📍اندرز نامه ها، منابع شناخت تفکر سیاسی ایران📍
@tarikhandishmag
اندرز نامه نویسی از مهم ترین روش های و شیوه بیان و آموزش راه و رسم اداره امور سیاسی قرون میانه هجری به شمار می رود. این روش به دلیل عدم فضای باز سیاسی که در آن امکان سخن گفتن مستقیم با حاکمان وجود نداشت به کار می رفت تا راه و رسم اداره امور جامعه، لزوم رعایت عدالت در میان مردم و چگونگی بر خورد صحیح با مسائل و مشکلات به حاکمان نو ظهور آموزش داده شود.
این اندرز نامه ها که با هدف و رویکرد تاثیر گذاری بر رفتار سیاسی حاکمان نوشته شده اند، منابعی مهم در جهت درک تاملات اندیشه سیاسی ایران در ادوار مختلف به شمار می روند. این متون همچون سند باد نامه، کلیله و دمنه، قابوس نامه و سیاستنامه در زمره بر جسته ترین متون ادبی تاریخ ایران نیز محسوب می شوند که علاوه بر آشنایی با اندیشه تاریخ سیاسی، حاوی اطلاعات ارزشمندی از تاریخ اجتماعی نیز می باشند.
@tarikhandishmag
آنچه از محتوای اندرز نامه ها به دست می آید حاوی این نکته است که وجود سایه ی قدرت سلاطین بر قلم و زبان اندیشمندان و تسلط فراگیر حاکمیت های سیاسی و نظامی در طول تاریخ، همواره اندیشمندان و ادبا و همچنین مورخان را ناگزیر کرده است تا حقایقی را که نمی توانستهاند به طور صریح بیان کنند، در زیر پوشش گاه سنگینی از لغات، مترادفات، استعارات و کنایات و در قالب داستان هایی حاوی پند و اندرز به رشته تحریر در آورند.
@tarikhandishmag
@tarikhandishmag
اندرز نامه نویسی از مهم ترین روش های و شیوه بیان و آموزش راه و رسم اداره امور سیاسی قرون میانه هجری به شمار می رود. این روش به دلیل عدم فضای باز سیاسی که در آن امکان سخن گفتن مستقیم با حاکمان وجود نداشت به کار می رفت تا راه و رسم اداره امور جامعه، لزوم رعایت عدالت در میان مردم و چگونگی بر خورد صحیح با مسائل و مشکلات به حاکمان نو ظهور آموزش داده شود.
این اندرز نامه ها که با هدف و رویکرد تاثیر گذاری بر رفتار سیاسی حاکمان نوشته شده اند، منابعی مهم در جهت درک تاملات اندیشه سیاسی ایران در ادوار مختلف به شمار می روند. این متون همچون سند باد نامه، کلیله و دمنه، قابوس نامه و سیاستنامه در زمره بر جسته ترین متون ادبی تاریخ ایران نیز محسوب می شوند که علاوه بر آشنایی با اندیشه تاریخ سیاسی، حاوی اطلاعات ارزشمندی از تاریخ اجتماعی نیز می باشند.
@tarikhandishmag
آنچه از محتوای اندرز نامه ها به دست می آید حاوی این نکته است که وجود سایه ی قدرت سلاطین بر قلم و زبان اندیشمندان و تسلط فراگیر حاکمیت های سیاسی و نظامی در طول تاریخ، همواره اندیشمندان و ادبا و همچنین مورخان را ناگزیر کرده است تا حقایقی را که نمی توانستهاند به طور صریح بیان کنند، در زیر پوشش گاه سنگینی از لغات، مترادفات، استعارات و کنایات و در قالب داستان هایی حاوی پند و اندرز به رشته تحریر در آورند.
@tarikhandishmag
📣 به اطلاع همراهان محترم نشریه تاریخ اندیش می رساند :
این نشریه در اول تیر ماه با موضوعات مختلف تاریخی منتشر خواهد شد.
@tarikhandishmag
این نشریه در اول تیر ماه با موضوعات مختلف تاریخی منتشر خواهد شد.
@tarikhandishmag
📍آل بویه، شیعیان مصلحت جو 📍
📝محمود آیتی
@tarikhandishmag
فرمانروایان ایران همواره به دلیل وسعت سرزمینی و آمیختگی نژادی و فرهنگی و مذهبی، زمانی در مدیریت خود بر این سرزمین توفیق می یافتند که به سعه صدر، آزادگی و گذشت و اغماض تن در می دادند.چیزی که دولت ها را با ترجیح مستبدانه آرمان ملی یا مذهبی و طرد و نفی بی رحمانه اغیار، چند صباحی بیشتر، رخصت تنفس نداد.
اما آنچه آل بویه را بیش از یک سده (448_321ه) اجازه استمرار و دوام داد نه فقط سلطه نظامی بلکه درک شرایط و شناخت خلاء ها و پرهیز آگاهانه آنان از هرگونه تحقیر و تخفیف در باب همه اقلیت ها و تحمل بخردانه ی پسندهای آنها بود. تا جایی که اعتقاد و حتی غلو آل بویه در مذهب شیعه در هیچ دوره ای به تعصب انتقام جویانه از اهل مذهب رقیب منجر نشد . اگر حمایت آنها از اقلیت شیعه منجر به اختلاف و نا امنی می شد در منع و توقیف آن دریغ نمی کردند. حتی منع مراسمی چون مراسم عاشورا!
همچنان که حمایت بوییان بنابر مصلحت گاه آداب مذهب تسنن را نیز شامل می شد. این رویکرد محافظه کارانه از لطمه به فرمانروایی که گاه از اظهار تشیعشان نیز مانع می آمد ، نشانی از رجحان روز افزون مصلحت ملک و جذابیت های فرمانروایی بر آرمان های مذهبی دارد و سیاست مدارای آنها با هدف استفاده از کلیه ی ظرفیت ها، حتی صاحبان دیگر ادیان و اهل ذمه را هم بی نصیب نمی گذاشت.
اما انتخاب و تعقیب این سیاست از سوی برادران بویه ای، تا حدود زیادی از بخت تاخر زمانی آنها از همه جنبش های قبل خود یعنی یعقوب ، اسفار، مرداویج و حتی علویان طبرستان بود که کلیه تجارب آرمانی و همچنین سیاسی آنها را به موقع در اختیارشان قرار می داد.
@tarikhandishmag
📝محمود آیتی
@tarikhandishmag
فرمانروایان ایران همواره به دلیل وسعت سرزمینی و آمیختگی نژادی و فرهنگی و مذهبی، زمانی در مدیریت خود بر این سرزمین توفیق می یافتند که به سعه صدر، آزادگی و گذشت و اغماض تن در می دادند.چیزی که دولت ها را با ترجیح مستبدانه آرمان ملی یا مذهبی و طرد و نفی بی رحمانه اغیار، چند صباحی بیشتر، رخصت تنفس نداد.
اما آنچه آل بویه را بیش از یک سده (448_321ه) اجازه استمرار و دوام داد نه فقط سلطه نظامی بلکه درک شرایط و شناخت خلاء ها و پرهیز آگاهانه آنان از هرگونه تحقیر و تخفیف در باب همه اقلیت ها و تحمل بخردانه ی پسندهای آنها بود. تا جایی که اعتقاد و حتی غلو آل بویه در مذهب شیعه در هیچ دوره ای به تعصب انتقام جویانه از اهل مذهب رقیب منجر نشد . اگر حمایت آنها از اقلیت شیعه منجر به اختلاف و نا امنی می شد در منع و توقیف آن دریغ نمی کردند. حتی منع مراسمی چون مراسم عاشورا!
