✨🌙
تو را از دست دادم، آی آدمهای بعد از تو!
چه کوچک مینماید پیشِ تو غمهای بعد از تو!
تو را از دست دادم، تو چه خواهی کرد بعد از من؟
چه خواهم کرد بی تو با "چه خواهم"های بعد از تو؟!
تو را از دست... ؛ دادم از همین زخم است، میبینی؟!
دهانش را نمیبندند مرهمهای بعد از تو!
«تو را از یاد خواهم برد کمکم» بارها گفتم
به خود کی میرسم اما به "کمکم"های بعد از تو؟
بیا برگرد، با هم گاه... با هم راه... با هم... آه!
مرا دور از تو خواهد کشت "با هم" های بعد از تو...
#مژگان_عباسلو
تو را از دست دادم، آی آدمهای بعد از تو!
چه کوچک مینماید پیشِ تو غمهای بعد از تو!
تو را از دست دادم، تو چه خواهی کرد بعد از من؟
چه خواهم کرد بی تو با "چه خواهم"های بعد از تو؟!
تو را از دست... ؛ دادم از همین زخم است، میبینی؟!
دهانش را نمیبندند مرهمهای بعد از تو!
«تو را از یاد خواهم برد کمکم» بارها گفتم
به خود کی میرسم اما به "کمکم"های بعد از تو؟
بیا برگرد، با هم گاه... با هم راه... با هم... آه!
مرا دور از تو خواهد کشت "با هم" های بعد از تو...
#مژگان_عباسلو
تو را از دست دادم، آی آدمهای بعد از تو!
چه کوچک مینماید پیشِ تو غمهای بعد از تو!
تو را از دست دادم، تو چه خواهی کرد بعد از من؟
چه خواهم کرد بی تو با "چه خواهم"های بعد از تو؟!
تو را از دست ؛ دادم از همین زخم است، میبینی؟!
دهانش را نمیبندند مرهمهای بعد از تو!
«تو را از یاد خواهم برد کمکم» بارها گفتم
به خود کی میرسم اما به "کمکم"های بعد از تو؟
بیا برگرد، با هم گاه... با هم راه... با هم... آه!
مرا دور از تو خواهد کشت "با هم" های بعد از تو...
#مژگان_عباسلو
چه کوچک مینماید پیشِ تو غمهای بعد از تو!
تو را از دست دادم، تو چه خواهی کرد بعد از من؟
چه خواهم کرد بی تو با "چه خواهم"های بعد از تو؟!
تو را از دست ؛ دادم از همین زخم است، میبینی؟!
دهانش را نمیبندند مرهمهای بعد از تو!
«تو را از یاد خواهم برد کمکم» بارها گفتم
به خود کی میرسم اما به "کمکم"های بعد از تو؟
بیا برگرد، با هم گاه... با هم راه... با هم... آه!
مرا دور از تو خواهد کشت "با هم" های بعد از تو...
#مژگان_عباسلو