📌بخشی از مقاله بررسی دلایل و روند انقراض ببر مازندران
📝دکتر ساسان طهماسبی
@tarikhandishmag
از جمله عواملی که در دوره صفویه تاثیر مخرب بر تعداد ببرها داشت، اسارت ببرها و نگهداری آنها در قفس بود. از زمان شاه عباس اول، دربار صفوی تعداد زیادی از حیوانات از جمله ببر، شیر،پلنگ و سیاه گوش را اسیر کرده و در باغ وحش دربار نگه داری می کرد. هدف از این کار نشان دادن جلال و شکوه دربار بود.
ببرها در بخشی از باغ وحش به نام ببر خانه نگه داری می شدند و مسئولیت آن ها با شخصی به نام ببر بان بود. وجود ببر خانه باعث شد هر ساله تعداد زیادی از ببرها اسیر و از صحنه طبیعت حذف شوند. مسلما حکام گیلان و استرآباد برای جلب رضایت شاه در این زمینه افراط می کردند. تعدادی از ببرها اسیر، پیش از رسیدن به اصفهان جان خود را از دست می دادند و بسیاری از آنان به مرور زمان به همین سرنوشت دچار می شدند. سرانجام در سال اول جلوس شاه سلطان حسین باغ وحش دربار تعطیل شد زیرا بسیار پر هزینه بود. به نوشته موسوی فندرسکی، حیوانات درنده باغ وحش هر ساله تعدادی زیاد از خدمه را مورد حمله قرار می دادند. تعطیلی باغ وحش دربار به بهای قتل عام تمام درندگان باغ وحش تمام شد...
🔻متن کامل این مقاله را می توانید از سایت نشریه به آدرس زیر دریافت نمایید :
Www.tarikhandish.ir/shop/
📝دکتر ساسان طهماسبی
@tarikhandishmag
از جمله عواملی که در دوره صفویه تاثیر مخرب بر تعداد ببرها داشت، اسارت ببرها و نگهداری آنها در قفس بود. از زمان شاه عباس اول، دربار صفوی تعداد زیادی از حیوانات از جمله ببر، شیر،پلنگ و سیاه گوش را اسیر کرده و در باغ وحش دربار نگه داری می کرد. هدف از این کار نشان دادن جلال و شکوه دربار بود.
ببرها در بخشی از باغ وحش به نام ببر خانه نگه داری می شدند و مسئولیت آن ها با شخصی به نام ببر بان بود. وجود ببر خانه باعث شد هر ساله تعداد زیادی از ببرها اسیر و از صحنه طبیعت حذف شوند. مسلما حکام گیلان و استرآباد برای جلب رضایت شاه در این زمینه افراط می کردند. تعدادی از ببرها اسیر، پیش از رسیدن به اصفهان جان خود را از دست می دادند و بسیاری از آنان به مرور زمان به همین سرنوشت دچار می شدند. سرانجام در سال اول جلوس شاه سلطان حسین باغ وحش دربار تعطیل شد زیرا بسیار پر هزینه بود. به نوشته موسوی فندرسکی، حیوانات درنده باغ وحش هر ساله تعدادی زیاد از خدمه را مورد حمله قرار می دادند. تعطیلی باغ وحش دربار به بهای قتل عام تمام درندگان باغ وحش تمام شد...
🔻متن کامل این مقاله را می توانید از سایت نشریه به آدرس زیر دریافت نمایید :
Www.tarikhandish.ir/shop/
Telegram
attach 📎
📍«جشن آذرگان»📍
روز نهم از ماه نهم را ایرانیان همچون جشن های نوروز و مهرگان بزرگ می داشتند و ارج می نهادند. در این روز آتشگاه ها را آراسته و آذین بندی می کردند و نیز در آن جایگاه مقدّس آیین های ویژه یی برای این جشن برگزار می کردند. پاکیزگی، ستردن موی و چیدن ناخن در این روز نیک بود و براین باور بودند که در این روز رایزنی درباره ی کارها و دشواری ها به برآیندی دلخواه می انجامد.
به مناسبت تغییر فصل، در آتشکده ها ضمن آیین های نیایش، هدیه ها و نذری ها پیشکش شده و بر آتش چوب هایی خوش سوز و خوش بو می نهادند. پس آن گاه به مناسبت آغاز سرما، از آتشِ فَروزان در آتشگاه، هرکس با آیینی ویژه و درخور، اخگری به خانه می بُرد و آتش زمستانی را از آن اخگرِ تقدیس شده می افروخت که تا پایان زمستان در خانه فَروزان بود و نمی گذاشتند خاموشی بگیرد و برای این کار شگون و نیکی و تیمّن و تبرّک قائل بودند.
@tarikhandishmag
روز نهم از ماه نهم را ایرانیان همچون جشن های نوروز و مهرگان بزرگ می داشتند و ارج می نهادند. در این روز آتشگاه ها را آراسته و آذین بندی می کردند و نیز در آن جایگاه مقدّس آیین های ویژه یی برای این جشن برگزار می کردند. پاکیزگی، ستردن موی و چیدن ناخن در این روز نیک بود و براین باور بودند که در این روز رایزنی درباره ی کارها و دشواری ها به برآیندی دلخواه می انجامد.
به مناسبت تغییر فصل، در آتشکده ها ضمن آیین های نیایش، هدیه ها و نذری ها پیشکش شده و بر آتش چوب هایی خوش سوز و خوش بو می نهادند. پس آن گاه به مناسبت آغاز سرما، از آتشِ فَروزان در آتشگاه، هرکس با آیینی ویژه و درخور، اخگری به خانه می بُرد و آتش زمستانی را از آن اخگرِ تقدیس شده می افروخت که تا پایان زمستان در خانه فَروزان بود و نمی گذاشتند خاموشی بگیرد و برای این کار شگون و نیکی و تیمّن و تبرّک قائل بودند.
