This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#گفتار_انعکاس
@inekas
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 برای شرکت در سومین جایزۀ سالانۀ انعکاس، تنها تا چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ماه فرصت هست.
🔺 #جایزه_انعکاس با حمایت شماری از سخنرانان «مدارس تابستانی انعکاس» شکل گرفته و امسال با حمایت مخاطبان به دو جایزه ارتقا یافت (توضیحات بیشتر)
🔵 برای آشنایی بیشتر با اهداف، مخاطبان و شرایط شرکت در فراخوان جایزه به اینجا یا سایت جایزه رجوع کنید.
◀️ کمکهزینۀ ماهانه به مبلغ ۱۰۰ میلیون ریال بهمدت شش ماه
◀️ جایزۀ انتشار مقاله به مبلغ ۱۵۰ میلیون ریال
◀️ دریافت مشاورۀ علمی از یک متخصص برای نگارش مقاله
◀️ دریافت بازخورد از چند متخصص پس از اتمام نگارش مقاله
◀️ ویراستاری حرفهای متن مقاله
🗓 مهلت ارسال پروپوزال تا: چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ساعت ۲۳:۵۹
🔴 برای اطلاعات بیشتر دربارۀ جایزۀ امسال و ارسال پروپوزال به پیوند زیر مراجعه فرمایید:
🌐 inekas.org/award1404
🟣 مشاهده ویدئوی کارگاه آشنایی با روش پروپوزالنویسی از محمد حقانی
🎞 مشاهدهٔ ویدئوی کامل نشست آشنایی با «جایزۀ سالانۀ انعکاس» از نگاه برندگان پیشین
@inekas
🔼 🔽 🔼 🔽 🔼 🔽 🔼 🔽 🔼
👥 برندگان دورههای پیشین (دورۀ اول و دوم)
🔽 گزیدهای از نشست آشنایی با جایزۀ انعکاس از نگاه برندگان پیشین (ویدئوی کامل) 🔽
@inekas
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
💎 معرفی کتاب: «نورشناسی در هند اسلامی در سدهٔ هفدهم: ابنصالح و آینههای سوزان سهموی» اثر رشدی راشد
Roshdi Rashed (2025), L’optique dans l’Inde islamique au XVIIe siècle: Ibn Ṣāliḥ, Sur les miroirs ardents paraboliques, Walter de Gruyter GmbH & Co KG.
⬇️ دریافت صفحات نخست کتاب
🔺 معرفی کتاب به قلم: امیرمحمد گمینی
پژوهشکدۀ تاریخ علم دانشگاه تهران
روایت مشهور «افول علم در نیمه دوم تمدن اسلامی» یکی از کلیشههای رایج در افواه و گاه درونیشده در تاریخنگاری اسلامی است که نیازمند بازنگری جدی است. این روایت که ریشه در آثار مستشرقان اوایل قرن بیستم دارد معمولاً ادعا میکند که پس از قرن ششم یا هفتم هجری (دوازده یا سیزده میلادی)، فعالیتهای علمی در جهان اسلام به رکود یا زوال رفت. اما پژوهشهای نیمهٔ دوم قرن ببستم این تصویر سادهانگارانه را به چالش کشیده است. رشدی راشد از جمله پژوهشگران فعال در این زمینه است.
رشدی راشد بازنشستۀ دانشگاه پاریس و از پژوهشگران بهنام در حوزۀ تاریخ ریاضیات در دورۀ اسلامی است. او تاکنون آثار متعددی در قالب مقالات پژوهشی، تصحیح و ترجمه از عربی به فرانسه دربارۀ تاریخ ریاضی، نجوم و فیزیک، منتشر کرده است. بیشتر آثار او دربارۀ علم در نیمۀ اول دوران اسلامی و عالمانی مانند خوارزمی، ابنهیثم، ابنسهل، ثابت بن قره و دیگر ریاضیدانان نیمۀ اول دوران اسلامی بوده است؛ اما به تازگی متوجه آثار ریاضیدانان اواخر دوران اسلامی نیز شده و به آثار ایشان نیز میپردازد.
