🌵
امروز، ۲۷ آذر، ۱۸ دسامبر
▫️ درگذشت #مولانا_جلالالدین_محمد_بلخی (روز عُرس):
روز #عرس، روز "وصال جاودانه مولوی" با معشوق نامیده شده است.
مراسم روز عرس همه ساله از اول تا هفدهم دسامبر در شهر قونیه و در بارگاه مولانا برگزار میشود و صدها هزار علاقمند از سراسر جهان به این شهر سفر میکنند.
مولانا از شهرتی جهانی برخوردار است، به شکلی که دیدگاهها و نظرات و اشعار او زمزمه اغلب افراد و علاقمندان به شعر پارسی شده است.
غرب و شرق نسبت به این عقاید و ابیات واکنش نشان داده و هر یک برداشتهایی از آن دارند.
شب مرگ فرزند خود؛ #سلطان_ولد را فرامیخواند و آخرین سروده های شعر زندگی اش را می سُراید تا او بنویسد:
رو سر بِنه به بالین، تنها مرا رها کن
ترک منِ خرابِ شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو، هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده، در کنج غم خزیده
بر آب دیدۀ ما صد جای آسیا کن
خیره کشی است ما را، دارد دلی چو خارا
بِکشد کسی نگوید، تدبیر خونبها کن
بر شاه خوبرویان، واجب وفا نباشد
ای زردروی عاشق، تو صبر کن، وفا کن
دردی است غیرِ مردن، کآن را دَوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن؟
در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم،
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره، عشقی است چون زُمُرد
از برق این زُمرد، هین دفع اژدها کن.
بس کن که بیخودم من، ور تو هنرفزایی
تاریخ بوعلی گو، تنبیه بوالعلا کن...
و دقایقی چشمانش را بست و دیگر نگشود.
@roozgoftar
امروز، ۲۷ آذر، ۱۸ دسامبر
▫️ درگذشت #مولانا_جلالالدین_محمد_بلخی (روز عُرس):
روز #عرس، روز "وصال جاودانه مولوی" با معشوق نامیده شده است.
مراسم روز عرس همه ساله از اول تا هفدهم دسامبر در شهر قونیه و در بارگاه مولانا برگزار میشود و صدها هزار علاقمند از سراسر جهان به این شهر سفر میکنند.
مولانا از شهرتی جهانی برخوردار است، به شکلی که دیدگاهها و نظرات و اشعار او زمزمه اغلب افراد و علاقمندان به شعر پارسی شده است.
غرب و شرق نسبت به این عقاید و ابیات واکنش نشان داده و هر یک برداشتهایی از آن دارند.
شب مرگ فرزند خود؛ #سلطان_ولد را فرامیخواند و آخرین سروده های شعر زندگی اش را می سُراید تا او بنویسد:
رو سر بِنه به بالین، تنها مرا رها کن
ترک منِ خرابِ شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو، هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده، در کنج غم خزیده
بر آب دیدۀ ما صد جای آسیا کن
خیره کشی است ما را، دارد دلی چو خارا
بِکشد کسی نگوید، تدبیر خونبها کن
بر شاه خوبرویان، واجب وفا نباشد
ای زردروی عاشق، تو صبر کن، وفا کن
دردی است غیرِ مردن، کآن را دَوا نباشد
پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن؟
در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم،
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره، عشقی است چون زُمُرد
از برق این زُمرد، هین دفع اژدها کن.
بس کن که بیخودم من، ور تو هنرفزایی
تاریخ بوعلی گو، تنبیه بوالعلا کن...
و دقایقی چشمانش را بست و دیگر نگشود.
@roozgoftar