🍂🍂🍂🍂
و هنگامی که سومین فصل
نگاه دومش را آغازگر بود؛
پروردگارم،
مرا به گیتی فراخواند...
و چه زیباست
پاییز پررنگ؛
همچون شعری بیمانند...
فصل وزان من؛
بپوشان زمین را
با روح رنگرنگت
که به وسعت رنگینکمان ست
🍂🍂🍂🍂
#فرزانه 😍
#دلنوشته
#آبان۹۵
پ.ن: تولدتون مبارک خاله فرزانهٔ مهربونم😘❤️
@ghrmzejiiigh
و هنگامی که سومین فصل
نگاه دومش را آغازگر بود؛
پروردگارم،
مرا به گیتی فراخواند...
و چه زیباست
پاییز پررنگ؛
همچون شعری بیمانند...
فصل وزان من؛
بپوشان زمین را
با روح رنگرنگت
که به وسعت رنگینکمان ست
🍂🍂🍂🍂
#فرزانه 😍
#دلنوشته
#آبان۹۵
پ.ن: تولدتون مبارک خاله فرزانهٔ مهربونم😘❤️
@ghrmzejiiigh
چندروزی ست که ننوشتهام.از این چندروزها زیاد بوده است اما شاید روزهای زیادی باقی نمانده باشد تا با ننوشتن خط بخورند.
هیچ فالگیری نمیتواند فال زندگی را بگیرد!تکه حوادث پیشبینی نشده، خواه شیرین و خواه تلخ، پازل آینده را به مرور تکمیل خواهند کرد و خوبی بیخبری ما از آنچه پیشرو ست، زندگانی در دم و بازدمی.
عادت ندارم به نوشتن در دفتر.اغلب اوقات، در گوشی یادداشت میکنم.بیشتر هم زمانی که دلگرفته ام و بالای تخت دوطبقهٔ خوابگاه، به پهلو دراز کشیده و خشمم را با تایپ کردن در گوشیای به اندازهٔ کف دستم، خالی میکنم.
امروز خانه ام.لپتاپ هست و دفترهای خالی...اما نمینویسم.
شاید نوشتن تنها راه فرار من از حال بد باشد و حالا حالم خوب است:)
گرچه اینجا هم دلم میگیرد و برعکس خوابگاه، نمیتوانم جلوی بقیه گریه کنم و به لاک خودم فرو روم.
بیشتر یادداشتهایی که قبلا مینوشتم، دربارهٔ دوری از خانه بود، دربارهٔ تنهایی.
بهتر است امروز از:
بودن کنار خانه و خانواده، نگاه کردن به عبور و مرور ماشینها در خیابان، به ماه تابان در آسمان(یکزمانی را در اتاقی میگذراندم که فقط عکس ماه را در پنجره میدیدم.)، به جنگل کوچکم که صدای فتوسنتز تکتک برگهایش را با جانم میشنوم، رقص پرده با باد و خنکای پتو و بالشتم لذت ببرم.
معلوم است که نمینویسم چون اگر شروع کنم، شاید از رفتن بنویسم!
و من دلم به ماندن است.
#پریسا_فوجی
#دلنوشته #بداهه
@ghrmzejiiigh ✨🌙
هیچ فالگیری نمیتواند فال زندگی را بگیرد!تکه حوادث پیشبینی نشده، خواه شیرین و خواه تلخ، پازل آینده را به مرور تکمیل خواهند کرد و خوبی بیخبری ما از آنچه پیشرو ست، زندگانی در دم و بازدمی.
عادت ندارم به نوشتن در دفتر.اغلب اوقات، در گوشی یادداشت میکنم.بیشتر هم زمانی که دلگرفته ام و بالای تخت دوطبقهٔ خوابگاه، به پهلو دراز کشیده و خشمم را با تایپ کردن در گوشیای به اندازهٔ کف دستم، خالی میکنم.
امروز خانه ام.لپتاپ هست و دفترهای خالی...اما نمینویسم.
شاید نوشتن تنها راه فرار من از حال بد باشد و حالا حالم خوب است:)
گرچه اینجا هم دلم میگیرد و برعکس خوابگاه، نمیتوانم جلوی بقیه گریه کنم و به لاک خودم فرو روم.
بیشتر یادداشتهایی که قبلا مینوشتم، دربارهٔ دوری از خانه بود، دربارهٔ تنهایی.
بهتر است امروز از:
بودن کنار خانه و خانواده، نگاه کردن به عبور و مرور ماشینها در خیابان، به ماه تابان در آسمان(یکزمانی را در اتاقی میگذراندم که فقط عکس ماه را در پنجره میدیدم.)، به جنگل کوچکم که صدای فتوسنتز تکتک برگهایش را با جانم میشنوم، رقص پرده با باد و خنکای پتو و بالشتم لذت ببرم.
معلوم است که نمینویسم چون اگر شروع کنم، شاید از رفتن بنویسم!
و من دلم به ماندن است.
#پریسا_فوجی
#دلنوشته #بداهه
@ghrmzejiiigh ✨🌙
Forwarded from fasa
بشنو از من جانا؛
قاصدک نه دروغ است نه فریب!
قاصدک های رقصانِ پیرامونم را باور دارم
دوباره نگاهشان کن؛
کافی ست بخواهی حرکت موزونشان را
تفسیر کنی...
#فرزانه
#دلنوشته
#اردیبهشت۹۶
قاصدک نه دروغ است نه فریب!
قاصدک های رقصانِ پیرامونم را باور دارم
دوباره نگاهشان کن؛
کافی ست بخواهی حرکت موزونشان را
تفسیر کنی...
#فرزانه
#دلنوشته
#اردیبهشت۹۶
Forwarded from fasa
بشنو از من جانا؛
قاصدک نه دروغ است نه فریب!
قاصدک های رقصانِ پیرامونم را باور دارم
دوباره نگاهشان کن؛
کافی ست بخواهی حرکت موزونشان را
تفسیر کنی...
#فرزانه
#دلنوشته
#اردیبهشت۹۶
قاصدک نه دروغ است نه فریب!
قاصدک های رقصانِ پیرامونم را باور دارم
دوباره نگاهشان کن؛
کافی ست بخواهی حرکت موزونشان را
تفسیر کنی...
#فرزانه
#دلنوشته
#اردیبهشت۹۶