ghrmzejiiigh🫀
20 subscribers
633 photos
116 videos
24 files
385 links
برای دل خودم و برای ادبیات 🎧
#پری_کوچک_غمگین #پریسا_فوجی
نوشته‌های من را این‌جا بخوانید!
http://www.parisafouji.blogfa.com
http://www.instagram.com/parisafouji
👥Join Groups:
Literature General: t.me/barayeadab
Book Club: https://t.me/+GUDI6rX8oUFhZGQ0
Download Telegram
تمام مردها دروغ‌گو هستند؛هوس‌باز، وراج، فریبکار، ریاکار؛ مغرور یا بزدل؛آدم‌های پست‌فطرت شهوت‌باز و حقیر؛
تمام زنان خائن، بی‌ارزش، دروغ‌گو، بی‌ملاحظه و منحرف هستند و تمام دنیا مثل یک فاضلاب بزرگ است که هر‌چقدر دست و پا بزنی بازهم از روی تپه‌های کثیفش لیز می‌خوری و به جای اولت باز می‌گردی
اما در دنیا چیزی برجسته و مقدس وجود دارد، آن‌ هم یکی شدن دو موجود ناقص و بسیار بد است...

ما همیشه با عشق فریب می‌خوریم، زخمی می‌شویم و گاهی غم بر وجودمان چیره می‌شود اما باز هم عشق می‌ورزیم و زمانی که با مرگ دست و پنجه نرم می‌کنیم، به گذشته نگاه می‌کنیم و به خودمان می‌گوییم:
من بارها زجر کشیدم؛ گاهی اشتباه کردم اما همیشه عشق ورزیدم.
من زندگی کردم و بندهٔ غرور و ملامت نبودم.
#بیلی
#آنا_گاوالدا
ترجمهٔ #شهرزاد_ضیایی
@ghrmzejiiigh
هرکدام از آن‌ها عاشق شدند، یک‌ عشق واقعی.از اعماق وجودشان آن را باور داشتند.باهم در مورد آن حرف زدند.یک‌دیگر را تشویق کردند.سرخورده شدند.خودشان را سنگ روی یخ کردند.تلوتلو خوردند.زمین افتادند.خندیدند.گریه کردند.به یک‌دیگر دلداری دادند و در نهایت همه‌چیز را در مورد پاریس یاد گرفتند‌.
رمزهایش، فوایدش، محدودیت‌هایش.دیوهای وحشی، زمین و میخانه‌ها.
آن‌ها مثل سگ می‌دویدند.به یک‌‌‌دیگر غذا می‌دادند.باهم مست می‌شدند.باهم هوشیار می‌شدند.باهم دعوا می‌کردند.یک‌دیگر را تنها می‌گذاشتند.از هم خسته می‌شدند.یک‌دیگر را لوس می‌کردند.خودشان را برای هم لوس می‌کردند.از هم متنفر می‌شدند.از هم فاصله می‌گرفتند.از نو شروع می‌کردند.یکدیگر را ناامید می‌کردند.تحسین می‌کردند.یک‌دیگر را از نو می‌شناختند.تمام راه به هم کمک می‌کردند و به ویژه یاد گرفتند که در همه حال سرشان را بالا نگه دارند.
آن‌ها زندگی می‌کردند.

#بیلی
#آنا_گاوالدا
ترجمهٔ #شهرزاد_ضیایی
t.me/ghrmzejiiigh
راستی می‌شود از آن ستارهٔ تقلبی‌ات دست بکشیم؟...هیچ ستارهٔ کوچکی وجود ندارد.هیچ آسمانی وجود ندارد.به غیر از ما هیچ‌کس دیگری در این دنیای لعنتی وجود ندارد؛من تا به حال هزار بار به تو گفته‌ام:فقط ما هستیم،ما،ما،ما و بازهم ما.
بنابراین از کنکاش در میان خاطراتت و ساختن کیهان خودت،هربار که به نفعت بود،دست بردار از زمان‌هایی که این کار را می‌کنی متنفرم.از زمان‌هایی که به این طور بی‌خیالی‌ها فرو می‌روی،متنفرم.هرکسی می‌تواند در جای خودش بنشیند و ایرادهای دیگران را محکوم کند،می‌دانی؟و من متنفرم از این‌ که تو هم مثل هرکس دیگری شوی...تو نه...او نه...بیلی من نه...دنیا مثل یک فاضلاب بزرگ است که هرچقدر دست و پا بزنی باز هم از روی تپه‌های کثیفش لیز می‌خوری و به جای اولت باز می‌گردی،اما برای ما چیز مقدس و ارجمندی وجود دارد که خانواده‌هایمان نتوانسته و نخواهند توانست که از ما بگیرند.
جسارت،جسارت،بیلی...جسارت این که مثل آن‌ها نباشیم...جسارت این که بر آن‌ها غلبه کنیم و آن‌ها را برای همیشه فراموش کنیم.

