Forwarded from Possible Love
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
[ Video ]
#نماهنگ #گروه_کوهنوردی_چکاد #نیشابورگردی #معدن_فیروزه #موزه_دنیاقدیم #عطار #خیام #اسفند96 #حجت_فرهنگدوست (تدوین پس از رفع اشکال)
#نماهنگ #گروه_کوهنوردی_چکاد #نیشابورگردی #معدن_فیروزه #موزه_دنیاقدیم #عطار #خیام #اسفند96 #حجت_فرهنگدوست (تدوین پس از رفع اشکال)
جانا حدیث حسنت در داستان نگنجد
رمزی ز راز عشقت در صد زبان نگنجد
#عطار_نیشابوری
"قامت رعنای دماوند در رخ شمالی - نگاه از فراز کوهستان ناظر - نمارستاق - آمل - مازندران"
رمزی ز راز عشقت در صد زبان نگنجد
#عطار_نیشابوری
"قامت رعنای دماوند در رخ شمالی - نگاه از فراز کوهستان ناظر - نمارستاق - آمل - مازندران"
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جانا منم ز مستی سر در جهان نهاده
چون شمع آتش تو بر فرق جان نهاده
تو همچو آفتابی تابنده از همه سو
من همچو ذره پیشت جان در میان نهاده
من چون طلسم و افسون بیرون گنج مانده
تو در میان جانم گنجی نهان نهاده
گر یک گهر از آن گنج آید پدید بر من
بینی مرا ز شادی سر در جهان نهاده
داغ غم تو دارم لیکن چگونه گویم
مهری بدین عظیمی بر سر زبان نهاده
از روی همچو ماهت بر گیر آستینی
سر چند دارم آخر بر آستان نهاده
عطار را چو عشقت نقد یقین عطا داد
این ساعت است و جانی دل بر عیان نهاده
#عطار
#بامدادتان گل افشان و غزل خوان🙋♀️🙋
چون شمع آتش تو بر فرق جان نهاده
تو همچو آفتابی تابنده از همه سو
من همچو ذره پیشت جان در میان نهاده
من چون طلسم و افسون بیرون گنج مانده
تو در میان جانم گنجی نهان نهاده
گر یک گهر از آن گنج آید پدید بر من
بینی مرا ز شادی سر در جهان نهاده
داغ غم تو دارم لیکن چگونه گویم
مهری بدین عظیمی بر سر زبان نهاده
از روی همچو ماهت بر گیر آستینی
سر چند دارم آخر بر آستان نهاده
عطار را چو عشقت نقد یقین عطا داد
این ساعت است و جانی دل بر عیان نهاده
#عطار
#بامدادتان گل افشان و غزل خوان🙋♀️🙋
✅شاعر همیشه زنده
#عطّار زنده است، نه فقط در تاریخ و عشق، که در تک تک دردمندانی که شوق آتشینِ رفتن و همیشه رفتن، در تاریک ترین و پنهان ترین جای جای روح آن ها زبانه می کشد.
#عطّار زنده است، حتی در همین دنیای مدرن و پیچیده امروز که بیش تر آدم ها به جسم و ماده روی آورده اند. تنها بزرگ مردانی هم چون عطّار می توانند با قداست کلام خویش و با نفس بانفوذی که فیض حضرت حق است، انسان خود باخته امروز را از حصار شرک و خود فریبی رها کنند و به او امید رستگاری دهند.
او در رباعی زیبایی، ذات پاک انسان را این گونه بیان می کند:
ای آن که به قدرْ برتر از افلاکی!
