اگر حضرت مسیح همین امروز ظهور کنند!
ایده بسیار جالب بالا چیزی است که بر مبنای آن یک نمایشنامه جالب شکل گرفته است. فکر کنید که در همین قرن بیست و یکم در یک کشوری که نمیدانیم کجاست حضرت مسیح بار دیگر ظهور فرمایند. برخورد همعصریهای ما با فرهنگ کاسبکارانه و مادی فعلیمان با جناب ایشان چه خواهد بود؟ از دید یک آمریکایی این آرتور میلر است که به این پرسش پاسخ میدهد. البته پاسخ که نه! بلکه صورت مسئله را مطرح میکند و مقداری در اطراف آن حرکت میکند و جنبههای گوناگونش را بازمیکند و میکاود و البته که از دید او قضیه چندان خوب پیش نمیرود.
در نمایشنامه «سرود رستاخیز» آرتور میلر این ظهور را در کشوری در همان سوی جهان که خود میزیسته میبیند و البته این کشور آمریکای فعلی نیست بلکه - بدون نام بردن - یکی دیگراز کشورهای آمریکایی کوچولویی است که علاوه بر معتقدبودن بسیاری از مردم فرودستترش به مسیح، یک ژنرال مستبد آمریکازده آن را اداره میکند. این ژنرال تجسمی کامل از کاسبکاری و نفعطلبی و فرهنگ مادی سخیف و پیشپاافتاده طبقه حاکم در خیلی جاهای دنیاست. ژنرال، مسیح دوباره ظهور کرده را البته دشمن میداند و هیچ اعتقادی هم به مسیح و خدا و این جور حرفها ندارد اما نمیخواهد که مثل زاپاتا یا چهگوارا صاف و ساده او را به گلولهببندد بلکه میخواهد از قبال مرگش کاسبی هم بکند
راهحل ژنراله این است که طرف را عین مسیح افسانهای غرب به صلیب بکشد و چهار میخش کند اما این کار را تبدیل به یک گزارش تلویزیونی پر بیننده کنند. بعد راه میافتد برای تبلیغ این مراسم و بعد از توفیق در این کار برای فاصله میخ زدن بر دست و پای این مسیح بازگشته و مرگ او آگهی تلویزیونی از شرکتهای بزرگ مصرفی بگیرد. مثلا وقتی دارند دستهای مسیح را با میخ به صلیب میدوزند، آگهی کرم زیر بغل از تلویزیون پخش کنند یا وقتی پوست مسیح زیر آفتاب میسوزد پماد ضد آفتابسوختگی تبلیغ کنند. ... ماجرا به همین دیوانهواری است که اینجا میبینید والبته شرح آن نه با نوشتن معمولی بلکه از خلال گفتگو صورت میگیرد. و هرچه این گفتگوها پیش میرود مسائل و اتفاقها و معضلات جدید پیش میآید که موضوع را گستردهتر و جالبتر میکند.
همیشه مشکل بسیار از نویسندگان برقرار گفتگو بین شخصیتهای کتابهایشان بوده است. اگر در کتابی یک دستفروش خیابانی چیزهایی درباره برندگان نوبل فیزیک بگوید قطعا کسی باورش نمیشود این حرفها مال این آدم است. نویسنده باید حرف درست را در دهان شخص صحیح بگذارد وگرنه باید توجیه کند که چرا این حرفها از دهان این فرد خاص در میآید. خیلی از توجیهها هم جواب نمیدهد و خیلیها قانع نمیشوند. که اینها حرفهای آن آدم است. اما آرتور میلر این مشکل را ندارد چون در بین تمام مشاهیر نویسنده معاصر تئاتر در زمینه گفتگونویسی از همه کارکشتهتر است و در واقع استاد مسلم این فن است.
گفتگوها در جوی از عصبیت و اعصابخردی چنان در این نمایشنامه موثر عمل میکنند که ذهن خواننده نمایشنامه و بیننده تئاتر را کاملا درگیر و مشغول میکنند. کمی که در نمایشنامه پیش میرویم، گفت و شنودها و درگیریها، جنبههای عجیب و غریب دیگر هم پیدا میکند و میلر از خلال این گفتگوها درباره این افراد و فرهنگشان به شکلی بسیار موفق اطلاع رسانی میکند. چیزهای از شخصیتها و نحوه فکرشان افشا می شود و جنبههای پوچ و مسخره و بیهوده آن – همان که این روزها مد شده به آن بگویند جنبههای ابزورد – طوری میشود که نمیدانیم شکممان را بگیریم و از خنده غش کنیم یا این که آنقد اشک بریزیم تا بمیریم.
به این دیالوگ کوتاه بین ژنرال تصمیم گیرنده برای تصلیب مسیح و یکی دیگر که میخواهد این کار انجام نشود توجه کنید:
هنری: مثل این که تو اصلا توی باغ نیستی فلیکس اون بیرون مردم واقعا فکر میکنن که این مرد همون مسیحه، پسر خدا!
فلیکس {همان ژنرال} : دست بردار آخه پسرخدا میتونه یک جوانکی به نام رالف باشه؟!
