ببر به نام خداوندت
كه لطف خنجر ابراهيم
به تیز بودن احكام است
نبخش مرتكبانت را
تو حكم واجب الاجرایی
و عشق جوخهٔ اعدام است
به دست آه بسوزانم
كه شعلهور شدنم دود است
كفن به سرفه بپوشانم
كه سر به سر بدنم دود است
و نخ به نخ دهنم دود است
غمت غلیظترین كام است
سرنگها همگان قرمز
و رنگها همگان قرمز
سماع مولويان قرمز
جهان كران به كران #قرمز ❤
كه رنگی از رژ گلگونت
هنوز بر لب این جام است
بگو ستارهٔ دردانه
در انزوای رصدخانه
كدام كوزه شكست آن روز
كه با گذشتن نهصد سال
هنوز حلقهٔ دستانش
به دور گردن خیام است
ببین چقدر اسیرم من
چنان بکش كه اگر مردم
هزار بار بمیرم من
دسيسههای تو ! میبینی؟
گلوی پاک امیرم من
كه در تدارک حمام است
چه حكمتی ست در این مردن
-در عاشقانهترین مردن-
و مغز را به فضا بردن
و گریه را به خلا بردن
چه حكمتی ست كه در آغاز
نگاه من به سرانجام است
#حسین_صفا
#منجنیق
كه لطف خنجر ابراهيم
به تیز بودن احكام است
نبخش مرتكبانت را
تو حكم واجب الاجرایی
و عشق جوخهٔ اعدام است
به دست آه بسوزانم
كه شعلهور شدنم دود است
كفن به سرفه بپوشانم
كه سر به سر بدنم دود است
و نخ به نخ دهنم دود است
غمت غلیظترین كام است
سرنگها همگان قرمز
و رنگها همگان قرمز
سماع مولويان قرمز
جهان كران به كران #قرمز ❤
كه رنگی از رژ گلگونت
هنوز بر لب این جام است
بگو ستارهٔ دردانه
در انزوای رصدخانه
كدام كوزه شكست آن روز
كه با گذشتن نهصد سال
هنوز حلقهٔ دستانش
به دور گردن خیام است
ببین چقدر اسیرم من
چنان بکش كه اگر مردم
هزار بار بمیرم من
دسيسههای تو ! میبینی؟
گلوی پاک امیرم من
كه در تدارک حمام است
چه حكمتی ست در این مردن
-در عاشقانهترین مردن-
و مغز را به فضا بردن
و گریه را به خلا بردن
چه حكمتی ست كه در آغاز
نگاه من به سرانجام است
#حسین_صفا
#منجنیق
Forwarded from ghrmzejiiigh🫀
ببر به نام خداوندت
كه لطف خنجر ابراهيم
به تیز بودن احكام است
نبخش مرتكبانت را
تو حكم واجب الاجرایی
و عشق جوخهٔ اعدام است
به دست آه بسوزانم
كه شعلهور شدنم دود است
كفن به سرفه بپوشانم
كه سر به سر بدنم دود است
و نخ به نخ دهنم دود است
غمت غلیظترین كام است
سرنگها همگان قرمز
و رنگها همگان قرمز
سماع مولويان قرمز
جهان كران به كران #قرمز ❤
كه رنگی از رژ گلگونت
هنوز بر لب این جام است
بگو ستارهٔ دردانه
در انزوای رصدخانه
كدام كوزه شكست آن روز
كه با گذشتن نهصد سال
هنوز حلقهٔ دستانش
به دور گردن خیام است
ببین چقدر اسیرم من
چنان بکش كه اگر مردم
هزار بار بمیرم من
دسيسههای تو ! میبینی؟
گلوی پاک امیرم من
كه در تدارک حمام است
چه حكمتی ست در این مردن
-در عاشقانهترین مردن-
و مغز را به فضا بردن
و گریه را به خلا بردن
چه حكمتی ست كه در آغاز
نگاه من به سرانجام است
#حسین_صفا
#منجنیق
كه لطف خنجر ابراهيم
به تیز بودن احكام است
نبخش مرتكبانت را
تو حكم واجب الاجرایی
و عشق جوخهٔ اعدام است
به دست آه بسوزانم
كه شعلهور شدنم دود است
كفن به سرفه بپوشانم
كه سر به سر بدنم دود است
و نخ به نخ دهنم دود است
غمت غلیظترین كام است
سرنگها همگان قرمز
و رنگها همگان قرمز
سماع مولويان قرمز
جهان كران به كران #قرمز ❤
كه رنگی از رژ گلگونت
هنوز بر لب این جام است
بگو ستارهٔ دردانه
در انزوای رصدخانه
كدام كوزه شكست آن روز
كه با گذشتن نهصد سال
هنوز حلقهٔ دستانش
به دور گردن خیام است
ببین چقدر اسیرم من
چنان بکش كه اگر مردم
هزار بار بمیرم من
دسيسههای تو ! میبینی؟
گلوی پاک امیرم من
كه در تدارک حمام است
چه حكمتی ست در این مردن
-در عاشقانهترین مردن-
و مغز را به فضا بردن
و گریه را به خلا بردن
چه حكمتی ست كه در آغاز
نگاه من به سرانجام است
#حسین_صفا
#منجنیق
در من هزار گریهٔ بیدار است، اینبار دل به خواب نخواهم داد
بگذار تا کویر شود قلبم، آن چشمه ام که آب نخواهم داد
.
با تیغ و قرصهام گلاویزم، افسردگی آخر پاییزم
من دلخوشم به ماه غمانگیزم، جایی به آفتاب نخواهم داد
دیوار و سقف و پنجرهام #قرمز، دیوانه ام شبیه خداحافظ
من یک درخت سرکشم و هرگز جز میوهٔ خراب نخواهم داد
از جای زخم تازهتری بر تن، از آخرین کبودی بر گردن
چیزی نگو، سوال نکن اصلا! من به کسی جواب نخواهم داد
قلب مرا بگیر که کوچک نیست، قلبی که وحشی است! عروسک نیست
جایی برای فلسفهٔ شک نیست، من حق انتخاب نخواهم داد
من حس تیر خوردن آهویم، چسبیده خون به حلقهٔ گیسویم
از عشق هیچچیز نمیگویم، دیگر تو را عذاب نخواهم داد
#فاطمه_اختصاری
@ghrmzejiiigh
بگذار تا کویر شود قلبم، آن چشمه ام که آب نخواهم داد
.
با تیغ و قرصهام گلاویزم، افسردگی آخر پاییزم
من دلخوشم به ماه غمانگیزم، جایی به آفتاب نخواهم داد
دیوار و سقف و پنجرهام #قرمز، دیوانه ام شبیه خداحافظ
من یک درخت سرکشم و هرگز جز میوهٔ خراب نخواهم داد
از جای زخم تازهتری بر تن، از آخرین کبودی بر گردن
چیزی نگو، سوال نکن اصلا! من به کسی جواب نخواهم داد
قلب مرا بگیر که کوچک نیست، قلبی که وحشی است! عروسک نیست
جایی برای فلسفهٔ شک نیست، من حق انتخاب نخواهم داد
من حس تیر خوردن آهویم، چسبیده خون به حلقهٔ گیسویم
از عشق هیچچیز نمیگویم، دیگر تو را عذاب نخواهم داد
#فاطمه_اختصاری
@ghrmzejiiigh