باز هم ناصرالدین شاه باز هم حرمسرای ناصری!
ما که مدت هاست دل ازفیلم ها و سریال های ایرانی کنده ایم امیدی هم به بهبود آن نمی بینم سوژه ها نخ نما ، تکراری و ملال آور است. شاید روزی آثار جهانی بر حسب اتفاق گذری بر تاریخ سر به مهر این سرزمین کنند و داستان هایی را در قالب این صفحه شیشه ای جادویی برای مردم ما بر ملا کنند.داستان هایی که گویی تقدیر و سرنوشت بر آن شده که پنهان بمانند و به گوش کسی نرسند. قصه هایی از پادشاهانی که زمانی آوازه نامشان پهنه گیتی را در می نوردیده. فرماندهانی که شنیدن نامشان لرزه بر اندام دشمنان این مرز و بوم می انداخته و داستان هایی از افکار و جهان بینی مردمی که اندیشیدن رسم و آیین دیرینه آنها بوده. گویی همه آنها خواب و خیالی بیش نبوده و یک سر به باد هیچ انگاشته شده و به جای آن سوژه اصلی بیشتر فیلم ها با متد تاریخی حول محور یک شخص می چرخد که دست بر قضا برای خود در ایل قجر صاحب قرآنی است و گویا حساسیت هایی از جنس منافع ملی و تهدید های داخلی و خارجی را هم ندارد و می تواند حالا در تاریخ ما یک تنه یکه تازی کند. پس برایش صدها فیلم و سریال با ظاهری پر طمطراق و با بریز و به پاش فراوان می سازند و خواهند ساخت، این بار نیز موضوع موضوع حرمسرای شاهی او ست. یک مرد معلوم الحال و نام آشنا در تاریخ که کمتر کسی است از عوام و خواص که او را نشناسد. تاریخ این سرزمین کم از دست سیاست های کج و کوله اش کشیده که این بار باید از عقده های جنسی او نیز اشک بریزد!
وقتی قرار است جامعه ای حوصله کتاب خوانی نداشته باشد تا آنچه را که خود تجربه نمی کند درک کرده و ببیند و در نهایت بی اندیشد ، آن وقت است که به جای صفحات نوشتاری به صفحات دیداری روی می آورد. صفحاتی که حالا باید جور خواندن و مطالعه را نیز بکشند با محتوایی مفید و خلاصه و موثر برای تمامی اقشار، اکنون اما افسوس که این قاب شیشه ای در خدمت نخ نما ترین و کم اهمیت ترین موضوعات و سوژه های تاریخی قرار گرفته اند وچه بسیار کار گردان و تهیه کنندگانی با سابقه که در راستای سیاست هیچ برای ما از لعبتک ها صف آرایی می کنند! تا مبادا عزت نفس پایمال شده مردمی در لابه لای سطور کتاب های درسی فرزندان این سرزمین احیا شود تا شاید مبادا که بدانند که بی کفایتی شاهان و دخالت های بیگانگان، تمام تاریخ این سرزمین که نه ، سر سوزنی از تاریخ بلند بالای ایران نیست.
#آسیه ایزدیار
ما که مدت هاست دل ازفیلم ها و سریال های ایرانی کنده ایم امیدی هم به بهبود آن نمی بینم سوژه ها نخ نما ، تکراری و ملال آور است. شاید روزی آثار جهانی بر حسب اتفاق گذری بر تاریخ سر به مهر این سرزمین کنند و داستان هایی را در قالب این صفحه شیشه ای جادویی برای مردم ما بر ملا کنند.داستان هایی که گویی تقدیر و سرنوشت بر آن شده که پنهان بمانند و به گوش کسی نرسند. قصه هایی از پادشاهانی که زمانی آوازه نامشان پهنه گیتی را در می نوردیده. فرماندهانی که شنیدن نامشان لرزه بر اندام دشمنان این مرز و بوم می انداخته و داستان هایی از افکار و جهان بینی مردمی که اندیشیدن رسم و آیین دیرینه آنها بوده. گویی همه آنها خواب و خیالی بیش نبوده و یک سر به باد هیچ انگاشته شده و به جای آن سوژه اصلی بیشتر فیلم ها با متد تاریخی حول محور یک شخص می چرخد که دست بر قضا برای خود در ایل قجر صاحب قرآنی است و گویا حساسیت هایی از جنس منافع ملی و تهدید های داخلی و خارجی را هم ندارد و می تواند حالا در تاریخ ما یک تنه یکه تازی کند. پس برایش صدها فیلم و سریال با ظاهری پر طمطراق و با بریز و به پاش فراوان می سازند و خواهند ساخت، این بار نیز موضوع موضوع حرمسرای شاهی او ست. یک مرد معلوم الحال و نام آشنا در تاریخ که کمتر کسی است از عوام و خواص که او را نشناسد. تاریخ این سرزمین کم از دست سیاست های کج و کوله اش کشیده که این بار باید از عقده های جنسی او نیز اشک بریزد!
وقتی قرار است جامعه ای حوصله کتاب خوانی نداشته باشد تا آنچه را که خود تجربه نمی کند درک کرده و ببیند و در نهایت بی اندیشد ، آن وقت است که به جای صفحات نوشتاری به صفحات دیداری روی می آورد. صفحاتی که حالا باید جور خواندن و مطالعه را نیز بکشند با محتوایی مفید و خلاصه و موثر برای تمامی اقشار، اکنون اما افسوس که این قاب شیشه ای در خدمت نخ نما ترین و کم اهمیت ترین موضوعات و سوژه های تاریخی قرار گرفته اند وچه بسیار کار گردان و تهیه کنندگانی با سابقه که در راستای سیاست هیچ برای ما از لعبتک ها صف آرایی می کنند! تا مبادا عزت نفس پایمال شده مردمی در لابه لای سطور کتاب های درسی فرزندان این سرزمین احیا شود تا شاید مبادا که بدانند که بی کفایتی شاهان و دخالت های بیگانگان، تمام تاریخ این سرزمین که نه ، سر سوزنی از تاریخ بلند بالای ایران نیست.
#آسیه ایزدیار