این تازه دو خط از این کتاب است و سراسر این کتاب و این نمایشنامه پر است از همین گفتگوهای محشر که جنبه کمدیاش اول ظاهر میشود و ممکن است شما را به قهقهه بیندازند اما کمی که بگذرد جنبههای درامش ظاهر شده و ذهنتان را تسخیر و غمگینتان میکند. مثلا فکر کنید که اگر قرار بود حضرت مسیح امروز بیاید اسمش چه باید باشد که یک ژنرال یا هر کس دیگری - حتی خود ما - باور کند که این خود مسیح است؟ وقتی قرار نیست چیزی را قبول کنی احمقانهترین چیزی که میتوانی بهش حمله کنی این است که بگویی آدمی با این اسم نمیتواند این حرفها را بزند. آیا خودمان همینجوری پیشپاافتاده استدلال نمیکنیم؟
ایده بسیار جالب بالا چیزی است که بر مبنای آن یک نمایشنامه جالب شکل گرفته است. فکر کنید که در همین قرن بیست و یکم در یک کشوری که نمیدانیم کجاست حضرت مسیح بار دیگر ظهور فرمایند. برخورد همعصریهای ما با فرهنگ کاسبکارانه و مادی فعلیمان با جناب ایشان چه خواهد بود؟ از دید یک آمریکایی این آرتور میلر است که به این پرسش پاسخ میدهد. البته پاسخ که نه! بلکه صورت مسئله را مطرح میکند و مقداری در اطراف آن حرکت میکند و جنبههای گوناگونش را بازمیکند و میکاود و البته که از دید او قضیه چندان خوب پیش نمیرود.
در نمایشنامه «سرود رستاخیز» آرتور میلر این ظهور را در کشوری در همان سوی جهان که خود میزیسته میبیند و البته این کشور آمریکای فعلی نیست بلکه - بدون نام بردن - یکی دیگراز کشورهای آمریکایی کوچولویی است که علاوه بر معتقدبودن بسیاری از مردم فرودستترش به مسیح، یک ژنرال مستبد آمریکازده آن را اداره میکند. این ژنرال تجسمی کامل از کاسبکاری و نفعطلبی و فرهنگ مادی سخیف و پیشپاافتاده طبقه حاکم در خیلی جاهای دنیاست. ژنرال، مسیح دوباره ظهور کرده را البته دشمن میداند و هیچ اعتقادی هم به مسیح و خدا و این جور حرفها ندارد اما نمیخواهد که مثل زاپاتا یا چهگوارا صاف و ساده او را به گلولهببندد بلکه میخواهد از قبال مرگش کاسبی هم بکند
راهحل ژنراله این است که طرف را عین مسیح افسانهای غرب به صلیب بکشد و چهار میخش کند اما این کار را تبدیل به یک گزارش تلویزیونی پر بیننده کنند. بعد راه میافتد برای تبلیغ این مراسم و بعد از توفیق در این کار برای فاصله میخ زدن بر دست و پای این مسیح بازگشته و مرگ او آگهی تلویزیونی از شرکتهای بزرگ مصرفی بگیرد. مثلا وقتی دارند دستهای مسیح را با میخ به صلیب میدوزند، آگهی کرم زیر بغل از تلویزیون پخش کنند یا وقتی پوست مسیح زیر آفتاب میسوزد پماد ضد آفتابسوختگی تبلیغ کنند. ... ماجرا به همین دیوانهواری است که اینجا میبینید والبته شرح آن نه با نوشتن معمولی بلکه از خلال گفتگو صورت میگیرد. و هرچه این گفتگوها پیش میرود مسائل و اتفاقها و معضلات جدید پیش میآید که موضوع را گستردهتر و جالبتر میکند.
همیشه مشکل بسیار از نویسندگان برقرار گفتگو بین شخصیتهای کتابهایشان بوده است. اگر در کتابی یک دستفروش خیابانی چیزهایی درباره برندگان نوبل فیزیک بگوید قطعا کسی باورش نمیشود این حرفها مال این آدم است. نویسنده باید حرف درست را در دهان شخص صحیح بگذارد وگرنه باید توجیه کند که چرا این حرفها از دهان این فرد خاص در میآید. خیلی از توجیهها هم جواب نمیدهد و خیلیها قانع نمیشوند. که اینها حرفهای آن آدم است. اما آرتور میلر این مشکل را ندارد چون در بین تمام مشاهیر نویسنده معاصر تئاتر در زمینه گفتگونویسی از همه کارکشتهتر است و در واقع استاد مسلم این فن است.
گفتگوها در جوی از عصبیت و اعصابخردی چنان در این نمایشنامه موثر عمل میکنند که ذهن خواننده نمایشنامه و بیننده تئاتر را کاملا درگیر و مشغول میکنند. کمی که در نمایشنامه پیش میرویم، گفت و شنودها و درگیریها، جنبههای عجیب و غریب دیگر هم پیدا میکند و میلر از خلال این گفتگوها درباره این افراد و فرهنگشان به شکلی بسیار موفق اطلاع رسانی میکند. چیزهای از شخصیتها و نحوه فکرشان افشا می شود و جنبههای پوچ و مسخره و بیهوده آن – همان که این روزها مد شده به آن بگویند جنبههای ابزورد – طوری میشود که نمیدانیم شکممان را بگیریم و از خنده غش کنیم یا این که آنقد اشک بریزیم تا بمیریم.
