✅شاعر همیشه زنده
#عطّار زنده است، نه فقط در تاریخ و عشق، که در تک تک دردمندانی که شوق آتشینِ رفتن و همیشه رفتن، در تاریک ترین و پنهان ترین جای جای روح آن ها زبانه می کشد.
#عطّار زنده است، حتی در همین دنیای مدرن و پیچیده امروز که بیش تر آدم ها به جسم و ماده روی آورده اند. تنها بزرگ مردانی هم چون عطّار می توانند با قداست کلام خویش و با نفس بانفوذی که فیض حضرت حق است، انسان خود باخته امروز را از حصار شرک و خود فریبی رها کنند و به او امید رستگاری دهند.
او در رباعی زیبایی، ذات پاک انسان را این گونه بیان می کند:
ای آن که به قدرْ برتر از افلاکی!
می پنداری کآن چه تویی از خاکی
در خویش غلط مکن، بیندیش و بدان
که ذاتی عجبیُّ و گوهری بس پاکی
✅شیخ بی مرشد
#عطّار از شاعران بزرگ و معتدل زبان فارسی است که خود به درجه والایی از کمال معرفت دست یافته است. برخی گفته اند عطّار بدون پیر و مرشد بوده است و در اصطلاح او را #اوُیسی خوانده اند، اما عطّار با این رباعی دل انگیز خود را معرفی می کند که:
هرکه بی پیری از این جا دَم زند
کار بیرون از حکایت نبوَدش
در پی پیری برو تا پِی بَری
کان که تنها شد کفایت نبودش
با وجود این، شیخ #عطّار در شعرهایش خود را بیش از همه رهرو حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله می داند تا جایی که باب دوم کتاب #مختارنامه خود را، در نَعت سید المرسلین صلی الله علیه و آله اختصاص داده است و می گوید:
چون هست شفیع، چون تو صاحب کرمی
کس را نَبوُد در همه آفاق غمی
گر رنجه کنی از سر لطفی قدمی
کار همه عاصیان بسازی به دمی
✅طالب لقای حق
#عطّار طالب لقای حق بود و در شعله این آرزو می سوخت. وعده فردا هم که رؤیت در قیامت بود، برایش مایه تسلیت خاطر نبود و دیدار فردا را جز برای طفلان راه، مایه خرسندی نمی یافت. او دیدار روز، دیدار رویاروی، و دیدار این جهانی را می خواست. احساس این حضور بی پایان غیبت از تمام چیزها جز خدا را از او طلب می کرد. در این فراغت نورانی، #عطّار پیر جز به خدای خود نمی اندیشید و جز به عشق او سر فرود نمی آورد.
#عطّار زنده است، نه فقط در تاریخ و عشق، که در تک تک دردمندانی که شوق آتشینِ رفتن و همیشه رفتن، در تاریک ترین و پنهان ترین جای جای روح آن ها زبانه می کشد.
#عطّار زنده است، حتی در همین دنیای مدرن و پیچیده امروز که بیش تر آدم ها به جسم و ماده روی آورده اند. تنها بزرگ مردانی هم چون عطّار می توانند با قداست کلام خویش و با نفس بانفوذی که فیض حضرت حق است، انسان خود باخته امروز را از حصار شرک و خود فریبی رها کنند و به او امید رستگاری دهند.
او در رباعی زیبایی، ذات پاک انسان را این گونه بیان می کند:
ای آن که به قدرْ برتر از افلاکی!
می پنداری کآن چه تویی از خاکی
در خویش غلط مکن، بیندیش و بدان
که ذاتی عجبیُّ و گوهری بس پاکی
✅شیخ بی مرشد
#عطّار از شاعران بزرگ و معتدل زبان فارسی است که خود به درجه والایی از کمال معرفت دست یافته است. برخی گفته اند عطّار بدون پیر و مرشد بوده است و در اصطلاح او را #اوُیسی خوانده اند، اما عطّار با این رباعی دل انگیز خود را معرفی می کند که:
هرکه بی پیری از این جا دَم زند
کار بیرون از حکایت نبوَدش
در پی پیری برو تا پِی بَری
کان که تنها شد کفایت نبودش
با وجود این، شیخ #عطّار در شعرهایش خود را بیش از همه رهرو حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله می داند تا جایی که باب دوم کتاب #مختارنامه خود را، در نَعت سید المرسلین صلی الله علیه و آله اختصاص داده است و می گوید:
چون هست شفیع، چون تو صاحب کرمی
کس را نَبوُد در همه آفاق غمی
گر رنجه کنی از سر لطفی قدمی
کار همه عاصیان بسازی به دمی
✅طالب لقای حق
#عطّار طالب لقای حق بود و در شعله این آرزو می سوخت. وعده فردا هم که رؤیت در قیامت بود، برایش مایه تسلیت خاطر نبود و دیدار فردا را جز برای طفلان راه، مایه خرسندی نمی یافت. او دیدار روز، دیدار رویاروی، و دیدار این جهانی را می خواست. احساس این حضور بی پایان غیبت از تمام چیزها جز خدا را از او طلب می کرد. در این فراغت نورانی، #عطّار پیر جز به خدای خود نمی اندیشید و جز به عشق او سر فرود نمی آورد.
