#خودشناسی
#با_هم_رشد_کنیم
#دلنوشته_های_یک_روانپزشک
@tohidclinic
🔴آسيب زننده ترين زخمهاي دوران كودكي آنهايي است كه تصميم گرفتيم ديگر دردشان را احساس نكنيم.
و امروز وقتي درباره شان حرف مي زنيم، بي تفاوتيم يا مي خنديم...
😐😐😐
❌- برام فرقي نمي كنه چي بهم بگه يا چه رفتاري باهام بكنه.(درد درك نشدن)
❌- از آدمي مثل من چه انتظاري ميشه داشت؟ (درد ناتواني)
❌- وقتي عصباني ميشه حرفي نمي زنم كه آبروريزي نشه. (درد مهم نبودن)
❌- وقتي بهم اجازه نميده برم سرِ كار، منم با همين پولي كه بهم ميده سر مي كنم. (درد تنهايي)
❌- من از مادرش متنفرم، ولي مادرشه و من خودم مادرم. (درد خشم)
❌- چون چند بار باهاش حرف زدم فكر كرد عاشق شم. (درد مهم نبودن)
❌- با اينكه قول ازدواج نميده ولي نمي تونم دوري شو تحمل كنم. (درد تنهايي)
⭕️اين دردها از اين نظر آسيب زننده ترين اند كه مسير زندگي مان را آنها تعيين مي كنند، نه خود ما...
✏️دو روز پيش مراجعي داشتم كه نسبت به درد خودش رو بي حس كرده بود. اونم يه زن تحصيلكرده و توانا در فضاي كاري.
مي گفت: "همسرم ميگه ديگه لازم نيست برم پيش مشاور، ميترسم باهاش مخالفت كنم چون زندگي مو از دست ميدم و بچه هام رو هم ازم مي گيره، شك ندارم اين كار رو مي كنه ترجيح ميدم ديگه نيام براي درمان."
اين زن خودش رو نسبت به درد تنهايي و از دست دادن بي حس كرده بود و بنظرش ميرسيد كه قادر به تحمل آنها نيست و همسر و فرزندانش وسيله ي او براي سركوب كردن اين احساسها بودند.
خيلي جاها در زندگيمان اجازه مي دهيم ترسهامون ما رو جلو ببرند. وقتي بجاي "خواسته هاي قلبي و ارزشهايمان" علت رفتارهايمان "ترسها" هستند، يعني كه خودمون رو بيحس كرديم و بعبارتي واقعيتي رو در زندگي مون داريم انكار مي كنيم.
📕اروين يالوم در كتاب"مامان و معني زندگي" مي نويسد:
بهترين روش رويارويي با حقايق بيرحم زندگي چيست؟
هرگز باور نداشته ام كه آگاهي به جنون مي انجامد يا انكار به سلامت عقل منجر مي شود. مدتهاست كه انكار را دشمن مي دانم و هر جا كه ممكن باشد آن را در درمان و زندگي شخصي ام به چالش مي طلبم.
نه تنها كوشيده ام اوهام شخصي ام را دور بريزم بلكه بيمارانم را نيز به اين كار تشويق مي كنم.
من متقاعد شده ام كه رويارويي صريح با موقعيت هاي وجودي در زندگي ممكن است براي فرد دلهره به همراه بياورد ولي در نهايت شفابخش و پُربار است.
@tohidclinic
✏️نگارش" دکتر نسرین میرزایی"
#با_هم_رشد_کنیم
#دلنوشته_های_یک_روانپزشک
@tohidclinic
🔴آسيب زننده ترين زخمهاي دوران كودكي آنهايي است كه تصميم گرفتيم ديگر دردشان را احساس نكنيم.
و امروز وقتي درباره شان حرف مي زنيم، بي تفاوتيم يا مي خنديم...
😐😐😐
❌- برام فرقي نمي كنه چي بهم بگه يا چه رفتاري باهام بكنه.(درد درك نشدن)
❌- از آدمي مثل من چه انتظاري ميشه داشت؟ (درد ناتواني)
❌- وقتي عصباني ميشه حرفي نمي زنم كه آبروريزي نشه. (درد مهم نبودن)
❌- وقتي بهم اجازه نميده برم سرِ كار، منم با همين پولي كه بهم ميده سر مي كنم. (درد تنهايي)
❌- من از مادرش متنفرم، ولي مادرشه و من خودم مادرم. (درد خشم)
❌- چون چند بار باهاش حرف زدم فكر كرد عاشق شم. (درد مهم نبودن)
❌- با اينكه قول ازدواج نميده ولي نمي تونم دوري شو تحمل كنم. (درد تنهايي)
⭕️اين دردها از اين نظر آسيب زننده ترين اند كه مسير زندگي مان را آنها تعيين مي كنند، نه خود ما...
✏️دو روز پيش مراجعي داشتم كه نسبت به درد خودش رو بي حس كرده بود. اونم يه زن تحصيلكرده و توانا در فضاي كاري.