به این دیالوگ کوتاه بین ژنرال تصمیم گیرنده برای تصلیب مسیح و یکی دیگر که میخواهد این کار انجام نشود توجه کنید:
هنری: مثل این که تو اصلا توی باغ نیستی فلیکس اون بیرون مردم واقعا فکر میکنن که این مرد همون مسیحه، پسر خدا!
فلیکس {همان ژنرال} : دست بردار آخه پسرخدا میتونه یک جوانکی به نام رالف باشه؟!
این تازه دو خط از این کتاب است و سراسر این کتاب و این نمایشنامه پر است از همین گفتگوهای محشر که جنبه کمدیاش اول ظاهر میشود و ممکن است شما را به قهقهه بیندازند اما کمی که بگذرد جنبههای درامش ظاهر شده و ذهنتان را تسخیر و غمگینتان میکند. مثلا فکر کنید که اگر قرار بود حضرت مسیح امروز بیاید اسمش چه باید باشد که یک ژنرال یا هر کس دیگری - حتی خود ما - باور کند که این خود مسیح است؟ وقتی قرار نیست چیزی را قبول کنی احمقانهترین چیزی که میتوانی بهش حمله کنی این است که بگویی آدمی با این اسم نمیتواند این حرفها را بزند. آیا خودمان همینجوری پیشپاافتاده استدلال نمیکنیم؟
👍1
برای این که قند و عسل و البته زهر این کتاب را حس و مزمزه کنید باید ما دیگر چیزی نگوییم و شما خود آن را بخوانید. میلر این نمایشنامه را در سالهای پایانی عمرش نوشت و از این جهت هم عصارهای از تجربهها و آموختهگیهای سراسر عمرش را در آن تزریق کرد. هر چه باشد این همان نویسنده «مرگ دستفروش» است که میگویند که در اثر شدت تاثیر آن قوانینی به نفع مردم عادی آمریکا برای بیمه عمومی به تصویب کنگره رسید. ترجمه این نمایشنامه هم بسیار خوب حال و هوای گفتگوها را به جو فرهنگی خودمان آورده است آن را در زبان فارسی امروزی خیلی خواندنیتر و پذیرفتنیتر کرده است. ترکیبی از رفیق بد و ذغال خوب!
مشخصات این کتاب در سایت ما به نشانی زیر دردسترس علاقمندان است:
http://rowzanehnashr.com/13-054.html
@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
—------------
مشخصات این کتاب در سایت ما به نشانی زیر دردسترس علاقمندان است:
http://rowzanehnashr.com/13-054.html
@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
—------------
غرفهی نشر روزنه در سیویکمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
شبستان، راهروی 11/1، غرفهی 16
لطفا به دوستان خود اطلاع بدهید.
@rowzanehnashr
شبستان، راهروی 11/1، غرفهی 16
لطفا به دوستان خود اطلاع بدهید.
@rowzanehnashr
دیدار با آقای دکتر صادق زیباکلام و آثارش در غرفه انتشارات روزنه
🗓جمعه 14 اردبیهشت ساعت 11:00
📍 مصلی تهران، شبستان، راهرو ۱۱/۱، غرفه ۱۶
#انتشارات_روزنه #نمایشگاه_کتاب
🗓جمعه 14 اردبیهشت ساعت 11:00
📍 مصلی تهران، شبستان، راهرو ۱۱/۱، غرفه ۱۶
#انتشارات_روزنه #نمایشگاه_کتاب
جایزهای برای آقای دکتر زیباکلام
بنابر گزارش شبکه الجزیره امروز ۱۳ اردیبشت ۱۳۹۷ آقای دکتر صادق زیباکلام برنده جایزه آزادی بیان ۲۰۱۸ دویچه وله اعلام شدهاند. این خبر بعد از ظهر امروز اعلام شد.
لینک این خبر در دویچه وله:
http://www.dw.com/en/dw-freedom-of-speech-award-2018-goes-to-sadegh-zibakalam/a-43629553
@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
بنابر گزارش شبکه الجزیره امروز ۱۳ اردیبشت ۱۳۹۷ آقای دکتر صادق زیباکلام برنده جایزه آزادی بیان ۲۰۱۸ دویچه وله اعلام شدهاند. این خبر بعد از ظهر امروز اعلام شد.
لینک این خبر در دویچه وله:
http://www.dw.com/en/dw-freedom-of-speech-award-2018-goes-to-sadegh-zibakalam/a-43629553
@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
DW
Freedom of Speech Award for Sadegh Zibakalam
Iranian political scientist Sadegh Zibakalam faces prison for remarks he made in a DW interview. The German broadcaster has decided to honor his courageous criticism of the Iranian government with an award.
http://rowzanehnashr.com/Book_Sudy_Essay/09-053.jpg
اگر افسانههای قدیمی بخواهد امروز رخ دهد!