همچنان که حمایت بوییان بنابر مصلحت گاه آداب مذهب تسنن را نیز شامل می شد. این رویکرد محافظه کارانه از لطمه به فرمانروایی که گاه از اظهار تشیعشان نیز مانع می آمد ، نشانی از رجحان روز افزون مصلحت ملک و جذابیت های فرمانروایی بر آرمان های مذهبی دارد و سیاست مدارای آنها با هدف استفاده از کلیه ی ظرفیت ها، حتی صاحبان دیگر ادیان و اهل ذمه را هم بی نصیب نمی گذاشت.
اما انتخاب و تعقیب این سیاست از سوی برادران بویه ای، تا حدود زیادی از بخت تاخر زمانی آنها از همه جنبش های قبل خود یعنی یعقوب ، اسفار، مرداویج و حتی علویان طبرستان بود که کلیه تجارب آرمانی و همچنین سیاسی آنها را به موقع در اختیارشان قرار می داد.
@tarikhandishmag
📌جای خالی شایسته سالاری در تاریخ چند صد ساله ایران!
@tarikhandishmag
وجود عنصر استبداد که در آمیختگی اساسی با فرهنگ سنتی ایران دارد ،مهمترین مانع بروز استعداد ها و حذف نخبگان در عصری است که اصطلاحا، عصر بیداری نامیده می شود. همچنین عامل دوری فرهنگ سنتی ایران از نخبه پروری و گرایش آن به عوام گرایی و از سوی دیگر والایی نخبگان سیاسی بر صاحبان جبه شاهی که فرمانروایان را به سوی وزیر کشی و نخبه زدایی از فرهنگ و کنش سیاسی می کشاند و مانع ابراز آزادانه بیان و اندیشه و در پی آن هر گونه اقدامات جدید از سوی وزیران و نخبگان سیاسی می شود.
به عنوان مثال عباس میرزا نایب السلطنه در دوران جنگ های ایران و روس فکر ایجاد صنایع و کوشش های نخستین برای معرفی صنایع ماشینی در ایران را پی ریزی کرد، در حقیقت وی بیانگر روح زمانه ای بود که در تلاقی دنیای سنتی ایران و جهان جدید غرب، به هم رسیده بودند و شناختی که او از این وضعیت به دست آورده بود، وی را به یکی از پیشگامان عصر بیداری و نخبگان سیاسی نو اندیش ایران تبدیل کرده بود.
امیر کبیر نیز بعدها در باب ترویج صنایع ایران معتقد بود که صنایع جدید اروپا را باید با احداث کارخانه هایی در ایران رواج داد. به عبارت دیگر احتیاج های جدید مادی را که از لوازم تمدن تازه اروپا می باشد، در داخل کشور بسازند. امیر کبیر نه تنها تولید صنایع خارجی را در ایران متداول کرد، بلکه علاقه بی حدی به توسعه و رونق دادن صنایع ملی ایران داشت و مقرر کرد مجمعی از صنایع تاسیس شود که از تمامی صنایع و مصنوعات ایران نمونه ای چند در آن جا قرار دهند و در معرض نمایش بگذارند.
@tarikhandishmag
اما با قتل امیر کبیر بزرگترین خیانت قرن نوزدهم برای کشور و ملت ایران به وقوع پیوست . با برکناری امیر کبیر صنایع نوپایی که به همت او و پیروانش بر پا شده بود از میان رفت و توسعه صنعتی کشور که از سوی حکومت مرکزی آغاز شده بود و تجار و طبقه سرمایه دار دخالتی در آن نداشتند، عقیم ماند و اینجاست که سخن شومپیتر مصداق پیدا می کند که: نقش اصلی را مبتکرین ایفا می کنند نه سرمایه دارن! به عقیده وی در هر جامعه ای مبتکرین زیادی وجود دارند که قدرت ابتکار آنها ناشکفته مانده است و دقیقا شرایط و خواست اجتماعی و فرهنگی ایران نیز دست به دست هم داد تا جایگاه این مبتکرین و نوآوران خالی بماند و چنین است که نظام شایسته سالاری و حذف نخبگان از صحنه اجتماعی و فرهنگی وسیاسی به عنوان ادبیاتی مصطلح از دوره صفویه وارد لغت نامه های این سرزمین می شود.
@tarikhandishmag
📝برگرفته از مقاله بررسی موانع سیاسی صنعتی شدن ایران از ابتدای دوره صفویه تا پایان دوره پهلوی اول
@tarikhandishmag
وجود عنصر استبداد که در آمیختگی اساسی با فرهنگ سنتی ایران دارد ،مهمترین مانع بروز استعداد ها و حذف نخبگان در عصری است که اصطلاحا، عصر بیداری نامیده می شود. همچنین عامل دوری فرهنگ سنتی ایران از نخبه پروری و گرایش آن به عوام گرایی و از سوی دیگر والایی نخبگان سیاسی بر صاحبان جبه شاهی که فرمانروایان را به سوی وزیر کشی و نخبه زدایی از فرهنگ و کنش سیاسی می کشاند و مانع ابراز آزادانه بیان و اندیشه و در پی آن هر گونه اقدامات جدید از سوی وزیران و نخبگان سیاسی می شود.
به عنوان مثال عباس میرزا نایب السلطنه در دوران جنگ های ایران و روس فکر ایجاد صنایع و کوشش های نخستین برای معرفی صنایع ماشینی در ایران را پی ریزی کرد، در حقیقت وی بیانگر روح زمانه ای بود که در تلاقی دنیای سنتی ایران و جهان جدید غرب، به هم رسیده بودند و شناختی که او از این وضعیت به دست آورده بود، وی را به یکی از پیشگامان عصر بیداری و نخبگان سیاسی نو اندیش ایران تبدیل کرده بود.
امیر کبیر نیز بعدها در باب ترویج صنایع ایران معتقد بود که صنایع جدید اروپا را باید با احداث کارخانه هایی در ایران رواج داد. به عبارت دیگر احتیاج های جدید مادی را که از لوازم تمدن تازه اروپا می باشد، در داخل کشور بسازند. امیر کبیر نه تنها تولید صنایع خارجی را در ایران متداول کرد، بلکه علاقه بی حدی به توسعه و رونق دادن صنایع ملی ایران داشت و مقرر کرد مجمعی از صنایع تاسیس شود که از تمامی صنایع و مصنوعات ایران نمونه ای چند در آن جا قرار دهند و در معرض نمایش بگذارند.
@tarikhandishmag
اما با قتل امیر کبیر بزرگترین خیانت قرن نوزدهم برای کشور و ملت ایران به وقوع پیوست . با برکناری امیر کبیر صنایع نوپایی که به همت او و پیروانش بر پا شده بود از میان رفت و توسعه صنعتی کشور که از سوی حکومت مرکزی آغاز شده بود و تجار و طبقه سرمایه دار دخالتی در آن نداشتند، عقیم ماند و اینجاست که سخن شومپیتر مصداق پیدا می کند که: نقش اصلی را مبتکرین ایفا می کنند نه سرمایه دارن! به عقیده وی در هر جامعه ای مبتکرین زیادی وجود دارند که قدرت ابتکار آنها ناشکفته مانده است و دقیقا شرایط و خواست اجتماعی و فرهنگی ایران نیز دست به دست هم داد تا جایگاه این مبتکرین و نوآوران خالی بماند و چنین است که نظام شایسته سالاری و حذف نخبگان از صحنه اجتماعی و فرهنگی وسیاسی به عنوان ادبیاتی مصطلح از دوره صفویه وارد لغت نامه های این سرزمین می شود.
@tarikhandishmag
📝برگرفته از مقاله بررسی موانع سیاسی صنعتی شدن ایران از ابتدای دوره صفویه تا پایان دوره پهلوی اول
📍 آب نماها در معماری سده های میانه ایران📍
@tarikhandishmag
اهمیت تزیینی آب در بناهای باستانی ایران آشکار است. این گرایش تا حدودی ریشه در تقدس آب در بین این مردم دارد.
