تاریخ اندیش
219 subscribers
434 photos
71 videos
26 files
243 links
تاریخ اندیش مجله ای اختصاصی در زمینه تاریخ است. این کانال در ارتباط با اخبار این نشریه می باشد.

ارتباط با ما 👇👇👇👇👇

info@tarikhandish.irایمیل نشریه

@tarikhandish تماس از طریق تلگرام📲

Www.tarikhandish.ir وب سایت نشریه🌐
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 مستندی کوتاه و زیبا از تشییع محمدرضا شجریان

نام: «رندان مست و مرغ خوش‌خوان»
تهیه شده توسط: عبدالحسین رضوانی
_
اصلاحات نیوز
@Eslahatnews
📌حضرت حافظ، استاد شجریان، مردم
@mardomnameh
بیستم مهرماه است، روزی که به نام حضرت حافظ نامگذاری شده است. دو روز است که استاد فقید شجریان از میان ما رفته است و ایرانیان به سوگ یکی از نامدارترین مفاخرشان نشسته ­اند. از در اصلی حافظیه که وارد میشوم، پیوند عمیق میان حافظ، استاد فقید و مردم، خود را نشان می دهد. صدای آواز محمدرضا شجریان در محوطه پیچیده است، مثل تمام سالهای پیش که مهمان حافظ میشدیم، همانجایی که به بر طبق پیش ­بینی شاعر، زیارتگه رندان جهان خواهد بود. به پله ها که میرسم و یکی یکی بالا میروم، آرامگاه را می بینم(و همزمان آواز استاد با شعر حافظ را میشنوم: مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم) و مردمی که دور سنگ مزار جمع شده اند. عده­ای حافظ میخوانند، عده­ای براساس رسمی قدیمی هفت بار دور آرامگاه می چرخند و عده ای هم مشغول عکس گرفتن هستند. چشم که می چرخانی حجره های اطراف را می بینی با معماری سنتی ایرانی که جوانانی با ظاهر متجدد را در خود نشانده است، گویی اینجا فاصله ای میان سنت و تجدد نیست!! آرامشی عجیب دارد نشستن در حجره­ های اطراف. هارمونی صدای آواز استاد، چشم انداز آرامگاه و مردمی که به دور آن حلقه زده اند، چنان آرامش ­بخش است که سخن دوستی را به یاد می­ آورم که چندسال پیش به آمریکا مهاجرت کرد و میگفت اگر می توانستم، حافظیه را هم با خود میبردم!! در یکی از حجره ها نشسته ام، در کنار آقای میانسالی که مشغول خواندن حافظ است و زیر لب زمزمه می کند. شاید الان فرصت خوبی باشد که فکر کنیم چه چیزی حافظ، شجریان و مردم را به هم پیوند داده است؟ چه چیزی این عناصر را چنین درهم تنیده و به هم بافته است که گویی از ازل چنین بوده است. آن نخی که دانه ­های این تسبیح را کنار هم قرار داده کدام است؟ پاسخ را در کتابی که به همراه آورده ام، می یابم. هما ناطق در مقدمه کتابش درباره حافظ میگوید که غزل های حافظ همانند شعر فردوسی و خیام، در دل همه لایه های اجتماعی جایگیر بود و به نقل از قزوینی اشاره می کند که جمیع دهاتی های بختیاری و مازندرانی که سواد خواندن و نوشتن ندارند اشعار شاهنامه را می فهمند، غالبا آن را از بر دارند و جمیع مطرب ها اشعار حافظ و سعدی را می خوانند. مردم ایران با ادبیات و موسیقی خود عجین شده اند و در دوران مدرن و فرنگی مآبی نیز، این میراث را در تقابل با مدرنیته نمی دانند. ناخودآگاه این بیت حافظ در ذهنم تداعی میشود که گویی در باب پیوند مردم با مفاخر فرهنگ ایران زمین سروده شده است:

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

جماعت مشتاق لحظه به لحظه بیشتر میشود و صدای آواز استاد همچنان به گوش می رسد.