اگرچه تاکنون مطالعات پژوهشی مختلفی دربارۀ دانشمندان نیمۀ دوم دوران اسلامی مانند نصیرالدین طوسی، قطبالدین شیرازی غیاثالدین کاشانی، شمسالدین خفری و دیگران صورت گرفته است اما همچنان روایت رایجِ «افول علم» در نیمۀ دوم دوران اسلامی بر سر زبانها است؛ روایتی که هم از نظر شواهد تاریخی و هم از منظر عواملی که برای آن برمیشمارند، نادرست و سادهانگارانه است. واقعیت این است که پژوهشگران تاریخ علوم، دههها است به اهمیت آثار علمی دانشمندان قرون هفتم تا سیزدهم هجری پی برده و مشغول تحقیق و شناسایی و معرفی آرا و آثار ایشان هستند. تمدن اسلامی از حدود قرن نهم و دهم هجری، به سه حوزۀ سلطنت بزرگ تقسیم شد: عثمانی، صفوی و گورکانی. از ریاضیدانان مهم دوران صفوی میتوان به محمدباقر یزدی و از دوران عثمانی، میریم چلبی و از دوران گورکانیِ هند به عبدالرحیم بن صالح اشاره کرد.
راشد در کتاب اخیر خود با عنوان علم مناظر در هند اسلامی قرن هفدهم [میلادی]، به تصحیح، شرح و ترجمۀ رسالهای دربارۀ آینههای سوزان سهموی از همین ابن صالح پرداخته است. عبدالرحیم بن صالح از ریاضیدانان دوران گورکانی است و بعضی آثار خود را به شاه جهان (1592-1666م) تقدیم کرده است. آینههای سوزان مبحثی در اپتیک قدیم (نورشناسی) بود که به چگونگی طراحی آینهها (یا عدسیهایی) میپرداخت که میتوانستند نور خورشید را در نقطهای متمرکز کنند. علاوه بر این، این کتاب دو رسالۀ دیگر در این زمینه را نیز در خود دارد. یکی رسالهای از ریاضیدان ایرانی، احمد بن جعفر غُندجانی (زنده در اواخر قرن پنجم هجری) و دیگری مقالهای از رسالهای به نام الأسرار النصیریة في علل الأعمال الهندسیة است که نویسندهاش معلوم نیست و در نسخهای از کتابخانۀ خدابخش در پتنۀ هندوستان نگهداری میشود. هر دوی این رسالههای کوتاه در شرح بر کتاب في مایحتاج إلیه الصانع من اعمال الهندسة نوشتۀ ابوالوفا بوزجانی به نگارش درآمدهاند.
#انعکاس_کتاب
🔵 @inekas
Roshdi Rashed (2025), L’optique dans l’Inde islamique au XVIIe siècle: Ibn Ṣāliḥ, Sur les miroirs ardents paraboliques, Walter de Gruyter GmbH & Co KG.
پژوهشکدۀ تاریخ علم دانشگاه تهران
روایت مشهور «افول علم در نیمه دوم تمدن اسلامی» یکی از کلیشههای رایج در افواه و گاه درونیشده در تاریخنگاری اسلامی است که نیازمند بازنگری جدی است. این روایت که ریشه در آثار مستشرقان اوایل قرن بیستم دارد معمولاً ادعا میکند که پس از قرن ششم یا هفتم هجری (دوازده یا سیزده میلادی)، فعالیتهای علمی در جهان اسلام به رکود یا زوال رفت. اما پژوهشهای نیمهٔ دوم قرن ببستم این تصویر سادهانگارانه را به چالش کشیده است. رشدی راشد از جمله پژوهشگران فعال در این زمینه است.