بسیاری از سبک های تزیینی آب در دوره اسلامی، پیش از این نیز سابقه داشت. طرح احداث آب نما در برابر عمارت ظاهرا در بناهایی مثل طاق بستان و تخت سلیمان وجود داشته است. کاخ های ساسانی اغلب دارای فواره هایی متعدد بوده اند و این نوع فواره سازی پس از آن نیز به کار گرفته شد. بی تردید این کاخ ها دارای نهر هایی راست گوش بودند چرا که یک نمونه از آن در پاسارگاد کشف شده است. مهم تر از همه، طرح چهار باغ است که ابتدا در پاسارگاد دیده شد و در ترکیب با طرح نهر های چهار گانه نه تنها به ایران که به سرتا سر بلاد اسلامی راه یافت.
@tarikhandishmag
برای ایرانیان که محدود به اقلیمی خشک و کویری شده بودند، وعده های قرآنی از باغ بهشت با نهر ها و چشمه هایی که حتی از درون غرفه ها نیز می گذشت بسیار دلنشین بود.
ایرانیان از دوران باستان راه های زیادی را برای خنک ساختن فضا و ایجاد طراوتی بهشتی امتحان کرده بودند.آب و درخت مهمترین عناصر در اینگونه تدابیر بود. در معماری اسلامی سبک هایی مثل حوض در برابر عمارت، حوض مرکزی و جزیره تا حد زیادی به این هدف کمک می کرد.باد پس از عبور از روی آب و گذشتن از لابلای شاخ و برگ درختان، وارد فضاها مسکونی و اتاق ها می شد و محیطی مطبوع را فراهم می کرد.
نمونه ای از آب نماها ، فواره های با غ های تیمور بود که تیمور این فواره ها را به مهندسان شامی سپرده بود. برای نمونه می توان به باغ نو در سمرقند و باغ دلگشا اشاره کرد که تیمور پشت یکی از کاخ های آن بر روی تشک های کوچکی می نشست. محل نشستن او سکویی بر روی زمین بود و در برابر آن فواره هایی قرار داشت که آب را به هوا می پراکند. بر روی سر فواره، سیب های سرخی قرار داده بودند که با حرکت فواره به حرکت در می آمدند.
📝بر گرفته از مقاله آب نماها در معماری سده های میانه ایران با تاکید بر کوشک باغ ها و خانه ها
@tarikhandishmag
@tarikhandishmag
اهمیت تزیینی آب در بناهای باستانی ایران آشکار است. این گرایش تا حدودی ریشه در تقدس آب در بین این مردم دارد.
بسیاری از سبک های تزیینی آب در دوره اسلامی، پیش از این نیز سابقه داشت. طرح احداث آب نما در برابر عمارت ظاهرا در بناهایی مثل طاق بستان و تخت سلیمان وجود داشته است. کاخ های ساسانی اغلب دارای فواره هایی متعدد بوده اند و این نوع فواره سازی پس از آن نیز به کار گرفته شد. بی تردید این کاخ ها دارای نهر هایی راست گوش بودند چرا که یک نمونه از آن در پاسارگاد کشف شده است. مهم تر از همه، طرح چهار باغ است که ابتدا در پاسارگاد دیده شد و در ترکیب با طرح نهر های چهار گانه نه تنها به ایران که به سرتا سر بلاد اسلامی راه یافت.
@tarikhandishmag
برای ایرانیان که محدود به اقلیمی خشک و کویری شده بودند، وعده های قرآنی از باغ بهشت با نهر ها و چشمه هایی که حتی از درون غرفه ها نیز می گذشت بسیار دلنشین بود.
ایرانیان از دوران باستان راه های زیادی را برای خنک ساختن فضا و ایجاد طراوتی بهشتی امتحان کرده بودند.آب و درخت مهمترین عناصر در اینگونه تدابیر بود. در معماری اسلامی سبک هایی مثل حوض در برابر عمارت، حوض مرکزی و جزیره تا حد زیادی به این هدف کمک می کرد.باد پس از عبور از روی آب و گذشتن از لابلای شاخ و برگ درختان، وارد فضاها مسکونی و اتاق ها می شد و محیطی مطبوع را فراهم می کرد.
نمونه ای از آب نماها ، فواره های با غ های تیمور بود که تیمور این فواره ها را به مهندسان شامی سپرده بود. برای نمونه می توان به باغ نو در سمرقند و باغ دلگشا اشاره کرد که تیمور پشت یکی از کاخ های آن بر روی تشک های کوچکی می نشست. محل نشستن او سکویی بر روی زمین بود و در برابر آن فواره هایی قرار داشت که آب را به هوا می پراکند. بر روی سر فواره، سیب های سرخی قرار داده بودند که با حرکت فواره به حرکت در می آمدند.
📝بر گرفته از مقاله آب نماها در معماری سده های میانه ایران با تاکید بر کوشک باغ ها و خانه ها
@tarikhandishmag
📜جامعه امروز ما، نیاز مبرمی به شناسایی درست تاریخ سرزمین خود و در واقع، دانش اندوخته شده فارغالتحصیلان دانشگاهی این رشته دارد. باید دانست، غفلت از آن می تواند عواقب بسیار ناخوشایندی از جمله تاریخ گریزی و تاریخ سازی های نادرست و به دور از واقعیات به دست افراد غیر متخصص منجر شود و پرواضح است جامعه ای که نتواند تاریخ خود را از زبان اهل آن بازگو نماید، محکوم به پذیرش تاریخ های ساختگی خو اهد بود.
نشریه تاریخ اندیش سعی دارد بستری را فراهم نماید تا بتواند به رسالت خود که همانا گسترش اندیشه صحیح تاریخی در بین مردم و حمایت از افکار و آثار اندیشمندان و نخبگان دانشگاهی رشته تاریخ و علوم مرتبط با آن است، عمل کرده باشد.
دکتر ساسان طهماسبی
سردبیر مجله تاریخ اندیش
@tarikhandishmag
نشریه تاریخ اندیش سعی دارد بستری را فراهم نماید تا بتواند به رسالت خود که همانا گسترش اندیشه صحیح تاریخی در بین مردم و حمایت از افکار و آثار اندیشمندان و نخبگان دانشگاهی رشته تاریخ و علوم مرتبط با آن است، عمل کرده باشد.
دکتر ساسان طهماسبی
سردبیر مجله تاریخ اندیش
@tarikhandishmag
📌برجمقبره لاجیم واقع در روستای لاجیم از توابع شهر زیرابِ شهرستان سوادکوه.
این بنای آجری مربوط به قبر یکی از اسپَهبَدان باوندی است که در دوره تسلط زیاریان در طبرستان، در سال 413 هجری قمری ساخته شده است. نمای بیرونی این بنا دارای دو خط پهلوی و کوفی است و نام متوفی، شهریار بن العباس بن شهریار، از شاهان باوندی نقر شده است.
@tarikhandishmag
این بنای آجری مربوط به قبر یکی از اسپَهبَدان باوندی است که در دوره تسلط زیاریان در طبرستان، در سال 413 هجری قمری ساخته شده است. نمای بیرونی این بنا دارای دو خط پهلوی و کوفی است و نام متوفی، شهریار بن العباس بن شهریار، از شاهان باوندی نقر شده است.
@tarikhandishmag
🔻عشق و علاقه مردم به ایران، در دوره حکومت صفوی🔻
📝دکتر ساسان طهماسبی
@tarikhandishmag
ایرانی های عصر صفوی علاقه زیادی به سرزمین خود داشتند و به ایرانی بودن خود افتخار می کردند. به عنوان مثال شاه طهماسب ضمن نامه خود به سلطان سلیمان عثمانی می نویسد :"پادشاهی ملک ایران که بهترین روی زمین و نشانه خلد برین است..."