جویبار لحظه ها جاری ست...
@mardomnameh

🖋امید غیاثی، دانشجوی دکتری تاریخ 
نشریه تاریخ اندیش درگذشت استاد فرهیخته، مرحوم دکتر صادق ملک شهمیرزادی را به جامعه علمی کشور به ویژه جامعه باستان شناسی تسلیت عرض می کند. روانشان شاد و نامشان گرامی باد.
@tarikhandishmag
Forwarded from توییتر فارسی
‏۲۱ مهر در تقویم باستانی ایرانی رام روز یا جشن پیروزی کاوه آهنگر و فریدون بر ضحاک ماردوش و بر تخت نشستن فریدون است. ثبت این رویداد حماسی در تقویم باستانی ایرانیان نشان از امید و پیروزی راستی بر ظلم و ستم بوده و هست

》روزها《

@OfficialPersianTwitter
در نظر بازی ما بی خبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

عاقلان نقطه پر گار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند

جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه می گردانند

عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند

حافظ
@tarikhandishmag
کارگاه تصحیح نسخ خطی و فهرست شناسی اسلامی
@tarikhandishmag
انعکاس اخبار سقوط صفویه در مطبوعات آمریکا 1723 م
https://twitter.com/JohnGhazvinian/status/1316185153270579201
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غزل به‌مناسبت سفر واپسین
استاد محدرضا شجریان به طوس


دلیر نامداری چون تو با رفتن نمی‌میرد
در این میدان، سواری چون تو با رفتن نمی‌میرد

ببین مرغ سحر را! در فراقت ناله سر داده
نواخوانِ بهاری چون تو با رفتن نمی‌میرد

به هر شعر و به هرآوا، به نامت بدعتی برجاست
یقین بدعت‌گذاری چون تو با رفتن نمی‌میرد

عیارت را هزاران بار سنجیدند و سنجیدیم
زرِ صاحب‌عیاری چون تو با رفتن نمی‌میرد

ز آواز تو پرآوازه شد بس شعر و بس شاعر
شکوه شاهکاری چون تو با رفتن نمی‌میرد

از استادان نامی در هنر آموختی بسیار
از آنان یادگاری چون تو با رفتن نمی‌میرد

هنرجویان تو در اوج آوازند و پروازند
چنین آموزگاری چون تو با رفتن نمی‌میرد

چنان خورشیدِ جان در آسمانِ دل درخشیدی
پگاهِ پایداری چون تو با رفتن نمی‌میرد

تو خود را خاک پای ملت ایران نهادی نام
یلِ ایران‌مداری چون تو با رفتن نمی‌میرد

به هر چشمی نظر کردم؛ ز مژگان اشک می‌بارد
به دنیا برقراری چون تو با رفتن نمی‌میرد

همایون است پندارت، همایون است آثارت
سیاوش‌سان‌تباری چون تو با رفتن نمی‌میرد


استاد علیرضا شجاع‌پور
تهران، ۱۸ مهر ۱۳۹۹


نقل از کانال «علیرضا شجاع‌پور»
📍بخشی از مقاله کهن ترین اسطوره های عاشقانه ایران غربی 📍

