#مولانا در داستان #پیر_چنگی ادعا می کند که در درون انبیا هم نغمههایی است که گوش حس از شنیدن آن نغمهها عاجز است:
انبیا را در درون هم نغمه هاست
طالبان را زان حیات بی بهاست
نشنود آن نغمه ها را گوش حس
کز ستمها گوش حس باشد نجس
داستان پیر چنگی در #مثنوی، از قصه های شور انگیزی است که در همۀ گزیدههایی که از این کتاب تهیه دیده شده است؛ به چشم می خورد. داستان در روزگار خلیفۀ دوم اتفاق می افتد و قصه یی از یک نوازندۀ چنگی است. داستان مردی است که در روزگار خلیفۀ دوم می زیست و چنگ را نیکو می نواخت:
آن شنیدستی که در عهد عمر
بود چنگی مطربی با کر و فر
بلبل از آواز او بی خود شدی
یک طرب زآواز خوبش صد شدی
مجلس و مجمع دمش آراستی
وز نوای او قیامت خواستی
اما چون پیر می شود و پشتش خم می گردد دیگر آوازش زشت می شود و کسی خریدار آوایش نیست. پس او راه گورستان را میگیرد و بر آن است که از آن پس برای خدا بخواند زیرا کسی دیگر برای آهنگهایش نخواهد پرداخت. پیر چنگی در گورستان می نوازد و می گرید تا خوابش می برد در این هنگام عمر خواب می بیند که خداوند به او دستور می دهد که حاجت بندۀ خاص و محترم ما را بر آور و راه گورستان را پیش گیر و وجهی در اختیار او بگذار:
ای عمر! برجه ز بیت المال عام
هفتصد دینار در کف نه تمام
پیش او بر، کای تو ما را اختیار
این قدر بستان؛ کنون معذور دار
#شاعران_قصه_میگویند
قصه #پیرچنگی
نوشته #مولانا
هنرمندان :
#مجید_نجاهی
#محمود_رحمانی_پور
#حسن_ناهید
#حسن_یوسف_زمانی
#داود_رمزی
#اکبر_مشکین
گوینده #آذر_پژوهش
خوانندگان:
#جواد_بدیع_زاده
#جمال_وفایی
🔽🔽🔽
انبیا را در درون هم نغمه هاست
طالبان را زان حیات بی بهاست
نشنود آن نغمه ها را گوش حس
کز ستمها گوش حس باشد نجس
داستان پیر چنگی در #مثنوی، از قصه های شور انگیزی است که در همۀ گزیدههایی که از این کتاب تهیه دیده شده است؛ به چشم می خورد. داستان در روزگار خلیفۀ دوم اتفاق می افتد و قصه یی از یک نوازندۀ چنگی است. داستان مردی است که در روزگار خلیفۀ دوم می زیست و چنگ را نیکو می نواخت:
آن شنیدستی که در عهد عمر
بود چنگی مطربی با کر و فر
بلبل از آواز او بی خود شدی
یک طرب زآواز خوبش صد شدی
مجلس و مجمع دمش آراستی
وز نوای او قیامت خواستی
اما چون پیر می شود و پشتش خم می گردد دیگر آوازش زشت می شود و کسی خریدار آوایش نیست. پس او راه گورستان را میگیرد و بر آن است که از آن پس برای خدا بخواند زیرا کسی دیگر برای آهنگهایش نخواهد پرداخت. پیر چنگی در گورستان می نوازد و می گرید تا خوابش می برد در این هنگام عمر خواب می بیند که خداوند به او دستور می دهد که حاجت بندۀ خاص و محترم ما را بر آور و راه گورستان را پیش گیر و وجهی در اختیار او بگذار:
ای عمر! برجه ز بیت المال عام
هفتصد دینار در کف نه تمام
پیش او بر، کای تو ما را اختیار
این قدر بستان؛ کنون معذور دار
#شاعران_قصه_میگویند
قصه #پیرچنگی
نوشته #مولانا
هنرمندان :
#مجید_نجاهی
#محمود_رحمانی_پور
#حسن_ناهید
#حسن_یوسف_زمانی
#داود_رمزی
#اکبر_مشکین
گوینده #آذر_پژوهش
خوانندگان:
#جواد_بدیع_زاده
#جمال_وفایی
🔽🔽🔽
Telegram
attach 📎