#انگیزشی
اگر ديدين شما
باهوش ترين فرد يك جمع هستين
بدونين در جمع اشتباهى نشستين ❗️
🍃🌸تو بهترینی🌸🍃
و بهترین ها از آنِ توست
🆔 @YouBest_ir
اگر ديدين شما
باهوش ترين فرد يك جمع هستين
بدونين در جمع اشتباهى نشستين ❗️
🍃🌸تو بهترینی🌸🍃
و بهترین ها از آنِ توست
🆔 @YouBest_ir
⭕️ باید استعفا داد‼️
○گاهی از رابطهای که ارزشت حفظ نمیشه!
○گاهی از جمعی که آدماش هممسیرت نیستن!
○گاهی از رشتهای که براش ساخته نشدی!
○گاهی از شغلی که قلبت براش نمیزنه!
📍خوبیِ زندگی اینه هرجا که اشتباه بری میتونی استعفا بدی،
🌀گاهی باید استعفا بدی تا با حالِ بهتری به زندگی ادامه بدی...
🍃🌸تو بهترینی🌸🍃
و بهترین ها از آنِ توست
🆔 @YouBest_ir
○گاهی از رابطهای که ارزشت حفظ نمیشه!
○گاهی از جمعی که آدماش هممسیرت نیستن!
○گاهی از رشتهای که براش ساخته نشدی!
○گاهی از شغلی که قلبت براش نمیزنه!
📍خوبیِ زندگی اینه هرجا که اشتباه بری میتونی استعفا بدی،
🌀گاهی باید استعفا بدی تا با حالِ بهتری به زندگی ادامه بدی...
🍃🌸تو بهترینی🌸🍃
و بهترین ها از آنِ توست
🆔 @YouBest_ir
#تلنگر
🔸 در نزدیکی ده ملا نصرالدین مکان مرتفعی بود که شبها باد می آمد و فوق العاده سرد میشد.
دوستان ملا گفتند:
ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی, ما یک سور به تو می دهیم و گرنه توباید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی!!
🔸ملا نصرالدین قبول کرد,
شب در آنجا رفت وتا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت:
من برنده شدم و باید به من سور دهید.
گفتند: ملا از هیچ آتشی استفاده نکردی؟!
ملا گفت: نه...
فقط در یکی از دهات اطراف یک پنجره روشن بود و معلوم بود شمعی در آنجا روشن است.
🔸دوستان گفتند:
همان آتش تورا گرم کرده و بنابراین شرط را باختی و باید مهمانی بدهی.
ملا قبول کرد و گفت:
فلان روز ناهار به منزل ما بیایید.
دوستان یکی یکی آمدند,
اما نشانی از ناهار نبود گفتند:
ملا, انگار نهاری در کار نیست.
ملا گفت: چرا ولی هنوز آماده نشده, دو سه ساعت دیگه هم گذشت باز ناهار حاضر نبود.
ملا گفت: آب هنوز جوش نیامده که برنج را درونش بریزم.
🔹دوستان به آشپزخانه رفتند ببیننند چرا و چگونه آب به جوش نمی آید.
دیدند ملا یک دیگ بزرگ به طاق آویزان کرده چند متر پایین تر یک شمع کوچک زیر دیگ نهاده.
گفتند: ملا این شمع کوچک نمی تواند از فاصله دو متری دیگ به این بزرگی را گرم کند!
ملا گفت: چطور از فاصله چند کیلومتری می توانست مرا روی تپه گرم کند؟!!
بنشینید تا آب جوش بیاید و غذا آماده شود!!
🍃🌸تو بهترینی🌸🍃
و بهترین ها از آنِ توست
🆔 @YouBest_ir
🔸 در نزدیکی ده ملا نصرالدین مکان مرتفعی بود که شبها باد می آمد و فوق العاده سرد میشد.
دوستان ملا گفتند:
ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی, ما یک سور به تو می دهیم و گرنه توباید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی!!
🔸ملا نصرالدین قبول کرد,
شب در آنجا رفت وتا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت:
من برنده شدم و باید به من سور دهید.
گفتند: ملا از هیچ آتشی استفاده نکردی؟!
ملا گفت: نه...
فقط در یکی از دهات اطراف یک پنجره روشن بود و معلوم بود شمعی در آنجا روشن است.
🔸دوستان گفتند:
همان آتش تورا گرم کرده و بنابراین شرط را باختی و باید مهمانی بدهی.
ملا قبول کرد و گفت:
فلان روز ناهار به منزل ما بیایید.
دوستان یکی یکی آمدند,
اما نشانی از ناهار نبود گفتند:
ملا, انگار نهاری در کار نیست.
ملا گفت: چرا ولی هنوز آماده نشده, دو سه ساعت دیگه هم گذشت باز ناهار حاضر نبود.
ملا گفت: آب هنوز جوش نیامده که برنج را درونش بریزم.
🔹دوستان به آشپزخانه رفتند ببیننند چرا و چگونه آب به جوش نمی آید.
دیدند ملا یک دیگ بزرگ به طاق آویزان کرده چند متر پایین تر یک شمع کوچک زیر دیگ نهاده.
گفتند: ملا این شمع کوچک نمی تواند از فاصله دو متری دیگ به این بزرگی را گرم کند!
ملا گفت: چطور از فاصله چند کیلومتری می توانست مرا روی تپه گرم کند؟!!
بنشینید تا آب جوش بیاید و غذا آماده شود!!
🍃🌸تو بهترینی🌸🍃
و بهترین ها از آنِ توست
🆔 @YouBest_ir
#درمدارآرامش✨
🌙خدایا...
✨ستارههای آسمان را
🌙سقف خانه دوستــانم کن
✨تا زندگیشان مانند ستاره بدرخشد...
شبتون آرام و پر امید💫
🍃🌸تو بهترینی🌸🍃
و بهترین ها از آنِ توست
🆔 @YouBest_ir
🌙خدایا...
✨ستارههای آسمان را
🌙سقف خانه دوستــانم کن
✨تا زندگیشان مانند ستاره بدرخشد...
شبتون آرام و پر امید💫
🍃🌸تو بهترینی🌸🍃
و بهترین ها از آنِ توست
🆔 @YouBest_ir