و گزارش های کمی مستند است. دامنه ی کار بازار سرمایه آن قدر گسترده است که از هر جایش می شود ایرادی گرفت. و وقتی منتقد مسلحِ به عدد و رقم، مغرض هم باشد، مدیر را خسته و کلافه می کند.
برای موفقیتِ مدیری که در رأس نظارت بر بازار سرمایه است، داشتن چندین ویژگی ضروری است. اول، دانش نظری و تسلط علمی بر همه ی زوایای فعالیت بورس. دوم، درک اهمیت کار نظارت بر بازار سرمایه و آثار گسترده ی آن بر اقتصاد کشور و رفاه مردم. سوم، شجاعتِ مقاومت در مقابل انبوه منافعی که در مقابلش صف می کشند. و بالاخره توان مدیریت عملیات گسترده ای که بر عهده ی مقام ناظر بازار سرمایه گذاشته شده است. دکتر شاپور محمدی الحق که در همة این عرصه ها توانمند بود و دوره ی مدیریت خود را با موفقیت نسبی در هر چهار حوزه به پایان برد. به علاوه، به پشتوانة جوانی، می توانست روزی ۱۵ ساعت از عمر خود را وقف بازار سرمایه کند.
ویژگی دیگر بازار سرمایه در جهان و بالاخص در ایران به سیاست برمی گردد. اقتصاد سیاسی ایران گاه از مدیر بازار توقع معجزه دارد که در بزنگاه رویدادهای مهم سیاسی، جهت بازار را با ضرورت های سیاست منطبق کند. این انتظار کارِ دشوارِ مدیریتِ بازار سرمایه را طاقت فرسا می کند. وجهی از این توان فرسایی به ارتباط متقابل و گسترده ی فعالیت بازار سرمایه با سایر بخش های اقتصاد برمی گردد. هرچقدر هم که مدیر کارش را خوب انجام دهد، بازهم کم نیستند چرخه های معیوبی در اقتصاد که تلاشش را کم ثمر کنند. اینها همه ملال آور و طاقت سوزاند و با گزندی که از جانب منتقدانِ مغرضِ بازار سرمایه به مدیر می رسد، هر روز با خود می گوید که بهتر است برود و این عذاب را تحمل نکند. بورس و کار نظارت بر بازار سرمایه ـ اگر بخواهی آن را درست انجام دهی ـ به دوی امدادی می ماند. باید به موقع چوب را به دونده ی بعدی برسانی تا از مهلکه جان سالم به در ببری. امیدواریم دونده ای که چوب امداد را از دکتر محمدی دریافت می کند، به اندازه ی او دونده باشد.
برای دکتر محمدی سلامتی آرزو می کنم و در مقام شهروند کشور از تلاش های صادقانه، دلسوزانه و پاکدستانه اش از وی صمیمانه تشکر می کنم. با تمام خستگی ها و آزردگی هایش، دیری نخواهد گذشت تا در مسئولیتی سنگین، بار توان سوز دیگری را بر دوش کشد. آنان که مسیر خدمت به مردم و کشور را برمی گزینند، هرگز آرام نمی گیرند. بزودی خواهیم دید که شاپور محمدی در سنگری دیگر رنج می کشد.
رهبری بازار سرمایه کاری بس دشوار است. هر روز با خود می گویی بهتر است بروم. همه در بورس منافع دارند؛ حتی منصف ترین سرمایه گذاران نیز گاه ناخودآگاه به سمت منافع خود سوگیری می کنند. فراتر آن که در بورس همه برای انتقاد عدد و رقم دارند. آن قدر عدد و رقم در دسترس است که حتی ناپخته ترین دیدگاه ها و نسنجیده ترین نقطه نظرها به آمار و گزارش های کمی مستند است. دامنه ی کار بازار سرمایه آن قدر گسترده است که از هر جایش می شود ایرادی گرفت. و وقتی منتقد مسلحِ به عدد و رقم، مغرض هم باشد، مدیر را خسته و کلافه می کند.
