انتشارات ‌روزنه
2.74K subscribers
1.5K photos
165 videos
38 files
1.52K links
کسی تنهاست که کتاب نمی‌خواند

آدرس: تهران، خیابان ولیعصر، بالاتر از خیابان شهید بهشتی، کوچه نادر، پلاک 3، واحد 2
شماره تماس:
88721514
86124538
اینستاگرام:
www.instagram.com/rowzanehnashr

ارتباط با ادمین:
@rowzanehadmin
Download Telegram
http://rowzanehnashr.com/Book_Sudy_Essay/03-056.jpg

نگاهی به کتاب گربه‌ها و آدم‌ها

مجموعه داستان‌های گربه‌ها و آدم‌ها نوشته داوود قنبری مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه و بسیار بامزه و خواندنی درباره موضوعات اجتماعی با نگاه طنز است. طنزی که در بسیار جاهایش تازه جلوه می‌کند به طور خلاصه نگاه طنز‌آمیز نویسنده تکراری نیست و ما را وا نمی‌دارد که به چیزهای معمولی بخندیم. طنزش زیرپوستی و اندکی عمیق‌تر از عوامل خنده معمولی دیگر است. خنده‌اش هم عادی نیست بلکه بیشتر ترکیبی از لبخند و تلخند است. می خندیم اما با تلخی مثل این که به شکولات تلخ شکر زده باشند که مزه‌اش را قابل تحمل کند و موفق هم هست.

کتاب از ۱۵ داستان تشکیل شده است که هر کدام زاویه نگاهی خاص دارند و به موضوعی خاص پرداخته‌اند. برای درک نگاه خاص کتاب، خواندن همان داستان دو صفحه‌ای آغاز کتاب به نام اسب‌های وحشی کافیست! در این دو صفحه کسی دارد تک‌گویی می‌کند و درباره شجره‌نامه‌اش داد سخن می‌دهد که در پایان داستان می‌فهمیم دزد است! می‌بینید که سخن گفتن از زبان دزدی که به قول خودش اسب وحشی است زاویه نگاه عجیبی است. جالب آن که در این دزد هیچ احساسی از پشیمانی نمی‌بینیم. پولی بسیار بزرگ را بلند کرده و فرارکرده به کانادا!! و آنجا باز بی‌خیال همه‌چیز از خدا و پیغمبر و ائمه بگیر تا مردم و جامعه، دارد خوش می‌گذراند. وجدانی هم در کار نیست به کلی! به طور کلی فقط به یک اسطوره من درآوردی از زندگی خودش که نقل قولی از پدرش است دلش را خوش کرده که پدرش می‌گفته «ما اسب‌های وحشی هستیم». می‌بینید که زاویه و نگاه طنز آمیز کتاب متفاوت است. آدم از بی‌خیالی و نفهمی طرف خنده‌اش بگیرد یا از سادگی دزد بودنش و افکار احمقانه‌اش؟ و تازه و از این گذشته این آدم با این تفکرات چطوری به جایی رسیده که این همه پول در اختیارش بوده و آن چه جای بی‌دروپیکری بوده که این آدم توانسته این همه پول را از آن بردارد و فرار کند؟ بخندیم یا گریه کنیم؟ با خودتان است.

داستان‌های دیگری هم به همین ترتیب به اخلاقیات و افکار و جنبه‌های دیگر ایرانی و ایرانی‌گری می‌پردازد باز هم با همان زاویه نگاه عجیب و بامزه‌اش حرف‌های دیگری دارد که هم خنده‌دار است و هم غم‌انگیز است. اولش می‌خندیم اما ته خنده‌مان متوجه می‌شویم که هر چند قضیه را از دید خنده‌داری مطرح کرده است اما از طرف دیگرش تا دلتان بخواهد پوچ و ابلهانه است. البته این احساس متضاد در ما با کمال تعجب احساس یاس و ناامیدی هم به وجود نمی‌آورد،‌ بلکه تمام این قضایا را کمی تا قسمتی به عنوان بخشی از خودمان می‌پذیریم. بخشی از ایرانی‌گری ما که با قصه‌های اسطوره‌ای ایرانی پر شده و خودپرستی‌هایمان را از آن تغذیه می‌کنیم. بخشی که از حسرت‌ها و عقده‌های گروهی‌مان سرچشمه می‌گیرد. قسمتی که از منم زدن‌هایمان برای دیگران شروع می‌شود و چیزهایی از این قبیل که همه قدیمی و جمعی و عجیب و غریب است.