📝آسیه ایزدیار - بهمن انصاری
@tarikhandishmag

در لابه لای داستان های متون کهن و ادبیات ایران، اسطوره های عاشقانه ی بسیاری می توان یافت که همواره به مضامین انسانی و اخلاقی گرایش دارند. البته این داستان ها ریشه در سنت شفاهی ایران دارند که برای مدت زمان طولانی نسل به نسل به شکل شفاهی و بدون صورت مکتوب به حیات و بقای خود ادامه داده اند تا اینکه در متون ملی ما به صورت مکتوب در آمده اند. باید توجه داشت که کهن ترین اسطوره ها در ایران غربی مربوط به استیلای حکومت مادها در این سرزمین است. یعنی همان زبان مادی که اثر مکتوبی از آن در دست نیست و شرح هر آنچه که از اساطیر و تاریخ آن آمده است، توسط مورخین یونانی نقل شده است. اما نقل این داستان ها از زبان رویدادنگاران یونانی این پرسش را مطرح می کند که اسامی یاد شده در این داستان ها در کجای تاریخ و فرهنگ ایرانی قرار داشته‌اند؟ آیا این روایت ها اصالتا ایرانی هستند؟ یا ساخته و پرداخته ذهن یونانیان است؟
روایت عاشقانه زریادرس و اوداتیس یکی از کهن ترین افسانه های عاشقانه ایرانی است که علی رغم تحریفات بسیار اصل داستان خود را تا به امروز رسانیده است. با کندو کاوی در اساطیر ایرانی متوجه خواهیم شد که این خط سیر داستان برای ما نا آشنا نیست . عشق رویا گونه زریا درس به اوداتیس و وقایع پس از آن با تغییرات جزئی در شاهنامه فردوسی قابل مشاهده است . با این تفاوت که در روایت شاهنامه این گشتاسپ است که عاظم سرزمین روم شده و در عالم رویا، دل باخته کتایون دختر قیصر روم می گردد. بنابراین به راحتی قابل فهم است که روایت گشتاسپ و کتایون در شاهنامه یک بازنویسی جدیدتر از داستان عاشقانه "گشتاسپ و هئوتوسا (آتوسا)"در منابع پهلوی بوده و آن نیز تحریف شده روایت کهن سال عشق نامه زریادرس و اوداتیس است. پس روایت فوق الذکر، همان کهن داستانی است که "خارس میتیلینی"آن را در اواخر دوران هخامنشیان یادداشت کرده و برای ما به یادگار گذاشته است. با این تفاوت که بر اثر گذر زمان جای شخصیت های داستان و مناطق جغرافیایی وقوع رویدادها دچار تغییراتی شده است. بی گمان این دگرگونی ها، از یک سو به دلیل انتقال شفاهی از نسلی به نسل بعدی و از سوی دیگر بر اثر قدمت بالای روایت و گذران ادبیات پارسی از پیچ و خم های دراز تاریخی، پدیدار گشته است.
@tarikhandishmag
🔻منتشر شده در شمار ششم نشریه تاریخ اندیش، بهار 1399
Forwarded from کی شعر تر انگیزد ... (Mahmoud Jafari)
📍ایام العرب؛ گونه ای از انواع تاریخ نگاری یا شاخه ای از ادبیات حماسی؟📍