رشدی راشد بازنشستۀ دانشگاه پاریس و از پژوهشگران بهنام در حوزۀ تاریخ ریاضیات در دورۀ اسلامی است. او تاکنون آثار متعددی در قالب مقالات پژوهشی، تصحیح و ترجمه از عربی به فرانسه دربارۀ تاریخ ریاضی، نجوم و فیزیک، منتشر کرده است. بیشتر آثار او دربارۀ علم در نیمۀ اول دوران اسلامی و عالمانی مانند خوارزمی، ابنهیثم، ابنسهل، ثابت بن قره و دیگر ریاضیدانان نیمۀ اول دوران اسلامی بوده است؛ اما به تازگی متوجه آثار ریاضیدانان اواخر دوران اسلامی نیز شده و به آثار ایشان نیز میپردازد.
اگرچه تاکنون مطالعات پژوهشی مختلفی دربارۀ دانشمندان نیمۀ دوم دوران اسلامی مانند نصیرالدین طوسی، قطبالدین شیرازی غیاثالدین کاشانی، شمسالدین خفری و دیگران صورت گرفته است اما همچنان روایت رایجِ «افول علم» در نیمۀ دوم دوران اسلامی بر سر زبانها است؛ روایتی که هم از نظر شواهد تاریخی و هم از منظر عواملی که برای آن برمیشمارند، نادرست و سادهانگارانه است. واقعیت این است که پژوهشگران تاریخ علوم، دههها است به اهمیت آثار علمی دانشمندان قرون هفتم تا سیزدهم هجری پی برده و مشغول تحقیق و شناسایی و معرفی آرا و آثار ایشان هستند. تمدن اسلامی از حدود قرن نهم و دهم هجری، به سه حوزۀ سلطنت بزرگ تقسیم شد: عثمانی، صفوی و گورکانی. از ریاضیدانان مهم دوران صفوی میتوان به محمدباقر یزدی و از دوران عثمانی، میریم چلبی و از دوران گورکانیِ هند به عبدالرحیم بن صالح اشاره کرد.
راشد در کتاب اخیر خود با عنوان علم مناظر در هند اسلامی قرن هفدهم [میلادی]، به تصحیح، شرح و ترجمۀ رسالهای دربارۀ آینههای سوزان سهموی از همین ابن صالح پرداخته است. عبدالرحیم بن صالح از ریاضیدانان دوران گورکانی است و بعضی آثار خود را به شاه جهان (1592-1666م) تقدیم کرده است. آینههای سوزان مبحثی در اپتیک قدیم (نورشناسی) بود که به چگونگی طراحی آینهها (یا عدسیهایی) میپرداخت که میتوانستند نور خورشید را در نقطهای متمرکز کنند. علاوه بر این، این کتاب دو رسالۀ دیگر در این زمینه را نیز در خود دارد. یکی رسالهای از ریاضیدان ایرانی، احمد بن جعفر غُندجانی (زنده در اواخر قرن پنجم هجری) و دیگری مقالهای از رسالهای به نام الأسرار النصیریة في علل الأعمال الهندسیة است که نویسندهاش معلوم نیست و در نسخهای از کتابخانۀ خدابخش در پتنۀ هندوستان نگهداری میشود. هر دوی این رسالههای کوتاه در شرح بر کتاب في مایحتاج إلیه الصانع من اعمال الهندسة نوشتۀ ابوالوفا بوزجانی به نگارش درآمدهاند.
#انعکاس_کتاب
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
INEKAS - van Putten - Textual Criticism of the Quran.pdf
1.7 MB
📎 نسخهٔ الکترونیک ترجمهٔ فارسی مقالهٔ
«نقد متنی قرآن»
ماراین فانپوتن
پنجمین شماره از فروست «انعکاس ادبیات» به مقالهٔ ماراین فانپوتن در موضوع نقد متنی قرآن اختصاص یافته است. این مقاله در سال ۲۰۲۴ در ضمن مجموعه مقالاتی با عنوان «نقد متنی تطبیقی متون مقدس» در انتشارات بریل منتشر شده و ترجمهٔ آن به همت جمعی از مترجمان و ویراستاران به انجام رسیده است که از همهٔ این دوستان بیاندازه متشکریم (نام تمام دستاندرکاران در صفحه دوم فایل ترجمه آمده است.)
