🐱 گربهها
نمیدانم فقط بعضیها کمالگرا هستند یا کلاً آدمیزاد اینطوری است. بعضی وقتها به گربهها غبطه میخورم. جدیداً زیاد. نگاهشان کنید، چقدر راحت میروند و میآیند. غذایشان را پیدا میکنند، جفتگیری میکنند، بازی میکنند و هر موقع وقتش برسد سرشان را میگذارند زمین.
بقیه حیوانات هم همینطور. نه به خیال تصرف جایی هستند، نه غر میزنند، نه خودکشی میکنند، نه تکنولوژی و پول و مافیا و قوای سهگانه و مرزهای جغرافیایی و کنوانسیون منع گسترش تسلیحات اتمی دارند. عین آدم زندگیشان را میکنند. بر عکس ما که هرقدر هم بهمان بدهند باز به غم چیزهایی هستیم که نداریم.
#عشق از کجا میآید؟ هر نوع عشقی منظورم است، عشق به معنی عام. یعنی یک عطش و طلب شدید و تند و تیز. به گمانم همان آرزوهای کوچک انسان را وقتی به او ندهند و محرومش کنند، کم کم بزرگ میشوند و بزرگتر، تا اینکه تبدیل میشوند به عشق. فیلم Whiplash را ببینید. آنجا خوب نشان میدهد که چطور یک مربی موسیقی، با سرکوفت زدن و تحقیر بیاندازهی کار شاگردانش، آنها را تشنه این میکند که یک ابَرنوازنده بشوند.
گاهی آرزوهای کوچک ولی دور، آدم را بدجور کور میکنند. ایده پشت کتاب «فقر احمق میکند» هم توی همین مایههاست. آن را هم اگر بخوانید خوب است. نویسنده میگوید این حماقت و کندذهنی نیست که آدمها را به دام #فقر میاندازد. به عکس، فقر است که انسان را در حد دغدغه خورد و خوراک روزانهاش محدود نگه میدارد و نمیگذارد به چیزهای بالاتر فکر کند. تصویر آن بچه کوچک دستفروشی که حتی نمیدانست معنی «آرزو» چیست یادتان است؟ اگر ندیدهاید بروید ببینیدش. با یک سرچ ساده پیدا میشود.
مزلو هم میگفت تا شکم سیر نباشد، دغدغههای متعالی توی انباری میمانند.
ما بعضی وقتها آنقدر غرق در جستوجوی یک تمایل سادهی تحریمشده میشویم که راههای سادهای را که ما را میتوانند به آن آرزو برسانند باور نمیکنیم؛ آن آرزوی بزرگ و این راه ساده؟!
برای خودمان یک بت و مقصد و مقصود میسازیم و سالها عمر وقفش میکنیم. اینها هم همه ناهشیار و خزنده در زندگیمان اتفاق میافتد.
با خودمان خیال میکنیم: مگر میشود منِ آدمیزاد بتوانم به این خواسته عظیم که تمام جان و جهان من شده به این سادگی برسم؟ نه نه نه، حتماً باید راه بسیار سخت و پیچیدهای داشته باشد.
آن وقت است که برای پر کردن یک گلدان، میرویم دنبال بیل مکانیکی. آن وقت است که تجملات و سختگیریها، دیسیپلینها و آداب و رسوم دست و پاگیر توی جامعه رسوب میکند و زندگی کردن سخت و سختتر میشود.
کاش یک پیامبر بیاید و این غل و زنجیرها را از ذهنمان باز کند. انگار دیگر کار از دست ما خارج شده.
انگار توی خونمان است که خودمان را خیلی گُنده بدانیم. اگر نه، مثل گربهها میشدیم، آزاد و شاد.
آمیگدل @amigdel
نمیدانم فقط بعضیها کمالگرا هستند یا کلاً آدمیزاد اینطوری است. بعضی وقتها به گربهها غبطه میخورم. جدیداً زیاد. نگاهشان کنید، چقدر راحت میروند و میآیند. غذایشان را پیدا میکنند، جفتگیری میکنند، بازی میکنند و هر موقع وقتش برسد سرشان را میگذارند زمین.