مي گفت: "همسرم ميگه ديگه لازم نيست برم پيش مشاور، ميترسم باهاش مخالفت كنم چون زندگي مو از دست ميدم و بچه هام رو هم ازم مي گيره، شك ندارم اين كار رو مي كنه ترجيح ميدم ديگه نيام براي درمان."
اين زن خودش رو نسبت به درد تنهايي و از دست دادن بي حس كرده بود و بنظرش ميرسيد كه قادر به تحمل آنها نيست و همسر و فرزندانش وسيله ي او براي سركوب كردن اين احساسها بودند.
خيلي جاها در زندگيمان اجازه مي دهيم ترسهامون ما رو جلو ببرند. وقتي بجاي "خواسته هاي قلبي و ارزشهايمان" علت رفتارهايمان "ترسها" هستند، يعني كه خودمون رو بيحس كرديم و بعبارتي واقعيتي رو در زندگي مون داريم انكار مي كنيم.
📕اروين يالوم در كتاب"مامان و معني زندگي" مي نويسد:
بهترين روش رويارويي با حقايق بيرحم زندگي چيست؟
هرگز باور نداشته ام كه آگاهي به جنون مي انجامد يا انكار به سلامت عقل منجر مي شود. مدتهاست كه انكار را دشمن مي دانم و هر جا كه ممكن باشد آن را در درمان و زندگي شخصي ام به چالش مي طلبم.
نه تنها كوشيده ام اوهام شخصي ام را دور بريزم بلكه بيمارانم را نيز به اين كار تشويق مي كنم.
من متقاعد شده ام كه رويارويي صريح با موقعيت هاي وجودي در زندگي ممكن است براي فرد دلهره به همراه بياورد ولي در نهايت شفابخش و پُربار است.
@tohidclinic
✏️نگارش" دکتر نسرین میرزایی"
✨🧠 ما چند «خود» داریم؛ نه فقط یک «خود» واحد! 🧠✨
بسیاری از ما فکر میکنیم که هویت و ذات ما یک چیز واحد و ثابت است؛ اما روانشناسی و نوروساینس امروز به ما میگویند داستان بسیار پیچیدهتر است. شما در واقع مجموعهای از بخشها و حالتهای مختلف هستید که هر کدام در زمانها و موقعیتهای خاصی فعال میشوند. این بخشها، منظور بخشهای متفاوت و گاه متضاد «خود» شما هستند که در تعامل با دنیای اطراف، احساسات و یادآوریها شکل میگیرند.
🔍 چرا این اتفاق میافتد؟
مغز ما از شبکههای پیچیده و پویا تشکیل شده که هر کدام وظایف متفاوتی دارند:
یک بخش مسئول احساسات است (مثل آمیگدالا)؛
بخش دیگری مسئول ضبط خاطرات و داستان زندگی ماست (هیپوکامپ)؛
بخشهایی مسئول فکر کردن، تصمیمگیری و تحلیل هستند (کورتکس پیشپیشانی)؛
شبکههایی برای حالتهای استراحت، عمل و تمرکز داریم که با هم در تعادلند.
این شبکهها به صورت همزمان یا متناوب فعال میشوند و باعث میشوند که شما در موقعیتهای مختلف، جنبههای متفاوتی از خودتان را نشان دهید. مثلاً ممکن است در محل کار «خود کاری» و حرفهای خود را داشته باشید، در خانواده «خود دوستداشتنی و مراقب» باشید، و با دوستان «خود آزاد و شوخطبع» را نشان دهید. همه اینها بخشی واقعی از «شما» هستند!
⚠️ وقتی این تنوع خودی مشکلساز میشود
گاهی اوقات به دلیل تروماهای شدید، استرسهای مکرر یا آسیبهای دوران کودکی، این بخشها نمیتوانند با هم هماهنگ باشند. مثلاً خاطرات دردناک ممکن است آنقدر قدرتمند شوند که بخشهایی از خود ما از دیگر بخشها جدا شده و ارتباط بین آنها قطع شود. این حالت میتواند به شکلهایی مثل احساس گسستگی هویت، تغییر ناگهانی خلق و خوی شدید، یا حتی اختلالات پیچیدهتری مثل اختلال هویت تجزیهای (DID) بروز کند.
💡 درمان و بهبودی یعنی چه؟
هدف درمان روانشناختی این نیست که این بخشهای مختلف را حذف کنیم یا همه آنها را در یک «خود واحد» حل کنیم، بلکه یاد میگیریم به این بخشها گوش کنیم، آنها را بشناسیم و به هم اجازه بدهیم با هم کار کنند. یعنی «رهبری خود» یا همان حالت متمرکز و پرمهرتان را درونی کنیم که میتواند درون این تنوع، هماهنگکننده و مدبر باشد.