@tarikhandishmag
📍ميراث طريقت زاهديه گيلان در تداوم طريقت صفوي 📍
📝دکتر محمد شورمیج
@tarikhandishmag
شيخ صفي الدين اردبيلي سرسلسله شيوخ صفوي تحت تعاليم شيخ ابراهيم زاهد گيلاني ، زندگي مذهبي و عرفاني خود را كامـل كـرد و بـا ازدواج بـا دختر شيخ زاهد، سرسپردگي خود را تكميل نمود وجزئي از خاندان شيخ زاهد گشت. اين ازدواج را با استناد به متون تاريخي دوره صـفوي، نـوعي ازدواج قـدرتگرايانـه مـيتـوان تعبيرنمود.
اين ازدواج اعلام آغاز نوعي جديد از تصوف بود كه طبعاً متوجـه
اهداف دنيوي معيني مي شد.در نتيجه، اين منطقـه گـيلان و شـيخ
زاهد گيلاني بود كه شيخ صفي را از پريشان احوالي وفكري نجات داد و وي را بـه سـوي مرشدش هدايت كرد.
البته در زمينه مذهبي، نميتوان به طور قطعي نظر يكي از محققـين را پـذيرفت كـه معتقـد است، شيخ صفي الدين در محضر درس شيخ زاهد به تشيع روي آورد و فرزندانش نيـز از طريق مادر كه دختر شيخ زاهد بود تربيت شيعي يافتند.
در تسنن شافعي هر دو شيخ، منابع متفق القول هستند.
همچنين،شيخ صفي الدين اردبيلي در محضرپرفيض پير و مـرادش شـيخ ابـراهيم زاهـد گيلاني درگيلان، جايگاه بالايي را بدست آورد و بـه ايـن طريـق بـه مسندنشـيني طريقـت زاهديه رسيد و آن را به طريقت صفوي تبديل كرد. مهمتر اينكه حمايت شيخ زاهد از شيخ
صفي و نويد به اينكه از اين خاندان، افرادي به پادشاهي ميرسند،اولين رويكرد سياسي بـه نفع خاندان صفوي را پي ريزي كرد.
از ميراث معنوي ديگر طريقت زاهديه، شماري از پيروان وعناصر تشـكيل دهنـده آنـان بودكه به طريقت صفوي انتقال يافت و در لحظات حساس و پيچ تاريخي، شـيوخ صـفوي چون شاه اسماعيل را حمايت كردند. بـراي شـيخ زاهـد
قريب به صد هزار مريد ياد كـرده اندكـه نزديـك بـه دوازده هزارنفـر درخـدمتش بودنـد و چهارصد خليفه داشت.
البته اين ارقام اغراق آميز است وقابل پـذيرش نمـي باشـد ولـي ترديـدي نيسـت كـه وي از نفوذ زيادي برخوردار بود. نگارنده همانند دكتر زرين كوب معتقد است،شيخ صفي در آذربايجان،گيلان،ديلمـان
و سرزمينهاي كردنشين و در بين طوايف تركمان نواحي اطراف، مريـدان و تابعـان بسـيار داشت.آنها غالباً تربيت يافتگان شيخ زاهد بودند و بعد از ارشاد يا وصيت خود او بـه حلقـه ياران شيخ صفي پيوسـتند. حتـي زمـاني كـه شـيخ صـدرالدين
اردبيلي،فرزند وجانشين شيخ صفي، با حمله ملـك اشـرف چوپـاني درآذربايجـان مواجـه شـد،براي رهـايي و نجـات خـود، بـه گـيلان پنـاه بـرد. تمامي اينها بيانگر نقش گيلان در حمايت از طريقت صفوي است.
نكته ديگر اينكه، شيخ زاهد مردي مذهبي و سياسي بود.در مسائل سياسي روز دخالـت داشت و در اغلب آنها شيخ صفي حاضر و ناظر بود . لذا ريشه هاي سياسي نهضت صفويان را كه در دوره شيخ جنيد و حيدر بـه اوج رسيد و توسط اسماعيل ميرزا ادامه يافت، از دوره شيخ زاهد و به عنـوان ميـراث طريقـت زاهديه بايد جستجو كرد.
@tarikhandishmag
📝دکتر محمد شورمیج
@tarikhandishmag
شيخ صفي الدين اردبيلي سرسلسله شيوخ صفوي تحت تعاليم شيخ ابراهيم زاهد گيلاني ، زندگي مذهبي و عرفاني خود را كامـل كـرد و بـا ازدواج بـا دختر شيخ زاهد، سرسپردگي خود را تكميل نمود وجزئي از خاندان شيخ زاهد گشت. اين ازدواج را با استناد به متون تاريخي دوره صـفوي، نـوعي ازدواج قـدرتگرايانـه مـيتـوان تعبيرنمود.
اين ازدواج اعلام آغاز نوعي جديد از تصوف بود كه طبعاً متوجـه
اهداف دنيوي معيني مي شد.در نتيجه، اين منطقـه گـيلان و شـيخ
زاهد گيلاني بود كه شيخ صفي را از پريشان احوالي وفكري نجات داد و وي را بـه سـوي مرشدش هدايت كرد.
البته در زمينه مذهبي، نميتوان به طور قطعي نظر يكي از محققـين را پـذيرفت كـه معتقـد است، شيخ صفي الدين در محضر درس شيخ زاهد به تشيع روي آورد و فرزندانش نيـز از طريق مادر كه دختر شيخ زاهد بود تربيت شيعي يافتند.
در تسنن شافعي هر دو شيخ، منابع متفق القول هستند.
همچنين،شيخ صفي الدين اردبيلي در محضرپرفيض پير و مـرادش شـيخ ابـراهيم زاهـد گيلاني درگيلان، جايگاه بالايي را بدست آورد و بـه ايـن طريـق بـه مسندنشـيني طريقـت زاهديه رسيد و آن را به طريقت صفوي تبديل كرد. مهمتر اينكه حمايت شيخ زاهد از شيخ
صفي و نويد به اينكه از اين خاندان، افرادي به پادشاهي ميرسند،اولين رويكرد سياسي بـه نفع خاندان صفوي را پي ريزي كرد.