می پنداری کآن چه تویی از خاکی
در خویش غلط مکن، بیندیش و بدان
که ذاتی عجبیُّ و گوهری بس پاکی
✅شیخ بی مرشد
#عطّار از شاعران بزرگ و معتدل زبان فارسی است که خود به درجه والایی از کمال معرفت دست یافته است. برخی گفته اند عطّار بدون پیر و مرشد بوده است و در اصطلاح او را #اوُیسی خوانده اند، اما عطّار با این رباعی دل انگیز خود را معرفی می کند که:
هرکه بی پیری از این جا دَم زند
کار بیرون از حکایت نبوَدش
در پی پیری برو تا پِی بَری
کان که تنها شد کفایت نبودش
با وجود این، شیخ #عطّار در شعرهایش خود را بیش از همه رهرو حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله می داند تا جایی که باب دوم کتاب #مختارنامه خود را، در نَعت سید المرسلین صلی الله علیه و آله اختصاص داده است و می گوید:
چون هست شفیع، چون تو صاحب کرمی
کس را نَبوُد در همه آفاق غمی
گر رنجه کنی از سر لطفی قدمی
کار همه عاصیان بسازی به دمی
✅طالب لقای حق
#عطّار طالب لقای حق بود و در شعله این آرزو می سوخت. وعده فردا هم که رؤیت در قیامت بود، برایش مایه تسلیت خاطر نبود و دیدار فردا را جز برای طفلان راه، مایه خرسندی نمی یافت. او دیدار روز، دیدار رویاروی، و دیدار این جهانی را می خواست. احساس این حضور بی پایان غیبت از تمام چیزها جز خدا را از او طلب می کرد. در این فراغت نورانی، #عطّار پیر جز به خدای خود نمی اندیشید و جز به عشق او سر فرود نمی آورد.
#عطّار زنده است، نه فقط در تاریخ و عشق، که در تک تک دردمندانی که شوق آتشینِ رفتن و همیشه رفتن، در تاریک ترین و پنهان ترین جای جای روح آن ها زبانه می کشد.
#عطّار زنده است، حتی در همین دنیای مدرن و پیچیده امروز که بیش تر آدم ها به جسم و ماده روی آورده اند. تنها بزرگ مردانی هم چون عطّار می توانند با قداست کلام خویش و با نفس بانفوذی که فیض حضرت حق است، انسان خود باخته امروز را از حصار شرک و خود فریبی رها کنند و به او امید رستگاری دهند.
او در رباعی زیبایی، ذات پاک انسان را این گونه بیان می کند:
ای آن که به قدرْ برتر از افلاکی!
می پنداری کآن چه تویی از خاکی
در خویش غلط مکن، بیندیش و بدان
که ذاتی عجبیُّ و گوهری بس پاکی
✅شیخ بی مرشد
#عطّار از شاعران بزرگ و معتدل زبان فارسی است که خود به درجه والایی از کمال معرفت دست یافته است. برخی گفته اند عطّار بدون پیر و مرشد بوده است و در اصطلاح او را #اوُیسی خوانده اند، اما عطّار با این رباعی دل انگیز خود را معرفی می کند که:
هرکه بی پیری از این جا دَم زند
کار بیرون از حکایت نبوَدش
در پی پیری برو تا پِی بَری
کان که تنها شد کفایت نبودش
با وجود این، شیخ #عطّار در شعرهایش خود را بیش از همه رهرو حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله می داند تا جایی که باب دوم کتاب #مختارنامه خود را، در نَعت سید المرسلین صلی الله علیه و آله اختصاص داده است و می گوید:
چون هست شفیع، چون تو صاحب کرمی
کس را نَبوُد در همه آفاق غمی
گر رنجه کنی از سر لطفی قدمی
کار همه عاصیان بسازی به دمی
✅طالب لقای حق
#عطّار طالب لقای حق بود و در شعله این آرزو می سوخت. وعده فردا هم که رؤیت در قیامت بود، برایش مایه تسلیت خاطر نبود و دیدار فردا را جز برای طفلان راه، مایه خرسندی نمی یافت. او دیدار روز، دیدار رویاروی، و دیدار این جهانی را می خواست. احساس این حضور بی پایان غیبت از تمام چیزها جز خدا را از او طلب می کرد. در این فراغت نورانی، #عطّار پیر جز به خدای خود نمی اندیشید و جز به عشق او سر فرود نمی آورد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در معراج #شیخ_بایزید:
و روشنتر از خاموشی چراغی ندیدم...