همچنین مورخین این دوره همواره از ایران با القاب افتخار آمیزی یاد می کنند. به عنوان نمونه اسکندر بیک ترکمان می نویسد:"ملک ایران که خلاصه معموره جهان و تختگاه کیانست"
@tarikhandishmag
این عشق و علاقه نه تنها در میان ایرانی های مقیم ایران، بلکه در میان کسانی که ایران را ترک کرده بودند هم دیده می شد. به عنوان نمونه شاعری به نام میر جمله شهرستانی که از معاصران شاه عباس اول بود که به هند رفت و در دربار جهانگیر، پادشاه آنجا به موقعیت والایی دست یافت، آمده است: "بنا بر تعصب هرگاه حرفی در باب ایران در مجلس می گذشت، جوابهای درشت می گفت. مشهور است وقتی که پادشاه (جهانگیر) می فرمود هر گاه ایران را بگیرم، اصفهان را به اقطاع تو می دهم. او در جواب گفت که مگر ما را قزلباش به عنوان اسیری به ایران برد".
میر جمله به ایران بر گشت و عشق و علاقه اش به ایران تحسین همگان را بر انگیخت. اسکندر بیک تر کمان در این باره می نویسد" آنچه از جناب میر استماع افتاد این بود که میگفت حب وطن و آرزوی آمدن ایران و خوشیهای اصفهان و ادراک پابوس شاهنشاه زمان در دل رسوخ تمام داشت".
اصولا مردم ایران در این دوره تعصب و علاقه زیادی به ایران داشتند و با کاربرد القابی چون عالم پناه و پادشاه عالم، کشورشان را مرکز دنیا و شاه آن را شاه تمام دنیا می دانستند.
🔷بر گرفته از مقاله مولفه های هویت وحدت ملی در ایران عصر صفوی. ساسان طهماسبی
@tarikhandishmag
📝دکتر ساسان طهماسبی
@tarikhandishmag
ایرانی های عصر صفوی علاقه زیادی به سرزمین خود داشتند و به ایرانی بودن خود افتخار می کردند. به عنوان مثال شاه طهماسب ضمن نامه خود به سلطان سلیمان عثمانی می نویسد :"پادشاهی ملک ایران که بهترین روی زمین و نشانه خلد برین است..."
همچنین مورخین این دوره همواره از ایران با القاب افتخار آمیزی یاد می کنند. به عنوان نمونه اسکندر بیک ترکمان می نویسد:"ملک ایران که خلاصه معموره جهان و تختگاه کیانست"
@tarikhandishmag
این عشق و علاقه نه تنها در میان ایرانی های مقیم ایران، بلکه در میان کسانی که ایران را ترک کرده بودند هم دیده می شد. به عنوان نمونه شاعری به نام میر جمله شهرستانی که از معاصران شاه عباس اول بود که به هند رفت و در دربار جهانگیر، پادشاه آنجا به موقعیت والایی دست یافت، آمده است: "بنا بر تعصب هرگاه حرفی در باب ایران در مجلس می گذشت، جوابهای درشت می گفت. مشهور است وقتی که پادشاه (جهانگیر) می فرمود هر گاه ایران را بگیرم، اصفهان را به اقطاع تو می دهم. او در جواب گفت که مگر ما را قزلباش به عنوان اسیری به ایران برد".
میر جمله به ایران بر گشت و عشق و علاقه اش به ایران تحسین همگان را بر انگیخت. اسکندر بیک تر کمان در این باره می نویسد" آنچه از جناب میر استماع افتاد این بود که میگفت حب وطن و آرزوی آمدن ایران و خوشیهای اصفهان و ادراک پابوس شاهنشاه زمان در دل رسوخ تمام داشت".
اصولا مردم ایران در این دوره تعصب و علاقه زیادی به ایران داشتند و با کاربرد القابی چون عالم پناه و پادشاه عالم، کشورشان را مرکز دنیا و شاه آن را شاه تمام دنیا می دانستند.
🔷بر گرفته از مقاله مولفه های هویت وحدت ملی در ایران عصر صفوی. ساسان طهماسبی
@tarikhandishmag
📍گیلان، ورنه گان وگولها
(تاملی در باره جغرافیای تاریخی گیلان و مازندران)📍
📝مهرداد رونقی
@tarikhandishmag
گیلان: در رام یشت اوستا از سرزمینی به نام گوذَ (پوشیده و مخفی) در کنار رود رنگها (رود سیلابی یا رود بزکوهی) در سمت دریای فراخکرت (مازندران) نام برده شده است که گرشاسپ در آنجا برای وایو (فرشته هوا) فدیه می آورد تا بر دشمنانش پیروز گردد. این نام می تواند اشاره به نام گیلان باشد چه در سانسکریت واژۀ گوذه (پوشیده و مخفی) علی القاعده به صورت گولها نیز ذکر شده است که حاوی ریشه نام گیل و گیلان است. نام اوستایی ورنه را نیز که به گیلان منتسب می کنند باز به همین معنی سرزمین پوشیده و مخفی است. چنانکه جناب مهدی فاطمی یادآوری نمودند گروهی را عقیده بر این است که گیلان از تغییر و تبدیل ورنه عاید شده است.
@tarikhandishmag
جالب است که نام قدیمی دیگر گیلان یعنی دیلمان نیز به صورت دهولیمیه در سانسکریت به معنی سرزمین پوشیده از دمه و بخار است. یعنی منظور از سرزمین پوشیده گیلان بیشتر پوشیده از دمه و بخار بودن آن بوده است.
مطابق وبلاگ عنبران، تالش هم به همین معنی محل مه آلود است: طالش به لهجۀ شیرین تالشی اراضی باتلاق و گل و هوای مرطوب و بارانی و مه آلود را گویند بدین طریق« طول» یعنی گِل و باتلاق «اش» یعنی ابر و مه مخلوط با باران ریز. (نعمت الهی ، بهروز، تاریخ جامع حکام آستارا و نمین، ص ۱۳).
این نظر جالب مربوط به تالش را میتوان چنین اصلاح کرد تال= تار و اَش= مه آلود یعنی در مجموع یعنی محل پوشیده از مِه تیره و غلیظ. اَشَ به لغت اوستایی دانه خرد شده (از جمله قطره آب بخار گردیده) است.
اگر نام کا دوسی (کا توزی) را به معنی پرستنده بزکوهی (=تهو زی، کوه زی) یا مار زن نیرومند (= تو ژیه/جیه) بگیریم در این صورت کادوسیان را می توان گروهی از سکاها (دارندگان توتم بزکوهی یا سگ وحشی/پلنگ، کیمری) به شمار آورد. مطابقت نام رستم سکیستانی هفتخوان مازندران با پهلوان کادوسی داتامَ (مخلوق نیرومند) و آترادات پیشوای مردان (مخلوق آتش پیشوای آماردان) درستی این نظر را تقویت می نماید.
واژۀ توژی (=دوسی) در نام کُردان توژیک (تئوژیه های اوستا) هم که از قبایل سکایی مهاجر بوده اند به معنی بزکوهی یا الهۀ نیرومند اژدهاوش سکاها به نظر می رسد. قابل توجه است که در اسطوره زریادرس (دارنده سرودهای کهن) و اوداتیس (مخلوق نیک= هووی) هم که خارس میتیلنی ذکر کرده البسه کادوسیان و آماردان (مراثی ها، آمارتس ها= آدمکشها یا مردان پرستنده الهه) در آن سوی رود تنائیس (رود گسترده، در اینجا منظور ارس یا سفید رود) از نوع سکایی دانسته شده است.
