ghrmzejiiigh🫀
19 subscribers
628 photos
115 videos
24 files
379 links
برای دل خودم و برای ادبیات 🎧
#پری_کوچک_غمگین #پریسا_فوجی
نوشته‌های من را این‌جا بخوانید!
http://www.parisafouji.blogfa.com
http://www.instagram.com/parisafouji
👥Join Groups:
Literature General: t.me/barayeadab
Book Club: https://t.me/+GUDI6rX8oUFhZGQ0
Download Telegram
در هیئت هوا
دائم مراقبتم می‌کند
او هست
هرجا هوا که هست
نه می‌گریزم می‌خواهم
نه می‌توانم بگریزم
ناچار در هوای او هرچیز
مثل هوا زیبا می‌گردد
من شکل حرف خودم می‌شوم
گل شکل عطر خودش
و او ست دوست
وقتی هوا مجسمه ای از
او ست.

#یدالله_رویایی ⭐️
@ghrmzejiiigh
هرقدم که با تو برمی‌داشتم، احساس می‌کردم کیلومترها به مقصود نزدیک‌تر می‌شوم.فکر می‌کردم به تو نزدیک‌تر می‌شوم و همین‌طور هم شد.من به تو رسیدم و تو شدم و ماندم و تو رفتی.
اما من اگر ماندم و تو رفتی دیگر از یک نقطه آغاز نخواهیم کرد.
تو همراه مسافر دیگری شدی و من برای قطار رفته دست تکان دادم.من جا ماندم.من فرو رفتم و قطار زندگی که تو سوار بر آن به سوی آینده پیش می‌رفتی، لحظه‌ای برای من نایستاد.چون مقصودش فقط خودت بودی.آن منی که شیفته‌اش بودی و نه کسی که در آینهٔ من می‌دیدی!

«هر آشنایی تازه، اندوهی تازه است.مگذارید که نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان.هر سلام سرآغاز دردناک یک خداحافظی است.»#نادر_ابراهیمی

غریبه! سلام!
آدم‌ها مرا مثل خودشان آب کردند.من آب شدم، شفاف و آدم‌ها چون آب روان از من عبور می‌کنند.
دیگر نمی‌خواهم به این توصیهٔ آقای ابراهیمی عمل کنم‌.می‌خواهم آن‌قدر به غریبه‌ها سلام بدهم تا زهر خداحافظی‌ها را بگیرم.می‌خواهم آن‌قدر مرا به نام کوچکم بخوانند تا دیگر تشنهٔ شنیدن آن از زبان تو نباشم.
«هرکسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد!»#فاضل_نظری
آن‌ها فقط از ظن خود مرا صدا می‌زنند نه من حقیقی را.تکه‌ای از من که تنها با ندای آن‌ها برمی‌خیزد و با رفتنشان دفن می‌شود.
«هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من»#مولوی
چون با سلام‌های شیرین و خداحافظی‌های تلخ، ذره‌ای از تلخی نبودن تو نه زیاد می‌شود نه کم پس چرا زندگی را در تنهایی بگذرانم؟ چرا وقتی می‌توانم زندگی‌های تازه‌ای را با آدم‌های مختلف شروع کنم، به مردن با صدای تو دل خوش کنم؟ به دوست‌داشتنی ناملموس، به چیزی که وجود ندارد.
«در هیئت هوا دائم مراقبتم می‌کند
او هست هرجا هوا که هست
نه می‌گریزم می‌خواهم
نه می‌توانم بگریزم»#یدالله_رویایی

در هرنفس تویی که به درونم می‌کشم.تا هروقت تو هستی من زنده‌ ام و تا وقتی زنده ام تو هستی.میان آدم‌ها قدم می‌زنم و دیگر احساس تنهایی نمی‌کنم چون می‌دانم که تو جایی بیرون از ذهن من نیستی و درونم دفنی.پس دیگر جایی نیست که وقتی در جمعم دلم آن جا باشد.
#پریسا_فوجی
@ghrmzejiiigh
Forwarded from ghrmzejiiigh🫀 (Parisa)
در هیئت هوا
دائم مراقبتم می‌کند
او هست
هرجا هوا که هست
نه می‌گریزم می‌خواهم
نه می‌توانم بگریزم
ناچار در هوای او هرچیز
مثل هوا زیبا می‌گردد
من شکل حرف خودم می‌شوم
گل شکل عطر خودش
و او ست دوست
وقتی هوا مجسمه ای از
او ست.