همه ما داستانهایی را به یاد داریم که بزرگترهای ما برایمان نقل کردهاند. این داستانها تا قبل از این که ماهواره و اینترنت و موبایل جای پدر بزرگ و مادربزرگ و پدر و مادرمان را در نقل داستانها بگیرد از جمله منابعی بودند که در ساخت روانی ما و فرهنگ آیندهمان نقش داشتند. داستانهای قدیم فقط برای سرگرمی گفته نمیشدند و یا اگر هم که گفته میشدند کسی متوجه نبود که بعدها بر اساس همینها چگونه فکرها و فرهنگها رشد میکرد و سرنوشتها تغییر میکرد. این داستانها بعضی وقتها بنیان برخی تصمیمگیریها هم میشدند.
برزو قادری در مقدمه کتاب «هفت من منیت» به همین داستانها اشاره میکند و میگوید که به کمک دوستش بزرگمهر حسینپور تصمیم گرفتند که این داستانها را به جهان جدید بیاورند. آنها دو تصمیم میگیرند اول آن که زمان قصهها را عوض کنند و آن را به جهان امروز بیاورند تا پذیرفتنیتر شود و دوم آن که تصویردارشان کنند تا با ذهن امروزین ما که بیشتر پذیرای تصویرهاست سنخیت بیشتر بیابد و حاصل آن میشود کتاب :«هفت من منیت»!
قهرمان این داستانها در جو امروزین ما نفس میکشد. گیاهخوار است و ماشین سواری میکند و تلفن دارد. گرفتار جو فرهنگی امروزین ما هم هست. انواع عرفان سرخپوستی و روانشناسیهای جدید را میشناسد یا تحتتاثیر آنهاست و یا دست کم نشان میدهد که با آنها زمانی سروکار داشته است.
پیر یا بزرگ یا استاد این کتابها هم جامه نو پوشیده و انسانی جدید است. برخوردها همه امروزی و بدون داستانپردازیهای اغراقگونه گذشتگان است اما از آن باحالتر آن که داستانها هم جوری پیش میروند که درست همان داستانهای قدیمی نیستند و هر آن ممکن است به نتایج دیگری برسند و این نکته باعث شده که داستانها طنزآمیز به نظر برسند. در واقع طنز این داستانها از درون همین تضاد امروز و دیروز بیرون آمده و نتایجش هم امروزیتر از اصل داستانهاست و به پایان باز بیشتر شبیه است.
داستانها به شکل شرحی برای تصاویری بیان شدهاند که بزرگمهر حسینپور کشیده است و طبق روال کتابهای مصور باید از راست به چپ و بالا به پایین دنبال شود. در پایان هر داستان هم برای کسانی که به یک سرجمع و نتیجهگیری کلی از منظور داستان نیاز دارند یک صفحه خاص قرار داده شده که این مطلب را در یک بند شرح میدهد و میگوید.
در پایان کتاب هم یک نمایه داریم که به جای این که کشف الکلمات باشد کشف الاشکال است و در نوع خود در ادبیات طنز ایران نمونهای نداشته و کاملا ابتکاری است.
@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
—------------
اگر افسانههای قدیمی بخواهد امروز رخ دهد!
همه ما داستانهایی را به یاد داریم که بزرگترهای ما برایمان نقل کردهاند. این داستانها تا قبل از این که ماهواره و اینترنت و موبایل جای پدر بزرگ و مادربزرگ و پدر و مادرمان را در نقل داستانها بگیرد از جمله منابعی بودند که در ساخت روانی ما و فرهنگ آیندهمان نقش داشتند. داستانهای قدیم فقط برای سرگرمی گفته نمیشدند و یا اگر هم که گفته میشدند کسی متوجه نبود که بعدها بر اساس همینها چگونه فکرها و فرهنگها رشد میکرد و سرنوشتها تغییر میکرد. این داستانها بعضی وقتها بنیان برخی تصمیمگیریها هم میشدند.
برزو قادری در مقدمه کتاب «هفت من منیت» به همین داستانها اشاره میکند و میگوید که به کمک دوستش بزرگمهر حسینپور تصمیم گرفتند که این داستانها را به جهان جدید بیاورند. آنها دو تصمیم میگیرند اول آن که زمان قصهها را عوض کنند و آن را به جهان امروز بیاورند تا پذیرفتنیتر شود و دوم آن که تصویردارشان کنند تا با ذهن امروزین ما که بیشتر پذیرای تصویرهاست سنخیت بیشتر بیابد و حاصل آن میشود کتاب :«هفت من منیت»!
قهرمان این داستانها در جو امروزین ما نفس میکشد. گیاهخوار است و ماشین سواری میکند و تلفن دارد. گرفتار جو فرهنگی امروزین ما هم هست. انواع عرفان سرخپوستی و روانشناسیهای جدید را میشناسد یا تحتتاثیر آنهاست و یا دست کم نشان میدهد که با آنها زمانی سروکار داشته است.