از ميراث معنوي ديگر طريقت زاهديه، شماري از پيروان وعناصر تشـكيل دهنـده آنـان بودكه به طريقت صفوي انتقال يافت و در لحظات حساس و پيچ تاريخي، شـيوخ صـفوي چون شاه اسماعيل را حمايت كردند. بـراي شـيخ زاهـد
قريب به صد هزار مريد ياد كـرده اندكـه نزديـك بـه دوازده هزارنفـر درخـدمتش بودنـد و چهارصد خليفه داشت.
البته اين ارقام اغراق آميز است وقابل پـذيرش نمـي باشـد ولـي ترديـدي نيسـت كـه وي از نفوذ زيادي برخوردار بود. نگارنده همانند دكتر زرين كوب معتقد است،شيخ صفي در آذربايجان،گيلان،ديلمـان
و سرزمينهاي كردنشين و در بين طوايف تركمان نواحي اطراف، مريـدان و تابعـان بسـيار داشت.آنها غالباً تربيت يافتگان شيخ زاهد بودند و بعد از ارشاد يا وصيت خود او بـه حلقـه ياران شيخ صفي پيوسـتند. حتـي زمـاني كـه شـيخ صـدرالدين
اردبيلي،فرزند وجانشين شيخ صفي، با حمله ملـك اشـرف چوپـاني درآذربايجـان مواجـه شـد،براي رهـايي و نجـات خـود، بـه گـيلان پنـاه بـرد. تمامي اينها بيانگر نقش گيلان در حمايت از طريقت صفوي است.
نكته ديگر اينكه، شيخ زاهد مردي مذهبي و سياسي بود.در مسائل سياسي روز دخالـت داشت و در اغلب آنها شيخ صفي حاضر و ناظر بود . لذا ريشه هاي سياسي نهضت صفويان را كه در دوره شيخ جنيد و حيدر بـه اوج رسيد و توسط اسماعيل ميرزا ادامه يافت، از دوره شيخ زاهد و به عنـوان ميـراث طريقـت زاهديه بايد جستجو كرد.
@tarikhandishmag
📍امانتداری و صداقت فردوسی در نقل از متون پهلوی📍
📝م. رضایی
@tarikhandishmag
در سه قرن اول هجری بسیاری از کتب مشهور پهلوی که حاوی مطالب تاریخی، ادبی، حکم و مواعظ و عهود و موضوعات علمی بود به عربی در آمد از جمله مهم ترین آنها، خداینامه است. خداینامه یا خوذای نامگ همانگونه که از عنوان این کتاب بر می آید نامه شاهان یا تاریخ آنها بوده است. زیرا در ایران ساسانی به سبب دیانت زردشتی درباره آفریدگار و مالک هستی، تعبیر اورمزد را به کار می بردند و واژه خدا برای پادشاهان به کار برده می شد. اما پس از پذیرش اسلام ، مسلمانان ایرانی از به کار بردن عبارت زردشتی اورمزد درباره الله اکراه داشتند. از این رو کلمه خدا با خوتای به عنوان برابر پارسی الله به کار برده شد. به همین سبب خداینامه دوره ساسانی نیز در دوران اسلامی به شاهنامه تبدیل شد.
فردوسی در نظم شاهنامه، از شاهنامه ابومنصوری، استفاده کرده که خود ترجمه خداینامه از متون پهلوی بوده است.
ذبیح الله صفا معتقد است:این شاعر در نظم این منظومه بزرگ از رعایت جانب امانتداری و حفظ روایات کهن خود داری نکرده آنچه از منابع و ماخذ مختلف به دست آورده بی کم و کاست و گاه به نحو انتخاب به شعر نقل کرده است.
با نگاهی به بزم چهارم از بزم های هفتگانه انوشروان با بزرگمهر در شاهنامه فردوسی، دوازده دستور العمل اساسی برای استفاده دولت و ملت آمده که عینا در مروج الذهب مسعودی نیز دیده می شود.
با نگاهی به تاریخ ولادت و وفات فردوسی (411-330) و مسعودی(345-280) مشخص می شود که در زمان وفات مسعودی، فردوسی پانزده سال سن داشته و احتمال تاثیر پذیری مسعودی از فردوسی منتفی است. منابع مسعودی در نقل این حکایت، متون پهلوی بوده است. شباهت این سخنان حکیمانه در شاهنامه و مروج الذهب نشان از اصالت شاهنامه و امانتداری فردوسی در نقل شاهنامه از منابع پهلوی دارد. مقایسه این بخش از مروج الذهب با بزم چهارم انوشروان با حکیمان به سبب شباهت فراوان قابل تامل است.
محورهای اصلی این پندها امور عقلانی و اخلاقی است که پس از گذشت بیش از 1000 سال نه تنها بوی خرافات و کهنگی نمی دهند بلکه بسیار تازه و اصیل می نمایند، اغلب این پندها نزدیک به امور سیاسی و اجتماعی روزگار ماست. همه مضامین حکمی موجود در این بخش، در فرهنگ اسلامی و نامه های علی (ع)به کارگزاران خود دیده می شود.
اموری چون دوری از هوا و هوس، راستگویی، پایبندی به عهد و پیمان، مشورت با دانشمندان، نظارت بر امور کارگزاران حکومتی، تشویق نیکان، مجازات بدکاران، رسیدگی به امور زندانیان، نظارت بر قیمت ها، ایجاد امنیت راهها، نظارت بر کار وزیران و... در روزگار ما نیز از اصول و مبانی فرهنگ اسلامی و قوانین فردی و اجتماعی است. تامل در این سخنان حکیمانه نشان از پیشگامی ایرانیان در فهم امور سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و فرهنگ و دانش اصیل و گسترده آنان دارد.