برای مثال، در روش «سیستمهای درونی خانواده» (IFS) این رهبری «خود» نام دارد؛ در روانکاوی این ادغام و هماهنگی «یکپارچگی درونی» خوانده میشود، و یونگ آن را «فردیتبخشی» (individuation) مینامید؛ یعنی فرایند رسیدن به یک «خودِ بالغ» که همه بخشهای خود را به شکل کامل و سالم پذیرفته است.
❤️ پس ما همه چند «خود» داریم که در تعاملند، و این بخشی طبیعی و زیبا از هستیمان است. کمک گرفتن از درمان روانی و آگاهیبخشی به این بخشها میتواند باعث گذر از آشفتگی و رسیدن به تعادل و سلامت روان شود.
🌟 پس دفعه بعد که از خودتان پرسیدید «من واقعی کدامم؟» بدانید: شما مجموعهای از خودهای متفاوت هستید، همه واقعی، همه مهم، و همه بخشهایی از کل «شما»!
🌿 @tohidclinic
#روانشناسی
#خودشناسی
#سلامت_روان
#نوروساینس
#تروما
بسیاری از ما فکر میکنیم که هویت و ذات ما یک چیز واحد و ثابت است؛ اما روانشناسی و نوروساینس امروز به ما میگویند داستان بسیار پیچیدهتر است. شما در واقع مجموعهای از بخشها و حالتهای مختلف هستید که هر کدام در زمانها و موقعیتهای خاصی فعال میشوند. این بخشها، منظور بخشهای متفاوت و گاه متضاد «خود» شما هستند که در تعامل با دنیای اطراف، احساسات و یادآوریها شکل میگیرند.
🔍 چرا این اتفاق میافتد؟
مغز ما از شبکههای پیچیده و پویا تشکیل شده که هر کدام وظایف متفاوتی دارند:
یک بخش مسئول احساسات است (مثل آمیگدالا)؛
بخش دیگری مسئول ضبط خاطرات و داستان زندگی ماست (هیپوکامپ)؛
بخشهایی مسئول فکر کردن، تصمیمگیری و تحلیل هستند (کورتکس پیشپیشانی)؛
شبکههایی برای حالتهای استراحت، عمل و تمرکز داریم که با هم در تعادلند.
این شبکهها به صورت همزمان یا متناوب فعال میشوند و باعث میشوند که شما در موقعیتهای مختلف، جنبههای متفاوتی از خودتان را نشان دهید. مثلاً ممکن است در محل کار «خود کاری» و حرفهای خود را داشته باشید، در خانواده «خود دوستداشتنی و مراقب» باشید، و با دوستان «خود آزاد و شوخطبع» را نشان دهید. همه اینها بخشی واقعی از «شما» هستند!
⚠️ وقتی این تنوع خودی مشکلساز میشود
گاهی اوقات به دلیل تروماهای شدید، استرسهای مکرر یا آسیبهای دوران کودکی، این بخشها نمیتوانند با هم هماهنگ باشند. مثلاً خاطرات دردناک ممکن است آنقدر قدرتمند شوند که بخشهایی از خود ما از دیگر بخشها جدا شده و ارتباط بین آنها قطع شود. این حالت میتواند به شکلهایی مثل احساس گسستگی هویت، تغییر ناگهانی خلق و خوی شدید، یا حتی اختلالات پیچیدهتری مثل اختلال هویت تجزیهای (DID) بروز کند.
💡 درمان و بهبودی یعنی چه؟
هدف درمان روانشناختی این نیست که این بخشهای مختلف را حذف کنیم یا همه آنها را در یک «خود واحد» حل کنیم، بلکه یاد میگیریم به این بخشها گوش کنیم، آنها را بشناسیم و به هم اجازه بدهیم با هم کار کنند. یعنی «رهبری خود» یا همان حالت متمرکز و پرمهرتان را درونی کنیم که میتواند درون این تنوع، هماهنگکننده و مدبر باشد.
برای مثال، در روش «سیستمهای درونی خانواده» (IFS) این رهبری «خود» نام دارد؛ در روانکاوی این ادغام و هماهنگی «یکپارچگی درونی» خوانده میشود، و یونگ آن را «فردیتبخشی» (individuation) مینامید؛ یعنی فرایند رسیدن به یک «خودِ بالغ» که همه بخشهای خود را به شکل کامل و سالم پذیرفته است.
❤️ پس ما همه چند «خود» داریم که در تعاملند، و این بخشی طبیعی و زیبا از هستیمان است. کمک گرفتن از درمان روانی و آگاهیبخشی به این بخشها میتواند باعث گذر از آشفتگی و رسیدن به تعادل و سلامت روان شود.
🌟 پس دفعه بعد که از خودتان پرسیدید «من واقعی کدامم؟» بدانید: شما مجموعهای از خودهای متفاوت هستید، همه واقعی، همه مهم، و همه بخشهایی از کل «شما»!
🌿 @tohidclinic
#روانشناسی
#خودشناسی
#سلامت_روان
#نوروساینس
#تروما
❤4👌1