چون در مستی خویشتن خود را به همه وادی ها درانداختم و به آتشِ غیرت تن را بر همه بوته ها بگداختم و اسبِ طلب در فضای صحرا بتاختم، بِهْ از نیاز صیدی ندیدم و بِهْ از عجز چیزی نیافتم و روشنتر از خاموشی چراغی ندیدم و سخنی بِهْ از بی سخنی نشنیدم، ساکن سرای سکوت شدم و صُدرۀ صابری در پوشیدم تا کار به غایت رسید...
25 فروردین
روز بزرگداشت #عطار_نیشابوری
و روشنتر از خاموشی چراغی ندیدم...
چون در مستی خویشتن خود را به همه وادی ها درانداختم و به آتشِ غیرت تن را بر همه بوته ها بگداختم و اسبِ طلب در فضای صحرا بتاختم، بِهْ از نیاز صیدی ندیدم و بِهْ از عجز چیزی نیافتم و روشنتر از خاموشی چراغی ندیدم و سخنی بِهْ از بی سخنی نشنیدم، ساکن سرای سکوت شدم و صُدرۀ صابری در پوشیدم تا کار به غایت رسید...
25 فروردین
روز بزرگداشت #عطار_نیشابوری
بجز غم خوردن عشقت غمی دیگر نمیدانم
محمدرضا شجریان
یکی از بهترین آوازهای سه گاه
استاد #محمدرضا_شجریان
بر روی یکی از عاشقانه ترین اشعار #عطار
سال 1375
#جمشید_عندلیبی: نی
#محمد_فیروزی: بربط
#سعید_فرجپوری: کمانچه
#جواد_بطحایی: سنتور
بجز غم خوردن عشقت غمی دیگر نمیدانم
که شادی در همه عالم ازین خوشتر نمیدانم
گر از عشقت برون آیم به ما و من فرو نایم
ولیکن ما و من گفتن به عشقت در نمیدانم
ز بس کاندر ره عشق تو از پای آمدم تا سر
چنان بی پا و سرگشتم که پای از سر نمیدانم
به هر راهی که دانستم فرو رفتم به بوی تو
کنون عاجز فرو ماندم رهی دیگر نمیدانم
دلی که او بود همدردم، چنان گم گشت در دلبر
که بسیاری نظر کردم، دل از دلبر نمیدانم....
استاد #محمدرضا_شجریان
بر روی یکی از عاشقانه ترین اشعار #عطار
سال 1375
#جمشید_عندلیبی: نی
#محمد_فیروزی: بربط
#سعید_فرجپوری: کمانچه
#جواد_بطحایی: سنتور
بجز غم خوردن عشقت غمی دیگر نمیدانم
که شادی در همه عالم ازین خوشتر نمیدانم
گر از عشقت برون آیم به ما و من فرو نایم
ولیکن ما و من گفتن به عشقت در نمیدانم
ز بس کاندر ره عشق تو از پای آمدم تا سر
چنان بی پا و سرگشتم که پای از سر نمیدانم
به هر راهی که دانستم فرو رفتم به بوی تو
کنون عاجز فرو ماندم رهی دیگر نمیدانم
دلی که او بود همدردم، چنان گم گشت در دلبر
که بسیاری نظر کردم، دل از دلبر نمیدانم....
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیروز 25 فروردین
روز بزرگداشت #عطار_نیشابوری
صبح از پس کوه روی بنمود ای دوست
خوش باش و بدان که بودنی بود ای دوست
هر سیم که داری به زیان آر که عمر
چون درگذرد ندارد ت سود ای دوست
✨و پرسیدند: یا شیخ! دلهای ما خفته است که سخن تو در دلهای ما اثر نمیکند. چه کنیم؟
گفت: کاشکی خفته بودی که خفته را بجنبانی بیدار گردد. دلهای شما مرده است که هرچند میجنبانی بیدار نمیگردد.
📘 #تذکرةالاولیاء
✍️ #عطار_نیشابوری
#سلام_معبر_دوستیست
به تمام خورشید دلان شب شکن ، #درود...
