تاریخ اندیش
218 subscribers
435 photos
71 videos
26 files
243 links
تاریخ اندیش مجله ای اختصاصی در زمینه تاریخ است. این کانال در ارتباط با اخبار این نشریه می باشد.

ارتباط با ما 👇👇👇👇👇

info@tarikhandish.irایمیل نشریه

@tarikhandish تماس از طریق تلگرام📲

Www.tarikhandish.ir وب سایت نشریه🌐
Download Telegram
📍یلدای یا شب چله ایرانیان📍

📝مهرداد رونقی

عدد چهل از دوران باستان، عددی نمادین بوده است. به همین دلیل، "چهل روز"، نماد و نشانگر دوره هایی مهم در وضعیت زندگی است: چله ی تزکیه ی نفس رایج میان صوفیه و درویشان و معتکفین، چله یا روز چهلم درگذشت اشخاص، چله ی زایمان زنان، چله اول زمستان و نظیرهای آن ها.
در ایران باستان، اندیشه وران و مردم، برای نیکی ها، سالاری و برای بدی ها نیز سالاری دیگر، قایل بودند. از آغاز حیات نیز، پیوسته، تضادهایی در زندگی و طبیعت، خودنمایی می کرده است. ایرانیان باستان، آنچه را که نیک و خوب و نور بود، آفریده ی اورمزد، و آنچه که بد، زشت و ظلمت بود را زاده ی اهریمن می پنداشتند.
فلسفه نور و ظلمت یا باور بر دوگانگی نیروهای هستی و ستیز میان آن ها و تعالی و تکامل حاصل بر این پایه و باور، شکل گرفته است.
روزِ روشن که زمان مناسب کشت و کار و گردش بود، آفریده مزدا و شب تاریکِ پُر راز که در پناه آن، گاه دزدی ها، شبیخون ها و بدسرشتی ها صورت می گرفت، آفریده ی اهریمن بود. افروختنِ آتش بنا بر این باور، برای برقرار ماندنِ نیروی اورمزدی و دفع پلیدی و شر بود. پس، نیاکان ما پیوسته بر آن بودند تا با برافروختن آتش، روشنی را ترویج و تاریک - پسندان، دیوان و جادوگران را از خود دور و دفع کنند. با این باور و رسم دیرینه، شب های دراز زمستان را دور آتش گرد می آمدند و شب نشینی های زمستانی را ادامه می دادند.
در بیشتر نواحی خراسان، این شب نشینی ها را "آتشان" نامیده اند.
ابو ریحان بیرونی در کتاب "آثار الباقیه" در باره ی روز بعد از شب چله نوشته است: نام این روز، میلاد اکبر است و مقصود از آن، انقلاب شتوی ( زمستانی) است. در این روز ، زمان روشنایی، بیشتر می شود و آدمیان به نشو و نما آغاز می کنند."
پس، ایرانیان برای اینکه این شب( شب یلدا یا شب چله)، به رغم میل، کوشش و بدخواهی اهریمن تیره خواه و بدکنش، به خوشی سپری شود، آخرین بازمانده های میوه های پاییزی خود را بر سفره می نهادند و گاهی تا بامداد، شادی و شب زنده داری می کردند. این سفره، شگون دار و پُربرکت، پنداشته می شد.
این رسم بسیار مهم، در سراسر ایران جاری بود و امروزه نیز در سراسر ایران و برخی کشورهایی که تا دو سده ی پیش، جزو قلمرو ایران بوده اند، برگزار می شود.
در این شب، اغلب انار، سیب، به، هندوانه، انگور زمستانی و آجیل، شامل بادام، گردو، تخمه ی کدو و انجیر خشک و کشمش و سنجد بر سفره ها یا میز ها چیده و پذیرایی می شود. با توجه به گسترش و حکومت دوره ی سرما، گرمای آتش اجاق، کرسی و بخاری، حال و هوایِ شب نشینی را پُر جلال می کرد و نیکو تر و معنوی تر اینکه، هیچ سفارشی بر مصرف گوشت و کشتنِ پرنده و حیوان برای این شب نیست. اغلب، پس از صرف شام، چند خانواده در منزل بزرگ فامیل، یا پدربزرگ یا مادر بزرگ، گرد می آیند. خانواده ی پسران دارای نامزد نیز به منزل نامزدها هدیه می فرستند.
می توان گفت شب چله، استقبال از چله ی بزرگ زمستان است. در مورد اینکه چرا این شب را "یلدا" نیز نامیده اند، دلایل قوی ارائه نشده است.
ذکر شب یلدا و مناسبت و مقارنت آن با میلاد مسیح ( عید کریسمس) در ادبیات دوران میانه ایران نیز آمده است. امیر معزی شاعر خراسانی این احتمال را در نظر گرفته است. او گوید:
تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف است
تو شمع فروزنده و گیتی شب یلدا
به صاحب دولتی پیوند، اگر نامی همی جویی
که از یک چاکری عیسی، چنان معروف شد یلدا.

ابو ریحان بیرونی نیز در کتاب آثارالباقیه نوشته است: این شب در مذهب رومیان، عید یلداست و آن میلاد مسیح است.
مرحوم دکتر معین (فرهنگ فارسی معین)، یلدا را کلمه ای سریانی و به معنی میلاد دانسته است. اما بحث ریشه شناسی نکرده و مرجعی نیز ارائه نکرده است. البته از نظر ریشه شناسی در زبان های عبری و عربی، این نظر قابل تأمل است. ممکن است از ریشه ولد، یلد به معنی زاده شدن باشد. معذلک، احتمال دیگر به نظر اینجانب، این است که این اصطلاح می تواند از کلمه "ییل"( ایل ) ترکی به معنی سال گرفته شده باشد. چون این شب، مقارن شب سال نو مسیحیان است، لذا سخن از "ییل دوندو" یعنی تحویل سال در میان ترک زبانان که در سراسر ایران ساکن بوده اند، نیز مطرح بوده است و بی گمان، واژه های ییل و ییلدا، ییل باشی (سر سال ) و "ییل دوندو"، یعنی سال و در سر سال و سر سال و سال- تحویل و مفاهیم و مناسبت های مربوط و مشابه، پیوسته مطرح و بر زبان بوده اند.
یلدایتان مبارک🌹
🔴"یلدا یادآور شاد زیستن ایرانیان و نماد هنرمندی آنان در حفظ هویت خویش"🔴
@mardomnameh
یلدا از معدود جشن هایی است که ایرانیان آن را تا به امروز حفظ کرده اند، نمی توان تصور کرد که سابقه ی این مراسم و علاقه ی این ملت بدان به چه عمق و درازایی است.

