باشگاه کوهنوردی چکاد
8.18K subscribers
20.9K photos
7.25K videos
48 files
6.56K links
🏔🍃مجری رسمی برنامه های کوهنوردی، طبیعتگردی، آموزشی و...

#چکاد_مشهد

🔵وبسایت باشگاه:
Chakadclub.ir

🔴پرتال برنامه ها:
Portal.chakadclub.ir

🔖اینستاگرام:
instagram.com/chakadclub

مدیریت:
@Firouze_Hasannezhad
📞 09153164188

روابط عمومی:
@chakadinfo
Download Telegram
❣️کام همه شیرین با این شور

#حیلت_رها_کن_عاشقا!

زمان به زیان می گذرد. تأخیر در مستی، گناهی ست نابخشودنی. از #مولانا بپرس. می خواهی سویش بروی با اشتیاقی که در گوشه قلبت برایش پنهان کرده ای، برو! گر سوی #مولانا می روی، مستانه شو مستانه شو.
اوست که تو را از خویش می ستاند تو را جمله جان می کند، جانت را صیقل می دهد و صاف می شوی.
سراغ #مولانا که می روی، دف و چنگ همراه ببر؛ لازمت می شود. او یکپارچه شور است که می دمد، یکسره امید و طرب.
#مولانا یعنی از بند جسم رَستن.
مولانا یعنی حرکت های شاداب دلبستگی. یعنی ضد و نقیض های هماهنگ، حالات مختلف و موزون.
آن سوتر از تکرار زیبایی صنوبرها، افراها، سروها، صفای ابیاتِ سبزش جهان ادب را خیره کرده است.
با وجود صدای ماندگاری که از شعرهای او فوّاره می زند، آبشار جنگل های نزدیک، تنها مانده است.
نمایش به اهتزاز درآمدنِ واژه ها، صفحه ای از غزلیات اوست.
دمی بخوان: «من تن تننم» ابتدای این سرگشتگی ها، دیدن خورشیدی از سمت تبریز بود.
رها کرد منبر و وعظ و خطابه را.
دیگری شده بود. رسیده بود به عشق، به سرشت ازلی کشیده شد.
دیگر نمی شد کلمه ای از #شمس گفت و او را جنون ناگاه فرا نگیرد.
می خواست برسد به آن معانی که دست پرورده #شمس بودند.
#مولانا همچنان می رفت و غزل را از لهجه پرآشوب خویش، واله و شیفته می کرد. کامِ دیگران را هم با این شور، شیرین کرد.
فرصت های مقدّس و پر نوری در غزل به جا گذاشت.
در غزل های او فاصله جسم و جان به صفر می رسد. او آفت زدایی از روح را سعی صفاگونه اش قرار داد.
ردّ این ارزش های همیشگی انسان را از همه شعرهایش می توان گرفت.
بوده اند مردمانِ تکاپو و حق جو که مثنوی معنوی، معنایی دیگر به آنان داد و دگرگون شدند.
در شعرهایش که سجاده عرفان مشرقی را پهن می کند، می توان به نگرش های شاداب زندگی رسید؛ چرا که غروبستان دلْ گرفتگی و اندوه در آفاق جان جلال الدین رخنه نکرد.
او خنده هایی از غزل را روی خاک ریخت تا زمین، تپیدن بگیرد و جوانه ای بزند که دیدنش همه را مدهوش خدا کند.
کو تا کسی بیاید مانند #مولوی که غذای شور و اشتیاقش، فرهاد روح را به شیرینی برساند؟
روح با اشعار او سیر می شود. قوّت می گیرد. شاید گرسنه تر هم شده باشد در زیباترین شب نشینی که دل را به خواندن مثنوی اش بُرده باشی.
و چه کرده این مثنوی با سالکان دیار آسمان!
هرچه می گذرد، مثنوی بیشتر به شمایل آسمان در می آید و شباهت هایی به خورشید آسمان پیدا می کند.
آن را بردار و روی طاقچه فرهنگ بگذار و ببین چه جلوه ای می یابد مشرق. آیینه هایی که از مثنوی ساخته می شوند، هیچگاه واژه زنگار را نمی پذیرند.
#مولانا آمد و یک مشت رؤیای خام را، تخیل و شعور را در ظرفِ غزل و نیز داستان های رنگارنگ از باغستان های آیات و روایات را در ظرف مثنوی ریخته.
آنها را پرورانده به عمل آورده است؛ نتیجه اش این می شود که دهان ها فوران آتش درونی او را برای همیشه بازگو می کنند.
نتیجه اش این می شود که ابیات عارفانه اش هر کدام، دل آوا می شوند و دل آرا.

#مولانا یعنی همان غزل ها و دفاتر مثنوی اش.

✍️ #محمدکاظم_بدرالدین