بقیه حیوانات هم همینطور. نه به خیال تصرف جایی هستند، نه غر میزنند، نه خودکشی میکنند، نه تکنولوژی و پول و مافیا و قوای سهگانه و مرزهای جغرافیایی و کنوانسیون منع گسترش تسلیحات اتمی دارند. عین آدم زندگیشان را میکنند. بر عکس ما که هرقدر هم بهمان بدهند باز به غم چیزهایی هستیم که نداریم.
#عشق از کجا میآید؟ هر نوع عشقی منظورم است، عشق به معنی عام. یعنی یک عطش و طلب شدید و تند و تیز. به گمانم همان آرزوهای کوچک انسان را وقتی به او ندهند و محرومش کنند، کم کم بزرگ میشوند و بزرگتر، تا اینکه تبدیل میشوند به عشق. فیلم Whiplash را ببینید. آنجا خوب نشان میدهد که چطور یک مربی موسیقی، با سرکوفت زدن و تحقیر بیاندازهی کار شاگردانش، آنها را تشنه این میکند که یک ابَرنوازنده بشوند.
گاهی آرزوهای کوچک ولی دور، آدم را بدجور کور میکنند. ایده پشت کتاب «فقر احمق میکند» هم توی همین مایههاست. آن را هم اگر بخوانید خوب است. نویسنده میگوید این حماقت و کندذهنی نیست که آدمها را به دام #فقر میاندازد. به عکس، فقر است که انسان را در حد دغدغه خورد و خوراک روزانهاش محدود نگه میدارد و نمیگذارد به چیزهای بالاتر فکر کند. تصویر آن بچه کوچک دستفروشی که حتی نمیدانست معنی «آرزو» چیست یادتان است؟ اگر ندیدهاید بروید ببینیدش. با یک سرچ ساده پیدا میشود.
مزلو هم میگفت تا شکم سیر نباشد، دغدغههای متعالی توی انباری میمانند.
ما بعضی وقتها آنقدر غرق در جستوجوی یک تمایل سادهی تحریمشده میشویم که راههای سادهای را که ما را میتوانند به آن آرزو برسانند باور نمیکنیم؛ آن آرزوی بزرگ و این راه ساده؟!
برای خودمان یک بت و مقصد و مقصود میسازیم و سالها عمر وقفش میکنیم. اینها هم همه ناهشیار و خزنده در زندگیمان اتفاق میافتد.
با خودمان خیال میکنیم: مگر میشود منِ آدمیزاد بتوانم به این خواسته عظیم که تمام جان و جهان من شده به این سادگی برسم؟ نه نه نه، حتماً باید راه بسیار سخت و پیچیدهای داشته باشد.
آن وقت است که برای پر کردن یک گلدان، میرویم دنبال بیل مکانیکی. آن وقت است که تجملات و سختگیریها، دیسیپلینها و آداب و رسوم دست و پاگیر توی جامعه رسوب میکند و زندگی کردن سخت و سختتر میشود.
کاش یک پیامبر بیاید و این غل و زنجیرها را از ذهنمان باز کند. انگار دیگر کار از دست ما خارج شده.
انگار توی خونمان است که خودمان را خیلی گُنده بدانیم. اگر نه، مثل گربهها میشدیم، آزاد و شاد.
آمیگدل @amigdel
بدین وسیله همه اتفاقهای بد را محکوم میکنم.
#قاسم_سلیمانی
#هواپیمای_اوکراینی
#کرمان
#سیل_سیستان_و_بلوچستان
#ادلب
#تحریم
#استرالیا
#کوآلا
#فقر
#عدم_شفافیت
#مردم_غیر_واقعی
#فیلترینگ
#دوری
#جدایی
#دلتنگی
آمیگدل @amigdel
#قاسم_سلیمانی
#هواپیمای_اوکراینی
#کرمان
#سیل_سیستان_و_بلوچستان
#ادلب
#تحریم
#استرالیا
#کوآلا
#فقر
#عدم_شفافیت
#مردم_غیر_واقعی
#فیلترینگ
#دوری
#جدایی
#دلتنگی
آمیگدل @amigdel