در روزگاری دور، ایرانیان مراسم و جشن های گونه گون داشتند. به بهانه های متفاوت از تغییر فصول و ایام گرفته تا بزرگداشت اساطیر و وقایع تاریخی به جشن و پایکوبی می پرداختند. جشن مهرگان که پاسداشت قیام کاوه آهنگر و پیروزی فریدون بر ضحاک بود، جشن تیرگان که بزرگداشت کمان کشیدن آرش از فراز البرز بود، جشن سپندارمذگان که روز گرامیداشت زن و عشق بود، جشن سده به عنوان روز زاده گشتن آتش، جشن شب یلدا برای بیداری در ظلماتی ترین شب سال و چهارشنبه سوی و نوروز که جشن زنده گشتن زمین و طبیعت بود همه و همه از ایرانیان ملتی شاد، فعال و با هویت ساخته بود.
@mardomnameh
متاسفانه اغلب این جشن ها امروز دیگر در میان مردمان ایران جایگاهی ندارد. "تغییر دین"، "هجوم بیگانگان و کوچیدن اقوام صحراگرد" به ایران، فرهنگ جشن های ملی ما را مستحیل کرد. با گذر زمان بخشی از آن همه جشن های زیبا به علت دارا بودن ماهیت زرتشتی و مغایرت با اسلام حذف شدند، بخشی دیگر بر اثر هجوم مغولان، کوچ ترکان و ایلی و قبیله ای گشتن سبک و سیاق زندگی ایرانی از بین رفتند.

و شوربختانه امروز شاهدیم که چگونه جشن یلدا مورد بی توجهی قرار می گیرد، که چطور جشن چهارشنبه سوری مکروه و هنجارشکنانه قلمداد می شود، شاهدیم که به چه شکلی در برابر برپاداشتن جشن سده ایستادگی می شود، نظاره گریم که چطور عزای ایام دینی بر جشن های ملی ترجیح داده می شود و حتی نوروز نیز گاهی اوقات به سیاهی می گذرد. چرا با هویت کهن شاد ملی خود چنین می کنیم؟ چرا سرمایه های هویتی و فرهنگی خویش را به دست زوال سپرده ایم؟ چرا ملتی شاد، سرزنده و به دنبال معاش را به ملتی غمگین، سرخورده و بی هویت تبدیل می کنیم؟
@mardomnameh
در میان تمام ملل مختلف جشن های فراوان که بعضا همچون جشن هالووین، جادوگران، فلفل، گاوبازی، رنگ پاشی، پرتاب میوه و بسیاری دیگر خالی از محتوا و معنا هستند، وجود دارد اما با تمام توان از سوی دولت ها گرامی داشته می شوند تا "تحرک اجتماعی و هویت ملی" حفظ شود اما ایرانیان که چنین جشن های "کمال گرا"، "طبیعت مدارانه و اخلاق پروری" دارند می بایست شاهد بی مهری به آنان که به معنای از بین بردن سرزندگی اجتماعی و هویت کهن ملی است، باشند.

گذشتگان ما در حفظ شادی و هویت ما تمام تلاش خود را کردند، هنر بزرگی است که چندین هزار سال جشنی برپا و سرپا بماند. یلدا نماد هنرمندی ایرانیان در حفظ هویت خویش است. "هویتی شاد". بکوشیم که این هویت ملی کهن و شاد را برای هزاره های آینده حفظ کنیم.
@mardomnameh
🖋حسین منوچهری، دانشجوی کارشناسی تاریخ دانشگاه تهران
📌بخشی از مقاله نقش سید محمد باقر شفتی در تحولات عصر قاجار
@tarikhandishmag
📝دکتر عبدلمجید ایدی

در ربیع الثانی 1253 ق محمد شاه قاجار به دنبال اعاده حق حاکمیت ایران بر هرات به آن سامان لشکر کشید و در پاییز همان سال هرات را به محاصره در آورد. از آنجا که در این دوره انگلستان همواره در صدد منحرف نمودن نگاه حاکمیت قاجارها از افغانستان و بالمال از هندوستان بود، وزیر مختار انگلیس سرجان مکنیل بعد از نا امیدی از منصرف نمودن محمد شاه قاجار از ادامه محاصره هرات ، در راه بازگشت از اردوی شاه در نزدیکی هرات، نامه ای به سید محمد باقر شفتی در اصفهان نگاشت.
نگاشتن این نامه از جانب سر جان مکنیل، که از اوضاع داخلی ایران و مناسبات علما و حکومت قاجار به خوبی آگاهی داشت، بسیار قابل تامل می باشد. سفیر بریتانیا قصد داشت از دو گانگی قدرت در جامعه ایران عصر قاجار به نفع سیاست کشور متبوعش بهره ببرد.
اما باتمام پیش فرضهایی که مکنیل در باب آنها اندیشیده و آن نامه را نگاشته، محتوای پاسخ شفتی بیانگر هوشیاری سیاسی و تدبیر او بود. محتوای نامه شفتی بیانگر این امر است که وی با امعان نظر به بحران هرات و متعاقبا اشغال خارک توسط قوای مستعمره هند و قدرت نظامی انگلیس روش آشتی جویانه ای در نگاشتن نامه در پیش گرفت.
شفتی در پاسخ مفصل و دقیقی که به سرجان مکنیل نگاشت و در ضمن آن لشکر کشی شاه به هرات را مورد تایید قرار داد. هر چند که او مسئله ی هرات را بیشتر از منظر ظلم روا داشته شده به شیعیان از ناحیه ترکمانان می نگریست و در نامه ی خود به مکنیل چندان به دعاوی ارضی ایران در این مورد نپرداخت. وی با تاکید بر مساله رفع ظلم که مرادف با منافع امت بود، آن را در حیطه اختیار خود دانسته و بر مساله ادعا حاکمیت که در حیطه مسوولیت دولت و شاه بود مرجح می شمرد.
به هر روی ، اطلاع یافتن دولت ایران از این مکاتبات، سبب عکس العمل دستگاه دیپلماسی ایران و حسین خان آجودانباشی، سفیر ایران شد که در سال 1839 م در اعتراض از سوی امنای دولت خود، به وزیر خارجه انگلستان، پالمرستون نوشت:"مکنیل نه تنها اخبار نامه جنگ به امنای دولت علیه نوشت. بلکه با علمای ممالک محروسه ایران هم بعضی مضامین مبنی بر اخلال و افساد نگاشت. منجمله خدمت جناب فخرالاسلام آقا سید محمد باقر مجتهد اصفهانی از زنجان فرستاد..."
در هر صورت، مراسله مکنیل اگر چه در جهت مطامع سیاسی دولتش بود ولی از شفتی ادای وظیفه پیشوایی امت را به صورتی می خواست که تا آن هنگام بی سابقه بود. وظیفه ای که شفتی آن را به وساطت تعبیر کرد و چنانچه مقاومت دولت در برابرش نبود، مایل به ایفای آن بود.
@tarikhandishmag
🔻برای دریافت کامل این مقاله به سایت نشریه www.tarikhandish.irمراجعه کنید
فراخوان مقاله
@tarikhandishmag
فصلنامه تخصصی تاریخ اندیش در نظر دارد انتشار شماره بهار خود را به موضوع دریای کاسپین اختصاص دهد.

