@doostdaran_freudianassociation
این حضوری که بیشتر از خود من خود من است و بر خود من ناشناس، که زبان مرا می لغزاند و اعمال مرا میچرخاند، که زندگی مرا گرفتار تکرار همان مکررات می کند، که رویاهایم را پر کرده و سرنوشتم رت رقم می زند، چیست این حضور؟
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
این حضوری که بیشتر از خود من خود من است و بر خود من ناشناس، که زبان مرا می لغزاند و اعمال مرا میچرخاند، که زندگی مرا گرفتار تکرار همان مکررات می کند، که رویاهایم را پر کرده و سرنوشتم رت رقم می زند، چیست این حضور؟
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation این حضوری که بیشتر از خود من خود من است و بر خود من ناشناس، که زبان مرا می لغزاند و اعمال مرا میچرخاند، که زندگی مرا گرفتار تکرار همان مکررات می کند، که رویاهایم را پر کرده و سرنوشتم رت رقم می زند، چیست این حضور؟ @doostd…
در این تعقیب و گریز بی امان، آنالیزان مدام در حال نوسان بین دو قطب متضاد است. از یک طرف اجبار به گفتن، گفتن آن چیزی که با تمام وجود آرزوی گفتنش را دارد، و از طرف دیگر ناممکن گفتن، ناممکن تمام گفتن. در تداعی آزاد حقیقت را نگفتن غیر ممکن است. دروغ و نیرنگ هم به سمت حقیقت جریان دارند. در اینجا حقیقت را نگفتن غیرممکن است و تمام حقیقت را گفتن نیز غیر ممکن. این آن باریکه تنگه ای است که تمام راز روانکاوی در آن جاری است.
کشف فروید همین است. تمام این پرت و پلاها مکاشفه ای است که همه چیز را متحول میکند. آنچه زائر کلام را در این مکاشفه هدایت میکند اشتیاق ناخودآگاه است. همان اشتیاقی که خالق تمام رویاهای ماست و به قول فروید همیشه حاضر است و همیشه همان، پا برجا و غیر قابل تخریب. اشتیاقی که نیّتی مبهم را از خلال کلمات سوژه به نمایش میگذارد.
به گفته "کولت سولر" این حضوری که بیشتر از خود من خود من است و برخود من ناشناس، که زبان مرا می لغزاند و اعمال مرا میچرخاند، که زندگی مرا گرفتار تکرار همان مکررات می کند، که رویاهایم را پر کرده و سرنوشتم را رقم میزند، چیست این حضور؟ این همان سوال آنالیزان است. در ورای سمپتوم هایش که بی صبرانه درصدد مداوای آنهاست او به دنبال جواب این سوال است. به دنبال دستیابی به این دیگری که خود اوست. او میخواهد بداند که کیست؟ درخواست برای دانستن.
به نقل از کتاب؛
#مکتب_لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم
#روانکاوی #میترا_کدیور #آنالیزان #دانستن #تداعی_آزاد #انجمن_فرویدی #دوستداران_انجمن_فرویدی
انتخاب متن و تصویر: مریم قائدرحمتی
@doostdaran_freudianassociation
کشف فروید همین است. تمام این پرت و پلاها مکاشفه ای است که همه چیز را متحول میکند. آنچه زائر کلام را در این مکاشفه هدایت میکند اشتیاق ناخودآگاه است. همان اشتیاقی که خالق تمام رویاهای ماست و به قول فروید همیشه حاضر است و همیشه همان، پا برجا و غیر قابل تخریب. اشتیاقی که نیّتی مبهم را از خلال کلمات سوژه به نمایش میگذارد.
به گفته "کولت سولر" این حضوری که بیشتر از خود من خود من است و برخود من ناشناس، که زبان مرا می لغزاند و اعمال مرا میچرخاند، که زندگی مرا گرفتار تکرار همان مکررات می کند، که رویاهایم را پر کرده و سرنوشتم را رقم میزند، چیست این حضور؟ این همان سوال آنالیزان است. در ورای سمپتوم هایش که بی صبرانه درصدد مداوای آنهاست او به دنبال جواب این سوال است. به دنبال دستیابی به این دیگری که خود اوست. او میخواهد بداند که کیست؟ درخواست برای دانستن.