#بیلی
#آنا_گاوالدا
ترجمهٔ #شهرزاد_ضیایی
@ghrmzejiiigh
t.me/ghrmzejiiigh
Forwarded from ghrmzejiiigh🫀 (Parisa)
تمام مردها دروغ‌گو هستند؛هوس‌باز، وراج، فریبکار، ریاکار؛ مغرور یا بزدل؛آدم‌های پست‌فطرت شهوت‌باز و حقیر؛
تمام زنان خائن، بی‌ارزش، دروغ‌گو، بی‌ملاحظه و منحرف هستند و تمام دنیا مثل یک فاضلاب بزرگ است که هر‌چقدر دست و پا بزنی بازهم از روی تپه‌های کثیفش لیز می‌خوری و به جای اولت باز می‌گردی
اما در دنیا چیزی برجسته و مقدس وجود دارد، آن‌ هم یکی شدن دو موجود ناقص و بسیار بد است...

ما همیشه با عشق فریب می‌خوریم، زخمی می‌شویم و گاهی غم بر وجودمان چیره می‌شود اما باز هم عشق می‌ورزیم و زمانی که با مرگ دست و پنجه نرم می‌کنیم، به گذشته نگاه می‌کنیم و به خودمان می‌گوییم:
من بارها زجر کشیدم؛ گاهی اشتباه کردم اما همیشه عشق ورزیدم.
من زندگی کردم و بندهٔ غرور و ملامت نبودم.
#بیلی
#آنا_گاوالدا
ترجمهٔ #شهرزاد_ضیایی
@ghrmzejiiigh
Forwarded from ghrmzejiiigh🫀 (Parisa)
هرکدام از آن‌ها عاشق شدند، یک‌ عشق واقعی.از اعماق وجودشان آن را باور داشتند.باهم در مورد آن حرف زدند.یک‌دیگر را تشویق کردند.سرخورده شدند.خودشان را سنگ روی یخ کردند.تلوتلو خوردند.زمین افتادند.خندیدند.گریه کردند.به یک‌دیگر دلداری دادند و در نهایت همه‌چیز را در مورد پاریس یاد گرفتند‌.
رمزهایش، فوایدش، محدودیت‌هایش.دیوهای وحشی، زمین و میخانه‌ها.
آن‌ها مثل سگ می‌دویدند.به یک‌‌‌دیگر غذا می‌دادند.باهم مست می‌شدند.باهم هوشیار می‌شدند.باهم دعوا می‌کردند.یک‌دیگر را تنها می‌گذاشتند.از هم خسته می‌شدند.یک‌دیگر را لوس می‌کردند.خودشان را برای هم لوس می‌کردند.از هم متنفر می‌شدند.از هم فاصله می‌گرفتند.از نو شروع می‌کردند.یکدیگر را ناامید می‌کردند.تحسین می‌کردند.یک‌دیگر را از نو می‌شناختند.تمام راه به هم کمک می‌کردند و به ویژه یاد گرفتند که در همه حال سرشان را بالا نگه دارند.
آن‌ها زندگی می‌کردند.

#بیلی
#آنا_گاوالدا
ترجمهٔ #شهرزاد_ضیایی
t.me/ghrmzejiiigh
ghrmzejiiigh🫀
شبکه جم برای بار هزارم داره "عشق ممنوع" پخش می‌کنه و منم برای بار هزارم از دیدنش خسته نمی‌شم و حوصله‌م سر نمی‌ره.🫶
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اومدم کتابخونه مشهدمو نگاه کنم ببینم کتابی ندارم ببخشم به زندانی‌ها ولی این فرایند انقدر طول کشید که دیگه باید برم.
بین کتاب‌ها چشمم خورد به "#بیلی".این کتابو چندسال پیش یادمه می‌خوندمش.(سال دوم دانشگاه)مامانم همون‌ موقع باهام خوند.
اون زمان یه دوستی داشتم که الان کلا برای همیشه محو شده حتی خاطراتش و من دوباره این کتابو تا نصفش خوندم.
.
🔸می‌تونید بزنید روی هشتگ، برش‌هایی از کتابو بخونید.🔸
2