محورهای پیشنهادی:
🔹واژه شناسی دریای کاسپین
🔹جغرافیای تاریخی دریای کاسپین 🔹جایگاه دریای کاسپین در اندیشه حکومتگران ایرانی
🔹 جایگاه دریای کاسپین در مناسبات ایران و روسیه در ادوار تاریخ
🔹 تاثیر فروپاشی شوروی بر اوضاع سیاسی - اجتماعی واقتصادی دریای کاسپین
🔹 رژیم حقوقی دریای کاسپین
🔹سابقه کشتیرانی ایران در دریای کاسپین
🔹ظرفیت های دریای کاسپین در ایجاد ایران فرهنگی
🔹 تشابهات و تبادلات فرهنگی اقوام ساکن در حاشیه دریای کاسپین
🔹 بازتاب دریای کاسپین در متون تاریخی، ادبی و سفرنامه ها
🔹 یافته های باستان شناسی در حوزه تمدن های دریای کاسپین

💢علاقه مندان می توانند آثار خود را بر اساس محورهای پیشنهادی تا تاریخ 20 اسفند ماه 97 به پست الکترونیک نشریه به آدرس info@tarikhandish.ir 📧ارسال نمایند.
و یاجهت اطلاعات بیشتر با شماره 09115005094📞 تماس حاصل نمایند.
@tarikhandishmag
📌زرتشت
@tarikhandishmag
📝بهمن انصاری
زرتشت از مرموزترین و قابل احترام ترین افرادی است که بشریت به خود دیده است. مسعودی مورخ بزرگ سده چهارم هجری، زرتشت را پیشگویی بزرگ معرفی کرده است که در اوستا، حوادث زمان های آینده را به خوبی خبر داده و این پیشگویی ها به اندازه ای در میان ایرانیان اهمیت داشت که به گفته خود مسعودی" شاهان تا زمان اسکندر پیوسته به آن عمل می کردند" اعتبار زرتشت در میان مردمان باستان به ویژه در شهرها و روستاها بخش شرقی فلات ایران به اندازه ای بود که بعدها برخی از اعرابی که با تاریخ و افسانه ها ی ایرانی آشنا بودند در فهرست شش نفره مقدس ترین مردمان جهان از زرتشت نیز در شمار نور مطلق نام بردند.
زمان زندگانی زرتشت در میان پژوهشگران مورد اختلاف بوده است. و این اختلاف به اندازه ای چشمگیر است که منابع زمان زندگی او را از اوایل دوران حکومت هخامنشی تا هزاران سال پیش از آن عنوان می کنند.
منابع ایرانی که عمدتا در زمان ساسانیان تحریر یافته، زمان زندگی زرتشت را حدودا سه قرن پیش از سقوط هخامنشیان یعنی در زمان پادشاهی مادها ضبط کرده اند.
هنگامی که زرتشت اصلاحات مذهبی خود را بر پا ساخت، در واقع آورنده کیش جدیدی نبود. او کوشید تا با زودودن خرافات و اضافات باورهای قدیمی آیین باستانی و آزمودن آن در ترازوی عقل، چهار چوبی منظم به باورهای مذهبی ایرانی داده و به اصلاح دین کهن آریاییان بپردازد. زرتشت در طی تحولی اساسی، جایگاه الهی تمام خدایان قدیمی را تنزل داد تا اهورا مزدا به عنوان تنها خدای واحد جهان بر بلندترین جایگاه الوهیت نشسته و مورد پرستش قرار گیرد.
زرتشت مدتی پس از نشر آرا و عقاید خود از زادگاهش موسوم به راغه خارج شد و به سرزمین های گوناگون سفر کرد و کوشید تا اساس و پایه دین نوین خود را در میان جوامع عمدتا روستانشین آن روزگار گسترش دهد. او سرانجام توانست در شهر بلخ، گشتاسپ فرمانروای آن منطقه و همسرش ملکه هوتوسا به کیش خویش در آورد و آنها بهدین زرتشت را دین رسمی سرزمین خود اعلام کردند.از این زمان دین زرتشتی به سرعت در میان جوامع روستانشین و شهر نشین نواحی شرقی فلات ایران گسترش یافت و مورد توجه شاهزادگان محلی و بزرگان آریایی قرار گرفت. این دین چنان در شرق ایران مورد اقبال عموم قرار داشت که حتی دامنه نفوذ آن تا سرزمین های هندی نیز کشیده شد.
زرتشت 77 سال زندگی کرد. مرگ او در جریان یک جنگ مذهبی که میان سپاه گشتاسپ و لشگریان ارجاسب روی داد به وقوع پیوست. وی در آتشکده بلخ مشغول عبادت بود که یک سرباز تورانی به نام توربراتور از پشت سر تیری انداخته و او را به قتل رساند کشته شدن زرتشت در حین نیایش در مقابل محراب آتش، کهن ترین و دست نخورده ترین رسم از آیین او را بازگو می کند یعنی همان: " پرستش اهورامزدا در مقابل آتش"
@tarikhandishmag
📖بخشی از کتاب زرتشت و زرتشتیان صفحات (9-13) تالیف بهمن انصاری
نقاشی سانسون از عالی قاپو
@tarikhandishmag
نقاشی کمپفر از میدان نقش جهان
@tarikhandishmag
تاریخ اندیش pinned «فراخوان مقاله @tarikhandishmag فصلنامه تخصصی تاریخ اندیش در نظر دارد انتشار شماره بهار خود را به موضوع دریای کاسپین اختصاص دهد. محورهای پیشنهادی: 🔹واژه شناسی دریای کاسپین 🔹جغرافیای تاریخی دریای کاسپین 🔹جایگاه دریای کاسپین در اندیشه حکومتگران ایرانی …»
 
