ghrmzejiiigh🫀
20 subscribers
633 photos
116 videos
24 files
385 links
برای دل خودم و برای ادبیات 🎧
#پری_کوچک_غمگین #پریسا_فوجی
نوشته‌های من را این‌جا بخوانید!
http://www.parisafouji.blogfa.com
http://www.instagram.com/parisafouji
👥Join Groups:
Literature General: t.me/barayeadab
Book Club: https://t.me/+GUDI6rX8oUFhZGQ0
Download Telegram
Forwarded from ghrmzejiiigh🫀 (Parisa)
امروز یازدهمین روز از یازدهمین ماه سال است
🤗1
ghrmzejiiigh🫀
امروز یازدهمین روز از یازدهمین ماه سال است
یازده و یازده دقیقه رو دیدم.🤩
داشتم خلاصه می‌نوشتم تا اومدم اسکرین بگیرم شد یازده و دوازده دقیقه.😬
Forwarded from 🎙SadLilPari (Parisa)
ارمان ارمان
Forwarded from ghrmzejiiigh🫀 (Parisa)
تو خوبی
و این همهٔ اعتراف‌ها ست.
#احمد_شاملو
شعر نگاه کن از احمد شاملو
پوری سلطانی
نگاه کن !
من عشقم را در سال بد یافتم
که می‌گوید «مأیوس نباش»؟
من امیدم را در یأس یافتم
مهتابم را در شب یافتم
عشقم را در سال بد یافتم
و هنگامی که داشتم خاکستر می‌شدم
گر گرفتم.
#احمد_شاملو

قرمز جیییغ 🫀
Channel name was changed to «ghrmzejiiigh🫀»
ابراهیم پاشا:
سرورم! عشق گاهی آدم را
به بی‌شعوری می‌کشاند!
😄

👑حریم سلطان👑

قرمز جیییغ 🫀
سلطان سلیمان:
رفتن نداریم خرّم!
ما شما را رها نخواهیم کرد.
شما سلطان مایی
خرّم سلطان ما!
سلطانم‌، تحمل کن!😭


👑حریم سلطان👑

قرمز جیییغ 🫀
خرّم:
هربار که به این آینه بنگرید، مرا درآن خواهید دید؛ رازش این است!
خرّم با نشاط و عاشقتان.🪞

قرمز جیییغ 🫀
🏆1
Forwarded from ghrmzejiiigh🫀 (Parisa)
«برف»، «ردپا» و «شال‌گردن».این‌ها کلیدواژه‌هایی هستند که برای من یادآور لحظاتی دردناکند.دردآلود از این جهت که دوست داشتم وقتی آن‌‌واژه‌ها را به کار می‌برد، به من هم فکر می‌کرد.مثل خیلی از آهنگ‌ها، مکان‌ها و...که فقط غباری از غم با دیدن و شنیدنشان روی دلم می‌نشیند.مثل اسمش.
«شال‌گردن» می‌بافم با این که به طور معمول استفاده نمی‌کنم.یعنی خیلی خواستنی نیست که بنشینم برای خودم شال‌گردن ببافم اما می‌بافم تا دست‌هایم سرگرم باشند که اگر لحظه‌ای به حال خود رهایشان کنم، می‌چسبند به رشتهٔ پوسیدهٔ افکار.به زور آدم‌هایی را در ذهنم می‌چپانند که خیلی وقت است از قلبم بیرون رفته‌اند.می‌نویسم تا دست‌هایم سرگرم باشند و همیشه وقتی نقطهٔ پایان را می‌گذارم آدم‌ها به فکرم هجوم می‌آورند.
#پریسا_فوجی
قرمز جیییغ 🫀
😍1
سلیمان: این‌ها مرغ عشقند!
تمام عمر برای هم آواز می‌خوانند،
بدون خستگی.
خرّم: من هم تمام عمر برای شما
آواز می‌خوانم و ساکت نخواهم شد
از عشقت؛ سلیمان!
سلیمان من، عشق من!🐦🩵💚

👑 حریم سلطان 👑

قرمز جیییغ 🫀
Forwarded from 🎙SadLilPari (Parisa)
Muhteşem Yüzil 😁
ghrmzejiiigh🫀
واقعا باید بشینم یه فکر اساسی برای زندگی و آینده‌م بکنم.این ساعت روز پنجشنبه از کشیک ۳۶ ساعته و بیشتر برگشتم درحالی که نمی‌تونم روی پام بایستم و باید بین خوابیدن و دوش گرفتن یکی رو انتخاب کنم. بعد اینستاگرام رو باز می‌کنم استوری می‌بینم که نوشتن بعد از یه…
پنج‌شنبه دوهفته پیش بعد از دوروز که از کشیک برگشتم اتاقم دیدم آب خوردن ندارم.گوشی‌ام بخاطر حجم بالای کار کشیک خاموش شده بود.زدم به شارژ و رفتم که از تانکر(سر چشمه!) آب بیاورم که تا پایم را گذاشتم در آسانسور برق رفت و در طبقه سوم گیر افتادم.هرچه به در کوبیدم که مگر کسی صدایم را بشنود، فایده‌ای نداشت.
از شدت خستگی و دل‌شکستگی در تاریکی آسانسور که شبیه گور مدرنی بود، زار زدم و بالاخره یکی از بچه‌ها سرایدار زپرتی ساختمان را خبر کرد.
سرایدار قفل در را باز کرد و کرکره آسانسور را کشید، و من تلاشی نکردم که صورت خیس و باد کرده‌ام را پنهان کنم.
با همان حال و از پله‌ها رفتم و آب آوردم چرا که مجبور بودم مثل خیلی از اتفاقات و مسوولیت‌هایی که ناچاری به آن تن بدهی.
برگشتم اتاق و بیش‌تر زار زدم.سرم داشت از درد می‌ترکید.هم‌خانه‌ای ام صدای گریه‌ را شنید و از پشت در پرسید:"حالت خوبه پریسا؟" جواب دادم که :"خوبم و چیزی نیست. ببخشید!"
حمله پنیک یا Panic Attack ، حالتی ست که آن‌روز ظهر به من دست داده بود.یک‌آن احساس می‌کنی که به زودی می‌میری.نفسم تنگ شده بود.چهار پاف سالبوتامول اسپری کردم.چشمانم می‌سوخت و دنیا در برابرم تیره و تار شده بود.
دیدم من هنوز برای مردن آماده نیستم یعنی خود تاریکی و سیاهی بعدش پذیرفتنی اما ترسم‌ از چگونه مردن ست‌.
یک‌آن احساس می‌کنی که به سرت زده و دیوانه شدی که دیگر تاب نمی‌آوری اما می‌آوری نه آن‌روز می‌میری نه روزهای پس از آن.

#پریسا_فوجی

قرمز جیییغ🫀
💔1