هر چند که طنز این کتاب به شدت ایرانی است و ریشه‌های خنده‌دار بودنش در ایرانی‌بازی است اما اگر به زبان‌های دیگرهم برای دیگران قابل دسترس باشد می‌تواند آن‌ها را هم بخنداند. بخشی از ایرانی‌گری ما جنبه جهانی دارد. بخشی از آن هم از انسان بودن ما سرچشمه می‌گیرد همه آدم‌ها نقص‌های این جوری دارند و مهم نیست که از کدام ملیت‌اند. این که بتوانیم این نقص‌ها را از حالت اسطوره‌ای‌اش خارج کنیم و بهش بخندیم شاید جزو اولین کارهایی باشد که برای معالجه خودمان باید انجام بدهیم. وقتی قضیه از حالت سفت و سخت و اسطوره‌ای‌اش خارج شد آنگاه شاید به فکرمان برسد که زیاد هم لازم نیست به این اسطوره‌ها پایبند باشیم و شاید این سرمنشاء تغییری بشود در فکرمان و عاداتمان که باز شاید منجر به تغییر سرنوشتمان بشود.

طنز کتاب اگر به خودآگاهی منجر شود کار خودش را کرده است. این بیشترین خدمت طنز می‌تواند باشد.

http://rowzanehnashr.com/03-056.html

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
گربه‌ها و کتاب‌ها
Gorbeha--Va--Adamha--KhadamatPF.pdf
89.7 KB
یکی از داستان‌های کتاب گربه ها و آدم‌ها را از طریق دانلود فایل همراه این پست مطالعه کنید.
http://rowzanehnashr.com/03-056.html
@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
کتاب فتوشاپ مسعود شباهنگ به چاپ سوم رسید
چاپ سوم کتاب فتوشاپ cs5 مسعود شباهنگ

کتاب فتوشاپ نوشته مسعود شباهنگ که راهنمای تمام موارد کلاسیک آموزشی این نرم افزار است اکنون در چاپ سومش در دسترس علاقمندان است.

کسانی که می‌خواهند فتوشاپ کار کنند همواره به لحاظ راهنمای چاپی و کتابی که آن‌ها را مرحله به مرحله پیش ببرد و از صفر تا جای مشخصی که شناخت حاصل می‌شود بالا ببرد، دچار مشکل هستند. اشکال عمومی این است که این نرم‌افزار بسیار بزرگ و گسترده است و زود به زود هم دارای نگارش جدید می‌شود.

از جانب دیگر کسانی که در این باره کتاب چاپ می‌کنند معمولا دست به ترجمه می‌زنند. در واقع هر کسی که یک کمی بیشتر از انگلیسی دبیرستان بلد باشد و از چند تا فعل و اسم انگلیسی سر در بیاورد احساس مترجم بودن می‌کند و بنابراین بازار تمام نرم‌افزارها و بخصوص این فتوشاپ گرامی ما پر است از ترجمه‌های بنجل و غیرقابل خواندن که شکست می خورند و روی دست ناشر و نویسنده می‌مانند.

کتاب فتوشاپ نوشته مسعود شباهنگ اما خلاف این قاعده عمل کرده است. مزیت بزرگ این کتاب آن است که تالیف است نه ترجمه! و نویسنده خودش دست اندرکار کاربرد و تدریس این نرم‌افزار است و اسم شب را بلد است. چاپ سوم این کتاب قطور که قیمت کمی هم ندارد نشان می‌دهد که دوستداران و کاربران این نرم‌افزار هم به این نکته باور دارند که کتاب راهنمایی حتی‌الامکان کامل است و به قدری جامع است که کار آموزش را برای آن‌ها آسان می‌کند.

در واقع این کتاب مرجع کنار دست هر کسی است که با فتوشاپ سروکار دارد. گرچه که کتاب درباره نگارش cs5 این نرم‌افزار است اما در واقع تمام موارد کلاسیک آموزش فتوشاپ در آن حضور دارد و همه موارد آموزشی لازم و کاربردهای کلاسیک نرم‌افزار در آن به خوبی دیده و شرح داده شده است.

این کتاب هم‌اکنون کتاب درسی دانشگاه‌ها و آموزش‌گاه‌های سراسر کشور محسوب می‌شود و خیلی‌ها که اکنون در مرحله تدریس فتوشاپ هستند روزگاری کارشان را با خواندن این کتاب و آموزش از طریق آن شروع کرده‌اند.

