قدرت کلمات

کلمات قدرتمندند و اگر درست و بجا بیان شوند میتوانند به شما قدرت بدهند.

این اپیزود از رادیو بهره وری هم در همین رابطه است.

#کلیپ_آموزشی

رقص، یک درمان پنهان؟

در این ویدیو ببینید پژوهش های نوروساینس درباره اثرات پرشمار رقصیدن بر روان انسان چه می‌گویند



~ کانال روانشناسی سایکولاجیک

@UTpsychologic

🏡 خانه بهره‌وری
آموزش‌های آفلاین رضا جوشن در تلگرام
شامل ۲۴ اتاق آموزشی

روی هر کدام از عناوین اتاقها که کلیک کنید، شما را به پیام راهنمای آن اتاق در تلگرام منتقل می‌کند و می‌توانید ثبت‌نام خود را انجام داده و در گروه آموزشی مربوطه عضو شوید؛

اینجا کلیک کنید تا عناوین اتاق‌های آموزشی را ببینید.

ورکشاپ حکم زندگی
یک کارگاه آموزشی دو روزه بسیار جذاب و باحاله
پر از بازی و تفریح و یادگیری

این ورکشاپ به درخواست مدیران آموزش توی سازمان‌های متقاضی برگزار میشه.

موضوع و محور اصلی این ورکشاپ، بهبود بهره‌وری، روابط انسانی و توسعه فردیه
ولی لطفا تقاضای سرفصل و سیلابس نکنین، چون همش بازیه!

#رضا_جوشن

یک روز زندگی
✍ نویسنده: نامعلوم

دو روز مانده به پایان جهان
تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است
تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود.
پریشان شد و آشفته و عصبانی . . .
نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری بگیرد
داد زد و بد و بیراه گفت
خدا سکوت کرد
آسمان و زمین به هم ریخت
جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت
خدا سکوت کرد
به پر و پای فرشته و انسان پیچید
کفر گفت و سجاده دور انداخت
خدا سکوت کرد
دلش گرفت و گریست و به سجاده افتاد
خدا سکوتش را شکست و گفت :
« اما یک روز دیگر هم رفت . تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی ، تنها یک روز دیگر باقیست . این یک روز را زندگی کن »
لابه لای هق هقش گفت :
اما یک روز !
با یک روز چه کار می توان کرد؟!
خدا گفت :
« آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی که هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمی یابد ، هزار سال هم به کارش نمی آید »
و آن گاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت :
حالا برو و زندگی کن .
او مات و مبهوت ، به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می درخشید . اما می ترسید حرکت کند ، می ترسید راه برود ، می ترسید زندگی از لای انگشتانش بریزد ،
قدری ایستاد ...
بعد با خودش گفت : وقتی فردایی ندارم ، نگه داشتن این زندگی چه فایده دارد ، بگذار این مشت زندگی را مصرف کنم .
آن وقت شروع به دویدن کرد زندگی را به سر و رویش پاشید ، زندگی را نوشید و آنرا بویید و چنان به وجد آمد که دید می تواند تا ته دنیا بدود ، می تواند بال بزند ، می تواند پا روی خورشید بگذارد
و می تواند ...
او در آن یک روز آسمان خراشی بنا نکرد ،
زمینی را مالک نشد ، مقامی را به دست نیاورد
اما ....
اما در همان یک روز دست بر پوست درخت کشید ، روی چمن خوابید ، کفش دوزکی را تماشا کرد.
سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که نمی شناختندش سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد .
او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد ، لذت برد و سرشار شد و بخشید ،
عاشق شد و عبور کرد تمام شد .
او همان یک روز زندگی کرد.
فرشته ها در تقویم خدا نوشتند امروز او در گذشت، کسی که هزار سال زیسته بود !
#تفکر

بارها برام اتفاق افتاده بود که توی کلاسهای آموزشی وقتی داشتم راجع به موضوعی صحبت می‌کردم، یکی از فراگیران مثالی از خودش یا زندگیشو مطرح می‌کرد و بعدش می‌دیدم که بقیه بعد از شنیدن اون مثال تازه با موضوع ارتباط میگرفتن و راسشو بخوام بگم حتی بعضی وقتها، موضوع برای خودمم قشنگتر جا میافتاد و در همین راستا مدتها بود که ذهنم درگیر این موضوع شده بود که کاش بتونم ساختاری یا پلتفرمی را فراهم کنم تا مثالهایی از زندگی‌های واقعی آدمهای جامعه اطرافمون را یکجا جمع بکنم و این مثالها از زبان خودِ اون آدمها و با لهجه خودشون بیان بشه تا احساس واقعیشون کاملا به شنونده منتقل بشه.
بالاخره چندی پیش طرحش توی ذهنم شکل گرفت و پادکستی رو راه انداختم تا افراد مختلف بتونن بیان و مثالها و درس‌آموزه‌های خودشون از زندگی رو در یه فضای صمیمی و بدون سانسور و بدون نقاب واسه بقیه تعریف بکنن.
واسه اینکه این اتفاق بیفته، تصمیم گرفتم توی این پادکست، مهمان‌ها راجع به نام خانوادگی، مدرک تحصیلی، جایگاه شغلی و چنین مواردی صحبت نکنن و فقط به یه اسم کوچیک اکتفا کنیم تا توی بیان مثال و احساساتشون راحت‌تر باشن.
توی چند اپیزود اول میگفتم مردمی از جنس کوچه و خیابون تا اینکه یکی از مهمانهای برنامه بهم بازخورد داد که بجای کوچه و خیابون بگو جامعه و من هم قبول کردم.
به‌هر حال اصرار دارم که بگم توی این پادکست من میزبان افرادی هستم از جنس مردم جامعه اطراف خودمون که توی همین مملکت و با اوضاع و شرایط فعلی دارن زندگی میکنن.
اونها مثالهای واقعی از خودشون میزنن
احساساتشونو میگن
ناگفته‌هاشونو مطرح میکنن
و از دغدغه‌هاشون حرف میزنن
به‌نظرم این‌کار هم به خودشون کمک میکنه تا ذهنشون راجع به یه موضوع منسجم بشه و برخی چیزها از ناخودآگاهشون به خودآگاه میاد
و هم برای شنونده‌ها میتونه جذاب و آموزنده باشه و تلنگرهایی رو در ذهن ایجاد کنه.
در ابتدا میخواستم اسم این پادکستو بذارم رادیو معمولی، اما بعد اسمش شد پاپکست.
popcast
هر کسی میتونه بعنوان مهمون، توی پاپکست حضور پیدا کنه و داستان و دغدغه خودشو واسه بقیه تعریف کنه. حضور در پاپکست، هیچ قانون و پیش‌شرطی نداره.
لینک پاپکست در کست‌باکس:
https://castbox.fm/va/6411624

سایر لینکهای ارتباطی پاپکست:
https://zil.ink/popcast