پیر یا بزرگ یا استاد این کتابها هم جامه نو پوشیده و انسانی جدید است. برخوردها همه امروزی و بدون داستانپردازیهای اغراقگونه گذشتگان است اما از آن باحالتر آن که داستانها هم جوری پیش میروند که درست همان داستانهای قدیمی نیستند و هر آن ممکن است به نتایج دیگری برسند و این نکته باعث شده که داستانها طنزآمیز به نظر برسند. در واقع طنز این داستانها از درون همین تضاد امروز و دیروز بیرون آمده و نتایجش هم امروزیتر از اصل داستانهاست و به پایان باز بیشتر شبیه است.
داستانها به شکل شرحی برای تصاویری بیان شدهاند که بزرگمهر حسینپور کشیده است و طبق روال کتابهای مصور باید از راست به چپ و بالا به پایین دنبال شود. در پایان هر داستان هم برای کسانی که به یک سرجمع و نتیجهگیری کلی از منظور داستان نیاز دارند یک صفحه خاص قرار داده شده که این مطلب را در یک بند شرح میدهد و میگوید.
در پایان کتاب هم یک نمایه داریم که به جای این که کشف الکلمات باشد کشف الاشکال است و در نوع خود در ادبیات طنز ایران نمونهای نداشته و کاملا ابتکاری است.
@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
—------------
#تازه_های_نشر
نام کتاب : تاریخ روی تردمیل
نویسنده: پدرام ابراهیمی
چاپ : اول
قطع : رقعی
سال چاپ : 1397
تعداد صفحه : 262
قیمت: 220,000 ریال
این کتاب، کنسرو تاریخ است؛ یکجور «حافظهی تاریخی همراه» برای آنها که از کوتاهیِ مدت حافظهی تاریخیشان رنج میبرند. تقویم دویست رویداد تاریخی است از زادروزها، مرگهای طبیعی (مثل چیزخور و کاردی شدن) و مرگهای غیرطبیعی (مثل سکته)، جنگها، محاکمهها، سرنگونیها، اختراعها، عشقها، دروغها و البته، رازها، برای بیحوصلهها، تاریخگریزها و فراموشکارها. تاریخ تسمهتقلای بشری که سدهها و هزارههاست مثل همستر در گردونه میدود. میدود. و همچنان میدود.
#انتشارات_روزنه
دبیرمجموعه #فاضل_ترکمن
#پدرام_ابراهیمی
https://ibb.co/dXK7ES
https://t.me/rowzanehnashr
نام کتاب : تاریخ روی تردمیل
نویسنده: پدرام ابراهیمی
چاپ : اول
قطع : رقعی
سال چاپ : 1397
تعداد صفحه : 262
قیمت: 220,000 ریال
این کتاب، کنسرو تاریخ است؛ یکجور «حافظهی تاریخی همراه» برای آنها که از کوتاهیِ مدت حافظهی تاریخیشان رنج میبرند. تقویم دویست رویداد تاریخی است از زادروزها، مرگهای طبیعی (مثل چیزخور و کاردی شدن) و مرگهای غیرطبیعی (مثل سکته)، جنگها، محاکمهها، سرنگونیها، اختراعها، عشقها، دروغها و البته، رازها، برای بیحوصلهها، تاریخگریزها و فراموشکارها. تاریخ تسمهتقلای بشری که سدهها و هزارههاست مثل همستر در گردونه میدود. میدود. و همچنان میدود.
#انتشارات_روزنه
دبیرمجموعه #فاضل_ترکمن
#پدرام_ابراهیمی
https://ibb.co/dXK7ES
https://t.me/rowzanehnashr
imgbb.com
Tredmil
Image Tredmil hosted in imgbb.com
#تازه_های_نشر
نام کتاب : دستورالمملهای قضاقورتکی
نویسنده: محمدعلی مومنی
چاپ : اول
قطع : جیبی
سال چاپ : 1397
تعداد صفحه : 232
قیمت: 120,000 ریال
یک روز صبح همین که چشم باز کردم، نمیدانم چرا، بر اثر چه فعل و انفعلاتی، در اقدامی تلافیجویانه، من هم دستورالعملم گرفت. فکر کردم حالا که هر کس برای خودش دستورالعمل صادر میکند، من چرا نکنم؟!
دستورهایی نوشتهام برای سلبریتی شدن، فالوئر آبرومند داشتن، پیشگیری از کله گشتن کنسرت، قطب خیار شور جهان شدن، خشکاندن خلیج پارس، بیخیال کردن زنان از ورزشگاه، انصرافاندن لولو از بردن چیزمیز مردم و برای همهچیز، که مثل همه دستوالعملدهندگان نشانهی تسلط، تبحر، تبختر و شاخ بودن من در همهی امور دارد.
