ghrmzejiiigh🫀
19 subscribers
628 photos
115 videos
24 files
379 links
برای دل خودم و برای ادبیات 🎧
#پری_کوچک_غمگین #پریسا_فوجی
نوشته‌های من را این‌جا بخوانید!
http://www.parisafouji.blogfa.com
http://www.instagram.com/parisafouji
👥Join Groups:
Literature General: t.me/barayeadab
Book Club: https://t.me/+GUDI6rX8oUFhZGQ0
Download Telegram
تو ماهی و من ماهی این برکهٔ کاشی
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی

آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجرهٔ فیروزه‌ تراشی

پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و یاقوت به آفاق بپاشی

ای باد سبک‌سار مرا بگذر و بگذار
هشدار که آرامش ما را نخراشی

هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگی ست چه باشی چه نباشی

#علیرضا_بدیع
پاییز می‌رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ‌های تازه مرا آشنا کند

پاییز می‌رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچه جا کند

او می‌رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را برملا کند

او قول داده است که امسال از سفر
اندوه‌های تازه بیارد خدا کند

او می‌رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده ‌است به قولش وفا کند

پاییز عاشق است و راهی نمانده است
جز این‌ که روز و شب بنشیند دعا کند

شاید اثر کند و خداوند فصل‌ها
یک فصل را به خاطر او جا به جا کند

تقویم خواست از تو بگیرد بهار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کند

خش‌خش صدای پای خزان است یک نفر
در را به روی #حضرت_پاییز 🍂 وا کند

#علیرضا_بدیع
Forwarded from ghrmzejiiigh🫀
پاییز می‌رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ‌های تازه مرا آشنا کند

پاییز می‌رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچه جا کند

او می‌رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را برملا کند

او قول داده است که امسال از سفر
اندوه‌های تازه بیارد خدا کند

او می‌رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده ‌است به قولش وفا کند

پاییز عاشق است و راهی نمانده است
جز این‌ که روز و شب بنشیند دعا کند

شاید اثر کند و خداوند فصل‌ها
یک فصل را به خاطر او جا به جا کند

تقویم خواست از تو بگیرد بهار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کند

خش‌خش صدای پای خزان است یک نفر
در را به روی #حضرت_پاییز 🍂 وا کند

#علیرضا_بدیع
Forwarded from ghrmzejiiigh🫀
پاییز می‌رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ‌های تازه مرا آشنا کند

پاییز می‌رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچه جا کند

او می‌رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را برملا کند

او قول داده است که امسال از سفر
اندوه‌های تازه بیارد خدا کند

او می‌رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده ‌است به قولش وفا کند

پاییز عاشق است و راهی نمانده است
جز این‌ که روز و شب بنشیند دعا کند

شاید اثر کند و خداوند فصل‌ها
یک فصل را به خاطر او جا به جا کند

تقویم خواست از تو بگیرد بهار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کند

خش‌خش صدای پای خزان است یک نفر
در را به روی #حضرت_پاییز 🍂 وا کند

#علیرضا_بدیع
درخت خشکم و هم‌صحبت کبوترها!
تو هم که؛ خستگی‌ات رفت می‌پری از من...!

#علیرضا_بدیع
@ghrmzejiiigh
Forwarded from آداب ادب با علیرضا بدیع ✏️ (Alireza Badie)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خواب زن چپ است
خواب ظن چپ است

متاسفانه بسیاری از عامه، تحت تاثیر باوری غلط برخاسته از دل جنبش برابری زن و مرد _که پسندیده است_ برین نکته اشتباه پای می‌فشارند که خواب ظن چپ است!! و به باور خودشان در حال رتق و فتق برابری خانم و آقا هستند!
حال آن‌که غافلند اصل این ضرب المثل چه وجه تسمیه و نهاد زیبایی دارد که اتفاقا به نفع بانوان عزیزمان است. چه اصراری ست امری پسندیده را با کج فهمی از خود دور کنیم؟
نیت‌ خیر وقتی که با ناآگاهی ممزوج شود، نتیجه‌ای جز بد انگاشتن خوبی‌ها نخواهد داشت!
#علیرضا_بدیع
#امثال_و_حکم
#دهخدا
#خواب_زن_چپ_است: گزاره رویاهای بد زن نیز، نیک و میمون باشد.
امثال و حکم، دهخدا، نشر بهنود، جلد اول، تهران: ۱۳۹۲
@aadabeadab
Forwarded from ghrmzejiiigh🫀 (Parisa)
درخت خشکم و هم‌صحبت کبوترها!
تو هم که؛ خستگی‌ات رفت می‌پری از من...!