📝قاسم قریب
@tarikhandishmag
تاریخ عرب پیش از اسلام به دو حوزه مجزای تاریخ عرب جنوب و تاریخ عرب شمال قابل تقسیم است. این تقسیم بندی هم جنبه جغرافیایی و هم سویه نژادی و فرهنگی دارد.
ظهور اسلام در میان اعراب شمال زمینه ساز برتری یافتن تدریجی آنان بر همگنان عرب جنوبی شد. قریش از قبایل مهم عرب شمال توانست مشروعیت حکومت اسلامی و بعدها امپراتوری خاورمیانه ای را از آن خود نماید و نه تنها اعراب جنوب که مابقی ملل متمدن ایران و آسیای صغیر را نیز به پذیرش تفوق سیاسی و نظامی خود ناگزیر سازد. مطرح شدن اعراب به عنوان عنصر محوری امپراتوری تازه تأسیس اسلامی سبب شد تا تاریخ آنان با تاریخ خاورمیانه پیوند یابد و آنان به نقش تاریخی خود در تحولات منطقه واقف گردند. این همان نقطه آغاز تاریخ نگاری و تلاش برای نشان دادن پیشینه قومی اعراب بود. شرایط دشوار زیستی و عقب ماندگی جامعه قبیله ای عربستان، مانع از پیشرفت قبایل عرب شمال در زمینه مسائل فرهنگی و از جمله آن تاریخ نگاری بود. آنان بدیهی ترین عناصر تاریخ نگاری که کتابت و گسترش سواد و وجود ساختار سیاسی است را در اختیار نداشتند. اما اعراب دوره اسلامی به دلایل هویتی، تلاش کردند تا پیشینه فرهنگی و تمدنی خود به جهان اسلام عرضه دارند، و بر این اساس، مجموعه ای از گزارش های نبردهای قبیله ای که در سنت تاریخ نگاری مسلمانان، ایام العرب نامیده می شود را ثبت و تدوین نمودند. اصل روایات ایام العرب، به علت فقدان کتابت به صورت شفاهی توسط شاهدان به سایرین منتقل می شد و راویان آن را سینه به سینه منتقل می کردند تا اینکه از سده دوم هجری به بعد، به متن کتاب های تاریخی و ادبی راه یافت. با این وجود، در دوره اسلامی کتاب مستقلی تحت عنوان ایام العرب پدید نیامد بلکه همان روایات، قالبی برای تاریخ عرب پیش از اسلام و مقدمه ای برای ورود به تاریخ اسلام درنظر گرفته می شد.
با این وصف، آیا می توان ایام العرب را گونه ای از انواع تاریخ نگاری برشمرد و آن را در کنار انساب نگاری به عنوان نوعی از تاریخ نگاری بومی عرب پیش از اسلام درنظر گرفت؟ یکی از شاخصه های ذاتی هر نوع تاریخ نگاری، زمانمندی متن و وجود گاهشماری برای بیان رویدادهاست که در روایات ایام العرب وجود ندارد. به این معنا که نبردهایی که گزارش می شوند دارای تقدم و تأخر زمانی نیستند و به دلیل فقدان مبدأ تقویم واحد در میان اعراب، قرائنی هم وجود ندارد تا بتوان حدود زمانی وقایع را تخمین زد. به همین دلیل، تاریخ نگاران نسل های نخست، چندان مایل به نقل روایات ایام العرب در کتاب های تاریخ عمومی نبودند و نخستین بار ابن اثیر در سده هفتم به صورت جدی تلاش کرد تا ایام العرب را به عنوان بخشی از تاریخ درنظر بگیرد و آن را در حکم مقدمه تاریخ اسلام و به موازات تاریخ پیامبران پیشین در ساختار کتاب خویش جای دهد. ابن اثیر اهمیت ایام العرب را به درستی تشخیص داده بود زیرا این روایات، دسته بندی های قبیله ای تاریخ عرب پیش از اسلام را آشکار می کرد که خود به فهم بهتر چرایی منازعات قبیله ای اعراب در عصر فتوحات و پس از آن و ریشه یابی علل آن منجر می شد. با این حال، با توجه به فقدان کرونولوژی نبردهای قبیله ای و مهم تر از آن فقدان خودآگاهی تاریخی در میان اعراب پیش از اسلام که بستر تکوین تاریخ نگاری محسوب می شود، ایام العرب را نمی توان گونه ای از انواع تاریخ نگاری محسوب کرد. این فرض وقتی بیشتر تقویت می شود که بدانیم ادبای عرب در سده های دوم تا چهارم هجری، از محتوای روایات ایام العرب به عنوان خوراکی برای تدوین تاریخ ادبیات بهره می بردند. در واقع، ایام العرب در نظر خود اعراب پیش از اسلام، در حکم حماسه های قبیله ای بود و پیروزی در آن ها تا نسل های بعدی سبب افتخار محسوب می شد. یکی از ارکان حماسه ها، رجزخوانی است که در میان اعراب غالبا به صورت منظوم و شعر نمود می یافت و خود این اشعار در عصر اسلامی به منبعی برای تاریخ ادبیات و تحول شعر تبدیل شد. علاوه بر این، از انباشت همه روایات ایام العرب بر روی یکدیگر نمی توان به تاریخ قوم عرب شمال دست یافت و این گزارش ها در بهترین حالت، مجموعه ای از زد و خوردهای قبیله ای بدون ترتب زمانی است. اما در مقابل، ویژگی های مختلف ادبیات حماسی را می توان در محتوای ایام العرب دید. تم همه این روایات، رزم با دشمنان در راه دفاع از شرافت قبیله ای است و سخنان ستیزه جویان این رخدادها اولا منظوم و ثانیا دارای محتوای هیجان و غلیان برای جنگجویی است.