در جایی از شاهنامه فردوسی، بزرگمهر خطاب به انوشروان می گوید:
چو این گفته ها بشنود پارسا
خرد را کند بر دلش پادشا
کند آفرین تاج بر شهریار
شود تخت شاهی برو پایدار
بنازد بدو تاج و شاهی و تخت
بد اندیش نومید گردد زبخت
چو برگردد این چرخ ناپایدار
ازو نام نیکو بود یادگار
بماناد تا روز ماند جوان
هنر یافته جان نوشین روان
@tarikhandishmag
💢برگرفته از نشریه مهر و ناهید شماره 26
📝م. رضایی
@tarikhandishmag
در سه قرن اول هجری بسیاری از کتب مشهور پهلوی که حاوی مطالب تاریخی، ادبی، حکم و مواعظ و عهود و موضوعات علمی بود به عربی در آمد از جمله مهم ترین آنها، خداینامه است. خداینامه یا خوذای نامگ همانگونه که از عنوان این کتاب بر می آید نامه شاهان یا تاریخ آنها بوده است. زیرا در ایران ساسانی به سبب دیانت زردشتی درباره آفریدگار و مالک هستی، تعبیر اورمزد را به کار می بردند و واژه خدا برای پادشاهان به کار برده می شد. اما پس از پذیرش اسلام ، مسلمانان ایرانی از به کار بردن عبارت زردشتی اورمزد درباره الله اکراه داشتند. از این رو کلمه خدا با خوتای به عنوان برابر پارسی الله به کار برده شد. به همین سبب خداینامه دوره ساسانی نیز در دوران اسلامی به شاهنامه تبدیل شد.
فردوسی در نظم شاهنامه، از شاهنامه ابومنصوری، استفاده کرده که خود ترجمه خداینامه از متون پهلوی بوده است.
ذبیح الله صفا معتقد است:این شاعر در نظم این منظومه بزرگ از رعایت جانب امانتداری و حفظ روایات کهن خود داری نکرده آنچه از منابع و ماخذ مختلف به دست آورده بی کم و کاست و گاه به نحو انتخاب به شعر نقل کرده است.
با نگاهی به بزم چهارم از بزم های هفتگانه انوشروان با بزرگمهر در شاهنامه فردوسی، دوازده دستور العمل اساسی برای استفاده دولت و ملت آمده که عینا در مروج الذهب مسعودی نیز دیده می شود.
با نگاهی به تاریخ ولادت و وفات فردوسی (411-330) و مسعودی(345-280) مشخص می شود که در زمان وفات مسعودی، فردوسی پانزده سال سن داشته و احتمال تاثیر پذیری مسعودی از فردوسی منتفی است. منابع مسعودی در نقل این حکایت، متون پهلوی بوده است. شباهت این سخنان حکیمانه در شاهنامه و مروج الذهب نشان از اصالت شاهنامه و امانتداری فردوسی در نقل شاهنامه از منابع پهلوی دارد. مقایسه این بخش از مروج الذهب با بزم چهارم انوشروان با حکیمان به سبب شباهت فراوان قابل تامل است.
محورهای اصلی این پندها امور عقلانی و اخلاقی است که پس از گذشت بیش از 1000 سال نه تنها بوی خرافات و کهنگی نمی دهند بلکه بسیار تازه و اصیل می نمایند، اغلب این پندها نزدیک به امور سیاسی و اجتماعی روزگار ماست. همه مضامین حکمی موجود در این بخش، در فرهنگ اسلامی و نامه های علی (ع)به کارگزاران خود دیده می شود.
اموری چون دوری از هوا و هوس، راستگویی، پایبندی به عهد و پیمان، مشورت با دانشمندان، نظارت بر امور کارگزاران حکومتی، تشویق نیکان، مجازات بدکاران، رسیدگی به امور زندانیان، نظارت بر قیمت ها، ایجاد امنیت راهها، نظارت بر کار وزیران و... در روزگار ما نیز از اصول و مبانی فرهنگ اسلامی و قوانین فردی و اجتماعی است. تامل در این سخنان حکیمانه نشان از پیشگامی ایرانیان در فهم امور سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و فرهنگ و دانش اصیل و گسترده آنان دارد.
در جایی از شاهنامه فردوسی، بزرگمهر خطاب به انوشروان می گوید:
چو این گفته ها بشنود پارسا
خرد را کند بر دلش پادشا
کند آفرین تاج بر شهریار
شود تخت شاهی برو پایدار
بنازد بدو تاج و شاهی و تخت
بد اندیش نومید گردد زبخت
چو برگردد این چرخ ناپایدار
ازو نام نیکو بود یادگار
بماناد تا روز ماند جوان
هنر یافته جان نوشین روان
@tarikhandishmag
💢برگرفته از نشریه مهر و ناهید شماره 26
✅بخشی از مقاله نهادهای اقتصادی رشت در دوره صفوی و قاجار
🔹سمانه خلیلی فر
@tarikhandishmag
به نظر می رسد تا آغاز قرن سیزدهم قمری/نوزدهم میلادی، عملا تمام تجارت خارجی ایران در دست ایرانیان بود. در اواسط این قرن، بخش قابل ملاحظه ای از این نهادها تحت نظارت اروپاییان در آمد و سهم خارجیان هم چنان تا جنگ جهانی اول افزایش یافت. شاید مهم ترین عامل تحول، وضعیت مساعد مورد بهره مندی خارجیان در نتیجه روابط کنسولی و معاهدات تجاری بود.
رشت به سبب نزدیکی به دریای خزر مورد توجه دولت های اروپایی قرار داشت. وجود کنسولگری روسیه و به دنبال آن کنسولگری انگلیس در رشت باعث رونق اقتصادی و اجتماعی این شهر شد و یک نفر نماینده وزارت امور خارجه یا کارگزار و یک کنسول روس و یک معاون کنسول فرانسه و یک معاون کنسول انگلیس در این شهر بودند و جدای از حاکم رشت، کارگزار امور خارجه نیز از طرف دولت مرکزی در رشت مستقر بود .
انگلیس تجارت مختصری در شهر رشت داشت و شعبه بانک شاهی هم در آن جا دایر کرده بود. کنسول فرانسه تبعه ای در آنجا نداشت ولی تبعه هلند را که مرکب از 20 خانواده بودند و شغلشان وارد کردن تخم نوغان و صدور پیله ابریشم بود حمایت می کرد. هر سال نیز از تجارتخانه بزرگی در لیون موسوم به ترای و پاین(terrail et payen) کسانی برای خرید ابریشم به رشت می آمدند. بانک استقراضی ایران نیز از جمله تجارتخانه های روسی در ایران بود که نمایندگی شعبه رشت آن دست برادران ترسر کیسیانس بود...