📌موسس اولین مدرسه دختران در دوره مشروطه
@tarikhandishmag
بی بی خانم استرآبادی به سال 1274 ق در خانواده ای بزرگ از ایل انزان مازندران به دنیا آمد. مادرش از معدود زنان باسواد آن دوره بود که کار تدریس کودکان دربار ناصری را بر عهده داشت . همین عامل سبب شد تا بی بی خانم دردوران نوجوانی و جوانی ، ضمن بهره مند شدن از درس های مادر در مقایسه با دیگر زنان در بند حرمشاهی ، از این امتیاز بزرگ برخوردار شود که بتواند هم دنیای درون حرمسرا وهم دنیای بیرون آن را تجربه کند. او توانست با مشاهده ی وضعیت زنان چه در متن جامعه و چه در فضای بسته حرمسرا ، شا هد این مسئله باشد که هر دو گروه در اسارت دنیای تنگ نظری و سودجویی نظام مرد سالار اجتماع هستند و در هر صورت زنان از هیچ گونه حقی برخوردار نیستند.
@tarikhandishmag
بی بی خانم دراین راستا کتاب معایب الرجال را  در سال 1313 ق یعنی یازده سال پیش از امضای فرمان مشروطیت به نگارش درآورد. او با بر خورداری از سطح خوب آگاهی اجتماعی در این کتاب سعی می نماید  دیدگاه سنتی مرد ایرانی نسبت به زن ایرانی را بشکند و زنان را از اطاعت بی چون و چرا و ماندن در اندرونی ها رهایی بخشد و برخی از خواست های پنهان مانده زنان را با جدیت وشجاعتی مثال نازدنی مطالبه نماید .

بی بی خانم با طرح این مسئله که هیچ مردی از زنی بالاتر نیست و هیچ زنی از مردی پائین تر ، زنان ایرانی آن دوران را به خود باوری و کسب معرفت دعوت کرد . اوکه معتقد بود برای مبارزه با اینگونه اجحافات باید بانوان را به سلاح علم و آگاهی تجهیز نمود ، به دفاع از تحصیل دوشیزگان مقالات مختلفی در روزنامه های حبل المتین ، تمدن و نشریه ی مجلس نوشت و خود نخستین گام را با تأسیس اولین مدرسه دخترانه تهران در سال 1324 ق با نام دبستان دوشیزگان برداشت . برپایی این مدرسه با موجی از اختلافات شدید از سوی افراد ضد تحصیل دختران مواجه شد. مخالفان با ادعای اینکه « این مدرسه را بیگانگان برای رواج  بی عفتی دایر کرده اند » مردم را ضد راه اندازی مدرسه تحریک می کردند . با ادامه ی مخالفتها ، این بانوی روشنفکر علی رغم شکایت به وزارت معارف ، ناچار به تعطیلی مدرسه شد. همزمان با این اقدام مدیر مسئول روزنامه تمدن با چاپ مقاله ای با این محتوا که تعطیلی مدرسه دختران ظلم بزرگی به عالم انسانیت است به دفاع از دبستان دوشیزگان پرداخت .

 در دوران استبداد صغیر بی بی خانم با جلب موافقت وزیر معارف وقت موفق شد در 15 ربیع الاول سال1326 ق مدرسه را دوباره افتتاح نماید اما با یک تفاوت و آن این که این بار این مدرسه حمایت وزارت معارف را نیز در اختیار داشت و همه چیز درآن زیر نظر این وزارتخانه صورت می گرفت .اما اتفاق مهمی که در این میان از تبعات این حمایت و بدون شک بر اثر تلاش های بی وقفه  بی بی خانم صورت گرفت ، تصویب متمم قانون اساسی در 29 شعبان 1325 ق بود که تحصیل علوم و معارف و صنایع را بدون ذکر جنسیت آزاد می دانست . درادامه این فعالیت ها ، بی بی خانم که اکنون زنان باسواد شده و به طبع روشنفکر پیرامون خود را بسیار زیاد می دید ، اقدام به تشکیل جلسات فرهنگی و سیاسی بانوان نمود، تا در این رهگذر موقعیتی را در جهت جذب زنان روشنفکر به منظور هم صدایی و برای ابراز نظرات و افکار ایشان در ارتباط با مسائل سیاسی و فرهنگی به وجود آورد و درعین حال سطح آگاهی بانوان را پیرامون موضوعات روز بالا برد. وی در این راستا در 25 صفر 1328 ق در روزنامه ایران طی فراخوانی از زنان وطن دوست دعوت کرد تا هر هفته روز جمعه درخانه ی او جمع شده ، وطن خواهی خود را آشکار و دیدگاه خود را درباره ی مسائل سیاسی و اجتماعی کشور بیان کنند. بدین ترتیب او با این اقدام خود سیاست را از محافل مردانه به مجالس زنانه نیز کشاند و اثبات کرد که اکنون زنان نیز در امور سیاسی و اجتماعی حرفی برای گفتن دارند .

بی بی خانم در اواخر عمر به دلیل پیری و خستگی ازاین راه پر فراز و نشیب مدرسه را تعطیل نمود ولی راه او با تأسیس مدارس دخترانه دیگر درتمام نقاط ایران ادامه داده شد به گونه ای که شش سال پس از راه اندازی دبستان دوشیزگان شصت و سه مدرسه دخترانه با 2500 دانش آموز فقط درتهران مشغول به کار بودند و این درحالی بود که از هر هفت محصل یک نفر دختر بود . بی بی خانم سرانجام در سال   1300ش چشم از جهان فروبست .    

