خنده ش فقط براى تو بود و
گريه ش فقط براى خودش بود
اين كوهِ بى پناه يه روزى
دستش رو زانواى خودش بود
خارج شد از مسيرم و برگشت
وقتى سرم به كار خودم بود
يك روز اين قطارِ فرارى
يك واگن از قطار خودم بود!
من اخرين درختم و از من
از روزهاى سخت بپرسيد
اينكه چيا گذشته به اين باغ
از آخرين درخت بپرسيد
#اميد_روزبه
-
http://uupload.ir/files/6haa_thumb_hammihan-20151554972048321811434518973.1487.jpg
-
@roozgoftar
گريه ش فقط براى خودش بود
اين كوهِ بى پناه يه روزى
دستش رو زانواى خودش بود
خارج شد از مسيرم و برگشت
وقتى سرم به كار خودم بود
يك روز اين قطارِ فرارى
يك واگن از قطار خودم بود!
من اخرين درختم و از من
از روزهاى سخت بپرسيد
اينكه چيا گذشته به اين باغ
از آخرين درخت بپرسيد
#اميد_روزبه
-
http://uupload.ir/files/6haa_thumb_hammihan-20151554972048321811434518973.1487.jpg
-
@roozgoftar
روزى كه زمين به آسمان مى آيد
دلتنگىِ ما هم به زبان مى آيد
آن روز به چشمِ خودتان مى بينيد
با گريه وطن سراغ مان مى آيد!
#اميد_روزبه
@roozgoftar
دلتنگىِ ما هم به زبان مى آيد
آن روز به چشمِ خودتان مى بينيد
با گريه وطن سراغ مان مى آيد!
#اميد_روزبه
@roozgoftar
مجله روز گُفتار ⛾
Voice message
#شعر_تازه
.
با تو ام !من! تو اى منِ پنهان
آه اى مردِ محتضر در من!
پلكِ من كه هنوز پابرجاست
چه كسى مويه مى كند بر من؟!
،
با تو ام!من! تو اى من تاريك
خانه گرمِ غروب كردنِ كيست؟
خاطراتم سراغم آمده اند
اين صداى اصيلْ شيون كيست؟
.
شب گرفته اتاق خوابم را
روشنايى چه بى وجود شده
اين همه مرد و زن چه مى خواهند
خنده هايم چرا كبود شده؟
.
اى رگِ بى رگم دريغ مكن
از خودت قطره هاى خونم را
به خدا من هنوز مى شنوم
خنده كودك درونم را
.
دست بى اختيارم از غصه
مى زند بر سرِ نداشته ام
باز كترى به جوش امده از
گريه ى همسر نداشته ام
.
صبح فردا شلوغ خواهد شد
خانه ى كوچكِ قراضه ى من
استراحت كنيد و بگذاريد
استراحت كند جنازه ى من
.
.
#اميد_روزبه
#شعر
@omidroozbeh
@roozgoftar
.
با تو ام !من! تو اى منِ پنهان
آه اى مردِ محتضر در من!
پلكِ من كه هنوز پابرجاست
چه كسى مويه مى كند بر من؟!
،
با تو ام!من! تو اى من تاريك
خانه گرمِ غروب كردنِ كيست؟
خاطراتم سراغم آمده اند
اين صداى اصيلْ شيون كيست؟
.
شب گرفته اتاق خوابم را
روشنايى چه بى وجود شده
اين همه مرد و زن چه مى خواهند
خنده هايم چرا كبود شده؟
.
اى رگِ بى رگم دريغ مكن
از خودت قطره هاى خونم را
به خدا من هنوز مى شنوم
خنده كودك درونم را
.
دست بى اختيارم از غصه
مى زند بر سرِ نداشته ام
باز كترى به جوش امده از
گريه ى همسر نداشته ام
.
صبح فردا شلوغ خواهد شد
خانه ى كوچكِ قراضه ى من
استراحت كنيد و بگذاريد
استراحت كند جنازه ى من
.
.
#اميد_روزبه
#شعر
@omidroozbeh
@roozgoftar