به تمام منور دیدگان ساده وصادق ، #سلام
#چشمتان_روشن_به_آفتاب_مهربانی
#نقش_خدا_در_نگاهتان
روز بزرگداشت #عطار_نیشابوری
صبح از پس کوه روی بنمود ای دوست
خوش باش و بدان که بودنی بود ای دوست
هر سیم که داری به زیان آر که عمر
چون درگذرد ندارد ت سود ای دوست
✨و پرسیدند: یا شیخ! دلهای ما خفته است که سخن تو در دلهای ما اثر نمیکند. چه کنیم؟
گفت: کاشکی خفته بودی که خفته را بجنبانی بیدار گردد. دلهای شما مرده است که هرچند میجنبانی بیدار نمیگردد.
📘 #تذکرةالاولیاء
✍️ #عطار_نیشابوری
#سلام_معبر_دوستیست
به تمام خورشید دلان شب شکن ، #درود...
به تمام منور دیدگان ساده وصادق ، #سلام
#چشمتان_روشن_به_آفتاب_مهربانی
#نقش_خدا_در_نگاهتان
ره میخانه
زویا ثابت
هر چه در فهمِ تو آید
آن بُوَد مفهومِ تو...
خواستم بدین خلق وانمایم عشق ، تا خلق بدانستندی که هر عشق ، عشق نَبُوَد ، تا هر که معشوق خود را بدیدی شرم داشتی که گفتی:《من تو را دوست دارم》.
وگفت: یک ذره عشق از عالم غیب بیامد و همه ی سینه های مُحبان ببوئید ، هیچ کس را مَحرَم نیافت ، هم با غیب شد.
وگفت: غریب آن بُوَد که در هفت آسمان و زمین هیچ با وی یک تار مویی نَبُوَد ، ومن نگویم که غریبم ، من آنم که با زمانه نسازم و زمانه با من نسازد. اگر اندوهی در دلی است ، آن دل از آنِ من است.
وگفت: چون دو بُوَد ، همتا بود؛ یکی بُوَد همتا نَبُوَد.
و گفت: دیدار آن بُوَد که جز او نبینی.
#عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوالحسن_خرقانی
٢۵ فروردین
روز بزرگداشت #عطار_نیشابوری
«ره میخانه »
#زویا_ثابت
شعر #عطار
آن بُوَد مفهومِ تو...
خواستم بدین خلق وانمایم عشق ، تا خلق بدانستندی که هر عشق ، عشق نَبُوَد ، تا هر که معشوق خود را بدیدی شرم داشتی که گفتی:《من تو را دوست دارم》.
وگفت: یک ذره عشق از عالم غیب بیامد و همه ی سینه های مُحبان ببوئید ، هیچ کس را مَحرَم نیافت ، هم با غیب شد.
وگفت: غریب آن بُوَد که در هفت آسمان و زمین هیچ با وی یک تار مویی نَبُوَد ، ومن نگویم که غریبم ، من آنم که با زمانه نسازم و زمانه با من نسازد. اگر اندوهی در دلی است ، آن دل از آنِ من است.
وگفت: چون دو بُوَد ، همتا بود؛ یکی بُوَد همتا نَبُوَد.
و گفت: دیدار آن بُوَد که جز او نبینی.
#عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوالحسن_خرقانی
٢۵ فروردین
روز بزرگداشت #عطار_نیشابوری
«ره میخانه »
#زویا_ثابت
شعر #عطار
✅شاعر همیشه زنده
#عطّار زنده است، نه فقط در تاریخ و عشق، که در تک تک دردمندانی که شوق آتشینِ رفتن و همیشه رفتن، در تاریک ترین و پنهان ترین جای جای روح آن ها زبانه می کشد.
#عطّار زنده است، حتی در همین دنیای مدرن و پیچیده امروز که بیش تر آدم ها به جسم و ماده روی آورده اند. تنها بزرگ مردانی هم چون عطّار می توانند با قداست کلام خویش و با نفس بانفوذی که فیض حضرت حق است، انسان خود باخته امروز را از حصار شرک و خود فریبی رها کنند و به او امید رستگاری دهند.