@tarikhandishmag
🔅 این مقاله به صورت کامل در آدرس زیردر سایت نشریه قابل دسترس است👇👇👇
Https://tarikhandish.ir/shop/
🔹سمانه خلیلی فر
@tarikhandishmag
به نظر می رسد تا آغاز قرن سیزدهم قمری/نوزدهم میلادی، عملا تمام تجارت خارجی ایران در دست ایرانیان بود. در اواسط این قرن، بخش قابل ملاحظه ای از این نهادها تحت نظارت اروپاییان در آمد و سهم خارجیان هم چنان تا جنگ جهانی اول افزایش یافت. شاید مهم ترین عامل تحول، وضعیت مساعد مورد بهره مندی خارجیان در نتیجه روابط کنسولی و معاهدات تجاری بود.
رشت به سبب نزدیکی به دریای خزر مورد توجه دولت های اروپایی قرار داشت. وجود کنسولگری روسیه و به دنبال آن کنسولگری انگلیس در رشت باعث رونق اقتصادی و اجتماعی این شهر شد و یک نفر نماینده وزارت امور خارجه یا کارگزار و یک کنسول روس و یک معاون کنسول فرانسه و یک معاون کنسول انگلیس در این شهر بودند و جدای از حاکم رشت، کارگزار امور خارجه نیز از طرف دولت مرکزی در رشت مستقر بود .
انگلیس تجارت مختصری در شهر رشت داشت و شعبه بانک شاهی هم در آن جا دایر کرده بود. کنسول فرانسه تبعه ای در آنجا نداشت ولی تبعه هلند را که مرکب از 20 خانواده بودند و شغلشان وارد کردن تخم نوغان و صدور پیله ابریشم بود حمایت می کرد. هر سال نیز از تجارتخانه بزرگی در لیون موسوم به ترای و پاین(terrail et payen) کسانی برای خرید ابریشم به رشت می آمدند. بانک استقراضی ایران نیز از جمله تجارتخانه های روسی در ایران بود که نمایندگی شعبه رشت آن دست برادران ترسر کیسیانس بود...
@tarikhandishmag
🔅 این مقاله به صورت کامل در آدرس زیردر سایت نشریه قابل دسترس است👇👇👇
Https://tarikhandish.ir/shop/
Telegram
attach 📎
📖بخشی از مقاله عوامل پایداری حکومت باوندیان
🖋بهمن انصاری
@tarikhandishmag
استمرار حکومت باوندی موجب شد تا این دودمان، نقش پر رنگی در حفظ و استمرار فرهنگ ایران باستان، تلفیق آن با فرهنگ اسلامی و انتقال آن به دوره جدید داشته باشد.
باوندیان جز در معدود زمان هایی هرگز حکومت مستقلی نبودند، اما با هوشیاری و ایجاد روابط دیپلماتیک با حکومت های ایرانی، عرب و ترک توانستند از پیچ و خم حوادث روزگار عبور کرده و مدت ها به بقای خود ادامه دهند. ارتباط تنگاتنگ سرسلسله های باوندی پیش از اسلام با حکومت مرکزی، دلیل موجهی است بر ایران دوستی و فرهنگ دوستی اخلاف باوندیان در سده های پس از اسلام .
باو، یکی از مهمترین رجال سیاسی ساسانیان در سال های واپسین حضور این سلسله در صحنه سیاسی ایران بود. او در زمان پادشاهی خسرو پرویز سپهسالار او بود و پس از مدتی گوشه نشینی، بار دیگر در زمان پادشاهی یزدگرد سوم به صحنه سیاست بازگشته و تا روزهای آخر حیات ساسانیان همچنان در کنار شاه فقید ساسانی حضور داشت. پس از اسلام نیز در طی سال هایی که باو زنده و در طبرستان فرمانروایی می کرد،مردم او را به چشم یک شاهزاده ساسانی نگریسته و مورد احترام قرار می دادند.
باوندیان با پای بندی به رسوم کهن ایرانی، صیانت از دین زردشتی ، عدم تکلم به زبان عربی و پافشاری بر پارسی گویی، استفاده از نام های ایرانی و تداوم معماری ایران باستان در سال های پس از اسلام سهم به سزایی در استمرار فرهنگ ایرانی داشته اند. نکته مهم آنکه با تغییر دین باوندیان از زرتشتی به تشیع در سال 227 ق نه تنها روند ایران گرایی متوقف نشد، بلکه با جدیت بیشتری این بار در جامه ی اسلامی و شیعی دنبال شد و موجبات تلفیق آداب و رسوم ایرانی با تشیع را پدید آورد. این تلفیق در دراز مدت هم موجب حفظ سنن و فرهنگ ایرانی پیش از اسلام شد و هم پیوند و همسویی مذهب تشیع منفک شده از دستگاه خلافت عباسی با فرهنگ و سنن ایرانی را افزایش داد. باوندیان با تمسک به این دو عامل، زمینه مقبولیت عمومی و مشروعیت سیاسی خود را گسترش دادند.
@tarikhandishmag
📚این مقاله را می توانید به طور کامل از سایت نشریه به آدرس Www.tarikhandish.ir دریافت کنید.
🖋بهمن انصاری
@tarikhandishmag
استمرار حکومت باوندی موجب شد تا این دودمان، نقش پر رنگی در حفظ و استمرار فرهنگ ایران باستان، تلفیق آن با فرهنگ اسلامی و انتقال آن به دوره جدید داشته باشد.
باوندیان جز در معدود زمان هایی هرگز حکومت مستقلی نبودند، اما با هوشیاری و ایجاد روابط دیپلماتیک با حکومت های ایرانی، عرب و ترک توانستند از پیچ و خم حوادث روزگار عبور کرده و مدت ها به بقای خود ادامه دهند. ارتباط تنگاتنگ سرسلسله های باوندی پیش از اسلام با حکومت مرکزی، دلیل موجهی است بر ایران دوستی و فرهنگ دوستی اخلاف باوندیان در سده های پس از اسلام .