@tarikhandishmag
مازندران:اگر نام کاتوزی (کادوسی) را در مقام مقایسه با کا سپی (سگپرست) به صورت کا تئو اَژی به معنی پرستنده اژدهای نیرومند بگیریم آن با تصویر جام معروف مارلیک گیلان پیوند می یابد. چه الهه عجیب و غریبی در جام زرین مکشوفه از تپه مارلیک در بین مازندران و گیلان دیده میشود که با دو سر پلنگ، تنی زنانه؛ بالها و چنگالهای عقاب (سیمرغ) و دُم پاهای اژدها نقش بسته است. اگر این الهۀ عجیب و غریب را اژی دهاک (اژدهاوش) محبوس در سمت البرز به شمار بیاوریم در این صورت این الهه و ایزد معادل آن همان خدای بومی بزرگ مازندران و غرب فلات ایران از جمله اصفهان و سرزمین کاسیان باستان (لرستان) بوده است. به نظر می رسد نام معروف ایرانی این الهه ماروتاش نزد کاسیان باستان است که به سادگی معنی دارای تن ماروش را میدهد. اگر تصور کنیم از مزنی دئوَ اوستا نیز همین الهۀ ترسناک منظور بوده است می توان نام مزنی دئوَ را ترکیب مَز زن ی دئو گرفت یعنی الهۀ بزرگ. نام مازندران بر این اساس به معنی مز زنی دئو ران یعنی محل الهه بزرگ را خواهد داد. در رابطه با نام کاتوزی (کا تئو ژی) گفتنی است، نام اوستایی تئوژیه (منسوبین به مار نیرومند) یا مار زن نیرومند (= تو ژیه/جیه) به کُردان سکایی تبار سمت ترکیه نیز اطلاق شده است یعنی همانانکه موسی خورنی مورخ عهد ساسانی ایشان را ویشاپازوننر (اژدها نژادان) آورده است. واسیلی نیکیتین در کتاب خود کُرد و کُردستان در مورد کُردانی به نام توژیک (=تئوژیه یعنی منسوبین به مار نیرومند یا زن نیرومند) میگوید که گاهی ایشان را قزلباش نامند. در کوههای درسیم ایشان تا سالهای پنجاهم قرن نوزدهم مستقل بودند و می توانستند ٣٠تا ٤٠ هزار مرد جنگی را مسلح کنند. مطابق هردوت سکاهای شمال دریای سیاه نیز خود را فرزند الهه ای نیمه زن نیمه اژدها و هراکلس (پهلوان معروف= تور) می دانسته اند.
@tarikhandishmag
به نظر می رسد در واقع ویژگیهای همین الهه بومی شمالی بوده باشد که به عنوان مخاصم پنج خوان از هفتخوان رستم
(تاملی در باره جغرافیای تاریخی گیلان و مازندران)📍
📝مهرداد رونقی
@tarikhandishmag
گیلان: در رام یشت اوستا از سرزمینی به نام گوذَ (پوشیده و مخفی) در کنار رود رنگها (رود سیلابی یا رود بزکوهی) در سمت دریای فراخکرت (مازندران) نام برده شده است که گرشاسپ در آنجا برای وایو (فرشته هوا) فدیه می آورد تا بر دشمنانش پیروز گردد. این نام می تواند اشاره به نام گیلان باشد چه در سانسکریت واژۀ گوذه (پوشیده و مخفی) علی القاعده به صورت گولها نیز ذکر شده است که حاوی ریشه نام گیل و گیلان است. نام اوستایی ورنه را نیز که به گیلان منتسب می کنند باز به همین معنی سرزمین پوشیده و مخفی است. چنانکه جناب مهدی فاطمی یادآوری نمودند گروهی را عقیده بر این است که گیلان از تغییر و تبدیل ورنه عاید شده است.
@tarikhandishmag
جالب است که نام قدیمی دیگر گیلان یعنی دیلمان نیز به صورت دهولیمیه در سانسکریت به معنی سرزمین پوشیده از دمه و بخار است. یعنی منظور از سرزمین پوشیده گیلان بیشتر پوشیده از دمه و بخار بودن آن بوده است.
مطابق وبلاگ عنبران، تالش هم به همین معنی محل مه آلود است: طالش به لهجۀ شیرین تالشی اراضی باتلاق و گل و هوای مرطوب و بارانی و مه آلود را گویند بدین طریق« طول» یعنی گِل و باتلاق «اش» یعنی ابر و مه مخلوط با باران ریز. (نعمت الهی ، بهروز، تاریخ جامع حکام آستارا و نمین، ص ۱۳).
این نظر جالب مربوط به تالش را میتوان چنین اصلاح کرد تال= تار و اَش= مه آلود یعنی در مجموع یعنی محل پوشیده از مِه تیره و غلیظ. اَشَ به لغت اوستایی دانه خرد شده (از جمله قطره آب بخار گردیده) است.
اگر نام کا دوسی (کا توزی) را به معنی پرستنده بزکوهی (=تهو زی، کوه زی) یا مار زن نیرومند (= تو ژیه/جیه) بگیریم در این صورت کادوسیان را می توان گروهی از سکاها (دارندگان توتم بزکوهی یا سگ وحشی/پلنگ، کیمری) به شمار آورد. مطابقت نام رستم سکیستانی هفتخوان مازندران با پهلوان کادوسی داتامَ (مخلوق نیرومند) و آترادات پیشوای مردان (مخلوق آتش پیشوای آماردان) درستی این نظر را تقویت می نماید.
واژۀ توژی (=دوسی) در نام کُردان توژیک (تئوژیه های اوستا) هم که از قبایل سکایی مهاجر بوده اند به معنی بزکوهی یا الهۀ نیرومند اژدهاوش سکاها به نظر می رسد. قابل توجه است که در اسطوره زریادرس (دارنده سرودهای کهن) و اوداتیس (مخلوق نیک= هووی) هم که خارس میتیلنی ذکر کرده البسه کادوسیان و آماردان (مراثی ها، آمارتس ها= آدمکشها یا مردان پرستنده الهه) در آن سوی رود تنائیس (رود گسترده، در اینجا منظور ارس یا سفید رود) از نوع سکایی دانسته شده است.
@tarikhandishmag
مازندران:اگر نام کاتوزی (کادوسی) را در مقام مقایسه با کا سپی (سگپرست) به صورت کا تئو اَژی به معنی پرستنده اژدهای نیرومند بگیریم آن با تصویر جام معروف مارلیک گیلان پیوند می یابد. چه الهه عجیب و غریبی در جام زرین مکشوفه از تپه مارلیک در بین مازندران و گیلان دیده میشود که با دو سر پلنگ، تنی زنانه؛ بالها و چنگالهای عقاب (سیمرغ) و دُم پاهای اژدها نقش بسته است. اگر این الهۀ عجیب و غریب را اژی دهاک (اژدهاوش) محبوس در سمت البرز به شمار بیاوریم در این صورت این الهه و ایزد معادل آن همان خدای بومی بزرگ مازندران و غرب فلات ایران از جمله اصفهان و سرزمین کاسیان باستان (لرستان) بوده است. به نظر می رسد نام معروف ایرانی این الهه ماروتاش نزد کاسیان باستان است که به سادگی معنی دارای تن ماروش را میدهد. اگر تصور کنیم از مزنی دئوَ اوستا نیز همین الهۀ ترسناک منظور بوده است می توان نام مزنی دئوَ را ترکیب مَز زن ی دئو گرفت یعنی الهۀ بزرگ. نام مازندران بر این اساس به معنی مز زنی دئو ران یعنی محل الهه بزرگ را خواهد داد. در رابطه با نام کاتوزی (کا تئو ژی) گفتنی است، نام اوستایی تئوژیه (منسوبین به مار نیرومند) یا مار زن نیرومند (= تو ژیه/جیه) به کُردان سکایی تبار سمت ترکیه نیز اطلاق شده است یعنی همانانکه موسی خورنی مورخ عهد ساسانی ایشان را ویشاپازوننر (اژدها نژادان) آورده است. واسیلی نیکیتین در کتاب خود کُرد و کُردستان در مورد کُردانی به نام توژیک (=تئوژیه یعنی منسوبین به مار نیرومند یا زن نیرومند) میگوید که گاهی ایشان را قزلباش نامند. در کوههای درسیم ایشان تا سالهای پنجاهم قرن نوزدهم مستقل بودند و می توانستند ٣٠تا ٤٠ هزار مرد جنگی را مسلح کنند. مطابق هردوت سکاهای شمال دریای سیاه نیز خود را فرزند الهه ای نیمه زن نیمه اژدها و هراکلس (پهلوان معروف= تور) می دانسته اند.