✅شاعر همیشه زنده
#عطّار زنده است، نه فقط در تاریخ و عشق، که در تک تک دردمندانی که شوق آتشینِ رفتن و همیشه رفتن، در تاریک ترین و پنهان ترین جای جای روح آن ها زبانه می کشد.
#عطّار زنده است، حتی در همین دنیای مدرن و پیچیده امروز که بیش تر آدم ها به جسم و ماده روی آورده اند. تنها بزرگ مردانی هم چون عطّار می توانند با قداست کلام خویش و با نفس بانفوذی که فیض حضرت حق است، انسان خود باخته امروز را از حصار شرک و خود فریبی رها کنند و به او امید رستگاری دهند.
او در رباعی زیبایی، ذات پاک انسان را این گونه بیان می کند:
ای آن که به قدرْ برتر از افلاکی!
می پنداری کآن چه تویی از خاکی
در خویش غلط مکن، بیندیش و بدان
که ذاتی عجبیُّ و گوهری بس پاکی
✅شیخ بی مرشد
#عطّار از شاعران بزرگ و معتدل زبان فارسی است که خود به درجه والایی از کمال معرفت دست یافته است. برخی گفته اند عطّار بدون پیر و مرشد بوده است و در اصطلاح او را #اوُیسی خوانده اند، اما عطّار با این رباعی دل انگیز خود را معرفی می کند که:
هرکه بی پیری از این جا دَم زند
کار بیرون از حکایت نبوَدش
در پی پیری برو تا پِی بَری
کان که تنها شد کفایت نبودش
با وجود این، شیخ #عطّار در شعرهایش خود را بیش از همه رهرو حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله می داند تا جایی که باب دوم کتاب #مختارنامه خود را، در نَعت سید المرسلین صلی الله علیه و آله اختصاص داده است و می گوید:
چون هست شفیع، چون تو صاحب کرمی
کس را نَبوُد در همه آفاق غمی
گر رنجه کنی از سر لطفی قدمی
کار همه عاصیان بسازی به دمی
✅طالب لقای حق
#عطّار طالب لقای حق بود و در شعله این آرزو می سوخت. وعده فردا هم که رؤیت در قیامت بود، برایش مایه تسلیت خاطر نبود و دیدار فردا را جز برای طفلان راه، مایه خرسندی نمی یافت. او دیدار روز، دیدار رویاروی، و دیدار این جهانی را می خواست. احساس این حضور بی پایان غیبت از تمام چیزها جز خدا را از او طلب می کرد. در این فراغت نورانی، #عطّار پیر جز به خدای خود نمی اندیشید و جز به عشق او سر فرود نمی آورد.
#عطّار زنده است، نه فقط در تاریخ و عشق، که در تک تک دردمندانی که شوق آتشینِ رفتن و همیشه رفتن، در تاریک ترین و پنهان ترین جای جای روح آن ها زبانه می کشد.
#عطّار زنده است، حتی در همین دنیای مدرن و پیچیده امروز که بیش تر آدم ها به جسم و ماده روی آورده اند. تنها بزرگ مردانی هم چون عطّار می توانند با قداست کلام خویش و با نفس بانفوذی که فیض حضرت حق است، انسان خود باخته امروز را از حصار شرک و خود فریبی رها کنند و به او امید رستگاری دهند.
او در رباعی زیبایی، ذات پاک انسان را این گونه بیان می کند:
ای آن که به قدرْ برتر از افلاکی!
می پنداری کآن چه تویی از خاکی
در خویش غلط مکن، بیندیش و بدان
که ذاتی عجبیُّ و گوهری بس پاکی
✅شیخ بی مرشد
#عطّار از شاعران بزرگ و معتدل زبان فارسی است که خود به درجه والایی از کمال معرفت دست یافته است. برخی گفته اند عطّار بدون پیر و مرشد بوده است و در اصطلاح او را #اوُیسی خوانده اند، اما عطّار با این رباعی دل انگیز خود را معرفی می کند که:
هرکه بی پیری از این جا دَم زند
کار بیرون از حکایت نبوَدش
در پی پیری برو تا پِی بَری
کان که تنها شد کفایت نبودش
با وجود این، شیخ #عطّار در شعرهایش خود را بیش از همه رهرو حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله می داند تا جایی که باب دوم کتاب #مختارنامه خود را، در نَعت سید المرسلین صلی الله علیه و آله اختصاص داده است و می گوید:
چون هست شفیع، چون تو صاحب کرمی
کس را نَبوُد در همه آفاق غمی
گر رنجه کنی از سر لطفی قدمی
کار همه عاصیان بسازی به دمی
✅طالب لقای حق
#عطّار طالب لقای حق بود و در شعله این آرزو می سوخت. وعده فردا هم که رؤیت در قیامت بود، برایش مایه تسلیت خاطر نبود و دیدار فردا را جز برای طفلان راه، مایه خرسندی نمی یافت. او دیدار روز، دیدار رویاروی، و دیدار این جهانی را می خواست. احساس این حضور بی پایان غیبت از تمام چیزها جز خدا را از او طلب می کرد. در این فراغت نورانی، #عطّار پیر جز به خدای خود نمی اندیشید و جز به عشق او سر فرود نمی آورد.