چاپ جدید کتاب تک رنگ است و اطلاعات درباره آن را می‌توانید در نشانی زیر در سایت ما مطالعه فرمایید.

http://rowzanehnashr.com/18-009.html
@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
مراسم رونمایی کتاب گربه‌ها و آدم‌ها
با حضور خانم گیتا گرگانی (نویسنده و مترجم)
در کتاب‌فروشی ثالث، پنجشنبه 28 دی،‌ساعت 17 الی 19


نویسنده: #داوود_قنبری
دبیر مجموعه: #فاضل_ترکمن
نام کتاب : یک مناظره‌ی سیاسی کهن
نویسنده : رامین سلیمانی
چاپ : اول
قطع : رقعی
سال چاپ : 1396
تعداد صفحه : 164
قیمت : 165,000 ریال

صدایی زنانه گفت: «مادرم می‏‌گفت با این هوا که در سر داری عاقبت به همسری شاه می‏‌روی و من خواستم که از زوجات شاه باشم.»
اولین کلمه را که گفت لرزه‌‏ای کوتاه، آمیخته با لذتی ناشناخته، به جانم انداخت. صاحبِ صدا فقط می‌‏توانست همان زنی باشد که آن شب مسخ‏‌مان کرده بود.
جمله‌‏اش را که تمام کرد چادرِ سیاهی دیدم که چرخ‏‌زنان در روشنایی چراغ‌‌دیواری قرار گرفت. چند دور گِرد مجسمه‌‏ی ناصرالدین‌شاه گشت تا عاقبت نشست و دست‌‏ها را روی ران‌های مجسمه گذاشت.
بعد ادامه داد: «از شمارگان صیغه‌‏های محترمه بودن چنگی به دل نمی‌‏زد. نیت کرده بودم از زنان عقدی همایونی باشم.» سرش را بالا آورد تا به صورت مجسمه نگاه کند که گوش‏واره‌‏های بلندش پایین افتاد. شکل قطره‏‌های اشک بود. گفت: «می‏‌خواستم تا آن‏جا طرفِ میل شاه باشم که نقدینه و جواهرآلات و حتی خوراک شاه به دست من باشد.»
بعد از پای مجسمه بلند شد و دوباره شروع کرد به چرخیدن.

http://up2www.com/uploads/121aMonazereh.jpg
https://t.me/rowzanehnashr


#انتشارات_روزنه
#تازه_های_نشر
#مجموعه_داستان
#داستان_ایرانی
دبیر مجموعه: #فاضل_ترکمن
اکثر نویسندگان فعلی دنیا با کامپیوتر می‌نویسند. البته که همه کامپیوترهای روزگار ما یک صفحه مواجهه و شروع کار دارند که نامش دسکتاپ یا desktop به معنی روی‌میز است. فرقی نمی‌کند که پی سی معمولی داشته باشید یا اپل در هر دوی اینها صفحه روی میزی حضور دارد که می‌توان به سلیقه خود چید.

سایت روزنامه گاردین اخیرا از نویسندگان خواسته است که از صفحه دستکتاپ کامپیوترشان عکس بگیرند و به سایت ارسال کنند تا بقیه مردم هم ببینند که چه چیزهای روی‌میز یا همان desktop کام‍پیوتر‌ آن‌ها را تشکیل می‌دهد.

نتیجه اصلا چیز غیرعادیی نیست. مثل میز کار تمام ما هم شلوغی داریم و هم خلوتی، هم نظم داریم و هم بی‌نظمی، هم خلاقیت داریم و هم کلیشه‌وار بودن.

دست‌کم به نظر می‌رسد به این لحاظ فرقی بین نویسندگان و مشاغل دیگر نیست.