برای موفقیتِ مدیری که در رأس نظارت بر بازار سرمایه است، داشتن چندین ویژگی ضروری است. اول، دانش نظری و تسلط علمی بر همه ی زوایای فعالیت بورس. دوم، درک اهمیت کار نظارت بر بازار سرمایه و آثار گسترده ی آن بر اقتصاد کشور و رفاه مردم. سوم، شجاعتِ مقاومت در مقابل انبوه منافعی که در مقابلش صف می کشند. و بالاخره توان مدیریت عملیات گسترده ای که بر عهده ی مقام ناظر بازار سرمایه گذاشته شده است. دکتر شاپور محمدی الحق که در همة این عرصه ها توانمند بود و دوره ی مدیریت خود را با موفقیت نسبی در هر چهار حوزه به پایان برد. به علاوه، به پشتوانة جوانی، می توانست روزی ۱۵ ساعت از عمر خود را وقف بازار سرمایه کند.
ویژگی دیگر بازار سرمایه در جهان و بالاخص در ایران به سیاست برمی گردد. اقتصاد سیاسی ایران گاه از مدیر بازار توقع معجزه دارد که در بزنگاه رویدادهای مهم سیاسی، جهت بازار را با ضرورت های سیاست منطبق کند. این انتظار کارِ دشوارِ مدیریتِ بازار سرمایه را طاقت فرسا می کند. وجهی از این توان فرسایی به ارتباط متقابل و گسترده ی فعالیت بازار سرمایه با سایر بخش های اقتصاد برمی گردد. هرچقدر هم که مدیر کارش را خوب انجام دهد، بازهم کم نیستند چرخه های معیوبی در اقتصاد که تلاشش را کم ثمر کنند. اینها همه ملال آور و طاقت سوزاند و با گزندی که از جانب منتقدانِ مغرضِ بازار سرمایه به مدیر می رسد، هر روز با خود می گوید که بهتر است برود و این عذاب را تحمل نکند. بورس و کار نظارت بر بازار سرمایه ـ اگر بخواهی آن را درست انجام دهی ـ به دوی امدادی می ماند. باید به موقع چوب را به دونده ی بعدی برسانی تا از مهلکه جان سالم به در ببری. امیدواریم دونده ای که چوب امداد را از دکتر محمدی دریافت می کند، به اندازه ی او دونده باشد.
برای دکتر محمدی سلامتی آرزو می کنم و در مقام شهروند کشور از تلاش های صادقانه، دلسوزانه و پاکدستانه اش از وی صمیمانه تشکر می کنم. با تمام خستگی ها و آزردگی هایش، دیری نخواهد گذشت تا در مسئولیتی سنگین، بار توان سوز دیگری را بر دوش کشد. آنان که مسیر خدمت به مردم و کشور را برمی گزینند، هرگز آرام نمی گیرند. بزودی خواهیم دید که شاپور محمدی در سنگری دیگر رنج می کشد.
Forwarded from دل مشغولیهای حسین خِزلی (حسین خزلی khezli)
مقالهی تحلیلی دکتر حسین #عبده تبریزی در خصوص وضعیت این روزهای بازار سرمایه در روزنامه دنیای اقتصاد
دوشنبه ۲۵ فروردین ۹۹
بررسی دقیق سه نظریهی متداول بین سرمایهگذاران و تحلیل گران بورس در روزهای جاری
@hkhezli
https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3643661
دوشنبه ۲۵ فروردین ۹۹
بررسی دقیق سه نظریهی متداول بین سرمایهگذاران و تحلیل گران بورس در روزهای جاری
@hkhezli
https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3643661
روزنامه دنیای اقتصاد
بورس تهران حباب دارد؟
بازار سهام کشورمان داغترین دوران تاریخ خود را سپری میکند؛ رکوردها در بخشهای مختلف به گونهای هر روز جابهجا میشوند که تکرار آن بعضا از حوصله خارج میشود. در فضای اقبال عمومی از بورس و رشدهای پرشتاب قیمتها، حسین عبده تبریزی، دبیر کل پیشین بورس تهران به…