🖋 محمدرضا نعمتی، از پژوهشگران ایرانی پروژه کورپوس کورانیکوم و برندهٔ دومین دورهٔ جایزهٔ انعکاس، در کانال شخصی خود معرفی کاملی برای این مقاله نگاشته است:
⭐️ معرفی مقالهٔ «نقد متنی قرآن» در کانال اوراق ناتمام
💬 چکیده مقاله:
مطالعات جدید پیرامون قرآن، بهویژه با گسترش دیجیتالیسازی نسخ خطی و تاریخگذاری رادیوکربن، درک ما را از تاریخ تدوین و انتقال متن قرآن دگرگون کرده است. برخلاف دیدگاههای تجدیدنظرطلبانه، شواهد نسخهشناختی قویاً مؤید تدوین زودهنگام متن معیار عثمانی (حدود ۲۸ ه.ق) است. این امر با بررسی رسمالخط منسجم و ویژگیهای املایی خاص در کهنترین نسخ قرآن تأیید میشود که نشاندهندۀ استنساخ از یک کهنالگوی واحد و بسیار دقیق است. تحلیل تبارشناسی نسخ خطی نیز، چه بر اساس روایات ادبی و چه با مدلسازی فیلوژنتیک، وجود چهار مصحف اصلی را که در مناطق مختلف امپراتوری اسلامی توزیع شده بودند، تأیید میکند.
با این حال، سنتهای شفاهی قرائت، تنوع چندشکلی را بر اساس همین رسم عثمانی نشان میدهند. این قرائات، که توسط قاریان برجسته تدوین و منتقل شدهاند، عمدتاً بر تفسیرهای متفاوت از شکل نوشتاری و اختلافات آوایی یا دستوری متمرکز هستند و به ندرت بر معنای آیه تأثیر میگذارند. کشف پالیمپسست صنعا و مطابقت آن با گزارشهای مصاحف صحابه (نسخههای غیرعثمانی)، وجود اشکال متنی متفاوت اولیه را پیش از رسمیسازی تأیید میکند.
علیرغم این پیشرفتها، فقدان یک نسخۀ انتقادی مدرن از قرآن، که نیازمند مطالعۀ جامعتر نسخ خطی اعرابگذاری شده و تحلیل خطاهای تصحیف است، از چالشهای اصلی حوزه قرآنشناسی محسوب میشود و مسیرهای پژوهشی آتی را تعیین میکند.
⭐️ اصل مقالهٔ حاضر با نشانی زیر قابل دستیابی و ارجاع است:
van Putten, Marijn (2024). “Textual Criticism of the Quran”. In The Comparative Textual Criticism of Religious Scriptures, Leiden: Brill
🔗 اطلاعات کتابشناختی ترجمه:
فانپوتن، ماراین (۱۴۰۴). نقد متنی قرآن، (مرضیه گودرزی، مترجم.). ویراست نخست. مجموعه آنلاین «انعکاس ادبیات». (https://t.me/inekas/578)
#انعکاس_ادبیات
@inekas
«نقد متنی قرآن»
ماراین فانپوتن
پنجمین شماره از فروست «انعکاس ادبیات» به مقالهٔ ماراین فانپوتن در موضوع نقد متنی قرآن اختصاص یافته است. این مقاله در سال ۲۰۲۴ در ضمن مجموعه مقالاتی با عنوان «نقد متنی تطبیقی متون مقدس» در انتشارات بریل منتشر شده و ترجمهٔ آن به همت جمعی از مترجمان و ویراستاران به انجام رسیده است که از همهٔ این دوستان بیاندازه متشکریم (نام تمام دستاندرکاران در صفحه دوم فایل ترجمه آمده است.)