برای ملاحظه این دستکتاپ‌ها و شرحی درباره آن‌ها می‌توانید به این صفحه مراجعه کنید.
https://www.theguardian.com/books/series/writers-desktops

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
یکی از نقطه‌نظرهای معروف اومبرتو اکو درباره نوشتن در یک مصاحبه درباره کتاب شماره صفر:
....
مولان، میزبانِ اکو، کمی بعد، یکی از جملات مورد علاقه‌اش را از رمان شمارۀ صفر نقل کرد: «لذتِ دانش مختص بازندگان است.» سپس از اکو پرسید که چرا داستان را از زاویۀ دید شخصیتی ناموفق روایت می‌کند. اکو پاسخ داد: «چون ادبیات همین است. داستایوفسکی دربارۀ بازندگان می‌نویسد. هکتور، شخصیت اصلی ایلیاد نیز بازنده است. صحبت دربارۀ برندگان خیلی ملال‌آور است. ادبیات واقعی همیشه دربارۀ بازندگان حرف می‌زند. مادام بوواری بازنده است. ژولین سورل بازنده است. من هم همین کار را می‌کنم. بازندگان جذاب‌ترند.»

«برندگان ابله‌اند...؛ چون معمولاً با شانس پیروز می‌شوند.»

—------------------------------------------------—

رمان شماره صفر نوشته اومبرتواکو به ترجمه رضاعلیزاده توسط نشر روزنه منتشر شده است.

http://rowzanehnashr.com/04-058.html

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
راه‌حل‌های عجیب برای نحوه انتخاب درست کتاب؟

کتابخانه‌های خوب چندین میلیون کتاب دارند: اما مگر ما چقدر می‌توانیم کتاب بخوانیم؟ حتی اگر هر روز یک کتاب بخوانیم، هر سال فقط ۳۶۵ کتاب می‌ توانیم بخوانیم، در ده سال حدود ۳۶۰۰ کتاب، و از ده‌سالگی تا هشتادسالگی – اگر هشتاد سالمان بشود!- فقط ۲۵۲۰۰ کتاب می‌خوانیم. می بینید که خیلی ناچیز است!. بنابراین باید کتاب را انتخاب کنیم! اگر کسی در خانه‌اش ده هزار کتاب داشته باشد یعنی برای سی سال کتاب خواندن دیگر به بیرون نیاز ندارد!

اما قضیه این است که بسیاری از کتاب‌ها برای خواندن از ابتدا تا انتها نیست. بلکه بیشتر کتاب‌ها مرجع‌هایی هستند که بخشی از آن ممکن است امروز برای ما مهم باشد ولی باید آن را داشته باشیم تا زمانش برسد که تمام آن را احتمالا مطالعه کنیم. برخی از آن‌ها هم فقط مرجع هستند مثلا امثال لغت‌نامه‌ها که هیچکس نمی‌نشیند تمام آن را بخواند.

برای انتخاب کتاب مورد نیاز باید سراغ معرفی‌ها و نقدها رفت و امیدوار بود که اگر کتاب خوب معرفی شده باشد بتوان درباره داشتن و مطالعه آن تصمیم گرفت. اما مطلب این است که در جاهایی مثل آمریکا مطالعه معرفی‌ها و نقدها خودش یک پروژه اساسی است. آخر هفته‌ها ویژه‌نامه‌هایی توسط روزنامه‌های معروف چاپ می‌شود که بعضی وقت‌ها صدها صفحه با حروف ریز در معرفی و نقد کتاب مطلب دارد. در همین ایران خودمان هم حجم خروج کتاب از چاپ به قدری بالا هست که تصمیم‌گیری را دشوار کند.

در این میانه برخی راه‌حل‌های عجیب هم پیشنهاد شده است که شنیدن آن خالی از لطف نیست. مثلا شخصی درباره این که چطور بدون این که اصلا کتابی را بخوانیم سردر بیاوریم که چه چیزی در آن نوشته شده و حتی درباره آن بحث کنیم نوشته است. واقعا آیا می‌شود که بدون خواندن کتابی به مطلب آن استناد و از آن نقل کرد؟ نویسنده آن کتاب معتقد است که می‌شود.

شخص دیگری راه‌حل را نقدها و توصیف‌های بسیار کوتاهی می‌داند که درباره کتاب‌ها در برخی سایت‌ها می‌توان یافت. این شخص خود دست به کار شده بیش از ۵۰ کتابی را که خوانده است در سه جمله شرح داده است. مثلا درباره کتاب «راهنمای مختصر زندگانی شاد» چنین نوشته: «تنها چیزی که شما دارید و دیگران ندارند کنترل زندگان‌تان است. سخت‌ترین چیز در این میان آن است که یاد بگیرید که از مسافرت لذت ببرید، نه از به مقصد رسیدن. زندگی واقعی را بچسبید و فریبکارانه دنبال رسیدن به سطح بالاتر از موفقیت نباشید.» خوب حالا این توصیف یعنی این که ما دیگر به خواندن کتاب احتیاج نداریم؟ و همین سه جمله لب کلام موضوع مطرح در کتاب است؟