@tarikhandishmag
به نظر می رسد در واقع ویژگیهای همین الهه بومی شمالی بوده باشد که به عنوان مخاصم پنج خوان از هفتخوان رستم
@tarikhandish
راپرکرده باشد: شیر بیشه خوان اول
اژدهای خوان سوم، زن جادوگر خوان چهارم، ارژنگ دیوِ (دیو سفید رنگ) خوان پنجم و دیو سفید خوان هفتم جملگی ویژگیهای همین الهه بومی مازندران و گیلان عهد باستان را نشان میدهند. تنها میش وحشی مقدس خان دوم و اولاد مرزبانِ (مرزبان یاریگر) خوان پنجم بدین الهه مربوط نمیشوند. حتی نام گندرو زرین پاشنه عظیم جثه که گرشاسپ وی را در کنار دریای فراخکرت (مازندران) میکشد در معنی زن درنده بدین الهه مربوط میگردد. گندرو از جانب دیگر و وجه تاریخی آن مربوط به شانابوشو سردار آشوری میشود چه اساس تاریخی خود حماسه شاهنامه ای هفتخوان رستم در مازندران و نبرد گرشاسب اوستا با مخاصمین تنومند به واقعه لشکرکشی شانابوشو رئیس رئیسان آشوری در آغاز عهد آشوربانیپال بر میگردد که برای مذاکره صلح و تسلیم خشثریتی (کیکاوس) به مقصد شهر آمل مازندران رهسپار شده بود و در آنجا به دست سردار محلی که در عهد هخامنشیان تحت نام آترادات (مخلوق آتش) پیشوای آماردان و داتامَ (مخلوق نیرومند) نامیده میشد نابود شده و ماد برای نخستین بار در تاریخ مستقل شده است. در آذربرزین نامه نام این قهرمان شمالی آذربرزین (= آترادات عالی مقام) درست برجای مانده است. تصور من این است که کرساسپ و روتستهم در واقع عناوین همین سردار قهرمان بینانگذار ایران مستقل به معنی درهم شکننده اشرار و ریشه کن کننده ستمگران بوده اند. مطابق کتسیاس محبوبیت آترادات پیشوای مردان در عهد هخامنشیان در آن حد بوده که او را پدر معنوی و سلف کوروش می دانسته اند.
@tarikhandishmag
اگر در خبر استرابون نام تپوریان را که مردانشان آرایش زنانه با موهای بلند و لباس سیاه داشته اند و زنانشان بر عکس موهای کوتاه و لباس سفید با اناریان (غیر نرها) و آماردان (غیر مردها) و همچنین با تائورهای پرستنده ایفی ژن (زن غنی و بزرگ) در شمال دریای سیاه مطابق بدانیم در این صورت مز زن یعنی ریشه نام مازندران (مز زنی دیو ران) با نام همین الهه شمالی در پیوند خواهد بود که به نظر می رسد همان الهه نیمه انسان، نیمه مار اسکیتان باشد که هرودوت از آن خبر داده است.
راپرکرده باشد: شیر بیشه خوان اول
اژدهای خوان سوم، زن جادوگر خوان چهارم، ارژنگ دیوِ (دیو سفید رنگ) خوان پنجم و دیو سفید خوان هفتم جملگی ویژگیهای همین الهه بومی مازندران و گیلان عهد باستان را نشان میدهند. تنها میش وحشی مقدس خان دوم و اولاد مرزبانِ (مرزبان یاریگر) خوان پنجم بدین الهه مربوط نمیشوند. حتی نام گندرو زرین پاشنه عظیم جثه که گرشاسپ وی را در کنار دریای فراخکرت (مازندران) میکشد در معنی زن درنده بدین الهه مربوط میگردد. گندرو از جانب دیگر و وجه تاریخی آن مربوط به شانابوشو سردار آشوری میشود چه اساس تاریخی خود حماسه شاهنامه ای هفتخوان رستم در مازندران و نبرد گرشاسب اوستا با مخاصمین تنومند به واقعه لشکرکشی شانابوشو رئیس رئیسان آشوری در آغاز عهد آشوربانیپال بر میگردد که برای مذاکره صلح و تسلیم خشثریتی (کیکاوس) به مقصد شهر آمل مازندران رهسپار شده بود و در آنجا به دست سردار محلی که در عهد هخامنشیان تحت نام آترادات (مخلوق آتش) پیشوای آماردان و داتامَ (مخلوق نیرومند) نامیده میشد نابود شده و ماد برای نخستین بار در تاریخ مستقل شده است. در آذربرزین نامه نام این قهرمان شمالی آذربرزین (= آترادات عالی مقام) درست برجای مانده است. تصور من این است که کرساسپ و روتستهم در واقع عناوین همین سردار قهرمان بینانگذار ایران مستقل به معنی درهم شکننده اشرار و ریشه کن کننده ستمگران بوده اند. مطابق کتسیاس محبوبیت آترادات پیشوای مردان در عهد هخامنشیان در آن حد بوده که او را پدر معنوی و سلف کوروش می دانسته اند.
@tarikhandishmag
اگر در خبر استرابون نام تپوریان را که مردانشان آرایش زنانه با موهای بلند و لباس سیاه داشته اند و زنانشان بر عکس موهای کوتاه و لباس سفید با اناریان (غیر نرها) و آماردان (غیر مردها) و همچنین با تائورهای پرستنده ایفی ژن (زن غنی و بزرگ) در شمال دریای سیاه مطابق بدانیم در این صورت مز زن یعنی ریشه نام مازندران (مز زنی دیو ران) با نام همین الهه شمالی در پیوند خواهد بود که به نظر می رسد همان الهه نیمه انسان، نیمه مار اسکیتان باشد که هرودوت از آن خبر داده است.
📍جایگاه دانش پزشکی در دوران هخامنشیان📍
📝اسماعیل پهلوان
@tarikhandishmag
در دوره هخامنشیان پزشکی از وظایف مغان بود. آنان بر این باور بودند که اهریمن 99999 بیماری آفریده است، آنها در درمان بسیاری از بیماری ها از سحر، جادو و طلسم استفاده می کردند
نخستین شاهنشاه هخامنشی (کورش) داروی رایگان را تهیه نموده و گاهی نیز هزینه درمان را از بودجه مملکت می پرداخت.
شواهد نشان می دهد که مراکز آموزش پزشکی در دوره هخامنشیان، در کنار آتشکده ها قرار داشته اند.
انسان ها همیشه معتقد بودند که اولین دروس پزشکی توسط فرشتگان الهی بر انسان های نیازمند عهدهای دیرین الهام شده است.
@tarikhandishmag
پزشکی باستانی ایران پیوندی جدایی ناپذیر با آیین زرتشتی که در اوستا ذکر شده است دارد.
قدیمی ترین منبع که از علم پزشکی در ایران سخن می گوید اوستای زرتشت است.
پزشکان بیشتر از میان روحانیون انتخاب می شدند و پزشکی با الهیات عموماً همراه بود و تقریباً این امور در دوران پزشکی ایران باستان و اقوام همزمان با ایرانیان به مانند قوم کلده و آشور و بابل و امثال آن دیده می شود.
مغان به بهانه اینکه مردگان آلوده هستند به آنها دست نمی زدند و اقدام به کالبد شکافی نمی کردند. کاری که رومیان انجام می دادند.
سلاطین و فرمانروایان هخامنشی عده ای از پزشکان خارجی را در دربار و قلمرو خود به عنوان مشاور و پزشک (برخلاف رسوم عادات مذهبی) استخدام کرده بودند و از آنان استفاده پزشکی می کردند.
