ای سرو بلند قامت دوست
وه وه که شمایلت چه نیکو ست
در پای لطافت تو میراد
هر سرو سهی که بر لب جو ست
نازکبدنی که مینگنجد
در زیر قبا چو غنچه در پوست
مهپاره به بام اگر برآید
که فرق کند که ماه یا او ست؟
آن خرمن گل نه گل که باغ است
نه باغ ارم که باغ مینو ست
آن گوی معنبر ست در جیب
یا بوی دهان عنبرینبو ست
در حلقهٔ صولجان زلفش
بیچاره دل اوفتاده چون گو ست
میسوزد و همچنان هوادار
میمیرد و همچنان دعاگو ست
خون دل عاشقان مشتاق
در گردن دیدهٔ بلاجو ست
من بندهٔ لعبتان سیمین
کاخر دل آدمی نه از رو ست
بسیار ملامتم بکردند
کاندر پی او مرو که بدخو ست
ای سختدلان سستپیمان
این شرط وفا بود که بیدوست
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهٔ کار خویش گیرم؟!😒
#سعدی 🤘👌
ادامه فرداشب ✨
@ghrmzejiiigh
وه وه که شمایلت چه نیکو ست
در پای لطافت تو میراد
هر سرو سهی که بر لب جو ست
نازکبدنی که مینگنجد
در زیر قبا چو غنچه در پوست
مهپاره به بام اگر برآید
که فرق کند که ماه یا او ست؟
آن خرمن گل نه گل که باغ است
نه باغ ارم که باغ مینو ست
آن گوی معنبر ست در جیب
یا بوی دهان عنبرینبو ست
در حلقهٔ صولجان زلفش
بیچاره دل اوفتاده چون گو ست
میسوزد و همچنان هوادار
میمیرد و همچنان دعاگو ست
خون دل عاشقان مشتاق
در گردن دیدهٔ بلاجو ست
من بندهٔ لعبتان سیمین
کاخر دل آدمی نه از رو ست
بسیار ملامتم بکردند
کاندر پی او مرو که بدخو ست
ای سختدلان سستپیمان
این شرط وفا بود که بیدوست
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهٔ کار خویش گیرم؟!😒
#سعدی 🤘👌
ادامه فرداشب ✨
@ghrmzejiiigh
در عهد تو ای نگار دلبند
بس عهد که بشکنند و سوگند
دیگر نرود به هیچ مطلوب
خاطر که گرفت با تو پیوند
از پیش تو راه رفتنم نیست
همچون مگس از برابر قند
عشق آمد و رسم عقل برداشت
شوق آمد و بیخ صبر برکند
در هیچ زمانهای نزاده ست
مادر به جمال چون تو فرزند
باد است نصیحت رفیقان
واندوه فراق کوه الوند
من نیستم ار کسی دگر هست
از دوست به یاد دوست خرسند
این جور که میبریم تا کی؟
وین صبر که میکنیم تا چند؟
چون مرغ به طمع دانه در دام
چون گرگ به بوی دنبه در بند
افتادم و مصلحت چنین بود
بیبند نگیرد آدمی پند
مستوجب این و بیش از اینم
باشد که چو مردم خردمند
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهٔ کار خویش گیرم 🚶🏻♀
#سعدی 🤘👌
@ghrmzejiiigh
بس عهد که بشکنند و سوگند
دیگر نرود به هیچ مطلوب
خاطر که گرفت با تو پیوند
از پیش تو راه رفتنم نیست
همچون مگس از برابر قند
عشق آمد و رسم عقل برداشت
شوق آمد و بیخ صبر برکند
در هیچ زمانهای نزاده ست
مادر به جمال چون تو فرزند
باد است نصیحت رفیقان
واندوه فراق کوه الوند
من نیستم ار کسی دگر هست
از دوست به یاد دوست خرسند
این جور که میبریم تا کی؟
وین صبر که میکنیم تا چند؟
چون مرغ به طمع دانه در دام
چون گرگ به بوی دنبه در بند
افتادم و مصلحت چنین بود
بیبند نگیرد آدمی پند
مستوجب این و بیش از اینم
باشد که چو مردم خردمند
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهٔ کار خویش گیرم 🚶🏻♀
#سعدی 🤘👌
@ghrmzejiiigh