حالا این که کتاب چندان مطرحی نبود اما درباره برخی از کتاب‌های دیگری که خودشان واقعا فشرده و پرمطلب‌ هستند چطور می‌توان در سه جمله شرحی داد. مثلا درباره کتاب «هنر جنگ» که یک اثر قدیمی و فلسفی نوشته چان‌دزو است چطور می‌توان فقط در سه جمله شرحی داد. البته ایشان تلاشش را کرده است و نوشته: «بدانید که چه وقت باید بجنگید و چه وقت نباید: از مقابله با جنبه‌ای در دشمن که قوی است اجتناب کنید و به جای ضعیف حمله کنید. یاد بگیرید که چگونه دشمن را بفریبید: یعنی وقتی قوی هستید، خودتان را ضعیف نشان بدهید و وقتی ضعیف هستید خود را قوی وانمود کنید. قوت و ضعف خود را بشناسید: اگر دشمن و خودتان را بشناسید، از عاقبت هزار جنگ هم نخواهید ترسید.» البته این شاید خلاصه خوبی باشد اما آیا نویسنده این کتاب فقط می‌خواسته همین سه جمله را درباره هنر جنگ بگوید؟ پس چرا آن صفحه‌های دیگر را سیاه کرده است؟

حقیقت آن است که انتخاب کتاب خوب هنوز هم قدری به بخت و اقبال آدمی بستگی دارد. باید همه راه‌ها را آزمایش کرد و دعا کرد انتخاب درستی صورت گرفته باشد.
@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
—--------------------------------------
مراسم رونمایی کتاب گربه‌ها و آدم‌ها با حضور خانم گیتا گرکانی در کتاب‌فروشی ثالث

#گربه_ها_آدم_ها
#داوود_قنبری
دبیر مجموعه #فاضل_ترکمن
#انتشارات_روزنه
کتاب‌هایی که در سینما شانس آوردند و کتاب‌هایی که شانس نیاوردند (۱)

در قرن‌های قبل که پدیده‌ای به نام سینما وجود نداشت، فقط باید کتابت گل می‌کرد تا بتوانی از آن فیض مادی ببری. اگر کتاب‌خوان به اندازه تیراژ کتابت پیدا نمی‌کردی باید عطای نوشتن را به لقایش می‌بخشیدی، چون از راه کتاب نمی‌شد زندگی کرد. روزنامه‌ها و مجله‌ها تنها ممر درآمد دیگر نویسندگان بودند که البته این هم به درد همه نویسندگان نمی‌خورد.

با ظهور سینما و ناطق و رنگی شدن آن و شروع عصر سرگرمی، فیلم‌سازان و دست‌اندرکاران سینما با معضلی به نام داستان قابل تبدیل شدن به فیلم مواجه شدند و البته طبعا اولین چیزی که به نظر رسید به کار سینما می‌آید چیزی نبود جز ادبیات داستانی. بسیاری از کتاب‌ها به صورت فیلم درآمدند. کتاب‌های قدیمی زودتر از همه چون مشهورتر بودند و کسی دنبال حق‌ و حقوق تبدیل شدن به فیلم‌شان نبود. سروانتس چند قرن قبل از این که دون‌کیشوت فیلم شود درگذشته بود و شکسپیر و ویکتورهوگو و دیگران نیز! بنابراین اولین کتاب‌هایی که تبدیل به فیلم شدند طبعا همین‌ها بودند. اما که کتاب‌های کلاسیک تمام شدند و ولع سینما همچنان باقی‌مانده بود بنابراین سینماگران دنبال رمان‌های جدیدی گشتند که بتوان از آن‌ها فیلم‌های خوب درآورد. این طور بود که نویسندگان دریافتند که منبع جدیدی از درآمد برایشان پیدا شده است و باید تا تنور داغ است نان را بچسبانند. به این ترتیب سیلی از کتاب‌های جدید به سینما سرازیر شد که برخی از آن‌ها حتی قبل از فیلم شدن شهرت چندان زیادی نداشتند و کمی تا قسمتی گمنام یا حتی شکست خورده تلقی می‌شدند.

