۱۵فوریه، روز جهانی #آگاهی_از_تجرد است. این روز یک روز بعد از ولنتاین مختص کسانی که مجردند و کسی در زندگیشان نیست با این پیام که مهم شاد زیستن و مهر ورزیدن است.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیا پرنده را به آفتاب بسپاریم
که ساکنان زمین
#عشق را باور کنند...
روز و شب را به دیوار آویختهایم
از هراس غربتهای ریخته شده بر زمین
به خواب رفتیم
از خواب که بیدار شدیم
در کوچه هیاهو بود
در خانه آفتاب بود...
#درودتان باد نیک رفیقان شفیق ...
#صبحتان تفسیری از زیباییها..
#طلیعه صمیمانه ی صبحتان آکنده از فروغ و پر از الفت و مهر ،
#آگاهی مانوس با سرشت شما بهشتی صفتان
که ساکنان زمین
#عشق را باور کنند...
روز و شب را به دیوار آویختهایم
از هراس غربتهای ریخته شده بر زمین
به خواب رفتیم
از خواب که بیدار شدیم
در کوچه هیاهو بود
در خانه آفتاب بود...
#درودتان باد نیک رفیقان شفیق ...
#صبحتان تفسیری از زیباییها..
#طلیعه صمیمانه ی صبحتان آکنده از فروغ و پر از الفت و مهر ،
#آگاهی مانوس با سرشت شما بهشتی صفتان
#آگاهی
#خورشیدگرفتگی 🌅🌈☀️🌄
🕉
Om bhur bhuvah svah
tat savitur varenyam
bhargo devasya dhimahi
dhiyo yonah prachodayat “
- Gayatri Mantra ، Chandogya-Upanishad ، Rig Veda (III ، 62 ، 10)
“ زمین ، هوا، آسمان ابدی
و جلوه خورشید که شکوه و عظمت،
و تامل در درخشش آن
ممکن است الهام بخش ذهن ما باشد که با درخشش خود
در همه عرصه: هوا، زمین، آسمان، و فراتر از آن
زمینه را برای عقل و ذهن ظریف ما
برای روشنگری در همه جا فراهم کند . “
مانترای Mantra Gayatri Mantra مانترا نور معنوی که یکی از عمیق ترین مانتراهای جهان محسوب می شود ، یکی از قدیمی ترین دعاهای بشریت است که از ریگ ودا آغاز شده و حداقل به 1500 سال قبل از میلاد مسیح باز می گردد. این توسط نسلهایی از مردم که آرزو دارند بیدار کردن حکمت الهی را برای همه موجودات داشته باشند ، خوانده شده و می شود.
به قول سری اوروبیندو :
“از بین همه مانتراها ، عالی ترین و قدرتمندترین قدرت ها گایاتری مانترا باشکوه است. فقط ایمان و پاکی قلب یک شخص است که واقعاً اهمیت دارد. در واقع ، گایاتری یک زره روحانی تسخیر ناپذیر ، یک قلعه واقعی است که محافظت می کند و از سراینده و شنونده آن محافظت می کند ، که او را به نورو ارتعاش الهی تبدیل می کند و او را با نور درخشان از بالاترین نور معنوی برکت می دهد. این در همه جهان قابل اجرا است ، زیرا چیزی نیست جز دعایی جدی برای نور ، خطاب به روح الله متعال “.
#خورشیدگرفتگی 🌅🌈☀️🌄
🕉
Om bhur bhuvah svah
tat savitur varenyam
bhargo devasya dhimahi
dhiyo yonah prachodayat “
- Gayatri Mantra ، Chandogya-Upanishad ، Rig Veda (III ، 62 ، 10)
“ زمین ، هوا، آسمان ابدی
و جلوه خورشید که شکوه و عظمت،
و تامل در درخشش آن
ممکن است الهام بخش ذهن ما باشد که با درخشش خود
در همه عرصه: هوا، زمین، آسمان، و فراتر از آن
زمینه را برای عقل و ذهن ظریف ما
برای روشنگری در همه جا فراهم کند . “
مانترای Mantra Gayatri Mantra مانترا نور معنوی که یکی از عمیق ترین مانتراهای جهان محسوب می شود ، یکی از قدیمی ترین دعاهای بشریت است که از ریگ ودا آغاز شده و حداقل به 1500 سال قبل از میلاد مسیح باز می گردد. این توسط نسلهایی از مردم که آرزو دارند بیدار کردن حکمت الهی را برای همه موجودات داشته باشند ، خوانده شده و می شود.
به قول سری اوروبیندو :
“از بین همه مانتراها ، عالی ترین و قدرتمندترین قدرت ها گایاتری مانترا باشکوه است. فقط ایمان و پاکی قلب یک شخص است که واقعاً اهمیت دارد. در واقع ، گایاتری یک زره روحانی تسخیر ناپذیر ، یک قلعه واقعی است که محافظت می کند و از سراینده و شنونده آن محافظت می کند ، که او را به نورو ارتعاش الهی تبدیل می کند و او را با نور درخشان از بالاترین نور معنوی برکت می دهد. این در همه جهان قابل اجرا است ، زیرا چیزی نیست جز دعایی جدی برای نور ، خطاب به روح الله متعال “.
Mantra
Shanti
آگاه شو...
نور و تاریکی در تعادل با یکدیگرند
اما تو انتخاب میکنی در تعادل بمانی یا خیر...
برای رهایی از جهالت ،همه ما باید به این آگاهی جمعی برسیم...
#آگاهی_جمعی
#مانترای_صلح🤍🕊
نور و تاریکی در تعادل با یکدیگرند
اما تو انتخاب میکنی در تعادل بمانی یا خیر...
برای رهایی از جهالت ،همه ما باید به این آگاهی جمعی برسیم...
#آگاهی_جمعی
#مانترای_صلح🤍🕊
'' برای آنکه میخندد ''
این دخترِ ۴ ساله [ناماش «سلوا» است] از صدایِ انفجارِ بمبها وحشتداشته و میترسیده [واکنشِ طبیعییی به فرکانسِ بالایی از صدا و موج انفجار]، پدرش بازییی راه انداخته که مثلا اینها بازیست و فشفهاند و «هر وقت صدایِ بمب شنیدی باید بخندی» و حالا میخندد؛ در غمگینترین حالت ممکن برای مایی که میدانیم آن صدا، صدای چیست، برایِ پدرش که میداند آن صدای هولناک که بدنها را متلاشی میکند، صدای چیست.
او نمیداند، #آگاهی دادن به او هیچ فایدهای ندارد. در ۴ سالگی، روان، در مرحلهی پیش عملیاتیست، نمیتواند تجزیه و تحلیلِ «#پیشرفته» ای کند! ولی اینجا عدمِ اصطلاحاً رشدِ ذهنیاش، طعنهایست دهشتناک به همان مفهومِ «پیشرفتِ ذهنی» و «رشد» به عقلانیتِ انسانِ متوهمِ عصر روشنگری یی که میپنداشت رو به پیشرفت و جلو است، به هرگونه فلسفهای که از کُشتار و جنایت، حساسیتزدایی میکند.
فقدانِ امکانِ فهمِ #جنگ و #جنایت برای او؛ واکنشِ وحشتزدگی را در او فراخوان میکند. او، بصورتِ طبیعی از صدایی با فرکانس بالا که غافلگیرانه میآید و زمین را میلرزاند؛ میترسد.
او، نمیتواند «بمب» را بفهمد. هنوز تفکر عملیاتی و انتزاعی برایش شکلنگرفته، هنوز نمیتواند بفهمد که عدهای «آدم» میتوانند بمب برریزند روی آدمهای دیگر تا بدنهایشان ازهم بپاشد، دل و رودهشان بریزد بیرون، بچسبد به در و دیوار، همهجا را رنگ و بوی خون بدنهای سوخته بگیرد.
گویی فهمِ ما نسبت به #بمب و شرکتِ ضمنی در #بازیِ جهان؛ این امکان را برایمان بهوجود آورده که حتی شنیدنِ صدای بمب، میتواند در زیست روزمره جایی برای خود داشته باشد[چونان پدرِ این دختر] و احتمالا بهرسمت شناخته شود؛ ما نمیتوانیم که نفهمیم!
اما عدمِ امکانِ فهم این #کودک از بمب، به فهم ما از آن بیاعتناست و اگر پدرش این بازی را راه نیایندازد، برای جلوگیری از ورودش به بازیِ جهان، او دچار فروپاشی #روانی میشود، دچارِ استرسِ پس از سانحه و فاجعه، دچارِ گوشبهزنگیِ مدام برای فاجعه، دچارِ اضطرابِ فراگیر .
نگاه به خندههای معصومانهی او، نگاه به تقلیل و تلطیفِ کثافتِ بیرون از خانهی آنها نیست. او «نمیداند»، که میخندد، او آن خبرِ هولناک را نشنیدهاست که میخندد. ما و پدرش میدانیم ؛ و دانستنِ ما، نه لذت از خندههایِ یک کودکِ ۴ سالهای که قرارست به زودی بفهمد آن صداهای زشت، از کجاست و برای چیست تا دیگر نخندد.
این دخترِ ۴ ساله [ناماش «سلوا» است] از صدایِ انفجارِ بمبها وحشتداشته و میترسیده [واکنشِ طبیعییی به فرکانسِ بالایی از صدا و موج انفجار]، پدرش بازییی راه انداخته که مثلا اینها بازیست و فشفهاند و «هر وقت صدایِ بمب شنیدی باید بخندی» و حالا میخندد؛ در غمگینترین حالت ممکن برای مایی که میدانیم آن صدا، صدای چیست، برایِ پدرش که میداند آن صدای هولناک که بدنها را متلاشی میکند، صدای چیست.
او نمیداند، #آگاهی دادن به او هیچ فایدهای ندارد. در ۴ سالگی، روان، در مرحلهی پیش عملیاتیست، نمیتواند تجزیه و تحلیلِ «#پیشرفته» ای کند! ولی اینجا عدمِ اصطلاحاً رشدِ ذهنیاش، طعنهایست دهشتناک به همان مفهومِ «پیشرفتِ ذهنی» و «رشد» به عقلانیتِ انسانِ متوهمِ عصر روشنگری یی که میپنداشت رو به پیشرفت و جلو است، به هرگونه فلسفهای که از کُشتار و جنایت، حساسیتزدایی میکند.
فقدانِ امکانِ فهمِ #جنگ و #جنایت برای او؛ واکنشِ وحشتزدگی را در او فراخوان میکند. او، بصورتِ طبیعی از صدایی با فرکانس بالا که غافلگیرانه میآید و زمین را میلرزاند؛ میترسد.
او، نمیتواند «بمب» را بفهمد. هنوز تفکر عملیاتی و انتزاعی برایش شکلنگرفته، هنوز نمیتواند بفهمد که عدهای «آدم» میتوانند بمب برریزند روی آدمهای دیگر تا بدنهایشان ازهم بپاشد، دل و رودهشان بریزد بیرون، بچسبد به در و دیوار، همهجا را رنگ و بوی خون بدنهای سوخته بگیرد.
گویی فهمِ ما نسبت به #بمب و شرکتِ ضمنی در #بازیِ جهان؛ این امکان را برایمان بهوجود آورده که حتی شنیدنِ صدای بمب، میتواند در زیست روزمره جایی برای خود داشته باشد[چونان پدرِ این دختر] و احتمالا بهرسمت شناخته شود؛ ما نمیتوانیم که نفهمیم!
اما عدمِ امکانِ فهم این #کودک از بمب، به فهم ما از آن بیاعتناست و اگر پدرش این بازی را راه نیایندازد، برای جلوگیری از ورودش به بازیِ جهان، او دچار فروپاشی #روانی میشود، دچارِ استرسِ پس از سانحه و فاجعه، دچارِ گوشبهزنگیِ مدام برای فاجعه، دچارِ اضطرابِ فراگیر .
نگاه به خندههای معصومانهی او، نگاه به تقلیل و تلطیفِ کثافتِ بیرون از خانهی آنها نیست. او «نمیداند»، که میخندد، او آن خبرِ هولناک را نشنیدهاست که میخندد. ما و پدرش میدانیم ؛ و دانستنِ ما، نه لذت از خندههایِ یک کودکِ ۴ سالهای که قرارست به زودی بفهمد آن صداهای زشت، از کجاست و برای چیست تا دیگر نخندد.
Telegram
attach 📎