مجله روز گُفتار ⛾
43 subscribers
2.91K photos
465 videos
81 files
71 links
Download Telegram
نگرانِ من نباش
برایاین همه دلتنگی
ڪه هیچ ڪس عمقِ اندوهِ
لبخند های آرامم را نمی فهمد...
#لبخند
نگرانِ من نباش
برای این همه دلتنگی
ڪه هیچ ڪس عمقِ اندوهِ
لبخند های آرامم را نمی فهمد...
#لبخند
@Roozgoftar
مجله روز گُفتار ⛾
صبح که بیدار شدی لبخند بزن... تو نمیدانی روز قبل چه بر آدم ها گذشته ؛ اما شاید همین لبخندِ تو ، حالِ دلی را خوب کند... روزتون پُر از لبخندِ بی دلیل☺️ @Roozgoftar 🌹
🌵

نامه خودکشی بجا مانده از دهه 1970:

به سمت پل میروم
اگر در مسیر حتی یک نفر
به من #لبخند بزند
نخواهم پرید"

*به آدمها لبخند بزنید، شاید با یک لبخند فرشته نجات كسى شدید..

@Roozgoftar 🌹
🌵

خداوند لبخند زد
دختر آفریده شد

#لبخند_خدا_روزت_مبارک😍❤️
@roozgoftar
Sepideh [FazMusic.net]
Labkhande Masnoei [FazMusic.net]
🌵

🎼🎵🎼🎵🎼🎵🎼
#سپيده
#لبخند_مصنوعى
من برعكس تو
واسه خوشحاليتم جونمم ميدم ❤️
@roozgoftar
🌵



زوجی تنها دو سال از زندگی‌شان گذشته بود به تدریج با مشکلاتی در جریان مراودات خود مواجه شدند به گونه‌ای که زن معتقد بود
از این زندگی بی معنا بیزار است
زیرا همسرش رمانتیک نبود، بدین سبب روزی از روزها به شوهرش گفت که باید ازهم جدا شویم.
اما شوهر پرسید چرا؟

زن جواب داد من از این زندگی سیر شده‌ام دلیل دیگری وجود ندارد.

تمام عصر آنروز شوهر به آرامی روی مبل نشسته بود و حرفی نمی‌زد.
زن بسیار غمگین شده در این اندیشه بود که شوهرش حتی برای ماندنش، او را متقاعد نمی‌سازد.

تا اینکه شوهر از او پرسید:
چطور می‌توانم تو را از تصمیم منصرف کنم؟
زن در جواب گفت تو باید به یک سوال من پاسخ دهی اگر پاسخ تو مرا راضی کند من از تصمیم خود منصرف خواهم شد

سپس ادامه داد من گلی در کنار پرتگاه را بسیار دوست دارم اما نتیجه‌ی چیدن آن گل ، "مرگ "خواهد بود
آیا تو آنرا برای من خواهی چید؟

شوهر کمی فکر کرد و گفت فردا صبح پاسخ این سوال تورا می‌دهم.

صبح روز بعد زن بیدار شد و متوجه شد که شوهرش در خانه نیست و روی میز نوشته‌ایی زیر فنجان شیر گرم دیده می‌شود.

زن شروع به خواندن نوشته‌ی شوهرش کرد که می‌گفت:
عزیزم، من آن گل را نخواهم چید اما بگذار علت آنرا برایت توضیح دهم.

اول اینکه تو هنگامی که با کامپیوتر تایپ می‌کنی مرتکب اشتباهات مکرر می‌شوی
و بجز گریه چاره‌ی دیگری نداری
به همین دلیل من باید باشم تا بتوانم اشتباه تو را تصحیح کنم.

دوم اینکه تو همیشه کلید را فراموش می‌کنی من باید باشم تا در را برای تو باز کنم.

سوم اینکه تو همیشه به کامپیوتر خیره نگاه می‌کنی و این نشان می‌دهد تو نزدیک بین هستی
من باید باشم تا روزی که پیر می‌شوی ناخن‌های تورا کوتاه کنم.

به همین دلیل مطمئنم کسی وجود ندارد که بیشتر از من عاشق تو باشد و من هرگز آن گل را نخواهم چید.
اشک‌های زن جاری شد وی به خواندن نامه ادامه داد:

عزیزم اگر تو از پاسخ من خرسند شدی
لطفا در را باز کن زیرا من نانی که تو دوست داری را، در دست دارم.
زن در را باز کرد و دید شوهرش در انتظار ایستاده است.

زن اکنون می‌دانست که هیچ کس بیشتر از شوهرش او را دوست ندارد.

عشق همان جزییات ریز معمولی و عادی زندگی روزانه است که خیلی ساده و بی اهمیت از کنار آنها می‌گذریم.

ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ:
ﺣﻮﺍ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺳﯿﺐ ﺭﺍ ﺗﻌﺎﺭﻑ ﮐﺮﺩ
ﻭ ﭼﺮﺍ ﺁﺩﻡ ﺧﻮﺭﺩ؟
ﺳﺎﺩﻩ ﻧﺒﻮﺩ؛ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩ
ﺣﻮﺍ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺑﻮﺩ...
ﺑﺎ اﺭﺯﺵ‌تر ﺍﺯ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﮐﻪ می‌گویند ﻣﻔﺖ ﺍﺯ
ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ
سیب هنوز هم شیرین است
هنوز هم آدم بهشت را به #لبخند حوا می‌فروشد...

@roozgoftar
🌵


عاشقی
رسم قشنگ صبح است
که سر #صبح برایت
#چای و
#لبخند و
#سلام آوردم
من سر ذوق همین عشق
چنین بیدارم

#سارا_خلیفه
@roozgoftar
🌵
هر #صبح زنده میشوم،
از خنده های دوست

#لبخند_دوست،
ناب ترین شکل گفتگوست...


@roozgoftar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌵

شب را ورق زدیم. #صبح شد
پر شدیم از آفتاب. پر شدیم از نور
ولی انگار صبح همین امروز است؟!
همین لحظه.. همین #چای و
همین #لبخند است.

#صبح_جمعتون_بخیــــر

@roozgoftar