#انتشارات_روزنه
دبیرمجموعه #فاضل_ترکمن
#محمدعلی_مومنی
https://ibb.co/ckE7ES
https://t.me/rowzanehnashr
نام کتاب : دستورالمملهای قضاقورتکی
نویسنده: محمدعلی مومنی
چاپ : اول
قطع : جیبی
سال چاپ : 1397
تعداد صفحه : 232
قیمت: 120,000 ریال
یک روز صبح همین که چشم باز کردم، نمیدانم چرا، بر اثر چه فعل و انفعلاتی، در اقدامی تلافیجویانه، من هم دستورالعملم گرفت. فکر کردم حالا که هر کس برای خودش دستورالعمل صادر میکند، من چرا نکنم؟!
دستورهایی نوشتهام برای سلبریتی شدن، فالوئر آبرومند داشتن، پیشگیری از کله گشتن کنسرت، قطب خیار شور جهان شدن، خشکاندن خلیج پارس، بیخیال کردن زنان از ورزشگاه، انصرافاندن لولو از بردن چیزمیز مردم و برای همهچیز، که مثل همه دستوالعملدهندگان نشانهی تسلط، تبحر، تبختر و شاخ بودن من در همهی امور دارد.
#انتشارات_روزنه
دبیرمجموعه #فاضل_ترکمن
#محمدعلی_مومنی
https://ibb.co/ckE7ES
https://t.me/rowzanehnashr
imgbb.com
dastor
Image dastor hosted in imgbb.com
حضور نویسنده کتاب تاریخ روی تردمیل؛ پدرام ابراهیمی؛در غرفه انتشارات روزنه
یکشنبه ۱۶ اردبیهشت ساعت ۱۷ الی ۱۹
شبستان، راهروی 11/1، غرفهی 16
#انتشارات_روزنه #تازه_های_نشر
یکشنبه ۱۶ اردبیهشت ساعت ۱۷ الی ۱۹
شبستان، راهروی 11/1، غرفهی 16
#انتشارات_روزنه #تازه_های_نشر
دیدار با ستاره روشن نویسنده کتاب ارتش شش گله در غرفه انتشارات روزنه
16 اردیبهشت ساعت 14:00
📍 مصلی تهران، شبستان، راهرو ۱۱/۱، غرفه ۱۶
@rowzanehnashr
16 اردیبهشت ساعت 14:00
📍 مصلی تهران، شبستان، راهرو ۱۱/۱، غرفه ۱۶
@rowzanehnashr
عاقبت جایزه نوبل ادبی ۲۰۱۸ بعد از افتضاحات «من هم همینطور»!
تکلیف جایزه نوبل ادبی ۲۰۱۸ بالاخره روشن شد. امسال هیچ نوبل ادبی در کار نخواهد بود. جایزه را به هیچکس نمیدهند تا ماجرای سوء استفاده جنسی همسر یکی از اعضای آکادمی که عکاسی فرانسوی است فراموش شود. البته این خانم و همسرش همچنان منکر این اتفاقات بودند اما سنبه مخالفان چنان پرزور بود و اسناد بر علیهشان چنان میچربید که حرفشان به جایی نرسید. بدون این که قانون آکادمی را عوض کنند و فقط با یک رایگیری بین بقیه اعضای آکادمی، خانم عضو جنجال آفرین را کنار گذاشتند. در واقع به حضور پادشاه سوئد نیازی نیفتاد و خودشان با یک نشست و برخاست کار را تمام کردند. اما این همین نکته باعث شد که یکی دیگر از اعضا که از قضای روزگار رئیس آکادمی هم بود خود استعفا بدهد تا به این ترتیب گردش کار اعتراض کند.
در سال ۲۰۱۹ دو جایزه نوبل ادبی داده خواهد شد. یکی برای جبران سال ۲۰۱۸ و یکی هم برای خود ۲۰۱۹! همه امیدوارند که اتفاق دیگری نیفتد و در این یک ساله آبها از آسیاب بیفتد و آکادمی ارزش سابق خود را باز یابد. همه به فراموشکاری مردم امیدوارند و معتقدند که زمان مسئله را حل که نه، کم رنگ میکند و از اهمیت میاندازد و اگر نمیتوانی چیزی را حلش کنی اما میتوانی فراموشش کنی!
البته اعتبار نوبل ادبی فقط تحت تاثیر این قضیه خدشه دار نشده بود بلکه یکی دلیل دیگر مهم از چشم همه افتادنش اعطای جایزه نوبل ادبی به «باب دیلن» بود که باعث شد سروصدای همه در بیاید. خیلیها معتقد بودند که اصلا حرفه این آدم ادبیات نیست و درست است که شعر میگوید اما برای ترانهها و برای خواندن به صورت آواز، نه برای نشر از طریق کتاب و شاعر ترانهها در واقع شاعر واقعی نیست و کارش هم ادبیات محسوب نمیشود. خیلیها معتقد بودند که این کار نوبل را سبک و بیاهمیت کرد. علاوه بر این خود «باب دیلن» هم جایزه را شوخی گرفت و مدتها هیچ نگفت و محل نگذاشت. بعد از مدتها سکوت وقتی هم بالاخره حرفی زد گفت که علت سکوتش این بوده که زبانش از شدت تعجب بند آمده بوده است! بعد آکادمی که سنگ روی یخ شده بود کار بدتری کرد و اعلام کرد که باب دیلن باید برای دریافت جایزه دست کم یک نطق انجام دهد و آخه یک تشکری... چیزی... همین جوری که نهصد هزار دلار پول بیزبان را به یک آدمی که شعور تشکر کردن هم ندارد، نمیپردازند. دیلن هم یک نطق ۴۰۰۰ کلمهای فرستاد که خواندش ۲۷ دقیقه وقت میگرفت. البته آکادمی این نطق را شاهکار تلقی کرد و چک جایزه را در وجه او پرداخت اما دیگران معتقد بودند که نه تنها نطق خوبی نبود بلکه بسیار طولانی هم بود.