باو، یکی از مهمترین رجال سیاسی ساسانیان در سال های واپسین حضور این سلسله در صحنه سیاسی ایران بود. او در زمان پادشاهی خسرو پرویز سپهسالار او بود و پس از مدتی گوشه نشینی، بار دیگر در زمان پادشاهی یزدگرد سوم به صحنه سیاست بازگشته و تا روزهای آخر حیات ساسانیان همچنان در کنار شاه فقید ساسانی حضور داشت. پس از اسلام نیز در طی سال هایی که باو زنده و در طبرستان فرمانروایی می کرد،مردم او را به چشم یک شاهزاده ساسانی نگریسته و مورد احترام قرار می دادند.
باوندیان با پای بندی به رسوم کهن ایرانی، صیانت از دین زردشتی ، عدم تکلم به زبان عربی و پافشاری بر پارسی گویی، استفاده از نام های ایرانی و تداوم معماری ایران باستان در سال های پس از اسلام سهم به سزایی در استمرار فرهنگ ایرانی داشته اند. نکته مهم آنکه با تغییر دین باوندیان از زرتشتی به تشیع در سال 227 ق نه تنها روند ایران گرایی متوقف نشد، بلکه با جدیت بیشتری این بار در جامه ی اسلامی و شیعی دنبال شد و موجبات تلفیق آداب و رسوم ایرانی با تشیع را پدید آورد. این تلفیق در دراز مدت هم موجب حفظ سنن و فرهنگ ایرانی پیش از اسلام شد و هم پیوند و همسویی مذهب تشیع منفک شده از دستگاه خلافت عباسی با فرهنگ و سنن ایرانی را افزایش داد. باوندیان با تمسک به این دو عامل، زمینه مقبولیت عمومی و مشروعیت سیاسی خود را گسترش دادند.
@tarikhandishmag
📚این مقاله را می توانید به طور کامل از سایت نشریه به آدرس Www.tarikhandish.ir دریافت کنید.
Telegram
attach 📎
📜نخستین مورخ ایرانی تاریخ
@tarikhandishmag
برخی مورخان به این نتیجه رسیده اند که ایرانیان باستان فاقد هر گونه آگاهی و آثار تاریخی هستند و معتقدند ایرانیان هیچ سهمی در نوشتن تاریخ خویش نداشته اند، چرا که هیچ اثر تاریخی به مفهوم آثار تاریخی یونانیان و رومیان تالیف نکرده اند.
اما در دوره هخامنشیان شاهد هستیم ، که لازمه حاکمیت سیاسی پادشاهان هخامنشی ثبت رویدادها بود. زیرا گستره شاهنشاهی آنان بدون ثبت کارها و فعالیت های صورت گرفته امکان بقا نداشت. آنان نیاز داشتند تا از این طریق مشروعیت حاکمیت خود را به گوش جهانیان برسانند.
از این رو کتیبه بیستون به دست داریوش اول هخامنشی تحریر شد و به زبان خود او و به خط میخی پارسی باستان بر روی کوه کنده شد. اما چیزی که در این میان برای داریوش مهم است، حفظ و نگهداری کتیبه بیستون برای آیندگان است . در واقع او به خوبی می داند که چگونه فرمول نسبی که از بزرگان قدیم و سلف خویش فرا گرفته بود با نمایشی انگیزشی و تاثیر گذارانه تدوین کند و از مقدمه ای شامل تبارشناسی و توسل به خدا یا خدایان به شرح واقعی پیروزی ها و کردارها بپردازد و در نهایت با ستایش جانشینانی که یادبودها را حفظ کنند و لعن فرستادن به آنانی که در آینده به آنها ضربه وارد کنند، نتیجه گیری کند.
سبک نوشتاری او حکایت از اصرارش بر ماندن و نوشتن واقعیات دارد. آنچه شایان توجه است این است که از نگاه داریوش متنی که باید برای آیندگان به یادگار گذاشته شود، می بایست حقیقت را همان گونه که بوده است بیان کند . چنین نگاهی از منشور کوروش نیز برداشت می شود. ظاهرا این راستگویی، ریشه در اندیشه پارسیان عهد هخامنشی داشته است. چرا که هرودوت بیان می دارد که در روایتش از پارسیانی پیروی کرده است که بازگفتن حقیقت را بر بزرگ داشت کوروش مرجح داشته اند.
دکترعبدالحسین زرین کوب در این باره می گوید :
"او (داریوش) نه فقط مکرر با نفرت و کراهت از دروغ و مبالغه که شیوه معمول کتیبه نگاران آشور و بابل بود،سخن می گوید، بلکه در ذکر شورش های مخالفان و وصف توسعه ی آشوب های ولایات هم به هیچ وجه حقیقت را کتمان نمی کند.دشواری های خود را بدون پرده پوشی یا کوچک شماری بر می شمارد و تمام جزییات رویدادها را با ذکر محل هر واقعه و تاریخ و ماه و روز وقوع آن به دقت گزارش می دهد. .."
از این رو برخی داریوش را نخستین مورخ ایرانی تاریخ می دانند. زیرا در کتیبه اش به نشانه هایی از روش علمی از نظم، طبقه بندی رویدادها با قید تاریخ و ایجاز و استنتاج اشاره دارد. اگر امروز ما سند محکمی دال بر تاریخ نویسی در ایران عهد هخامنشی در دست نداریم، دلیلی نیست بر اینکه در این دوره تاریخ نویسی وجود نداشته است. ما اکنون می دانیم که بدون شک ذهنیت ثبت رویدادها وجود داشته است. شاهنشاهی هخامنشی به واسطه گستردگی قلمرو خود و آشنایی با میراث کتابت رویدادهای تاریخی در میان ملل مختلف زمینه را برای پایه گذاری سنتی در تاریخ نویسی فراهم کرد که کل جهان بشری را بسان یک واحد تاریخی پیوسته تلقی می کرد. آنچه هخامنشیان فراهم کردند، پایه ای شد برای شکل گیری تاریخ نگاری های جهانی که از سوی مورخان عصر هلنیسم پدیدار شد...