@tarikhandishmag    
📌کاسپی ها : (caspi)

📝آسیه ایزدیار
@tarikhandishmag
کاسپی ها  که نام آنها مأخوذ از کاسیوم (casuom) لاتینی است از جمله اقوام بومی ایران از هزاره های دور به شمار می آیند که قبل از هجوم آریانها در فلات ایران ساکن بوده وهم رده اقوامی چون آلبانی ، دیلم ، گیل ، آمور ، تپور و هیرکانی ، از تبار آسیانی محسوب می شدند.
آنها که ابتدا درکرانه های غربی تا جنوب غربی این دریاچه ساکن بوده اند ، بتدریج به سمت نواحی جنوبی تر آن حرکت کردند و حتی به سمت شرق پیش رفتند. پژوهش های جدیدی که درباره ژنتیک این اقوام صورت گرفته نشان می دهد که غرابت هایی نژادی ، بین مردم این نواحی وجود داشته است.
حدود سرزمین این قوم آنچنانکه در نقشه قدیم مشرق نشان داده شده است از ملتقای رود ارس وکر تا جنوب غربی و جنوب دریاچه مزبور بوده است . آنها همچنین ، در سمت مشرق با اقوام تاپیر همسایه بوده اند.
دکتر مفخم پایان در کتاب خود سرزمین آنها را از خاور به دریای خزر از باختر به ایبری از شمال به دربند و از جنوب به شط ارس محدود دانسته است و این ناحیه را شامل آذربایجان و شوروی کنونی می داند به گونه ای که معتقد است ، محل تلاقی رود ارس با کر به دلیل حضور آنها کاسپیانا نامیده می شده است . اسامی شهرهای کاشان ـ کاشمر ـ کاشانک نیز یادگاری از دوران استقرار کاسپی ها در این مناطق است که برگرفته از نام آنها می باشد . برخی معتقدند نام شهر قزوین که دروازه ورود به قلمرو کاسپیها محسوب می شد نیز از همین ریشه است.

واژه کاسپی همان کاسی است و پی نوعی مشخصه و علامت جمع می باشد.ولی با این وجود این قوم را با کاسیهای غرب ایران نباید اشتباه گرفت در واقع  کاس ها قومی بودند مشتمل بر دو تیره ساحلی و کوهستانی که اولی با صفت ممیزه « پی» کاس ساحلی بوده اند که درحوالی دریاچه و رودهائی که به دریاچه می ریختند سکنا داشتند و بعداً از جهت شمالی البرز بسوی دامنه های جنوبی البرز سرازیر شدند. اینان سواحل دریای شمال ایران را به کوهستان های غرب و زاگرس مرکزی ترجیح دادند و به همراه سایر تیره های این قوم کوچ نکردند .

تیره دوم که با صفت ممیزه « سی» معرفی شده اند کاس های کوهستانی بودند که به زاگرس رسیده و به جلگه بین النهرین راه یافته و تدریجاً بر آن مسلط شده و حدود ششصد سال درآنجا سلطنت کردند وگروهی دیگر در مناطقی مانند لرستان وکردستان اقامت گزیدند.شاید بتوان پاره ای عناصر مشابه موجود میان آثار تمدنی دوره های متأخر گیلان و تمدن های مفرغ لرستان را که به کاسی ها نسبت داده اند در همین ریشه مشترک جستجو کرد. از اکتشافات لرستان و هرسین «نزدیکی کرمانشاه از طرف جنوب شرقی» این چنین تأئید می شود که قبرهای سنگی «دلمن» که عبارت است از تخته سنگی که به طور افقی بر دوتخته سنگ عمودی گذارده شده و مقداری اشیای مفرغی بدست آمده با اکتشافات نزدیک به صفحات دریای کاسپی مطابقت دارد.

درهر حال بنابرگفته گریشمن ممکن است که اصطلاح کاس ـ سی یا کاس ـ پی مفهوم نژادی وسیعتری ازتسمیه ی قوم واحد در میان اقوام بسیار زاگرس داشته باشد و بلکه شامل همه ی اقوام آسیائی و غیر هند و اروپائی که ایران را اشغال کرده اند شده باشد . نام کاسیان به منزله میراثی است ازسکنه بسیار قدیم وبا وجود آنکه بومیان ناحیه مدتها پیش ازبین رفته بودند ، این اسم به مهاجمان جدید اطلاق گردید به گونه ای که پرفسور هرتسفلد گوید : اگر اسمی باید به سکنه ایران قبل از آریائی ها داده شود کلمه کاسپیان شایسته است .
@tarikhandishmag
قدیمی ترین مراجعی که در آنها ذکر کاسیان به عمل آمده متون مربوط به قرن بیست چهارم قبل از میلاد است که متعلق به عهد پوزورو ـ اینشوشیناک می باشد. منابع شاهان بابلی ـ آشوری نیز از پیروزی یکی از شاهان آشور برکاسپی ها درسده چهارم پیش از میلاد خبر می دهند .

نام قوم مورد بحث در هیچ یک از اسناد و کتیبه های هخامنشی ذکر نشده ولی هرودوت در فهرست مالیاتی خود که از ایران زمین تدوین کرده ضمن شرح استان یازدهم از کاسپیان نیز نام می برد و می نویسد آنان سالانه 200 تالانت نقره به دولت هخامنشی خراج می دادند .همچنین درکتاب هفتم خود از کاسیان به عنوان گروهای مسلحی که برای سپاه خشایارشاه درجنگ با یونانیان کمک رساندند یاد شده است . بارتولد با اتکا به این عقیده که شاخه ای از کاسپی ها در بخش علیای هند ساکن  بوده اند درکتاب خود می نویسد: « هرودوت در دو ساتراپ نشین داریوش از کاسپیان یاد کرده است لذا تشخیص این نکته دشوار است که مقصود او کدام یک از ساتراپ های کاسپی بوده است. چون کاسپی هایی نیز بوده اند که در بخش علیای هند زندگی می کردند. بدین ترتیب معلوم نمی شود که کدام یک از کاسپی ها درلشکرکشیهای خشایارشا شرکت داشتند. »
@tarikhandishmag
کاسپی ها این مردمان سفید چهره و زرد مو  نه تنها توانستند نواحی حاشیه دریای شمال ایران را به مرکزی برای رشد فرهنگی و تمدنی نسبت به سایر سرزمینها تبدی
ل کنند بلکه موفق شدند این دستاوردهای تمدنی را به سایر سرزمین ها نیز منتقل کنند .هرتسفلد بر این عقیده است که کاسپی ها در هزاره چهارم و پنجم قبل از میلاد مسیح کشاورزی را ابتدا در دریاکناران و سپس دراطراف سند و سیحون و در ادامه در دجله و فرات منتشر کرده اند .