به نقل از کتاب؛
#مکتب_لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم
#روانکاوی #میترا_کدیور #آنالیزان #دانستن #تداعی_آزاد #انجمن_فرویدی #دوستداران_انجمن_فرویدی
انتخاب متن و تصویر: مریم قائدرحمتی
@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
جدیدترین معجون جادوگری «صن-هما-فر» – بخش ده
برگرفته از صفحه اینستاگرام #انجمن_فرویدی
دکتر #میترا_کدیور #روانکاو #روانکاوی
#مافیای_روان
#کاسبان_روان
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
جدیدترین معجون جادوگری «صن-هما-فر» – بخش ده
برگرفته از صفحه اینستاگرام #انجمن_فرویدی
دکتر #میترا_کدیور #روانکاو #روانکاوی
#مافیای_روان
#کاسبان_روان
@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
برای تخریب درخت تناور روانکاوی، یکی از بهترین راهها، وجود "کرم هایی است که از درون آن را می خورند."
صد سال عقب ماندگی ما از وزیرمان پیداست
نویسنده: زهرا نوعی
متن کامل مقاله در #سایت_انجمن_فرویدی موجود است
انتخاب متن و تصویر: مهدی ربیعی
#میترا_کدیور
#وزارت_بهداشت
#گفتار_دانشگاهی
#مافیای_روان
#کاسبان_روان
#روانکاوی_وحشی
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
برای تخریب درخت تناور روانکاوی، یکی از بهترین راهها، وجود "کرم هایی است که از درون آن را می خورند."
صد سال عقب ماندگی ما از وزیرمان پیداست
نویسنده: زهرا نوعی
متن کامل مقاله در #سایت_انجمن_فرویدی موجود است
انتخاب متن و تصویر: مهدی ربیعی
#میترا_کدیور
#وزارت_بهداشت
#گفتار_دانشگاهی
#مافیای_روان
#کاسبان_روان
#روانکاوی_وحشی
@doostdaran_freudianassociation
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@doostdaran_freudianassociation
ابژه a در تئوری لکان، یک زمان همان ژوئی سانس صیغل خورده است و در عین حال همان ابژه ای است که اشتیاق از آن زاییده می شود.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
ابژه a در تئوری لکان، یک زمان همان ژوئی سانس صیغل خورده است و در عین حال همان ابژه ای است که اشتیاق از آن زاییده می شود.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation ابژه a در تئوری لکان، یک زمان همان ژوئی سانس صیغل خورده است و در عین حال همان ابژه ای است که اشتیاق از آن زاییده می شود. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
جلسه چهارم دوره اول (۱۰ خرداد ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
......
حال برگردیم به همان مقوله اشتیاق و این که معنی واقعی آن در پایان روند روانکاوی خود سوژه روشن میشود. اشتیاق آن چیزی است که برای دستیابی به آن و معرفت به آن طی طریق لازم است که یکی از انواع آن روانکاوی است. مقولهای فریبکارتر از اشتیاق وجود ندارد، انسان در هیچ رابطهای فریبکارتر از رابطهاش با اشتیاق خودش نیست و این دقیقاً چیزی است که سوژه در روند روانکاویاش با آن برخورد میکند، برخوردی بسیار دردناک و کمرشکن. سوژه به تدریج متوجه میشود که نه رشته تحصیلیاش را با اشتیاق انتخاب کرده است و نه کارش را، نه برخی وقتها همسرش را و نه بعضی وقتها دوستانش را و نه حتی به اصطلاح تفریحاتش را. در حالی که قبل از آن اعتقاد راسخ داشته که تمام این انتخابها بر اساس اشتیاق بوده است. در انتهای این روند برگ ریزان که سوژه به تدریج در آن از هر پوششی تهی میشود، در عریانی و بی چیزی مطلق آخر کار، در آن لحظه که سوژه خودش را همچون غریقی تنها میبیند، تخته پارهای از جایی سر بر میآورد که آن تخته پاره چیزی نیست جز ابژهای که اشتیاق از آن زاده میشود، که آن را لکان ابژه «a» مینامد. این همان چیزی است که اشتیاق روانکاو نامیده میشود و این همان هدفی است که مسیر را مشخص میکند. بنابراین تا شما به آن نقطه نرسید، نمیتوانید تصوری از آن داشته باشید. این توده آنچنان متراکم و آنچنان غیر قابل رسوخ است که برای رسیدن به آن مدت زمانی به درازای چندین سال لازم است. نکته شگفت انگیز دیگر این که دست یافتن به این توده متراکم و غیرقابل نفوذ، منجر به این میشود که دست یابنده، خودش تماماً تبدیل به آن بشود، همچنان که در افسانهها هست که شیئی این خاصیت را دارد که وقتی کسی به آن دست میزند ماهیتش تغییر میکند و خود تبدیل به همان شیء میشود. در افسانههای تمام فرهنگها هست. سنگ، طلا و یا چنین چیزی، در اینجا هم واقعاً همان اتفاق میافتد، یعنی سوژهای که به این توده متراکم دست پیدا میکند، خودش برای دیگران تبدیل به یک معما میشود، زیرا با هیچ یک از معیارهای آنها قابل تعریف نیست و هرگز آنجایی نیست که انتظارش را دارند.