به هر حال حالا همه معتقدند که سال دیگر همه اینچیزها فراموش خواهد شد و نوبل دوباره به جایگاه خودش برخواهد گشت. جایزه نوبل از ۱۹۰۱ تا امروز در تمام سالها به جز سالهای جنگ جهانی و سال ۱۹۳۵ که علتش هرگز معلوم نشد، داده شده است و هیچ وقت به علت رسوایی جنسی اعطای آن متوقف نشده بود.
@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
—----------------------
تکلیف جایزه نوبل ادبی ۲۰۱۸ بالاخره روشن شد. امسال هیچ نوبل ادبی در کار نخواهد بود. جایزه را به هیچکس نمیدهند تا ماجرای سوء استفاده جنسی همسر یکی از اعضای آکادمی که عکاسی فرانسوی است فراموش شود. البته این خانم و همسرش همچنان منکر این اتفاقات بودند اما سنبه مخالفان چنان پرزور بود و اسناد بر علیهشان چنان میچربید که حرفشان به جایی نرسید. بدون این که قانون آکادمی را عوض کنند و فقط با یک رایگیری بین بقیه اعضای آکادمی، خانم عضو جنجال آفرین را کنار گذاشتند. در واقع به حضور پادشاه سوئد نیازی نیفتاد و خودشان با یک نشست و برخاست کار را تمام کردند. اما این همین نکته باعث شد که یکی دیگر از اعضا که از قضای روزگار رئیس آکادمی هم بود خود استعفا بدهد تا به این ترتیب گردش کار اعتراض کند.
در سال ۲۰۱۹ دو جایزه نوبل ادبی داده خواهد شد. یکی برای جبران سال ۲۰۱۸ و یکی هم برای خود ۲۰۱۹! همه امیدوارند که اتفاق دیگری نیفتد و در این یک ساله آبها از آسیاب بیفتد و آکادمی ارزش سابق خود را باز یابد. همه به فراموشکاری مردم امیدوارند و معتقدند که زمان مسئله را حل که نه، کم رنگ میکند و از اهمیت میاندازد و اگر نمیتوانی چیزی را حلش کنی اما میتوانی فراموشش کنی!
البته اعتبار نوبل ادبی فقط تحت تاثیر این قضیه خدشه دار نشده بود بلکه یکی دلیل دیگر مهم از چشم همه افتادنش اعطای جایزه نوبل ادبی به «باب دیلن» بود که باعث شد سروصدای همه در بیاید. خیلیها معتقد بودند که اصلا حرفه این آدم ادبیات نیست و درست است که شعر میگوید اما برای ترانهها و برای خواندن به صورت آواز، نه برای نشر از طریق کتاب و شاعر ترانهها در واقع شاعر واقعی نیست و کارش هم ادبیات محسوب نمیشود. خیلیها معتقد بودند که این کار نوبل را سبک و بیاهمیت کرد. علاوه بر این خود «باب دیلن» هم جایزه را شوخی گرفت و مدتها هیچ نگفت و محل نگذاشت. بعد از مدتها سکوت وقتی هم بالاخره حرفی زد گفت که علت سکوتش این بوده که زبانش از شدت تعجب بند آمده بوده است! بعد آکادمی که سنگ روی یخ شده بود کار بدتری کرد و اعلام کرد که باب دیلن باید برای دریافت جایزه دست کم یک نطق انجام دهد و آخه یک تشکری... چیزی... همین جوری که نهصد هزار دلار پول بیزبان را به یک آدمی که شعور تشکر کردن هم ندارد، نمیپردازند. دیلن هم یک نطق ۴۰۰۰ کلمهای فرستاد که خواندش ۲۷ دقیقه وقت میگرفت. البته آکادمی این نطق را شاهکار تلقی کرد و چک جایزه را در وجه او پرداخت اما دیگران معتقد بودند که نه تنها نطق خوبی نبود بلکه بسیار طولانی هم بود.
به هر حال حالا همه معتقدند که سال دیگر همه اینچیزها فراموش خواهد شد و نوبل دوباره به جایگاه خودش برخواهد گشت. جایزه نوبل از ۱۹۰۱ تا امروز در تمام سالها به جز سالهای جنگ جهانی و سال ۱۹۳۵ که علتش هرگز معلوم نشد، داده شده است و هیچ وقت به علت رسوایی جنسی اعطای آن متوقف نشده بود.