ظهور اولین طبیب یونانی در دربار هخامنشی از دوران پادشاهی داریوش اول بود.
@tarikhandishmag
پزشکان معروف یونانی در دربار پادشاه هخامنشی عبارت بودند از:
آپولویندس کوسی Apollonidr پزشک دربار اردشیر اول (465-424 ق.م) کتزیاس در دربار داریوش دوم و اردشیر دوم که پس از مراجعت از ایران در سال 397 ق.م کتاب بزرگ از تاریخ و جغرافیای ایران و هند نوشت و سومی پوکریتی می باشد که پس از کتزیاس پزشک دربار بوده است . راجع به آپولونید نوشته اند که چون وی به دختر خشایار شاه خیانت کرده بود به جرم این خیانت زنده به گور شد. کتزیاس دانش آموخته مدرسه پزشکی کیندوس بوده به مدت 17 سال در دربار ارشیر دوم خدمت کرد. او در دربار هخامنشیان مقام پزشک سالاری را یافت و تا سال 398 ق.م در ایران ماند .
از پولوکرتیوس (Polyckyitus) نیز به عنوان پزشک یونانی تبار دربار سلاطین هخامنشی نیز نام برده شده است و همچنین از دنیون (Dinon) نیز به عنوان پزشک یونانی در دربار اردشیر دوم نیز اسم برده شده است.
سلاطین و فرمانروایان هخامنشی عده ای از پزشکان خارجی را در دربار و قلمرو خود به عنوان مشاور و پزشک (برخلاف رسوم عادات مذهبی) استخدام کرده بودند و از آنان استفاده پزشکی می کردند.
بسیاری از مورخین و محققین را نظر بر این است که تئوری پزشکی مزاجی که معتقد به تقسیم طبیعت بدن انسان به 4 مزاج است، ابتدا توسط فلاسفه یونان و جالینوس ابداع گشت و سنت پزشکی ایران قدیم را به شدت تحت تأثیر قرار داد و این علم توسط پزشکان معروف ایرانی از جمله: زکریای رازی، ابوسهل مسیحی و ابن سینا، به آیندگان منتقل گشت. البته همین محققین نمی توانند انکار کنند که این تئوری، خود گوشه چشمی به میراث سلامت ایران باستان، مبتنی بر عقاید زرتشت دارد که می گفت جهان بر 4 عنصر آب، زمین، آتش و باد نگه داشته شده است و معنی آن این بود که حیات و موجودات زنده، شامل گیاهان و حیوانات، از اینها منشأ گرفته و از این 4 عنصر ترکیب شده اند:
1- عنصر خورشید یا آتش که نور و گرما را می گستراند.
2- عنصر هوا یا باد که برای مخلوقات اکسیژن و گاز کربنیک مهیا می کند.
3- عنصر زمین که اساس زندگی و رشد مخلوقات است.
4- عنصر آب که سه عنصر دیگر را به هم پیوند می زند.
@tarikhandishmag
📝اسماعیل پهلوان
@tarikhandishmag
در دوره هخامنشیان پزشکی از وظایف مغان بود. آنان بر این باور بودند که اهریمن 99999 بیماری آفریده است، آنها در درمان بسیاری از بیماری ها از سحر، جادو و طلسم استفاده می کردند
نخستین شاهنشاه هخامنشی (کورش) داروی رایگان را تهیه نموده و گاهی نیز هزینه درمان را از بودجه مملکت می پرداخت.
شواهد نشان می دهد که مراکز آموزش پزشکی در دوره هخامنشیان، در کنار آتشکده ها قرار داشته اند.
انسان ها همیشه معتقد بودند که اولین دروس پزشکی توسط فرشتگان الهی بر انسان های نیازمند عهدهای دیرین الهام شده است.
@tarikhandishmag
پزشکی باستانی ایران پیوندی جدایی ناپذیر با آیین زرتشتی که در اوستا ذکر شده است دارد.
قدیمی ترین منبع که از علم پزشکی در ایران سخن می گوید اوستای زرتشت است.
پزشکان بیشتر از میان روحانیون انتخاب می شدند و پزشکی با الهیات عموماً همراه بود و تقریباً این امور در دوران پزشکی ایران باستان و اقوام همزمان با ایرانیان به مانند قوم کلده و آشور و بابل و امثال آن دیده می شود.
مغان به بهانه اینکه مردگان آلوده هستند به آنها دست نمی زدند و اقدام به کالبد شکافی نمی کردند. کاری که رومیان انجام می دادند.
سلاطین و فرمانروایان هخامنشی عده ای از پزشکان خارجی را در دربار و قلمرو خود به عنوان مشاور و پزشک (برخلاف رسوم عادات مذهبی) استخدام کرده بودند و از آنان استفاده پزشکی می کردند.
ظهور اولین طبیب یونانی در دربار هخامنشی از دوران پادشاهی داریوش اول بود.
@tarikhandishmag
پزشکان معروف یونانی در دربار پادشاه هخامنشی عبارت بودند از:
آپولویندس کوسی Apollonidr پزشک دربار اردشیر اول (465-424 ق.م) کتزیاس در دربار داریوش دوم و اردشیر دوم که پس از مراجعت از ایران در سال 397 ق.م کتاب بزرگ از تاریخ و جغرافیای ایران و هند نوشت و سومی پوکریتی می باشد که پس از کتزیاس پزشک دربار بوده است . راجع به آپولونید نوشته اند که چون وی به دختر خشایار شاه خیانت کرده بود به جرم این خیانت زنده به گور شد. کتزیاس دانش آموخته مدرسه پزشکی کیندوس بوده به مدت 17 سال در دربار ارشیر دوم خدمت کرد. او در دربار هخامنشیان مقام پزشک سالاری را یافت و تا سال 398 ق.م در ایران ماند .
از پولوکرتیوس (Polyckyitus) نیز به عنوان پزشک یونانی تبار دربار سلاطین هخامنشی نیز نام برده شده است و همچنین از دنیون (Dinon) نیز به عنوان پزشک یونانی در دربار اردشیر دوم نیز اسم برده شده است.
سلاطین و فرمانروایان هخامنشی عده ای از پزشکان خارجی را در دربار و قلمرو خود به عنوان مشاور و پزشک (برخلاف رسوم عادات مذهبی) استخدام کرده بودند و از آنان استفاده پزشکی می کردند.
بسیاری از مورخین و محققین را نظر بر این است که تئوری پزشکی مزاجی که معتقد به تقسیم طبیعت بدن انسان به 4 مزاج است، ابتدا توسط فلاسفه یونان و جالینوس ابداع گشت و سنت پزشکی ایران قدیم را به شدت تحت تأثیر قرار داد و این علم توسط پزشکان معروف ایرانی از جمله: زکریای رازی، ابوسهل مسیحی و ابن سینا، به آیندگان منتقل گشت. البته همین محققین نمی توانند انکار کنند که این تئوری، خود گوشه چشمی به میراث سلامت ایران باستان، مبتنی بر عقاید زرتشت دارد که می گفت جهان بر 4 عنصر آب، زمین، آتش و باد نگه داشته شده است و معنی آن این بود که حیات و موجودات زنده، شامل گیاهان و حیوانات، از اینها منشأ گرفته و از این 4 عنصر ترکیب شده اند:
1- عنصر خورشید یا آتش که نور و گرما را می گستراند.
2- عنصر هوا یا باد که برای مخلوقات اکسیژن و گاز کربنیک مهیا می کند.
3- عنصر زمین که اساس زندگی و رشد مخلوقات است.
4- عنصر آب که سه عنصر دیگر را به هم پیوند می زند.
@tarikhandishmag
📣بدین وسیله از همه علاقه مندان به تاریخ و فرهنگ این سرزمین دعوت می شود تا در نشست رونمایی نشریه تاریخ اندیش که با حضور اعضای محترم این نشریه برگزار می شود، شرکت نمایند.