مطالعات جدید پیرامون قرآن، بهویژه با گسترش دیجیتالیسازی نسخ خطی و تاریخگذاری رادیوکربن، درک ما را از تاریخ تدوین و انتقال متن قرآن دگرگون کرده است. برخلاف دیدگاههای تجدیدنظرطلبانه، شواهد نسخهشناختی قویاً مؤید تدوین زودهنگام متن معیار عثمانی (حدود ۲۸ ه.ق) است. این امر با بررسی رسمالخط منسجم و ویژگیهای املایی خاص در کهنترین نسخ قرآن تأیید میشود که نشاندهندۀ استنساخ از یک کهنالگوی واحد و بسیار دقیق است. تحلیل تبارشناسی نسخ خطی نیز، چه بر اساس روایات ادبی و چه با مدلسازی فیلوژنتیک، وجود چهار مصحف اصلی را که در مناطق مختلف امپراتوری اسلامی توزیع شده بودند، تأیید میکند.
با این حال، سنتهای شفاهی قرائت، تنوع چندشکلی را بر اساس همین رسم عثمانی نشان میدهند. این قرائات، که توسط قاریان برجسته تدوین و منتقل شدهاند، عمدتاً بر تفسیرهای متفاوت از شکل نوشتاری و اختلافات آوایی یا دستوری متمرکز هستند و به ندرت بر معنای آیه تأثیر میگذارند. کشف پالیمپسست صنعا و مطابقت آن با گزارشهای مصاحف صحابه (نسخههای غیرعثمانی)، وجود اشکال متنی متفاوت اولیه را پیش از رسمیسازی تأیید میکند.
علیرغم این پیشرفتها، فقدان یک نسخۀ انتقادی مدرن از قرآن، که نیازمند مطالعۀ جامعتر نسخ خطی اعرابگذاری شده و تحلیل خطاهای تصحیف است، از چالشهای اصلی حوزه قرآنشناسی محسوب میشود و مسیرهای پژوهشی آتی را تعیین میکند.
van Putten, Marijn (2024). “Textual Criticism of the Quran”. In The Comparative Textual Criticism of Religious Scriptures, Leiden: Brill
فانپوتن، ماراین (۱۴۰۴). نقد متنی قرآن، (مرضیه گودرزی، مترجم.). ویراست نخست. مجموعه آنلاین «انعکاس ادبیات». (https://t.me/inekas/578)
#انعکاس_ادبیات
@inekas
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
فایرستون همچنین به شیوهٔ تکرار نام "اسحاق" در متن پیدایش ۲۲ اشاره میکند (نام اسحاق پنج بار در نیمهٔ اول این فصل ذکر شده اما از آیهٔ ۱۰ به بعد دیگه اسم اسحاق ذکر نشده است و تنها با ضمیر از او نام برده شده). فایرستون این تکرار نام را "زائد" میداند. بخشی از اشکال او به این تکرارها آن است که سه تا از این پنج مورد، همراه با حرف تعریف et آمدهاند که هر چند از نظر گرامری غلط نیست، ولی بر اساس نظریهٔ فیشبین در کتاب مشهورش، نشانهای برای افزودهٔ ویرایشی هستند. فایرستون بر اساس شواهد مختلف، استدلال میکند که حضور مکرر و غیرعادیِ نام اسحاق در این متن، شاید از یک "ویرایش" یا "افزوده شدن" بعدی به روایت اصلی حکایت داشته باشد. به عبارت دیگر، او معتقد است که متن اولیه و کهنتر این داستان در کتاب مقدس، ممکن است هویت ذبیح را مشخص نکرده باشد و کل ارجاعات با ضمیر بوده باشد، یا حتی به ذبیح دیگری غیر از اسحاق اشاره داشته است.
ایدهٔ فایرستون برای کمک گرفتن از روایت قرآنی
اینجاست که فایرستون، با الهامگیری از ایدههای بروس زاکرمن دربارهٔ مرجعهای پیشین روایات عهدینی و بازماندههای آنها در بیرون عهدین، از سوره صافات برای روشن کردن این ابهامات استفاده میکند. در سوره صافات، داستان ذبح با درخواست ابراهیم برای فرزند صالح ("رب هب لی من الصالحین") آغاز میشود و به بشارت "غلام حلیم" (فرزندی بردبار) ختم میشود. پس از پایان ماجرای ذبح، و نجات "غلام حلیم"، خداوند به ابراهیم بشارت "اسحاق، نبی" را میدهد. این توالی داستانی در قرآن، از نظر فایرستون، به شدت دلالت بر این دارد که "غلام حلیم" مورد اشاره در ابتدا، پیش از اسحاق و در واقع همان اسماعیل بوده است. زیرا اگر ذبیح اسحاق بود، بشارت به او در پایان قصه منطقی به نظر نمیرسد.