ژوئی سانس در روند کار، مثل تیشه ای که یک مجسمه ساز به سنگ می زند، از مقدارش کاسته می شود. مدام تیشه می خورد و فرو می ریزد تا در آخر کار یک مجسمه صیقل یافته خیلی کوچک بر جای می ماند که حالا دیگر عذاب دهنده نیست و سوژه آن را با همان وضعیتی که هست می پذیرد و آن را می خواهد.
ابژه a در تئوری لکان، یک زمان همان ژوئی سانس صیقل خورده است و در عین حال همان ابژه ای است که اشتیاق از آن زاییده می شود. به این ترتیب است که اشتیاق و ژوئی سانس به هم وصل می شوند. گفتم که هدف از یک روانکاوی متحول کردن نوعی ژوئی سانس است. یعنی کاستراسیون ژوئی سانس و گره زدن آن به اشتیاق ناخودآگاه.
برای مطالعه متن کامل به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
Music: David Gilmour
انتخاب ویدئو و متن: ربابه ایلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
......
حال برگردیم به همان مقوله اشتیاق و این که معنی واقعی آن در پایان روند روانکاوی خود سوژه روشن میشود. اشتیاق آن چیزی است که برای دستیابی به آن و معرفت به آن طی طریق لازم است که یکی از انواع آن روانکاوی است. مقولهای فریبکارتر از اشتیاق وجود ندارد، انسان در هیچ رابطهای فریبکارتر از رابطهاش با اشتیاق خودش نیست و این دقیقاً چیزی است که سوژه در روند روانکاویاش با آن برخورد میکند، برخوردی بسیار دردناک و کمرشکن. سوژه به تدریج متوجه میشود که نه رشته تحصیلیاش را با اشتیاق انتخاب کرده است و نه کارش را، نه برخی وقتها همسرش را و نه بعضی وقتها دوستانش را و نه حتی به اصطلاح تفریحاتش را. در حالی که قبل از آن اعتقاد راسخ داشته که تمام این انتخابها بر اساس اشتیاق بوده است. در انتهای این روند برگ ریزان که سوژه به تدریج در آن از هر پوششی تهی میشود، در عریانی و بی چیزی مطلق آخر کار، در آن لحظه که سوژه خودش را همچون غریقی تنها میبیند، تخته پارهای از جایی سر بر میآورد که آن تخته پاره چیزی نیست جز ابژهای که اشتیاق از آن زاده میشود، که آن را لکان ابژه «a» مینامد. این همان چیزی است که اشتیاق روانکاو نامیده میشود و این همان هدفی است که مسیر را مشخص میکند. بنابراین تا شما به آن نقطه نرسید، نمیتوانید تصوری از آن داشته باشید. این توده آنچنان متراکم و آنچنان غیر قابل رسوخ است که برای رسیدن به آن مدت زمانی به درازای چندین سال لازم است. نکته شگفت انگیز دیگر این که دست یافتن به این توده متراکم و غیرقابل نفوذ، منجر به این میشود که دست یابنده، خودش تماماً تبدیل به آن بشود، همچنان که در افسانهها هست که شیئی این خاصیت را دارد که وقتی کسی به آن دست میزند ماهیتش تغییر میکند و خود تبدیل به همان شیء میشود. در افسانههای تمام فرهنگها هست. سنگ، طلا و یا چنین چیزی، در اینجا هم واقعاً همان اتفاق میافتد، یعنی سوژهای که به این توده متراکم دست پیدا میکند، خودش برای دیگران تبدیل به یک معما میشود، زیرا با هیچ یک از معیارهای آنها قابل تعریف نیست و هرگز آنجایی نیست که انتظارش را دارند.
ژوئی سانس در روند کار، مثل تیشه ای که یک مجسمه ساز به سنگ می زند، از مقدارش کاسته می شود. مدام تیشه می خورد و فرو می ریزد تا در آخر کار یک مجسمه صیقل یافته خیلی کوچک بر جای می ماند که حالا دیگر عذاب دهنده نیست و سوژه آن را با همان وضعیتی که هست می پذیرد و آن را می خواهد.
ابژه a در تئوری لکان، یک زمان همان ژوئی سانس صیقل خورده است و در عین حال همان ابژه ای است که اشتیاق از آن زاییده می شود. به این ترتیب است که اشتیاق و ژوئی سانس به هم وصل می شوند. گفتم که هدف از یک روانکاوی متحول کردن نوعی ژوئی سانس است. یعنی کاستراسیون ژوئی سانس و گره زدن آن به اشتیاق ناخودآگاه.
برای مطالعه متن کامل به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
Music: David Gilmour
انتخاب ویدئو و متن: ربابه ایلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@doostdaran_freudianassociation
روانکاوی در اکستانسیون از همان منطقی پیروی می کند که روانکاوی در انتانسیون، یعنی جوشش درونی.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
روانکاوی در اکستانسیون از همان منطقی پیروی می کند که روانکاوی در انتانسیون، یعنی جوشش درونی.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation روانکاوی در اکستانسیون از همان منطقی پیروی می کند که روانکاوی در انتانسیون، یعنی جوشش درونی. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
جلسه چهارم دوره اول (۱۰ خرداد ۱۳۸۰)
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
گفتیم که تدریس در مکتب لکان، در هر دو وجه مطلب، یک روند دیالکتیکی است. از آنجایی که هیچ برنامه از پیش تعیین شدهای وجود ندارد، هیچ سرفصل تکلیف شدهای موجود نیست روند تدریس را جوشش درونی خود آن تعیین میکند. روانکاوی در اکستانسیون از همان منطقی پیروی میکند که روانکاوی در انتانسیون، یعنی جوشش درونی. برای این که شما متوجه بشوید، روانکاوی در انتانسیون آن کاری است که با آنالیزان صورت میگیرد، خود روند درمان، مداوا در روانکاوی و روانکاوی در اکستانسیون این کاری است که الان ما داریم انجام میدهیم. یعنی تدریس یعنی اشاعه روانکاوی در دادن اطلاعات به یک Public وسیعتر. همانطور که در روند مداوا تنها یک کلمه ادا شده از طرف آنالیزان میتواند یک چرخش صد و هشتاد درجهای به روند کار بدهد، در روند تدریس هم همینطور است و سؤالاتی که از طرف متعلمین ابراز میشود در مسیر کار میتواند تغییر ایجاد کند. یکی از سؤالات مطرح شده در جلسه قبل سؤال خانم ملانقی بود که در مورد کلمه انتانسیون بود و این که به چه دلیل آن را «در شدت» ترجمه کردم. گفتم روانکاوی در اکستانسیون را میتوانیم بگوییم روانکاوی در گسترش و روانکاوی در انتانسیون را میتوانیم بگوییم روانکاوی در درون و در شدت. از آنجایی که زبان علمی شما زبان انگلیسی است، خود به خود هر کلمهای را که من به فرانسه ادا میکنم شما به انگلیسی بر میگردانید تا متوجه معنی آن بشوید که البته در بسیاری از موارد هم این روش کارآمد است اما نه در همه موارد. کلمه انتانسیون در فرانسه به sion- ختم میشود و نه به tion- یعنی معادل intention انگلیسی نیست. بلکه اسمی است که در انگلیسی معادل ندارد ولی در انگلیسی کلمهای است که آن کلمه یک صفت است و آن کلمه Intense است. و به معنای سخت، شدید، جدی است. بنابراین کلمه انتانسیون در فرانسه واقعاً به معنای شدت و جدیت است. حالا وقتی داشتم روی این سؤال فکر میکردم به این نتیجه رسیدم که ترجمه «جدیت» بهتر است تا «شدت». که نه تنها به این معنی است که کار جدی است بلکه نیاز به جدیت و تلاش زیادی هم دارد. انتانسیون همچنین این معنی را القا میکند که تلاش بر روی نقطه خاصی متمرکز شده است درست برخلاف اکستانسیون که تلاش در آن بر روی پهنه وسیعی گسترده شده است.