🔻برگرفته از سایت طومار اندیشه
@toumareandisheh
Forwarded from Zohreh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
منظومه سمفونی مولانا در آلمان
بمناسبت هشتصدمين سال تولد مولانا

آهنگساز: هوشنگ کامکار
با صدای: عليرضاقربانی
کنگره پزشکان ایرانی در سال 1334 در شهر رامسر.
@tarikhandishmag
Forwarded from اتچ بات
💫 کانون فرهنگی ایرانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد باهمکاری انجمن علمی علوم سیاسی وانجمن ایرانی تاریخ شعبه خراسان به مناسبت روز بزرگداشت کوروش کبیر برگزار می کند:
کوروش را آنگونه که باید شناخت
با حضور افتخاری:
تورج دریایی استاد تاریخ ایران و جهان باستان دانشگاه کالیفرنیا
محمد تقی ایمان پور استاد تاریخ باستان دانشگاه فردوسی مشهد
نجم الدین گیلانی استادیار تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد
🗓 هشتم آبان ماه
🕗 ساعت ۲۰
🆔@fum.iranshenasi
🆔@Tourajdaryaeetwrl
🆔@najmedin.gilani




@Fum_iranshenasi
@mardomnameh

📌از گروه تلگرامی انجمن ایرانی تاریخ
📌چيستي و چرايي ايرانشهر در گفت‌‌و‌گو با تورج دريايي، استاد تاريخ دانشگاه كاليفرنيا

ايرانشهر توهم و اغراق نيست

💢 محسن آزموده
@mardomnameh

مفهوم «ايرانشهر» در اشاره به قلمروي فرهنگي و تاريخي ايران به ويژه در سال‌هاي اخير و از جمله در نتيجه مباحث سيدجواد طباطبايي در محافل روشنفكري ايران بحث‌برانگيز شده است. ايرانشهر در اين بيان، هم اشاره به يك سرزمين جغرافيايي و هم دلالت بر يك فرهنگ سياسي و اجتماعي و اقتصادي دارد كه در طول هزاره‌ها به‌رغم فراز و نشيب‌هاي فراوان تداوم داشته و همواره ققنوس‌وار از پس وقايع و رويدادها از خاكستر آنچه ويران شده و سوخته سر برآورده است. مفهوم ايرانشهر همچنين از سوي منتقدان مورد نقدهاي تند نيز قرار گرفته است. اين منتقدان معتقدند كه ايرانشهر نام رمزي براي گرايش‌هاي افراطي ناسيوناليستي است و آن را متهم به باستان‌گرايي و نژادگرايي و تاكيد بر نوعي خاص‌گرايي و در نتيجه ديگري‌سازي مي‌كنند. اما آيا به راستي چنين است؟ آيا مفهومي به اسم ايرانشهر در واقع واقعيتي تاريخي نداشته و امري برساخته ناسيوناليست‌هاي معاصر است؟ در بيان مدافعان مفهوم ايرانشهر اين مفهوم به چه معناست و بر چه امري دلالت مي‌كند؟ اين پرسش‌ها را با تورج دريايي، پژوهشگر و تاريخ‌نگار حوزه مطالعات ايران و استاد تاريخ، مطالعات و فرهنگ ايراني دانشگاه كاليفرنيا در ميان گذاشتيم. تورج دريايي، رييس مركز ايرانشناسي سامئول مارتين جردن در دانشگاه كاليفرنيا، ارواين و از اعضاي هيات ويراستاري نشريه نامه ايران باستان است و آثار فراواني در زمينه تاريخ ايران باستان به ويژه عصر ساسانيان نگاشته كه بسياري از آنها به فارسي ترجمه شده است ازجمله تاريخ و فرهنگ ساساني با ترجمه مهرداد قدرت ديزجي، شاهنشاهي ساساني، ترجمه مرتضي ثاقب‌فر، شهرستان‌هاي ايرانشهر ترجمه شهرام جليليان، ناگفته‌هاي امپراتوري ساسانيان ترجمه آهنگ حقاني و محمود فاضلي‌بيرجندي.

⭕️متن کامل مصاحبه در:

http://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/157172/

❇️برگرفته از کانال مباحث ایرانشناسی
🔸هفتم آبان ماه، روز بزرگداشت "کوروش بزرگ" گرامی باد.
@cgie_org_ir