Forwarded from fasa (Y@30)
بهاندازه نوشیدن این لیوانِ داغ؛
بگذار خیره در چشمانت باشم،
ذوب در سردی برف
و غرق در تماشایت شوم؛
که عشق، همین است:
کم اما بس❤️
#یاسی_نوشت
#شاندیز
#هفتم_اسفند۱۴۰۳
#photo_by_me
بگذار خیره در چشمانت باشم،
ذوب در سردی برف
و غرق در تماشایت شوم؛
که عشق، همین است:
کم اما بس❤️
#یاسی_نوشت
#شاندیز
#هفتم_اسفند۱۴۰۳
#photo_by_me
یکی از اهدافم برای سال جدید یادگیری و کامل کردن زبانهایی ست که نصفه رها کردم:
انگلیسی
اسپانیایی
ایتالیایی
فرانسه
عربی
ترکی
روسی
انگلیسی
اسپانیایی
ایتالیایی
فرانسه
عربی
ترکی
روسی
ghrmzejiiigh🫀
وقتی فقط تا صبح از تارگت رد میشم.
این یعنی تارگت باید تغییر کنه!😎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز ۲۵ اسفند
هشتمین ! سالگرد پرکشیدن ناباورانهٔ
دکتر #افشین_یداللهی ترانهسرای بنام ایرانی است.
با هم از حافظهٔ قرمز جیغغغ یکی از ترانههای عاشقانهٔ ایشان را با صدای #علیرضا_قربانی مرور میکنیم.
روحش قرین آرامش یادش جاودان 🌱
هشتمین ! سالگرد پرکشیدن ناباورانهٔ
دکتر #افشین_یداللهی ترانهسرای بنام ایرانی است.
با هم از حافظهٔ قرمز جیغغغ یکی از ترانههای عاشقانهٔ ایشان را با صدای #علیرضا_قربانی مرور میکنیم.
روحش قرین آرامش یادش جاودان 🌱
وقتی گریبان عدم با دست خلقت میدرید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل میآفرید
وقتی زمین ناز تو را در آسمانها میکشید
وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم میچشید
من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینیتر شد و عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی
من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر
چیزی در آن سوی یقین شاید کمی همکیشتر
آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود
دیگر فقط تصویر من در مردمکهای تو بود
#افشین_یداللهی
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل میآفرید
وقتی زمین ناز تو را در آسمانها میکشید
وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم میچشید
من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینیتر شد و عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی
من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر
چیزی در آن سوی یقین شاید کمی همکیشتر
آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود
دیگر فقط تصویر من در مردمکهای تو بود
#افشین_یداللهی
Forwarded from Sahar's world
بتهوون میگه نوت اشتباه زدن اشکال نداره، چیزی که کاملا غیر قابل بخششه، بی عشق نواختنه! 🤍