🔹برگرفته از مقاله تاریخ نگاری در ایران باستان از دکتر اسماعیل سنگاری
@tarikhandishmag
@tarikhandishmag
برخی مورخان به این نتیجه رسیده اند که ایرانیان باستان فاقد هر گونه آگاهی و آثار تاریخی هستند و معتقدند ایرانیان هیچ سهمی در نوشتن تاریخ خویش نداشته اند، چرا که هیچ اثر تاریخی به مفهوم آثار تاریخی یونانیان و رومیان تالیف نکرده اند.
اما در دوره هخامنشیان شاهد هستیم ، که لازمه حاکمیت سیاسی پادشاهان هخامنشی ثبت رویدادها بود. زیرا گستره شاهنشاهی آنان بدون ثبت کارها و فعالیت های صورت گرفته امکان بقا نداشت. آنان نیاز داشتند تا از این طریق مشروعیت حاکمیت خود را به گوش جهانیان برسانند.
از این رو کتیبه بیستون به دست داریوش اول هخامنشی تحریر شد و به زبان خود او و به خط میخی پارسی باستان بر روی کوه کنده شد. اما چیزی که در این میان برای داریوش مهم است، حفظ و نگهداری کتیبه بیستون برای آیندگان است . در واقع او به خوبی می داند که چگونه فرمول نسبی که از بزرگان قدیم و سلف خویش فرا گرفته بود با نمایشی انگیزشی و تاثیر گذارانه تدوین کند و از مقدمه ای شامل تبارشناسی و توسل به خدا یا خدایان به شرح واقعی پیروزی ها و کردارها بپردازد و در نهایت با ستایش جانشینانی که یادبودها را حفظ کنند و لعن فرستادن به آنانی که در آینده به آنها ضربه وارد کنند، نتیجه گیری کند.
سبک نوشتاری او حکایت از اصرارش بر ماندن و نوشتن واقعیات دارد. آنچه شایان توجه است این است که از نگاه داریوش متنی که باید برای آیندگان به یادگار گذاشته شود، می بایست حقیقت را همان گونه که بوده است بیان کند . چنین نگاهی از منشور کوروش نیز برداشت می شود. ظاهرا این راستگویی، ریشه در اندیشه پارسیان عهد هخامنشی داشته است. چرا که هرودوت بیان می دارد که در روایتش از پارسیانی پیروی کرده است که بازگفتن حقیقت را بر بزرگ داشت کوروش مرجح داشته اند.
دکترعبدالحسین زرین کوب در این باره می گوید :
"او (داریوش) نه فقط مکرر با نفرت و کراهت از دروغ و مبالغه که شیوه معمول کتیبه نگاران آشور و بابل بود،سخن می گوید، بلکه در ذکر شورش های مخالفان و وصف توسعه ی آشوب های ولایات هم به هیچ وجه حقیقت را کتمان نمی کند.دشواری های خود را بدون پرده پوشی یا کوچک شماری بر می شمارد و تمام جزییات رویدادها را با ذکر محل هر واقعه و تاریخ و ماه و روز وقوع آن به دقت گزارش می دهد. .."
از این رو برخی داریوش را نخستین مورخ ایرانی تاریخ می دانند. زیرا در کتیبه اش به نشانه هایی از روش علمی از نظم، طبقه بندی رویدادها با قید تاریخ و ایجاز و استنتاج اشاره دارد. اگر امروز ما سند محکمی دال بر تاریخ نویسی در ایران عهد هخامنشی در دست نداریم، دلیلی نیست بر اینکه در این دوره تاریخ نویسی وجود نداشته است. ما اکنون می دانیم که بدون شک ذهنیت ثبت رویدادها وجود داشته است. شاهنشاهی هخامنشی به واسطه گستردگی قلمرو خود و آشنایی با میراث کتابت رویدادهای تاریخی در میان ملل مختلف زمینه را برای پایه گذاری سنتی در تاریخ نویسی فراهم کرد که کل جهان بشری را بسان یک واحد تاریخی پیوسته تلقی می کرد. آنچه هخامنشیان فراهم کردند، پایه ای شد برای شکل گیری تاریخ نگاری های جهانی که از سوی مورخان عصر هلنیسم پدیدار شد...