«برباد رفته» مارگارت میچل شاید کتاب خوبی بود که حتما هم چنین بود اما فیلمی که از آن ساخته شد چیز دیگری بود. کتاب فقط به مدت کوتاه جهان انگلیسی زبان را تحت‌تاثیر قرار داد اما فیلمش دنیا را فتح کرد و اصلا شاید بتوان گفت که پیروزی فیلم با آن هنرپیشه‌های قدر بود که دست کتاب را گرفت و بالا برد.

«پرواز بر فراز آشیانه فاخته» کن کیسی اصلا کتاب معروفی نبود، آمد و سروصدایی کرد و رفت. این کتاب حتی به فارسی هم فقط یک بار ترجمه شد و تمام شد. اما فیلمی که از آن ساخته شد اسکار بهترین بازیگر نقش مرد و زن را برد و چنان موثر از کار درآمد که ارزش‌های کتاب را بالاتر از آن چه بود نشان داد. فیلم‌ساز از نوشته‌های کتاب ارزش‌های جدیدی را استخراج کرد و به نمایش درآورد که در کار نویسنده چندان خوب نشان داده نشده بود.

«دختری با خالکوبی اژدها» از نخستین روزی که از چاپ درآمد برای فیلم‌ساختن نشان شده بود. کتاب دو بار به فیلم درآمد. یک بار توسط سوئدی‌ها که فیلم خوبی بود و یک بار توسط آمریکایی‌ها که اصلا هم فیلم خوبی از کار درنیامد و حق کتاب ادا نشد. کتاب شانس نیاورد.

«سکوت بره‌ها» نوشته توماس هریس همان روزی که از چاپ درآمد مشهور شد و تا چند ماهی در لیست پرفروش‌ترین کتاب‌های آمریکا بود. این کتاب، کتابی تیره و تار و سراسر پر از قتل‌های زنجیره‌ای و انحراف روحی و جنسی با وجود این سرشار از توانمندی بالقوه برای ایجاد درام و تنش و سخت سرگرم کننده از کار درآمده بود. جین هکمن هنرپیشه بزرگ سینما اولین کسی بود که قدرت کتاب را برای تبدیل به فیلم شدن دریافت و با سرعت حق و حقوق سینمایی‌اش را خرید. اما تغییر عقیده داد و با کمال تعجب این حق را واگذار کرد و در نتیجه ساخت فیلم به دیگری رسید. جاناتان دمی! حتی شانس بازی در نقش قهرمان زن فیلم هم دست به دست به جودی فاستر رسید. کتابی با این زمینه عجیب به چنان فیلم قدرتمندی تبدیل شد که فروشی بی‌نظیر معادل یک‌صد و هفتاد و دو میلیون دلار پیدا کند. و یکی از بهترین فیلم‌های کارنامه تمام هنرپیشه‌هایش شد.
و بالاخره «پدرخوانده» اثر ماریو پوزو که تبدیل به مرواریدی درخشان در عالم سینما شد از جمله خوش‌شانس‌ترین کتاب‌هایی بود که فراتر از ارزش‌هایش، در سینمایی شدن پوست انداخت و تبدیل به شاهکار شد. این بهترین شانسی است که یک نویسنده نه چندان معروف می‌تواند بیاورد. کتاب به دست کارگردانی افتاد که از نویسنده نابغه‌تر بود و در این کتاب چیزهایی را دیده بود که نویسنده خود آن‌ها ندیده بود یا لااقل برایش کشف نشده بود. از جانب دیگر بازیگر نقش اول فیلم یعنی مارلون براندو خود نابغه‌ای بود که باز هم ارزش‌های دیگری در کتاب کشف کرد و آن‌ها را در نقش‌آفرینی خود نشان داد. می‌گویند که مارلون براندو به کارگران فیلم گفته بود فقط در صورتی حاضرم در این فیلم بازی کنم که شما قبول کنید که این فیلمی درباره جهان کسب و کار معمولی آمریکایی‌ها است و با قبول این شرط چنان در این فیلم ظاهر شد که ارزش‌های هنری دیگری در همین ارتباط به فیلم افزوده شد. این بهترین شانسی است که یک نویسنده می‌تواند بیاورد. اگر کتاب پوزو را خوانده باشید و بعد فیلم را ببینید متوجه می‌‌شوید که فیلم بیشتر از یک سروگردن از کتاب جلوتر است و چیزهایی را می‌گوید که پوزو حتی خواب گفتنش را هم ندیده بود.

@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/

—------------------------------