#یدالله_رویایی ⭐️
@ghrmzejiiigh
«از دوستت دارم»

از تو سخن از به آرامی
از تو سخن از به تو گفتن
از تو سخن از به آزادی
وقتی سخن از تو می‌گویم
از عاشق
از عارفانه
می‌گویم
از دوست دارم
از خواهم داشت
از فکر عبور در به تنهایی
من با گذر از دل تو می‌کردم
من با سفر سیاه چشم تو زیباست
خواهم زیست
من با به تمنای تو
خواهم ماند
من با سخن از تو
خواهم خواند
ما خاطره از شبانه می‌گیریم
ما خاطره از گریختن در یاد
از لذت ارمغان در پنهان،
ما خاطره‌ایم از به نجواها
من دوست دارم از تو بگویم را
ای جلوه‌ای از به آرامی
من دوست دارم از تو شنیدن را
تو لذت نادر شنیدن باش.
تو از به شباهت، از به زیبایی
بر دیدهٔ تشنه‌ام تو دیدن باش!

#یدالله_رویایی 👌❤️
@ghrmzejiiigh
Forwarded from ghrmzejiiigh🫀 (Parisa)
هرقدم که با تو برمی‌داشتم، احساس می‌کردم کیلومترها به مقصود نزدیک‌تر می‌شوم.فکر می‌کردم به تو نزدیک‌تر می‌شوم و همین‌طور هم شد.من به تو رسیدم و تو شدم و ماندم و تو رفتی.
اما من اگر ماندم و تو رفتی دیگر از یک نقطه آغاز نخواهیم کرد.
تو همراه مسافر دیگری شدی و من برای قطار رفته دست تکان دادم.من جا ماندم.من فرو رفتم و قطار زندگی که تو سوار بر آن به سوی آینده پیش می‌رفتی، لحظه‌ای برای من نایستاد.چون مقصودش فقط خودت بودی.آن منی که شیفته‌اش بودی و نه کسی که در آینهٔ من می‌دیدی!

«هر آشنایی تازه، اندوهی تازه است.مگذارید که نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان.هر سلام سرآغاز دردناک یک خداحافظی است.»#نادر_ابراهیمی

غریبه! سلام!
آدم‌ها مرا مثل خودشان آب کردند.من آب شدم، شفاف و آدم‌ها چون آب روان از من عبور می‌کنند.
دیگر نمی‌خواهم به این توصیهٔ آقای ابراهیمی عمل کنم‌.می‌خواهم آن‌قدر به غریبه‌ها سلام بدهم تا زهر خداحافظی‌ها را بگیرم.می‌خواهم آن‌قدر مرا به نام کوچکم بخوانند تا دیگر تشنهٔ شنیدن آن از زبان تو نباشم.
«هرکسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد!»#فاضل_نظری
آن‌ها فقط از ظن خود مرا صدا می‌زنند نه من حقیقی را.تکه‌ای از من که تنها با ندای آن‌ها برمی‌خیزد و با رفتنشان دفن می‌شود.
«هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من»#مولوی
چون با سلام‌های شیرین و خداحافظی‌های تلخ، ذره‌ای از تلخی نبودن تو نه زیاد می‌شود نه کم پس چرا زندگی را در تنهایی بگذرانم؟ چرا وقتی می‌توانم زندگی‌های تازه‌ای را با آدم‌های مختلف شروع کنم، به مردن با صدای تو دل خوش کنم؟ به دوست‌داشتنی ناملموس، به چیزی که وجود ندارد.
«در هیئت هوا دائم مراقبتم می‌کند
او هست هرجا هوا که هست
نه می‌گریزم می‌خواهم
نه می‌توانم بگریزم»#یدالله_رویایی

در هرنفس تویی که به درونم می‌کشم.تا هروقت تو هستی من زنده‌ ام و تا وقتی زنده ام تو هستی.میان آدم‌ها قدم می‌زنم و دیگر احساس تنهایی نمی‌کنم چون می‌دانم که تو جایی بیرون از ذهن من نیستی و درونم دفنی.پس دیگر جایی نیست که وقتی در جمعم دلم آن جا باشد.
#پریسا_فوجی
@ghrmzejiiigh
Forwarded from ghrmzejiiigh🫀 (Parisa)
هرقدم که با تو برمی‌داشتم، احساس می‌کردم کیلومترها به مقصود نزدیک‌تر می‌شوم.فکر می‌کردم به تو نزدیک‌تر می‌شوم و همین‌طور هم شد.من به تو رسیدم و تو شدم و ماندم و تو رفتی.
اما من اگر ماندم و تو رفتی دیگر از یک نقطه آغاز نخواهیم کرد.
تو همراه مسافر دیگری شدی و من برای قطار رفته دست تکان دادم.من جا ماندم.من فرو رفتم و قطار زندگی که تو سوار بر آن به سوی آینده پیش می‌رفتی، لحظه‌ای برای من نایستاد.چون مقصودش فقط خودت بودی.آن منی که شیفته‌اش بودی و نه کسی که در آینهٔ من می‌دیدی!