#علیرضا_بدیع
@ghrmzejiiigh
Forwarded from R S
برای خواهرم مهسا امینی 

خورشید حجاب کرده، شب خرسند است
در کشور رنج، نرخ شادی چند است؟
تسبیحش با دیدن زلف تو گسست
دینداری شیخ ما به مویی بند است
#علیرضا_بدیع

#پر_پرواز - قسمت سوم (بخش اول)
#کار_عمیق - قسمت دهم
.
اطفال در یک کلام برای من تمرین دوبارهٔ کارعمیق، نظم و برنامه‌ریزی بود.
هم‌چون داخلی، این بخش هم با تو شروع شد و با خوابی از تو تمام! شنیدم به یکی از بچه‌ها گفته بودی چهارتا رشتهٔ مهم که باید حواست به آن‌ها باشد جراحی، اطفال، زنان و اورولوژی ست.می‌بینی من حرف‌های آدم‌ها را از بر می‌کنم!برای همین هم درخواستت آن‌روز در راه درمانگاه مدام در سرم تکرار می‌شود:«باید باهات حرف بزنم.عصر برنامه‌ت چیه؟»
هیچ‌برنامه‌ای نداشتم و بی‌دلیل دست رد بر سینه‌ات زدم.حالا من می‌خواهم با تو حرف بزنم و نمی‌دانم در کدام کافهٔ عصر می‌توانم پیدایت کنم؟!
.
هرچه تاکنون در بخش‌های پراکنده و بی‌بازده شنیده و خوانده بودم؛ همه در این‌بخش به قول دکتر کیخسروی:)) «یک کاسه» شد.این اصطلاح در پایان بخش به تکیه‌کلام همهٔ استادان و شاگردان تبدیل شده بود.
.
از دورهٔ فیزیوپات که هرچند به صورت مجازی اما تمام تابستان درگیر درس و امتحان بودم، به بعد دیگر با تعطیلات تابستانی خداحافظی کردم.
حالا چندسالی می‌شود که پاییز برایم فصل جذاب‌تری ست.چشم به راهم که «پادشاه فصل‌ها کی از راه می‌رسد که مرا مبتلا کند و با رنگ‌های تازه آشنا.»مشتاقم که آن‌چه در این تابستان آموخته‌ام به زودی به کار بندم.

هم‌چنین اهمیت مرخصی چندروزه را نسبت به سه‌ماه تعطیلی رخوت‌انگیز درک کردم.چقدر همین چندروز استراحت می‌تواند روح و جسمت را تازه کند و آمادهٔ سه‌ماه کار و سحرخیزی برای مورنینگ‌های منظم و به وقت اطفال.

البته ناگفته نماند که اگر دوستی به مهربانی فاطمه پیدا نمی‌کردم قطعا نمی‌توانستم با برنامه هرروز به اتوبوس ساعت ۷:۳۰ صبح برسم تا با دوستم به بیمارستان برویم و باهم به خانه بازگردیم.ممنونم که در این بخش تنهایم نگذاشتی و همراهم بودی.

دیگر با حضور هرروزه مشکلی نداشتم و در برابرش مقاومتی نکردم چون ظهرهنگام که به خانه می‌رسیدم از خودم راضی بودم که یک کار مهم از لیست کارهای ضروری‌ام را انجام داده‌ام.

اما قسمت دوم ماجرا برنامه‌هایی بود که حول این بخش برای زندگی‌ام ریختم.

#پریسا_فوجی
ادامه در قسمت بعدی

*شعر «پاییز می‌رسد» #علیرضا_بدیع رو هم که همه از برین.😌🍁💛
https://www.instagram.com/p/CiN1KZnqPWD/?igsh=dzJ1YjF6Nmpocms2