زبان این قوم نیز از زبان همسایگانشان کاملاً متمایز بوده است . درواقع زبان کاسپیان هیچگونه وجه اشتراکی با زبان های ایرانی ، هندی و ترکی ندارد وتنها آن را با زبان قفقازی نزدیک دانسته اند.

از جزئیات زندگی این قوم اطلاعات دقیقی در دسترس نیست ولی با توجه به آثار تمدنی به دست آمده از بومیان ساکن کرانه های این دریا قبل از مهاجرت آریانها می توان  به کلیت هایی دست یافت از آنجمله اینکه ایشان در شکافهائی که دردامنه های پر درخت کوهها فراهم شده بود زندگی می کردند .سقف شکاف ها را از شاخه های درخت می ساختند . خوراک خود را از شکار بدست می آوردند و برای شکار بیشتر حیله به کار می بردند . وسائل آنها منحصر بود به چکشهای سنگی ـ تبر دستی و تبری که دارای دسته چوبی شکاف دار بود و البته این ابزارها را از سنگ می ساختند و توسط سنگ دیگر، ناهمواری آنرا از میان می بردند. استخوان خیلی کمتر از سنگ بکار می رفت و تنها چیزی که از انواع استخوان ها می ساختند درفش بود. همچنین آنها نوعی ظروف سفالی نیز تهیه می کردند که وسائل صاف کردن و درست پختن آن را نداشتند. زنان وظیفه ساختن این ظروف را برعهده داشتند. تأمین نیازمندیهای اقتصادی نیز برعهده آنان بود زیرا مردان به جنگ و زد و خورد با دشمنان و مخالفان مشغول بوده و نمی توانستند وقت خود را صرف تأمین این نیازمندیها کنند. بنابراین نوعی مادرسالاری در جوامع آنان در ابتدا حکمفرما بود که بتدریج با دخالت مردان در امر تولید و اقتصاد این نظام به هم خورده و پدر سالاری آغاز می گردد .

هجوم اقوام آریائی که طی دو نوبت به فاصله پانصد سال از یکدیگر انجام شد به حیات تاریخی و تمدنی آنها پایان داد . اما نکته قابل تأمل اینکه ، به دلیل وسعت این تمدن و ریشه دار بودن آن ، هرگز در فرهنگ مهاجمان حل نشد و یا به کلی از میان نرفت به طوریکه تا به امروز نیز حظور خود را همچنان حفظ کرده است. شاهد این مدعا باقی ماندن اسامی جغرافیایی آنها و همچنین وجود  کاوش هایی است که حاکی از تأثیر پذیری آریائی های سکونت یافته در ایران از فرهنگ و تمدن کاسپی هاست .

@tarikhandishmag
📍بخشی از مقاله گیلان و گیلانی ها از نگاه سفرنامه نویسان اروپایی دوره ی قاجار📍
📝علیرضا احمدی
@tarikhandishmag
مردم گیلان نیز به مانند تمام مناطق مختلف کشور دارای فرهنگ و باورها و آداب و رسوم و سنن سنتی خود می باشند که از دیر باز از پدرانشان بدان ها به ارث رسیده است. سنت ها و باورهایی که در شکل گیری هویت مردمان آن منطقه نقش کلیدی و سازنده ای داشته است. آداب و رسوم و باورها و اعتقادات محلی همواره مانع نفوذ فرهنگ های بیگانه می شده و این امر موجبات یک همبستگی و یک روح جمعی ملی را نیز فراهم می ساخته است. از این باورها و عقاید عامه بخش بسیاری به مرور زمان و به علل مختلف از بین رفته اند، نوشته ها و یادداشت های سیاحان و سفرنامه نویسان اروپایی می تواند منبع خوبی برای کسب اطلاعات از عقاید مردم گیلان در عهد قاجار باشد.
الکساندر خودزکو در این باره می نویسد: " این مردم ( گیلانی ها) که دریایی طوفان خیز و کوه هایی سرکش و عبور ناپذیر و سرزمینی پوشیده از مرداب از یک سو و رسومی سخت و انعطاف ناپذیر از دیگر سو زمانی دراز رابطه شان را با تمدن های خارجی گسسته می داشته، هنوز تازگی و طراوت بومی خود را حفظ کرده‌اند. با همه ی تعصبی که در حفظ شعایر مذهبی بر جامعه روحانیت این سرزمین حاکم است، هنوز پاره ای از اعتقادات قدیم که ریشه در شریعت زرتشت دارد، پایدار مانده است. "
🔻جهت مطالعه کامل مقاله به سایت نشریه به آدرس Www.tarikhandish.ir مراجعه نمایید.
@tarikhandishmag
ورود برای عموم آزاد است.
یا رب تو چنان کن که پریشان نشوم
محتاجِ برادران و خویشان نشوم

بی‌منتِ خلقِ خود مرا روزی ده
تا از درِ تو بر درِ ایشان نشوم

👤ابوسعید ابوالخیر

امروز ۲۲ دی ماه سالروز درگذشت مروج دوستی، عارف و شاعر نامدار ایرانی‌تبارِ قرن چهارم و پنجم شیخ ابوسعید ابوالخیر است.

📸آرامگاه ابوسعید ابوالخیر - ترکمنستان
📍اولتیماتوم روس و انحلال مجلس دوم📍

تجاوز به مشروطه

📝علیرضا احمدی/ کارشناس ارشد ایران‌شناسی
چهارشنبه 19 دی ماه 1397
روزنامه دنیای اقتصاد:

یکی از وقایع شوم و متجاوزانه درتاریخ ایران، حمله روس‌ها به شمال ایران به بهانه استخدام فردی به نام مورگان شوستر در امور مالیه بود. تاریخ ایران بارها طعم تلخ خیانت روس‌ها را چشیده است. اوج امپریالیسم و زورگویی روس‌ها در دوره قاجار اتفاق افتاد، روس‌ها در این دوره نه‌تنها بخشی از خاک ایران را به تصرف خود درآوردند بلکه بارها به خاک ایران تجاوز کرده و مردم بی‌گناه را به خاک و خون کشیدند.
چهره ننگین روس‌ها با به توپ بستن مجلس در دوره مشروطه بیش‌از پیش برای ایرانیان مشخص شد و این پیام را آشکارتر از قبل کرد که روس‌ها مخالف هرگونه ترقی و آزادی و استقلال در ایران هستند. عقد قرارداد ننگین ۱۹۰۷ بین روسیه و انگلیس، اوج عملی غیردموکراتیک و مستبدانه بود که ایران را به دو منطقه تحت نفوذ انگلستان در جنوب و روسیه در شمال تقسیم می‌کرد و دست دخالت‌جویانه دو دولت امپریالیستی روسیه و انگلیس را بیش‌از پیش در ایران باز می‌گذاشت. دولت مشروطه که درگیر اختلالات مالی و حقوقی بود، برای ساماندهی این وضعیت از فردی آمریکایی به نام مورگان شوستر دعوت به همکاری کرد و او را برای اهداف تنظیم نظام مالیاتی کشور به استخدام خود درآورد. این اقدام دولت مورد مخالفت دولت‌های روس و انگلیس قرار گرفت و وزیرمختار روسیه به نمایندگی از دولت متبوع خود، با اعلام اولتیماتوم به مجلس خواستار اخراج شوستر شد.
@tarikhandishmag
روس‌ها از اختیارات شوستر بی‌نهایت عصبانی شده بودند و می‌خواستند بلژیکی‌ها که دست‌نشانده خودشان بودند همچنان در مقام خود باقی بمانند و خزانه‌دار کل در امور آنان دخالت نکند. مقامات روسی همچنین تهدید کردند که اگر مستشاران بلژیکی تحت امر مستشاران آمریکایی قرار بگیرند آن کشور تمام گمرکات شمال ایران را تصرف خواهد کرد. شوستر در یک جلسه مطبوعاتی که خبرنگار رویتر هم حضور داشت، اظهار کرد: «آنچه من می‌فهمم دولت روس و انگلیس مایل نیستند اوضاع مالی و اقتصادی ایران بهبودی پیدا کند و به کارهای مملکت خود سرو سامان بدهد.» وضعیت نابهنجار اروپا انگلیس را مجاب کرده بود تا دوستی خود با روس‌ها را حفظ کند، زیرا برای انگلیس اتحاد با روسیه بر ضد آلمان حیاتی بود و نیز بروز جنگی بزرگ برای انگلیس‌ها قابل پیش‌بینی بود.

مورگان شوستر در پی اصلاحات مالی، دستور تصرف پارک و ساختمان شعاع‌السلطنه را صادر کرد. شعاع‌السلطنه شاهزاده فراری و برادر محمدعلی شاه مخلوع بود که به کنسول روس پناهنده شده بود، روس‌ها که برای مخالفت با شوستر و اقدامات او درصدد بهانه بودند، اعلام کردند که اموال شعاع‌السلطنه در رهن بانک استقراضی روسیه است، اما چون شوستر بر اجرای حکم اصرار ورزید، خشم روس‌ها بیشتر شد و این موضوع را بهانه‌ای برای شروع مناقشات با دولت ایران قراردادند، ابتدا در دهم آبان ماه ۱۲۹۰ خورشیدی، مسیو پاکلیوسکی کزیل، وزیرمختار روس به سفارت‌خانه ایران رفت تا از طرف دولت روسیه شفاها اولتیماتوم را مطرح کند، آنان می‌خواستند ژاندارمری خزانه‌داری فورا از پارک شعاع‌السلطنه دست بردارد و دولت ایران از سفارت روس رسما عذرخواهی کند.

مورگان شوستر می‌نویسد: «بعد از دریافت اولتیماتوم دولت ایران نظر من را پرسید و بااینکه قرار بود در کارهای سیاسی ایران دخالت نکنم، اما چنین عنوان کردم: اگرچه مطالبات دولت روس به‌کلی خارج از قانون و ظالمانه است، ولی اگر کابینه دولت ایران بخواهد در حفظ حقوق و استقلال خود ثابت‌قدم باشد، انجام این معامله بسیار مشکل و محکم خواهد بود.» (شوستر، ص ۲۰۳) در چهاردهم آبان ماه ۱۲۹۰، کابینه نماینده‌ای به سفارت روسیه فرستاد تا جواب اولتیماتوم را اعلام کند. دولت ایران ضمن تایید درست بودن اقدام خزانه‌داری، بر عدم طرفداری از اشخاص در امور مالیه تاکید کرد. در روز نوزدهم آبان ماه ۱۲۹۰، پس از تدارک لشکر عظیم روسیه برای تصرف شمال ایران، کابینه ایران در خوف و هراس افتاد و تصمیم گرفت با دولت انگلیس مشورت کند.

سر ادوارد گری، وزیر امورخارجه بریتانیا فورا تلگراف نصیحت آمیزی ارسال کرد و از دولت ایران خواست به خواست روس‌ها تن دهد. در بیست و ششم آبان ماه ۱۲۹۰، دولت روسیه اعلام کرد که چون دولت ایران اولتیماتوم را نپذیرفته روابط پلیتیکی بین دو دولت قطع و تنها روابط تجاری دایر است و نیز چهار هزار نفر قشون روس از قفقازیه به‌طرف ایران درحرکت هستند. به سبب ترس و خوف دولت ایران کابینه‌ جدیدی تعیین شد که در معذرت خواستن و قبول اولتیماتوم هم‌رای بودند. در دوم آذر ماه ۱۲۹۰، وثوق‌الدوله وزیر امورخارجه‌ ایران به سفارت‌خانه روسیه رفت و از طرف دولت ایران از دولت روسیه عذرخواهی کرد؛ اما دولت روسیه شرط دیگری را با عنوان اولتیماتوم دوم مطرح، و برای پذیرش آن چهل‌وهشت ساعت وقت تعیین کرد.
در این اولتیماتوم از دولت ایران خواسته‌شده بود که مسیو شوستر و همکارانش را اخراج کند و دولت ایران متعهد شود که بدون اجازه دولت روس و انگلیس ماموری را استخدام نکند و نیز دولت ایران باید خسارت دولت روسیه به‌ واسطه لشکرکشی به ایران را بپردازد؛ و اگر دولت ایران ظرف چهل‌وهشت ساعت جواب مثبت ندهد قشون روس پیشروی کرده و هزینه آن برای دولت ایران سنگین‌تر خواهد شد. مورگان شوستر می‌نویسد که بعد از اولتیماتوم دوم چند تن از کابینه و نمایندگان مجلس نزد وی رفته و نظر او را خواسته‌اند: «من گفتم، خوب است به مجلس و کابینه اطلاع دهند تا به هر تدبیری که به حال ایران مفیدتر بوده و صلاح است، بدون ملاحظه من و معاونان آمریکایی‌ام عمل کنند؛ و هر رایی که مجلس بدهد حاضر و راضی خواهم بود.» (شوستر، ص ۲۲۱)