او در رباعی زیبایی، ذات پاک انسان را این گونه بیان می کند:
ای آن که به قدرْ برتر از افلاکی!
می پنداری کآن چه تویی از خاکی
در خویش غلط مکن، بیندیش و بدان
که ذاتی عجبیُّ و گوهری بس پاکی
✅شیخ بی مرشد
#عطّار از شاعران بزرگ و معتدل زبان فارسی است که خود به درجه والایی از کمال معرفت دست یافته است. برخی گفته اند عطّار بدون پیر و مرشد بوده است و در اصطلاح او را #اوُیسی خوانده اند، اما عطّار با این رباعی دل انگیز خود را معرفی می کند که:
هرکه بی پیری از این جا دَم زند
کار بیرون از حکایت نبوَدش
در پی پیری برو تا پِی بَری
کان که تنها شد کفایت نبودش
با وجود این، شیخ #عطّار در شعرهایش خود را بیش از همه رهرو حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله می داند تا جایی که باب دوم کتاب #مختارنامه خود را، در نَعت سید المرسلین صلی الله علیه و آله اختصاص داده است و می گوید:
چون هست شفیع، چون تو صاحب کرمی
کس را نَبوُد در همه آفاق غمی
گر رنجه کنی از سر لطفی قدمی
کار همه عاصیان بسازی به دمی
✅طالب لقای حق
#عطّار طالب لقای حق بود و در شعله این آرزو می سوخت. وعده فردا هم که رؤیت در قیامت بود، برایش مایه تسلیت خاطر نبود و دیدار فردا را جز برای طفلان راه، مایه خرسندی نمی یافت. او دیدار روز، دیدار رویاروی، و دیدار این جهانی را می خواست. احساس این حضور بی پایان غیبت از تمام چیزها جز خدا را از او طلب می کرد. در این فراغت نورانی، #عطّار پیر جز به خدای خود نمی اندیشید و جز به عشق او سر فرود نمی آورد.
#عطّار زنده است، نه فقط در تاریخ و عشق، که در تک تک دردمندانی که شوق آتشینِ رفتن و همیشه رفتن، در تاریک ترین و پنهان ترین جای جای روح آن ها زبانه می کشد.
#عطّار زنده است، حتی در همین دنیای مدرن و پیچیده امروز که بیش تر آدم ها به جسم و ماده روی آورده اند. تنها بزرگ مردانی هم چون عطّار می توانند با قداست کلام خویش و با نفس بانفوذی که فیض حضرت حق است، انسان خود باخته امروز را از حصار شرک و خود فریبی رها کنند و به او امید رستگاری دهند.
او در رباعی زیبایی، ذات پاک انسان را این گونه بیان می کند:
ای آن که به قدرْ برتر از افلاکی!
می پنداری کآن چه تویی از خاکی
در خویش غلط مکن، بیندیش و بدان
که ذاتی عجبیُّ و گوهری بس پاکی
✅شیخ بی مرشد
#عطّار از شاعران بزرگ و معتدل زبان فارسی است که خود به درجه والایی از کمال معرفت دست یافته است. برخی گفته اند عطّار بدون پیر و مرشد بوده است و در اصطلاح او را #اوُیسی خوانده اند، اما عطّار با این رباعی دل انگیز خود را معرفی می کند که:
هرکه بی پیری از این جا دَم زند
کار بیرون از حکایت نبوَدش
در پی پیری برو تا پِی بَری
کان که تنها شد کفایت نبودش
با وجود این، شیخ #عطّار در شعرهایش خود را بیش از همه رهرو حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله می داند تا جایی که باب دوم کتاب #مختارنامه خود را، در نَعت سید المرسلین صلی الله علیه و آله اختصاص داده است و می گوید:
چون هست شفیع، چون تو صاحب کرمی
کس را نَبوُد در همه آفاق غمی
گر رنجه کنی از سر لطفی قدمی
کار همه عاصیان بسازی به دمی
✅طالب لقای حق
#عطّار طالب لقای حق بود و در شعله این آرزو می سوخت. وعده فردا هم که رؤیت در قیامت بود، برایش مایه تسلیت خاطر نبود و دیدار فردا را جز برای طفلان راه، مایه خرسندی نمی یافت. او دیدار روز، دیدار رویاروی، و دیدار این جهانی را می خواست. احساس این حضور بی پایان غیبت از تمام چیزها جز خدا را از او طلب می کرد. در این فراغت نورانی، #عطّار پیر جز به خدای خود نمی اندیشید و جز به عشق او سر فرود نمی آورد.