«هر آشنایی تازه، اندوهی تازه است.مگذارید که نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان.هر سلام سرآغاز دردناک یک خداحافظی است.»#نادر_ابراهیمی

غریبه! سلام!
آدم‌ها مرا مثل خودشان آب کردند.من آب شدم، شفاف و آدم‌ها چون آب روان از من عبور می‌کنند.
دیگر نمی‌خواهم به این توصیهٔ آقای ابراهیمی عمل کنم‌.می‌خواهم آن‌قدر به غریبه‌ها سلام بدهم تا زهر خداحافظی‌ها را بگیرم.می‌خواهم آن‌قدر مرا به نام کوچکم بخوانند تا دیگر تشنهٔ شنیدن آن از زبان تو نباشم.
«هرکسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد!»#فاضل_نظری
آن‌ها فقط از ظن خود مرا صدا می‌زنند نه من حقیقی را.تکه‌ای از من که تنها با ندای آن‌ها برمی‌خیزد و با رفتنشان دفن می‌شود.
«هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من»#مولوی
چون با سلام‌های شیرین و خداحافظی‌های تلخ، ذره‌ای از تلخی نبودن تو نه زیاد می‌شود نه کم پس چرا زندگی را در تنهایی بگذرانم؟ چرا وقتی می‌توانم زندگی‌های تازه‌ای را با آدم‌های مختلف شروع کنم، به مردن با صدای تو دل خوش کنم؟ به دوست‌داشتنی ناملموس، به چیزی که وجود ندارد.
«در هیئت هوا دائم مراقبتم می‌کند
او هست هرجا هوا که هست
نه می‌گریزم می‌خواهم
نه می‌توانم بگریزم»#یدالله_رویایی

در هرنفس تویی که به درونم می‌کشم.تا هروقت تو هستی من زنده‌ ام و تا وقتی زنده ام تو هستی.میان آدم‌ها قدم می‌زنم و دیگر احساس تنهایی نمی‌کنم چون می‌دانم که تو جایی بیرون از ذهن من نیستی و درونم دفنی.پس دیگر جایی نیست که وقتی در جمعم دلم آن جا باشد.
#پریسا_فوجی
@ghrmzejiiigh
Forwarded from ghrmzejiiigh🫀 (Parisa)
در هیئت هوا
دائم مراقبتم می‌کند
او هست
هرجا هوا که هست
نه می‌گریزم می‌خواهم
نه می‌توانم بگریزم
ناچار در هوای او هرچیز
مثل هوا زیبا می‌گردد
من شکل حرف خودم می‌شوم
گل شکل عطر خودش
و او ست دوست
وقتی هوا مجسمه ای از
او ست.

#یدالله_رویایی ⭐️
@ghrmzejiiigh
Forwarded from ghrmzejiiigh🫀 (Parisa)
«از دوستت دارم»

از تو سخن از به آرامی
از تو سخن از به تو گفتن
از تو سخن از به آزادی
وقتی سخن از تو می‌گویم
از عاشق
از عارفانه
می‌گویم
از دوست دارم
از خواهم داشت
از فکر عبور در به تنهایی
من با گذر از دل تو می‌کردم
من با سفر سیاه چشم تو زیباست
خواهم زیست
من با به تمنای تو
خواهم ماند
من با سخن از تو
خواهم خواند
ما خاطره از شبانه می‌گیریم
ما خاطره از گریختن در یاد
از لذت ارمغان در پنهان،
ما خاطره‌ایم از به نجواها
من دوست دارم از تو بگویم را
ای جلوه‌ای از به آرامی
من دوست دارم از تو شنیدن را
تو لذت نادر شنیدن باش.
تو از به شباهت، از به زیبایی
بر دیدهٔ تشنه‌ام تو دیدن باش!

#یدالله_رویایی 👌❤️
@ghrmzejiiigh