همانطور که فایرستون اشاره میکند، ویژگیهای منحصر به فرد روایت قرآنی از این ماجرا، از جمله عدم ذکر صریح نام ذبیح و نحوهٔ قرار گرفتن بشارت اسحاق، میتواند سرنخی برای فهم روایات کهنتر باشد. فایرستون معتقد است که در سنتهای شفاهی و نسخههای متقدمتر از داستان ذبح در خاورمیانه باستان، احتمالاً ذبیح همان "فرزند اول" (اسماعیل) بوده است و احتمالا روایت قرآنی، نسخهای قدیمیتر از ماجرای ذبیح را حفظ کرده است. او به این نکته نیز اشاره میکند که در فرهنگهای باستانی، قربانی کردن "فرزند اول" (چه انسان و چه حیوان) یک رسم شناخته شده بوده است. این سنت پیشکش "نخستین فرزند" (first-born) به خدا در برخی آیینهای کهنتر وجود و حتی در نذرهای مذهبی یهودیان نیز، بازتابی از آن دیده میشود.
با توجه به این شواهد و موارد دیگری که در مقاله آمده است، فایرستون این فرضیه را مطرح میکند که متن پیدایش ۲۲، شاید در طول زمان و در فرآیند ویرایشهای متعدد، تغییراتی کرده و نام اسحاق به آن اضافه شده است. او پیشنهاد میکند که اگر نام اسحاق را از متن پیدایش ۲۲ حذف کنیم و مکان این قصه را به بعد از تولد اسماعیل منتقل کنیم، آنگاه با روایتی مواجه خواهیم شد که هم با شواهد فرهنگی باستانی سازگارتر است و هم شباهت بیشتری به روایت قرآن پیدا میکند.
نتیجهگیری فایرستون در این مقاله، نه تنها در بازخوانی یک داستان کهن، بلکه در روششناسی مطالعات تطبیقی میان ادیان ابراهیمی، اهمیت بسزایی دارد. فایرستون در پایان مقاله خود مینویسد: "مطالعۀ حاضر، به باور من، به توقف این تمایل رایج در غرب منجر خواهد شد که قرآن را در پرتو کتاب مقدس [فعلی] بخوانند... بلکه، شاید بتوان خوانش کتاب مقدس را در پرتو قرآن سودمند یافت. هر چند ممکن است برای بسیاری، این غیرقابل قبول باشد." فایرستون معتقد است برای بسیاری از غربیان، پذیرش این ایده که قرآن بتواند نوری بر متن تورات بیفکند، دشوار است. اما او با ارائه شواهد متعدد و تحلیل دقیق متون، نشان میدهد که این رویکرد، حداقل در مورد ماجرای ذبیح ابراهیم، نه تنها ممکن، بلکه ضروری است.
شایسته ذکر است ویژگیهای منحصر به فرد روایت قرآن از ماجرای ابراهیم، اسحاق و اسماعیل، تنها به ماجرای ذبیح محدود نمیشود. پارسال به مناسبت مدرسهٔ تابستانی چهارم انعکاس، این مقاله فایرستون به تفصیل معرفی شد و سپس در ادامه به دو مورد از تفاوتهای دیگری که در روایت قرآن وجود دارد اشاره شد که عبارت بود از: ۱. عهد الهی با ابراهیم: ختنه یا تطهیر کعبه؟ ۲. مکان ذبح: موریا یا بیتالله الحرام؟) و بر اساس آخرین تحقیقات آکادمیک، تبیینهایی برای این تفاوتها بیان شد.
(این ترجمه با هوش مصنوعی و کمی ویرایش بدست آمده است. با نظرات خودتون، به بهبود این ترجمه کمک کنید!)
#انعکاس_مقاله
@inekas
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM