🟣 زنان کارگر بلوچ و بیگاری در نخلستانها
از متن: «اما در میان کارگران زن، برخی از زنان کارگر هستند که از ستم مضاعفی رنج میبرند. آنها زنانی هستند که در نظام سنتی کاستی به بردگی گرفته شده بودند و با اصطلاحات تبعیضآمیزی همچون «مولدهای خانهزاد» خوانده میشدند. پس از انقلاب ۱۳۵۷ و با تغییر مناسبات زمینداری و ارباب رعیتی این زنان اصطلاحا «آزاد» شدند، اما ثمره این آزادی دستیبابی به حقوقی برابر با سایرین نبود.
در لایههای زیرین ساختار متصلب کاستی موجود و همچنین به مدد نظام طبقاتی و اقتصاد غارتگرانه که زیست روزمره و امکان زندگی برابر را از انسانها سلب میکند، این مناسبات و نظم کهن به شکلی نو بازتولید میشوند. امروز کارگر «خانهزاد» پیشین، تبدیل به کارگر ارزان سرپرست خانوار شده و همچنان از اجتماع رانده است. این زنان که در روستاها کارگران فصلی هستند، در سایر ماههای سال در خدمت اربابان گذشته خود هستند. آنها کارهای نامرئی زیادی نیز انجام میدهند و در ازای این کارها مبلغی ناچیز و خیلی کمتر از بهای کار و خدمتشان دریافت میکنند.
بدین ترتیب کاست و طبقه تاثیر مستقیمی بر استثمار و بیگاری زنان کارگر دارد. زن کارگر بلوچ به واسطه بیحقسازی ساختاری (از جمله در حوزههای: جنسی و جنسیتی، دولتی، طبقاتی، کاستی، ملی) به نیروی کار ارزانی تبدیل شده است که در طی سالها به انباشت سود برای زمینداران و صاحبان ثروت منجر شده است. او حتی فاقد آن دسته از حقوقی است که نمایشی روی کاغذ به کارگران داده میشود! غارت مضاعفی که او تجربه میکند، کار مولد و سودآور او را در چرخه اقتصاد بیگاری انداخته است. در این میان او نه تنها هیچ پشتوانه تشکیلاتی در برابر این بهرهکشی اقتصادی ندارد، بلکه بدن جنسیتمند او، در درون مناسبات اجتماعی پدرسالارانه به انقیاد تام درآمده است. سیاست رهایی کارگران و مبارزه علیه ستم سرمایهدارانه و استثمارگر، باید رنجها و نیروی کار این زنان را در تحلیلهای خود در نظر بگیرد و برای سرنگونی چنین نظامی با آنها همبستگی داشته باشد...»
▪️منبع: دسگوهاران
https://bit.ly/3Bpb0z7
#زنان_کارگر
#ستم_طبقاتی
#زنان_کارگر_بلوچ
@bidarzani
از متن: «اما در میان کارگران زن، برخی از زنان کارگر هستند که از ستم مضاعفی رنج میبرند. آنها زنانی هستند که در نظام سنتی کاستی به بردگی گرفته شده بودند و با اصطلاحات تبعیضآمیزی همچون «مولدهای خانهزاد» خوانده میشدند. پس از انقلاب ۱۳۵۷ و با تغییر مناسبات زمینداری و ارباب رعیتی این زنان اصطلاحا «آزاد» شدند، اما ثمره این آزادی دستیبابی به حقوقی برابر با سایرین نبود.
در لایههای زیرین ساختار متصلب کاستی موجود و همچنین به مدد نظام طبقاتی و اقتصاد غارتگرانه که زیست روزمره و امکان زندگی برابر را از انسانها سلب میکند، این مناسبات و نظم کهن به شکلی نو بازتولید میشوند. امروز کارگر «خانهزاد» پیشین، تبدیل به کارگر ارزان سرپرست خانوار شده و همچنان از اجتماع رانده است. این زنان که در روستاها کارگران فصلی هستند، در سایر ماههای سال در خدمت اربابان گذشته خود هستند. آنها کارهای نامرئی زیادی نیز انجام میدهند و در ازای این کارها مبلغی ناچیز و خیلی کمتر از بهای کار و خدمتشان دریافت میکنند.
بدین ترتیب کاست و طبقه تاثیر مستقیمی بر استثمار و بیگاری زنان کارگر دارد. زن کارگر بلوچ به واسطه بیحقسازی ساختاری (از جمله در حوزههای: جنسی و جنسیتی، دولتی، طبقاتی، کاستی، ملی) به نیروی کار ارزانی تبدیل شده است که در طی سالها به انباشت سود برای زمینداران و صاحبان ثروت منجر شده است. او حتی فاقد آن دسته از حقوقی است که نمایشی روی کاغذ به کارگران داده میشود! غارت مضاعفی که او تجربه میکند، کار مولد و سودآور او را در چرخه اقتصاد بیگاری انداخته است. در این میان او نه تنها هیچ پشتوانه تشکیلاتی در برابر این بهرهکشی اقتصادی ندارد، بلکه بدن جنسیتمند او، در درون مناسبات اجتماعی پدرسالارانه به انقیاد تام درآمده است. سیاست رهایی کارگران و مبارزه علیه ستم سرمایهدارانه و استثمارگر، باید رنجها و نیروی کار این زنان را در تحلیلهای خود در نظر بگیرد و برای سرنگونی چنین نظامی با آنها همبستگی داشته باشد...»
▪️منبع: دسگوهاران
https://bit.ly/3Bpb0z7
#زنان_کارگر
#ستم_طبقاتی
#زنان_کارگر_بلوچ
@bidarzani
Telegraph
زنان کارگر بلوچ و بیگاری در نخلستانها
در موسم برداشت خرما، زمانی که صاحبان نخلستانها، دلالان و تاجران برای کار بر روی زمین به کارگر نیاز دارند، معادلات به کارگیری نیروی کار متفاوت میشود. کارفرمایان ترجیح میدهند زنان بیشتری را استخدام کنند و از نیروی کار آنان استفاده کنند. در ادامه منطق چنین…
Forwarded from نقد
▫️ مارکسیسم، طبقه و ستم بر زنان
4 می 2025
لیندزی جرمن
ترجمهی: فرزانه راجی
🔸 این مقاله استدلال میکند که نظریههای مارکسیسم میتوانند مسائل مرتبط با ستم جنسی و نژادی را برای ایجاد یک نظریهی فراگیر طبقاتی، که نقش زنان را در کار و بازتولید اجتماعی در قرن بیستویکم به رسمیت بشناسد، ادغام کنند. موقعیت نابرابر زنان با مردان در طیفی از مسائل از جمله شکاف جنسیتی در دستمزد، تقسیمکار جنسی و ماهیت گستردهی آزار جنسی در محل کار مشهود است. بهرغم تغییرات بسیار بزرگی که زنان در نیم قرن گذشته تجربه کردهاند، نقش زنان در بازتولید اجتماعی همچنان کلیدی باقی مانده است. در عین حال نظریههای مارکس پیرامون رهایی انسانی و طبقاتیْ نقطه آغازی اساسی برای نظریهی برابری زنان امروز است.
🔸 نظریههایی که بیشتر در مسائل مرتبط با بازتولید اجتماعی ریشه دواندهاند، امروزه بهطور گسترده پذیرفته شدهاند، بهویژه از آنجا که باید به این پرسش پاسخ دهیم که چرا تغییر موقعیت زنان در محل کارْ بر ستم درون خانواده غلبه نکرده است. اگر مارکسیستها ستم بر زنان را در جامعهی طبقاتی، و بهویژه شکل خانواده در آن جامعه، قرار میدهند، این امر چگونه با جایگاه زنان در قرن بیستویکم تطابق مییابد؟
🔸 نظریهی اینترسکشنالیتی بهمثابهی یک نظریه به گونهای تکوین یافته است که دیگر شکلهای ستم غیر از طبقه را برجسته میکند. این امر تا حدی حاکی از «عقبنشینی از طبقه» است... به علاوه نشاندهندهی جدایی تحلیلی بین مظاهرِ ستم و علل ریشهای آنهاست. این در حالی است که بعید است نژادپرستی یا تبعیض جنسی بدون تقسیم کار جنسیتی و نژادی که در قلب سرمایهداری نهفته است، به شکلی که اکنون وجود دارد درآیند. این ناکامی در یافتن ریشههای ستمْ نظریهی اینترسکشنالیتی را محدود میکند و آنرا به تمرکز بر مظاهر ستم سوق میدهد، یا همانطور که میرسون استدلال میکند: «ستم چندگانه و متقاطع است اما علتهای آن اینگونه نیستند.»
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-4Ku
#فرزانه_راجی #لیندزی_جرمن
#مارکسیسم #فمینیسم
#ستم_طبقاتی #ستم_جنسی #ستم_نژادی
👇🏽
🖋@naghd_com
4 می 2025
لیندزی جرمن
ترجمهی: فرزانه راجی
🔸 این مقاله استدلال میکند که نظریههای مارکسیسم میتوانند مسائل مرتبط با ستم جنسی و نژادی را برای ایجاد یک نظریهی فراگیر طبقاتی، که نقش زنان را در کار و بازتولید اجتماعی در قرن بیستویکم به رسمیت بشناسد، ادغام کنند. موقعیت نابرابر زنان با مردان در طیفی از مسائل از جمله شکاف جنسیتی در دستمزد، تقسیمکار جنسی و ماهیت گستردهی آزار جنسی در محل کار مشهود است. بهرغم تغییرات بسیار بزرگی که زنان در نیم قرن گذشته تجربه کردهاند، نقش زنان در بازتولید اجتماعی همچنان کلیدی باقی مانده است. در عین حال نظریههای مارکس پیرامون رهایی انسانی و طبقاتیْ نقطه آغازی اساسی برای نظریهی برابری زنان امروز است.
🔸 نظریههایی که بیشتر در مسائل مرتبط با بازتولید اجتماعی ریشه دواندهاند، امروزه بهطور گسترده پذیرفته شدهاند، بهویژه از آنجا که باید به این پرسش پاسخ دهیم که چرا تغییر موقعیت زنان در محل کارْ بر ستم درون خانواده غلبه نکرده است. اگر مارکسیستها ستم بر زنان را در جامعهی طبقاتی، و بهویژه شکل خانواده در آن جامعه، قرار میدهند، این امر چگونه با جایگاه زنان در قرن بیستویکم تطابق مییابد؟
🔸 نظریهی اینترسکشنالیتی بهمثابهی یک نظریه به گونهای تکوین یافته است که دیگر شکلهای ستم غیر از طبقه را برجسته میکند. این امر تا حدی حاکی از «عقبنشینی از طبقه» است... به علاوه نشاندهندهی جدایی تحلیلی بین مظاهرِ ستم و علل ریشهای آنهاست. این در حالی است که بعید است نژادپرستی یا تبعیض جنسی بدون تقسیم کار جنسیتی و نژادی که در قلب سرمایهداری نهفته است، به شکلی که اکنون وجود دارد درآیند. این ناکامی در یافتن ریشههای ستمْ نظریهی اینترسکشنالیتی را محدود میکند و آنرا به تمرکز بر مظاهر ستم سوق میدهد، یا همانطور که میرسون استدلال میکند: «ستم چندگانه و متقاطع است اما علتهای آن اینگونه نیستند.»
🔹 متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-4Ku
#فرزانه_راجی #لیندزی_جرمن
#مارکسیسم #فمینیسم
#ستم_طبقاتی #ستم_جنسی #ستم_نژادی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
مارکسیسم، طبقه و ستم بر زنان
نوشتهی: لیندزی جرمن ترجمهی: فرزانه راجی چرا این نابرابری ساختاری ادامه دارد؟ چه چیزی بهرغم اصلاحات قانونی و نظایر آن با هدف کاهش یا ریشهکنی این نابرابریْ باعث تداوم آن میشود و بنابراین چگونه م…