ghrmzejiiigh🫀
20 subscribers
629 photos
115 videos
24 files
382 links
برای دل خودم و برای ادبیات 🎧
#پری_کوچک_غمگین #پریسا_فوجی
نوشته‌های من را این‌جا بخوانید!
http://www.parisafouji.blogfa.com
http://www.instagram.com/parisafouji
👥Join Groups:
Literature General: t.me/barayeadab
Book Club: https://t.me/+GUDI6rX8oUFhZGQ0
Download Telegram
خداحافظ مشهد😃👋
دوروز هم مشهد نبودم ولی چهاربار از وقتی پامو گذاشتم مشهد تا وقتی پامو گذاشتم تو هواپیما تذکر حجاب شنیدم.
در دنیای موازی دوست دارم خلبان باشم.😁
❤‍🔥1😍1
Forwarded from ghrmzejiiigh🫀 (Parisa)
به کسی نیاز دارم که باورم داشته باشد
زمانی که خود را باور ندارم
💘1
Forwarded from Dr. Parisa Fouji
یا به جای این که بگی گم کرده‌ام تو را، کجایی؟ بگی پری خانم حالا نبودنت روی دفتر راه می‌رود.می‌رود و برنمی‌گردد.حالا نبودنت را هم ندارم.💔
❤‍🔥1
ghrmzejiiigh🫀
جیک جیلنهال ما رو گرفته با این سریال😒 آخه کدوم زنی بفهمه شوهرش بهش خیانت می‌کرده و حالا مشکوک به قتل معشوقه‌شه به شوهرش میگه هانی😄 یا کدوم بچه‌ای این‌چیزا رو باباش براش با پررویی تعریف کنه بغل باباش می‌شینه چیپس میخوره و اخبار نگاه می‌کنه؟!!! بعد مردم می‌خوان…
من از قسمت اولش که دیدم نگفتم بهتون؟!😉به عنوان یه فرد باتجربه گفتم اونی که میشینه چیپس و ماست می‌خوره یه ریگی به کفشش هست.
ولی فقط لبخند ملیح جیک جیلنهال آخر سریال😄 انگار نه انگار زدن یه زن و بچه تو شکمشو با همکاری هم کشتن.

ضعیف‌ترین سریال معمایی که تا به حال دیدم.
ghrmzejiiigh🫀
ابی – عطر تو
این آهنگا رو از ابی تاحالا نشنیده بودم!
توی اتوبوس زاهدان-مشهد شنیدم.
نشستم تو راه با کل پلی‌لیست راننده هم‌خوانی کردم و واقعا نفهمیدم کی رسیدم.
یاد توصیه میثاق افتادم که بهم پیشنهاد داد شبای طولانی کشیکم بشینم ویدیوهای یوتیوبش رو ببینم.
با موسیقی زندگی قابل‌تحمل میشه.
بالاخره نشستم و طلسم رو شکستم.
در مورد سریال the crowded room و اختلال چندشخصیتی یکم نوشتم.
می‌خوام بنویسما‌! از آدم چندشخصیتی‌ای که چندسال منو سرکار گذاشته بود.
04:56 AM
پ.ن:لپ‌تاپو‌ تازه آوردم زاهدان^__^
ghrmzejiiigh🫀
به یه نفر نیاز دارم که باهم بشینیم ماجرای پارسا پیروزفر و بهاره مصدقیان رو تحلیل کنیم.😂
عصر آب و برق باهم رفت.توی تاریکی آماده شدم زدم بیرون و تا فروشگاه پیاده‌روی و بعد خرید کردم.
وقتی برگشتم هنوز برق قطع بود.توی حیاط نشستم روی نیمکت و میتینگ زبان داشتم.یه‌دفعه شنیدم یه خانمی داره با موبایلش صحبت می‌کنه و میگه تازه رسیدم.یاد خودم افتادم چندروز پیش از مشهد رسیده بودم و برق قطع بود و منتظر وایستاده بودم وصل بشه بتونم چمدونمو‌ ببرم بالا.
خلاصه اومد کنارم نشست و سرصحبت رو با این که برق کی میاد معمولا باز کرد.
معلوم شد روان‌شناس هستش و توی زابل کلینیک روان‌شناسی داره و فردا امتحان صلاحیت داره و اومده اتاق بگیره برای امشب.
امروز کلا روز روان‌شناسی و روانکاوی بود برای من*___*
محمدرضا هم لینک‌های مرتبط با روان‌کاوی یونگ و فروید رو صبح برام فرستاده بود.
من بهش گفتم برق حالاحالاها نمیاد و بعد از چنددقیقه که صحبت کردیم یهو برق اومد.
باهم خداحافظی کردیم و داشتم می‌رفتم که آمنه منو دید دوباره و گفت اگه دوست داشتی بیا باهم حرف بزنیم و چای بخوریم.
منم قبول کردم و ازون‌جایی که فرد جدیدی برای پهن‌کردن سفره دلم پیدا کرده بودم هیجان‌زده شدم.
قسمت جالب ماجرا این‌جا بود که وسط حرفام گفت قضیه پارسا پیروزفر رو می‌دونی و تو دلم گفتم واااای دیگه خیلی تفاهم داریم باهم:))))
باورتون میشه بالاخره یکی پیدا کردم که نشستم باهاش از پارسا پیروزفر و ماجراش با بهاره مصدقیان غیبت کردم؟!
😌
🤗2
ghrmzejiiigh🫀
Yas – Esalat
ازون طرف آینده شد از آن کیا!
ما نشستیم به دوخت و دوز پارگیا!
ببین یه نفر چجوری بهت ضربه بزنه که از ساعت ۶ صبح جمعه که کشیکی تا ساعت۲ ناهار نخورده دودقیقه میای اینستاگرام رو باز کنی می‌بینی شروین با جواد رحمانی همکاری کرده.
یهو تپش قلب می‌گیری و می‌بینی جواد رحمانی که فکر می‌کردی قبلا بلاکش کردی که اثری از پوریا نبینی بلاک نیست و خداروشکر حداقل عکسی از اون توی صفحه‌ش ندیدم.
دچار PTSD شدم اونم وسط کشیک و با گریه و بغض میرم کارای مریضا رو انجام میدم.
صدای من به هیچکی نمی‌رسه.
البته اینا از دیروز همه نشونه‌ست برای برون‌ریزی حجم دردی که از پارسال تحمل کردم و حتی فرصت نداشتم بشینم به بلاهایی که پشت سرهم به سرم اومد و خودم اجازه دادم بیاد، فکر کنم.
💔شروین بااحترام آنفالو که دیگه اثری از اون نبینم بی‌ خواست خودم
فکر می‌کردم میتونم بدون درد و خون‌ریزی شروین گوش بدم ولی نمیشه.
💔1