Koja Boodam Koja Raftam
Habib
و گفت: بی ادبیِ خویشتن را اخلاص نام کرده اند، و شَرَه را انبساط، و دون همتی را جَلدی.
همه از راه برگشته اند و بر راهِ مذموم می روند. زندگانی در مشاهده ی ایشان ناخوشی بُوَد در نقصانِ روح. اگر سخن گویند به خشم گویند، و اگر خطاب کنند به تکبر کنند.
و نفسِ ایشان خبر می دهد از ضمیر ایشان، و شرهِ ایشان در خوردن، منادی می کند از آنچه در سرّ ِ ایشان است...
هر که عاشق خَلعت شد، از آنچه مقصود است باز ماند.
منزل راه روان است که بر مرکبِ دل سفر کنند.
هر که تو را از راه خبر می دهد از صفاتِ نفس خبر می دهد که این حدیث نشان پذیر نیست؛
راه اهلِ حقیقت در #عدم است. تا عدم قبله ی ایشان نیاید، راه نیابند.
در راه حقیقت هر که اثباتِ خود کند به کُفر افتد.
دیده ی صورت، جز صورت نبیند، و دیده ی صفت، جز صفت نبیند.
راهِ عدم در قهر است و راهِ وجود در لطف...
وگفت: #محبّت هرگز درست نیاید تا اغراض را در سرّ ِ او اثری بُوَد...
شیخ_فرید_الدین #عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوبکر_واسطی
همه از راه برگشته اند و بر راهِ مذموم می روند. زندگانی در مشاهده ی ایشان ناخوشی بُوَد در نقصانِ روح. اگر سخن گویند به خشم گویند، و اگر خطاب کنند به تکبر کنند.
و نفسِ ایشان خبر می دهد از ضمیر ایشان، و شرهِ ایشان در خوردن، منادی می کند از آنچه در سرّ ِ ایشان است...
هر که عاشق خَلعت شد، از آنچه مقصود است باز ماند.
منزل راه روان است که بر مرکبِ دل سفر کنند.
هر که تو را از راه خبر می دهد از صفاتِ نفس خبر می دهد که این حدیث نشان پذیر نیست؛
راه اهلِ حقیقت در #عدم است. تا عدم قبله ی ایشان نیاید، راه نیابند.
در راه حقیقت هر که اثباتِ خود کند به کُفر افتد.
دیده ی صورت، جز صورت نبیند، و دیده ی صفت، جز صفت نبیند.
راهِ عدم در قهر است و راهِ وجود در لطف...
وگفت: #محبّت هرگز درست نیاید تا اغراض را در سرّ ِ او اثری بُوَد...
شیخ_فرید_الدین #عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ابوبکر_واسطی
و گفت:
«عشق بهرهای است از [آن] دریا که خلق را درآن گذر نیست، آتشی است که جان را در وی گذر نیست، آورد و بُردیست که بنده را در آن خبر نیست و گفت هرآنچه بدین دریا بازنهند باز نشود مگر دو چیز: یکی اندوه و دیگر نیاز.»
«ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی »
📙 «تذکرةالاولیاء »
#عطار_نیشابوری
«عشق بهرهای است از [آن] دریا که خلق را درآن گذر نیست، آتشی است که جان را در وی گذر نیست، آورد و بُردیست که بنده را در آن خبر نیست و گفت هرآنچه بدین دریا بازنهند باز نشود مگر دو چیز: یکی اندوه و دیگر نیاز.»
«ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی »
📙 «تذکرةالاولیاء »
#عطار_نیشابوری