🔹برگرفته از مقاله تاریخ نگاری در ایران باستان از دکتر اسماعیل سنگاری
@tarikhandishmag
تاریخ دستهای یاریگر
نوشته: آمنه ابراهیمی
این کتاب برآمده است از روزهایی که پس از گذراندن دوران دکتری تاریخ در دانشگاه شیراز در تنهایی عاشقانه سپری کرده ام. روزهایی که عشق به تاریخ مرا در خود مستانه غرقه کرده بود و نوشتن از آن راهی بود برای پُرکردن تنهایی ام و تاب آوردن سختیها. روزهایی که با خاطره و همهمه گنگ نجواهای تاریخ در کوچه پس کوچه های شیراز، صحراها و دشتها، خرابه زارها و جاده های سرزمینمان گره خورده و مرا بیش از پیش با معنای تاریخ و حقیقت آن آشنا میساخت. با پژوهش و نوشتن از تاریخ مردم، کسانی که قصه ها و شعرها و ترانه ها و مَثَلهایشان پراست از معنا و درد و آرزو، کسانی که قهرمانهای واقعی زندگی در بستر تاریخاند، حس میکردم که حرفهای ناگفته و گنگ این مردمان ساده دل و زنده جان از ژرفای تاریخ به گوشم می رسد و نجواها به صداهایی بلند و رسا تبدیل میشوند.این کتاب مشتی است نمونه خروار از یاریگریهای مردم سرزمینمان در میانه حوادث و بلایا و در تاریک روشنای قصه های زندگیشان در کوچه و بازارها و خانه هایشان. #آمنه_ابراهیمی #ندای_تاریخ
نوشته: آمنه ابراهیمی
این کتاب برآمده است از روزهایی که پس از گذراندن دوران دکتری تاریخ در دانشگاه شیراز در تنهایی عاشقانه سپری کرده ام. روزهایی که عشق به تاریخ مرا در خود مستانه غرقه کرده بود و نوشتن از آن راهی بود برای پُرکردن تنهایی ام و تاب آوردن سختیها. روزهایی که با خاطره و همهمه گنگ نجواهای تاریخ در کوچه پس کوچه های شیراز، صحراها و دشتها، خرابه زارها و جاده های سرزمینمان گره خورده و مرا بیش از پیش با معنای تاریخ و حقیقت آن آشنا میساخت. با پژوهش و نوشتن از تاریخ مردم، کسانی که قصه ها و شعرها و ترانه ها و مَثَلهایشان پراست از معنا و درد و آرزو، کسانی که قهرمانهای واقعی زندگی در بستر تاریخاند، حس میکردم که حرفهای ناگفته و گنگ این مردمان ساده دل و زنده جان از ژرفای تاریخ به گوشم می رسد و نجواها به صداهایی بلند و رسا تبدیل میشوند.این کتاب مشتی است نمونه خروار از یاریگریهای مردم سرزمینمان در میانه حوادث و بلایا و در تاریک روشنای قصه های زندگیشان در کوچه و بازارها و خانه هایشان. #آمنه_ابراهیمی #ندای_تاریخ
🖇زنان عصر مشروطه
دکتر سید علی موسوی
@tarikhandishmag
زنان دوران مشروطه علاوه بر فعالیت های خود در دنیای ادب و فرهنگ و چاپ نشریه، در جنبش های سیاسی و تظاهرات مردمی شرکت گسترده ای داشتند. در اوایل دوران مشروطیت زنان از خانه هایشان بیرون آمدند و در تظاهرات و فعالیت های دیگر سیاسی شرکت کردند . واکنش های سیاسی - اجتماعی زنان در انقلاب مشروطه و جنبش های زنان در این دوران را باید متاثر از افکار لیبرالیستی غرب و سوسیالیستی شرق و اندیشه های ملی دانست.
برجسته ترین و موثرترین حضوری که زنان در این دوره داشتند عبارتند از نقش آنان در حادثه گریبایدوف و فداکاری چشمگیر زنان در پیروزی جنبش تنباکو.
علاوه بر آن به هجوم 300 زن با تپانچه به مجلس کشور برای مجبور ساختن نمایندگان به "حراست از آزادی و تمامیت ارضی کشور " قیام زینت پاشا در دهه 1310 قمری و سردار بی بی مریم بختیاری از زنان مبارز عصر مشروطیت اشاره کرد که به طرفداری از آزادیخواهان بر خواست وی یکی از مهم ترین شخصیت هایی شد که نقش بسزایی در فتح تهران در جنبش مشروطه ایفا کرد.
شوستر اقدام سیصد زن ایرانی را اینگونه توصیف کرده است:
"سیصد زن محجوب ایرانی از خانه های خود بیرون ریختند و آهنگ پارلمان کردند. بسیاری ایشان با خود سلاح داشتند که در آستین و زیر دامن خویش پنهان کرده بودند. سپس در برابر مجلس گرد آمدند و خواستار ملاقات با رییس مجلس شدند و در نتیجه تنی چند از ایشان به درون پارلمان راه یافتند. زنان سلاح های خود را به نمایش گذاشتند و پرده از چهره بر گرفتند و به رییس مجلس اخطار کردند که اگر او و همکارانش لحظه ای از اجرای وظایف خود که همانا پاسداری از آزادی و حیثیت مردم ایران است، غفلت ورزند، در آن صورت ما زنان نخست شوهر ان و پسران خود و سپس خود را از میان بر می داریم. "
@tarikhandishmag
دکتر سید علی موسوی
@tarikhandishmag
زنان دوران مشروطه علاوه بر فعالیت های خود در دنیای ادب و فرهنگ و چاپ نشریه، در جنبش های سیاسی و تظاهرات مردمی شرکت گسترده ای داشتند. در اوایل دوران مشروطیت زنان از خانه هایشان بیرون آمدند و در تظاهرات و فعالیت های دیگر سیاسی شرکت کردند . واکنش های سیاسی - اجتماعی زنان در انقلاب مشروطه و جنبش های زنان در این دوران را باید متاثر از افکار لیبرالیستی غرب و سوسیالیستی شرق و اندیشه های ملی دانست.
برجسته ترین و موثرترین حضوری که زنان در این دوره داشتند عبارتند از نقش آنان در حادثه گریبایدوف و فداکاری چشمگیر زنان در پیروزی جنبش تنباکو.
علاوه بر آن به هجوم 300 زن با تپانچه به مجلس کشور برای مجبور ساختن نمایندگان به "حراست از آزادی و تمامیت ارضی کشور " قیام زینت پاشا در دهه 1310 قمری و سردار بی بی مریم بختیاری از زنان مبارز عصر مشروطیت اشاره کرد که به طرفداری از آزادیخواهان بر خواست وی یکی از مهم ترین شخصیت هایی شد که نقش بسزایی در فتح تهران در جنبش مشروطه ایفا کرد.
شوستر اقدام سیصد زن ایرانی را اینگونه توصیف کرده است:
"سیصد زن محجوب ایرانی از خانه های خود بیرون ریختند و آهنگ پارلمان کردند. بسیاری ایشان با خود سلاح داشتند که در آستین و زیر دامن خویش پنهان کرده بودند. سپس در برابر مجلس گرد آمدند و خواستار ملاقات با رییس مجلس شدند و در نتیجه تنی چند از ایشان به درون پارلمان راه یافتند. زنان سلاح های خود را به نمایش گذاشتند و پرده از چهره بر گرفتند و به رییس مجلس اخطار کردند که اگر او و همکارانش لحظه ای از اجرای وظایف خود که همانا پاسداری از آزادی و حیثیت مردم ایران است، غفلت ورزند، در آن صورت ما زنان نخست شوهر ان و پسران خود و سپس خود را از میان بر می داریم. "
@tarikhandishmag