#نقیضه_بر_شعر_معروف_شهریار
زن و همسر نگرفتم که گرو بود چِک م
تو شدی مادر و من یکسره لنگِ کُمک م
تو سه تا گنده وَک از شیر بریدی و هنوز
منِ علّاف همان بچه ی تنها و تک م
نان جو میخورم و شکر خدا میگویم
جُرمم این است پیِ زندگی مشترک م
من که جز عشق نراندم به حضورت سخنی
پس چرا مادرت اینگونه مرا زد کُتک م؟
پدرت خانه ی خود را به گُل و شیره فروخت
پدرت سخت بسوزد که شکانده ست فَک م
پول و آسودگی و تیپ و جوانی و شعف
عجبا هیچ نماند و نگزیده ست کَک م
هنرم حیف فقط خرج زر و سیمم بود
که به بازار بری تا بزنی هی محک م
سیزده بار ز تو خواستِگاری کردم
پدرت کرد مرا با لگد و مشت دَک م
تا به دیوار و درش تکیه دهم مثل قدیم
گاه در کوچه ی معشوقه ی خود می پِلِکم
تو از آن دگری شو که مرا قفل تو بس
خود تو دانی که برای تو کلید یدک م
از شکار دگران دست کشیدم چندی ست
شیرم و موش ضعیف الجُثه کنده کلک م
خون دل موج زند در دل شعرِ طنزم
حسنیّا ! چه کنم خوشمزه و با نمک م
#حسن_رحمانی_نکو
پ.ن:
شعر شهریار
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
@qompoz
زن و همسر نگرفتم که گرو بود چِک م
تو شدی مادر و من یکسره لنگِ کُمک م
تو سه تا گنده وَک از شیر بریدی و هنوز
منِ علّاف همان بچه ی تنها و تک م
نان جو میخورم و شکر خدا میگویم
جُرمم این است پیِ زندگی مشترک م
من که جز عشق نراندم به حضورت سخنی
پس چرا مادرت اینگونه مرا زد کُتک م؟
پدرت خانه ی خود را به گُل و شیره فروخت
پدرت سخت بسوزد که شکانده ست فَک م
پول و آسودگی و تیپ و جوانی و شعف
عجبا هیچ نماند و نگزیده ست کَک م
هنرم حیف فقط خرج زر و سیمم بود
که به بازار بری تا بزنی هی محک م
سیزده بار ز تو خواستِگاری کردم
پدرت کرد مرا با لگد و مشت دَک م
تا به دیوار و درش تکیه دهم مثل قدیم
گاه در کوچه ی معشوقه ی خود می پِلِکم
تو از آن دگری شو که مرا قفل تو بس
خود تو دانی که برای تو کلید یدک م
از شکار دگران دست کشیدم چندی ست
شیرم و موش ضعیف الجُثه کنده کلک م
خون دل موج زند در دل شعرِ طنزم
حسنیّا ! چه کنم خوشمزه و با نمک م
#حسن_رحمانی_نکو
پ.ن:
شعر شهریار
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
@qompoz