......
برای مطالعه متن کامل به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
#فروید #روانکاوی #دیالکتیک #انتانسیون #اکستانسیون #ژوئی_سانس #عشق #میترا_کدیور
Animator: Gustavo Torres
انتخاب ویدئو و متن: ربابه ایلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
گفتیم که تدریس در مکتب لکان، در هر دو وجه مطلب، یک روند دیالکتیکی است. از آنجایی که هیچ برنامه از پیش تعیین شدهای وجود ندارد، هیچ سرفصل تکلیف شدهای موجود نیست روند تدریس را جوشش درونی خود آن تعیین میکند. روانکاوی در اکستانسیون از همان منطقی پیروی میکند که روانکاوی در انتانسیون، یعنی جوشش درونی. برای این که شما متوجه بشوید، روانکاوی در انتانسیون آن کاری است که با آنالیزان صورت میگیرد، خود روند درمان، مداوا در روانکاوی و روانکاوی در اکستانسیون این کاری است که الان ما داریم انجام میدهیم. یعنی تدریس یعنی اشاعه روانکاوی در دادن اطلاعات به یک Public وسیعتر. همانطور که در روند مداوا تنها یک کلمه ادا شده از طرف آنالیزان میتواند یک چرخش صد و هشتاد درجهای به روند کار بدهد، در روند تدریس هم همینطور است و سؤالاتی که از طرف متعلمین ابراز میشود در مسیر کار میتواند تغییر ایجاد کند. یکی از سؤالات مطرح شده در جلسه قبل سؤال خانم ملانقی بود که در مورد کلمه انتانسیون بود و این که به چه دلیل آن را «در شدت» ترجمه کردم. گفتم روانکاوی در اکستانسیون را میتوانیم بگوییم روانکاوی در گسترش و روانکاوی در انتانسیون را میتوانیم بگوییم روانکاوی در درون و در شدت. از آنجایی که زبان علمی شما زبان انگلیسی است، خود به خود هر کلمهای را که من به فرانسه ادا میکنم شما به انگلیسی بر میگردانید تا متوجه معنی آن بشوید که البته در بسیاری از موارد هم این روش کارآمد است اما نه در همه موارد. کلمه انتانسیون در فرانسه به sion- ختم میشود و نه به tion- یعنی معادل intention انگلیسی نیست. بلکه اسمی است که در انگلیسی معادل ندارد ولی در انگلیسی کلمهای است که آن کلمه یک صفت است و آن کلمه Intense است. و به معنای سخت، شدید، جدی است. بنابراین کلمه انتانسیون در فرانسه واقعاً به معنای شدت و جدیت است. حالا وقتی داشتم روی این سؤال فکر میکردم به این نتیجه رسیدم که ترجمه «جدیت» بهتر است تا «شدت». که نه تنها به این معنی است که کار جدی است بلکه نیاز به جدیت و تلاش زیادی هم دارد. انتانسیون همچنین این معنی را القا میکند که تلاش بر روی نقطه خاصی متمرکز شده است درست برخلاف اکستانسیون که تلاش در آن بر روی پهنه وسیعی گسترده شده است.
......
برای مطالعه متن کامل به #سایت_انجمن_فرویدی رجوع کنید.
#فروید #روانکاوی #دیالکتیک #انتانسیون #اکستانسیون #ژوئی_سانس #عشق #میترا_کدیور
Animator: Gustavo Torres
انتخاب ویدئو و متن: ربابه ایلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation
نام مکتب در ایران در ابتدا دبستان بود. اگر ادب با فرهنگ و دانش در ارتباط باشد، پس می توان نتیجه گرفت با تعلیم و تربیت رابطه بسیار نزدیکی دارد.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
نام مکتب در ایران در ابتدا دبستان بود. اگر ادب با فرهنگ و دانش در ارتباط باشد، پس می توان نتیجه گرفت با تعلیم و تربیت رابطه بسیار نزدیکی دارد.
@doostdaran_freudianassociation
💬👇