 پس از اولتیماتوم چهل ‌و هشت ساعته روسیه، هیات دولت در مجلس حضور یافت تا در قبول اولتیماتوم رای اعتماد بگیرد؛ اما مجلس این درخواست دولت را رد کرد و رای به ایستادگی و حفظ استقلال کشور داد. روس‌ها در بیست و دوم آذرماه ۱۲۹۰، به دولت ایران اطلاع دادند که اگر ظرف شش روز تمام اولتیماتوم را قبول نکند چهار هزار نفر قشون ساخلوی قزوین، به سمت پایتخت حرکت خواهند کرد. این اولتیماتوم به یکباره کابینه را مضطرب و آشفته کرد و درنهایت روز جمعه سی‌ام آذر ۱۲۹۰خورشیدی، کابینه دولت، مجلس را منحل کرد و به کمک ژاندارم‌ها درهای مجلس را بست و مانع ورود نمایندگان به مجلس شد. شهر به حالت حکومت‌نظامی درآمد. پس از اولتیماتوم دوم پایتخت در سکوت و تشویش و اضطراب فرورفته بود، در ادامه حمله روس‌ها به تبریز،آنان ننگی دیگر از خود بر خاک ایران باقی گذاشتند.

 عمل غیردیپلماتیک روس‌ها نه تنها منجر به سامان گرفتن امور مالی ایران نشد بلکه این واقعیت را نمایان کرد که دولت امپریالیستی روسیه هیچ‌گاه در طول تاریخ احترامی به استقلال و حاکمیت رسمی دولت ایران نگذاشته است، خروج مورگان شوستر عامل بروز مجدد بحران‌های مالی در ایران شد که بهترین فرصت برای اجرای سیاست‌های امپریالیستی انگلیس‌ها و روس‌ها بود، زیرا ایران ضعیف و آشفته بهتر از ایرانی منسجم و دولتی قدرتمند بود.
@tarikhandishmag
📌روابط صفویه با تاتارهای کریمه

📝زنده یاد لیلا محبی
@tarikhandishmag

تاتارهای کریمه به عنوان دست نشاندگان دولت عثمانی در حملات آن دولت علیه ایران نقش زیادی داشتند، عثمانی ها از نیروی نظامی این طوایف جنگجو برای ضربه زدن به روسها، اروپا شرقی و ایران به میزان زیادی استفاده کردند.
سلطان سلیم در جنگ چالدران به عنوان اولین رویارویی بزرگ ایران و عثمانی از طوایف تاتار کریمه در سپاه خود استفاده کرد. در جنگهای ایران و عثمانی در دوره شاه طهماسب اول نیز تاتارها در سپاه عثمانی حضور داشتند.
دوران شاه محمد خدابنده اوج حملات عثمانی ها به ایران بود. در نتیجه قسمتهای وسیعی از قلمرو صفوی ویران شد یا به تصرف دولت عثمانی درآمد. در این حملات تاتارها سهم عمده ای داشتند و بارها قفقاز و آذربایجان را غارت و ویران کردند. در سال دوم سلطنت شاه محمد (986ق)عثمانی ها سپاهی به آذربایجان و شیروان فرستادند. همزمان از محمد گرای خان خواستند از راه در بند به شیروان حمله کند. محمد گرای خان پسر خود عادل گرای خان را که جوانی دلیر بود با بیست هزار سپاهی به شیروان فرستاد. عادل گرای در اولین حمله سپاهیان صفوی را غافلگیر کرد و تعداد زیادی از آنها را به قتل رساند. سپس شیروان را به ویرانی کشاند. چون قلعه شماخی به دست عثمانی ها افتاده بود، سپاه ایران تصمیم گرفت ابتدا آنجا را باز پس گیرد. در جنگی که در تاریخ 28 رمضان 986 ق رخ داد، عادل گرای شکست‌خورده و به اسارت در آمد. این پیروزی برای ایرانی ها بسیار با ارزش بود . به دنبال آن شیروان به دست سپاه ایران افتاد و عثمانی ها قلعه مهم شماخی را تخلیه کردند.
با وجود آنکه عادل گرای خان مشکلات زیادی برای دولت صفوی به وجود آورده بود، ولی شاه محمد سعی کرد دل این شاهزاده تاتار را به دست آورد. شاه قصد داشت با این تدبیر روابط صفویه و تاتارها را بهبود بخشد تا از حملات آنها به ایران جلوگیری کند و در صورت امکان با تاتارها علیه عثمانی متحد شود. شاه محمد حتی قصد داشت دختر خود را به ازدواج عادل گرای خان در آورد. این سیاست نتایج مثبت خود را به سرعت نشان داد. زیرا محمد گرای خان هنگامی که از توجهات شاه محمد به عادل گرای خان اطلاع یافت، مادر عادل گرای خان را با هدایای زیادی به ایران فرستاد، تا ضمن عذر خواهی، عادل گرای را آزاد کند و بعد از آن روابط دوستانه بین تاتارها و صفویه برقرار گردد. این سفارت به نتیجه نرسید. اعضای آن از میانه راه برگشتند، زیرا توجهات شاه نسبت به عادل گرای خان، حسادت امرای قزلباش را بر انگیخت. آنان که تصور می کردند عادل گرای خان موقعیت برجسته ای در دولت صفوی به دست می آورد، شایعه کردند با مهد علیا همسر شاه روابط نامشروع دارد. بدین گناه او و مهد علیا را به قتل رساندند. قتل عادل گرای خان فرصت مناسبی که برای بهبود روابط صفوی و تاتارها ایجاد شده بود از بین برد و دشمنی تاتارها را با ایرانیان تشدید کرد. بعد از آن تاتارها برای انتقام خون عادل گرای خان حملات خود را وسعت دادند و دولت عثمانی نیز به این دشمنی ها دامن می زد...
@tarikhandishmag