@rowzanenashr
http://rowzanehnashr.com/
—----------------------
#تازه_های_نشر
نام کتاب : گوینده اخبار سکوت کرده است!
نویسنده: مژگان بابامرندی
چاپ : اول
قطع : جیبی
سال چاپ : 1397
تعداد صفحه : 126
قیمت: 75,000 ریال
به خودم میگویم: «کاش زودتر بروند.» حس میکنم خیسم. عجیب بدم میآید از این روزها. صبر میکنم تا سروصداها بخوابد.
صدای بسته شدن در میآید و صدای چرخیدن کلید توی قفل. دیگر تمام. باورم نمیشود حالا دیگر آزادم. مهم تر از همه تنهایم. این روزها تنهایی را خیلی دوست دارم. دلم نمیخواهد توی این روزها جایی بروم. هی فکر میکنم خیسم. هی یواشکی خودم را لمس میکنم مبادا جایی نم داده باشد و لک بشود.-
#انتشارات_روزنه
دبیرمجموعه #فاضل_ترکمن
#مژگان_بابامرندی
https://ibb.co/kJQVZS
https://t.me/rowzanehnashr
نام کتاب : گوینده اخبار سکوت کرده است!
نویسنده: مژگان بابامرندی
چاپ : اول
قطع : جیبی
سال چاپ : 1397
تعداد صفحه : 126
قیمت: 75,000 ریال
به خودم میگویم: «کاش زودتر بروند.» حس میکنم خیسم. عجیب بدم میآید از این روزها. صبر میکنم تا سروصداها بخوابد.
صدای بسته شدن در میآید و صدای چرخیدن کلید توی قفل. دیگر تمام. باورم نمیشود حالا دیگر آزادم. مهم تر از همه تنهایم. این روزها تنهایی را خیلی دوست دارم. دلم نمیخواهد توی این روزها جایی بروم. هی فکر میکنم خیسم. هی یواشکی خودم را لمس میکنم مبادا جایی نم داده باشد و لک بشود.-
#انتشارات_روزنه
دبیرمجموعه #فاضل_ترکمن
#مژگان_بابامرندی
https://ibb.co/kJQVZS
https://t.me/rowzanehnashr
imgbb.com
goyandeh
Image goyandeh hosted in imgbb.com
دیدار با سرتیپ اصغر کورنگی و خانم مهسا جزینی (نویسنده کتاب مسیح در قصر) در غرفه انتشارات روزنه
دوشنبه 17 اردیبهشت ساعت 11:00
📍 مصلی تهران، شبستان، راهرو ۱۱/۱، غرفه ۱۶
https://t.me/rowzanehnashr
دوشنبه 17 اردیبهشت ساعت 11:00
📍 مصلی تهران، شبستان، راهرو ۱۱/۱، غرفه ۱۶
https://t.me/rowzanehnashr
#تازه_های_نشر
نام کتاب : خاک، زیرِ ناخن
نویسنده: بهاره ارشدریاحی
چاپ : اول
قطع : جیبی
سال چاپ : 1397
تعداد صفحه : 124
قیمت: 75,000 ریال
«خاک زیر ناخن» مجموعهای از هشت داستان کوتاه است که از نظر فضاسازی، فرم و زبان متنوع و مستقلاند. چالشهای روابط انسانی مانند عشق، خیانت، انتظار و تنهایی در این داستانها پررنگاند و نگاه واقعگرایانه به مرگ، قتل و مردن در عین روزمرگی از مفاهیم پنهانتر در لایههای روایتها هستند.
#انتشارات_روزنه
دبیرمجموعه #فاضل_ترکمن
#بهاره_ارشدریاحی
https://ibb.co/bsvYM7
https://t.me/rowzanehnashr
نام کتاب : خاک، زیرِ ناخن
نویسنده: بهاره ارشدریاحی
چاپ : اول
قطع : جیبی
سال چاپ : 1397
تعداد صفحه : 124
قیمت: 75,000 ریال
«خاک زیر ناخن» مجموعهای از هشت داستان کوتاه است که از نظر فضاسازی، فرم و زبان متنوع و مستقلاند. چالشهای روابط انسانی مانند عشق، خیانت، انتظار و تنهایی در این داستانها پررنگاند و نگاه واقعگرایانه به مرگ، قتل و مردن در عین روزمرگی از مفاهیم پنهانتر در لایههای روایتها هستند.
#انتشارات_روزنه
دبیرمجموعه #فاضل_ترکمن
#بهاره_ارشدریاحی
https://ibb.co/bsvYM7
https://t.me/rowzanehnashr
imgbb.com
image
Image image hosted in imgbb.com
دیدار با اعظم نادری نویسنده کتاب بی من مرو (تازههایی درباره شمس، مولانا و نزدیکان) دوشنبه 17اردیبهشت ساعت 15:00
📍 مصلی تهران، شبستان، راهرو ۱۱/۱، غرفه ۱۶
https://t.me/rowzanehnashr
📍 مصلی تهران، شبستان، راهرو ۱۱/۱، غرفه ۱۶
https://t.me/rowzanehnashr