زمان: 11 تیرماه - ساعت 18
مکان : تهران، میدان فلسطین، طالقانی غربی، ضلع جنوبی خیابان طالقانی، پلاک 514، خانه وارطان.
زمان: 11 تیرماه - ساعت 18
مکان : تهران، میدان فلسطین، طالقانی غربی، ضلع جنوبی خیابان طالقانی، پلاک 514، خانه وارطان.
Forwarded from اتچ بات
نخستین شماره نشریه تاریخ اندیش منتشر شد
در این شماره می خوانید:
ریشه یابی تاریخی تئوکری توهم توطئه در ایران(از دوره صفویه تا قاجاریه)
مقابر پادشاهان صفویه مدفون در حرم حضرت معصومه(ع)
بیماری های دوره صفوی
زمینه ها و پیامدهای بازگشت علمای شیعه از عتبات به ایران در اوایل دوره قاجار
تاملی بر سیر تحول نقاشی گل و مرغ در ایران
تاثیر موسیقی ایرانی بر هند در دوره حکومت مغولان کبیر
خاندان محلی مراکانی در دوره تیموری
در این شماره می خوانید:
ریشه یابی تاریخی تئوکری توهم توطئه در ایران(از دوره صفویه تا قاجاریه)
مقابر پادشاهان صفویه مدفون در حرم حضرت معصومه(ع)
بیماری های دوره صفوی
زمینه ها و پیامدهای بازگشت علمای شیعه از عتبات به ایران در اوایل دوره قاجار
تاملی بر سیر تحول نقاشی گل و مرغ در ایران
تاثیر موسیقی ایرانی بر هند در دوره حکومت مغولان کبیر
خاندان محلی مراکانی در دوره تیموری
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
📕شماره اول فصلنامه تاریخ اندیش منتشر شد:
در این شماره که به تاریخ تحولات اجتماعی و هنر و معماری دوره صفویه اختصاص یافته است،
🔻دکتر ساسان طهماسبی به ریشه یابی
تئوری توهم توطئه در ایران پرداخته است و اینکه چگونه این بدبینی ها در ایرانی ها نسبت به اروپایی ها از دوره صفوی تا قاجار وجود داشته است.
🔻بررسی مقابر پادشاهان صفویه مدفون در حرم حضرت معصومه (ع) عنوان مقاله دیگریست که دکتر سید مسعود سید بنکدار به آن پرداخته است. وی در ضمن این مقاله با استفاده از مشاهدات میدانی و تطبیق منابع اصلی موجود به مکان های و موضع این قبور در حرم مطهر دست پیدا کرده است.
🔻بیمارهای دوره صفوی عنوان مقاله ایست که دکتر بدرالسادات علیزاده مقدم و پروین صالحیان به آن پرداخته اند که ضمن تفکیک این بیمارها و گونه شناسی آن ، اسامی بزرگان و پادشاهانی که بر اثر این بیماری ها جان خود را از دست داده اند نیز در این مقاله ذکر شده است.
🔻 مقاله مهاجرت علمای شیعه از عتبات به ایران در اوایل عهد قاجار که توسط دکتر عبدالمجید ایدی نگارش یافته است به وضعیت مهاجرت علمای شیعه از ایران و دلایل آن در اواخر حکومت صفویه تا دوره زندیه پرداخته است و اینکه چگونه در دوره قاجار این مهاجرت ها جنبه معکوس به خود گرفته و زمینه ها و پیامدهای آن چه بوده است.
🔻تاملی بر سیر تحول نقاشی گل و مرغ در ایران که توسط سید محمود حسینی و علیرضا رستمی نگارش یافته است، نگاهی دارد به تاریخ تحولات هنری این سبک از نقاشی ایرانی که در دوره صفویه شکل گرفته است و در دوره های بعد به تکامل خود می رسد.
🔻تاثیر موسیقی ایرانی بر هند در دوره حکومت مغولان کبیر از دکتر فیض الله بوشاسب گوشه و سید غلامعلی رخشان عنوان دومین مقاله ایست که به تاریخ هنر اما این بار در شاخه موسیقی می پردازد و اینکه چگونه ترکیب موسیقی ایرانی و هندی به وجود می آید.
و بلاخره آخرین مقاله این شماره اختصاص دارد به تاریخ محلی که دکتر مولود ستوده در آن به خاندان محلی مراکانی در دوره تیموری نگاهی افکنده است. ناشناخته بودن این خاندان در منابع دوره تیموری و استفاده از وجود چندسند برای شناسایی این خاندان از نکات قابل توجه این مقاله است.
تاریخ اندیش را می توانید از کتابفروشی ها و کیوسک های معتبر بخواهید.
در این شماره که به تاریخ تحولات اجتماعی و هنر و معماری دوره صفویه اختصاص یافته است،
🔻دکتر ساسان طهماسبی به ریشه یابی
تئوری توهم توطئه در ایران پرداخته است و اینکه چگونه این بدبینی ها در ایرانی ها نسبت به اروپایی ها از دوره صفوی تا قاجار وجود داشته است.
🔻بررسی مقابر پادشاهان صفویه مدفون در حرم حضرت معصومه (ع) عنوان مقاله دیگریست که دکتر سید مسعود سید بنکدار به آن پرداخته است. وی در ضمن این مقاله با استفاده از مشاهدات میدانی و تطبیق منابع اصلی موجود به مکان های و موضع این قبور در حرم مطهر دست پیدا کرده است.
🔻بیمارهای دوره صفوی عنوان مقاله ایست که دکتر بدرالسادات علیزاده مقدم و پروین صالحیان به آن پرداخته اند که ضمن تفکیک این بیمارها و گونه شناسی آن ، اسامی بزرگان و پادشاهانی که بر اثر این بیماری ها جان خود را از دست داده اند نیز در این مقاله ذکر شده است.
🔻 مقاله مهاجرت علمای شیعه از عتبات به ایران در اوایل عهد قاجار که توسط دکتر عبدالمجید ایدی نگارش یافته است به وضعیت مهاجرت علمای شیعه از ایران و دلایل آن در اواخر حکومت صفویه تا دوره زندیه پرداخته است و اینکه چگونه در دوره قاجار این مهاجرت ها جنبه معکوس به خود گرفته و زمینه ها و پیامدهای آن چه بوده است.
🔻تاملی بر سیر تحول نقاشی گل و مرغ در ایران که توسط سید محمود حسینی و علیرضا رستمی نگارش یافته است، نگاهی دارد به تاریخ تحولات هنری این سبک از نقاشی ایرانی که در دوره صفویه شکل گرفته است و در دوره های بعد به تکامل خود می رسد.
🔻تاثیر موسیقی ایرانی بر هند در دوره حکومت مغولان کبیر از دکتر فیض الله بوشاسب گوشه و سید غلامعلی رخشان عنوان دومین مقاله ایست که به تاریخ هنر اما این بار در شاخه موسیقی می پردازد و اینکه چگونه ترکیب موسیقی ایرانی و هندی به وجود می آید.
و بلاخره آخرین مقاله این شماره اختصاص دارد به تاریخ محلی که دکتر مولود ستوده در آن به خاندان محلی مراکانی در دوره تیموری نگاهی افکنده است. ناشناخته بودن این خاندان در منابع دوره تیموری و استفاده از وجود چندسند برای شناسایی این خاندان از نکات قابل توجه این مقاله است.
تاریخ اندیش را می توانید از کتابفروشی ها و کیوسک های معتبر بخواهید.
Telegram
attach 📎
مراسم رونمایی نخستین شماره نشریه تاریخ اندیش در دوشنبه 11 تیرماه با حضور جمعی از اساتید، علاقه مندان و اعضای این نشریه در مجموعه فرهنگی خانه وارطان برگزار شد. دکتر ساسان طهماسبی، دکتر سید مسعود سید بنکدار و آسیه ایزدیار از سخنرانان این جلسه بودند.