Forwarded from استیصال
هرکس که بیاد به شهر ما گم نمیشه
آرومه همیشه، پُر تلاطم نمیشه
با اینکه هواش داغه مث آتیش ولی
دنیا رو بگردی هیچکجا قم نمیشه
حسن معارف وند
@HassanMaarefvand
آرومه همیشه، پُر تلاطم نمیشه
با اینکه هواش داغه مث آتیش ولی
دنیا رو بگردی هیچکجا قم نمیشه
حسن معارف وند
@HassanMaarefvand
📣📣📣📣 دعوتید به:
شصت و چهارمین محفل طنز قمپز
🔶با حضور :
🔸مهدی پرنیان
🔸و عباس احمدی
🔹و طنزپردازان استانهای قم و یزد
📆زمان: چهارشنبه، 26 اردیبهشت ماه 1403
⏰ساعت 17
📍مکان: بلوار غدیر، کوچه 8، مجتمع تربیتی هدایت، سالن زائر
📍مسیریابی سالن برگزاری در نشان
✅ورود برای عموم آزاد و رایگان است
@qompoz 🔺
شصت و چهارمین محفل طنز قمپز
🔶با حضور :
🔸مهدی پرنیان
🔸و عباس احمدی
🔹و طنزپردازان استانهای قم و یزد
📆زمان: چهارشنبه، 26 اردیبهشت ماه 1403
⏰ساعت 17
📍مکان: بلوار غدیر، کوچه 8، مجتمع تربیتی هدایت، سالن زائر
📍مسیریابی سالن برگزاری در نشان
✅ورود برای عموم آزاد و رایگان است
@qompoz 🔺
«مِی نوش و گلی بچین که تا در نگری»
جز مسخرگی نیست به عالم خبری
با گوش خودم شنیدم این را که هنوز
دنبال روابطند و امضای کری
#حسن_معارف_وند
@qompoz
جز مسخرگی نیست به عالم خبری
با گوش خودم شنیدم این را که هنوز
دنبال روابطند و امضای کری
#حسن_معارف_وند
@qompoz
«افسوس که نامهی جوانی طی شد»
دوران شباب و عیش، صرف وی شد
آمد ونِ ارشاد به ناگه از دور
کل طرب از دماغ بنده قِی شد
#شیخ_غیرمفید
@qompoz
دوران شباب و عیش، صرف وی شد
آمد ونِ ارشاد به ناگه از دور
کل طرب از دماغ بنده قِی شد
#شیخ_غیرمفید
@qompoz
«گویند کسان که باده با یار خوش است»
من میگویم که دود سیگار خوش است!
آن یار که بی وفاست، وآن باده حرام
این دلبرِ مشروعِ وفادار خوش است!
#سید_محمدجواد_یثربی
@qompoz
من میگویم که دود سیگار خوش است!
آن یار که بی وفاست، وآن باده حرام
این دلبرِ مشروعِ وفادار خوش است!
#سید_محمدجواد_یثربی
@qompoz
«ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم»
صبحانه، ناهار،شام یک جا نخوریم
امروز که تخمِ مرغ خوردیم دگر
گردو و پنیر با مربا نخوریم
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@qompoz
صبحانه، ناهار،شام یک جا نخوریم
امروز که تخمِ مرغ خوردیم دگر
گردو و پنیر با مربا نخوریم
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@qompoz
«این قافلهی عمر عجب میگذرد»
گه تند و گهی وجب وجب میگذرد
شادی چو شترمرغ سریع، اما غم
مانند الاغ مش رجب میگذرد
#شیخ_غیرمفید
@qompoz
گه تند و گهی وجب وجب میگذرد
شادی چو شترمرغ سریع، اما غم
مانند الاغ مش رجب میگذرد
#شیخ_غیرمفید
@qompoz
«این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت»
یک روز به قم رفتم و یک روز به رشت
اما نشد آخر شکمم پر باشد
بودهست نُهَم همیشه وابسته به هشت
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
@qompoz
یک روز به قم رفتم و یک روز به رشت
اما نشد آخر شکمم پر باشد
بودهست نُهَم همیشه وابسته به هشت
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
@qompoz
«این کوزه چو من عاشق زاری بودهست»
مانند خودم زرنگ و کاری بودهست
از کثرت حفرهی تنش معلوم است
ورد لب او همیشه آری بودهست
#منصوره_رضایی
@qompoz
مانند خودم زرنگ و کاری بودهست
از کثرت حفرهی تنش معلوم است
ورد لب او همیشه آری بودهست
#منصوره_رضایی
@qompoz
«در کارگه کوزهگری رفتم دوش»
دیدم که نبود کوزهگر،گفتم کوش؟
ناگاه بلند شد ز جا شاگردی
گفتا که: گِلی شدهست میگیرد دوش
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@qompoz
دیدم که نبود کوزهگر،گفتم کوش؟
ناگاه بلند شد ز جا شاگردی
گفتا که: گِلی شدهست میگیرد دوش
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@qompoz
«ماییم و می و مطرب و این کنج خراب»
بدبخت کسی که این زمان باشد خواب
مِی میخورم اصلاً...که بسوزد همهام!
من را چه دهید بیم از آیات عذاب؟
#محمد_عابدی
@qompoz
بدبخت کسی که این زمان باشد خواب
مِی میخورم اصلاً...که بسوزد همهام!
من را چه دهید بیم از آیات عذاب؟
#محمد_عابدی
@qompoz
«این کوزه که آبخوارهی مزدوریست»
خاکش از رس نبوده و پیزوریست
همراهیِ خوب و بد ندارد امکان
مانند منی که عاشق یک حوریست
#مهدی_کبیری
@qompoz
خاکش از رس نبوده و پیزوریست
همراهیِ خوب و بد ندارد امکان
مانند منی که عاشق یک حوریست
#مهدی_کبیری
@qompoz
«این کوزه چو من عاشق زاری بودهست»
یا کودک لوس و ته تغاری بودهست
فرقی نکند کدامشان بوده، یقین
از مدرسهی خویش فراری بودهست
#سید_مصطفی_فاطمی_نویسی (نفس)
@qompoz
یا کودک لوس و ته تغاری بودهست
فرقی نکند کدامشان بوده، یقین
از مدرسهی خویش فراری بودهست
#سید_مصطفی_فاطمی_نویسی (نفس)
@qompoz
«در کارگه کوزهگری رفتم دوش»
دیدم دو هزار کوزه از بهر فروش
تا نرخ عجیب کوزه دیدم، گفتم:
گور پدر کوزه خر و کوزه فروش!
#عباس_احمدی
@qompoz
دیدم دو هزار کوزه از بهر فروش
تا نرخ عجیب کوزه دیدم، گفتم:
گور پدر کوزه خر و کوزه فروش!
#عباس_احمدی
@qompoz
مسکن مهر
مرا یاد آمد ز عهدی که دیر
نبوده ولی بنده را کرده پیر
از آن روزگاری که با دردسر
سفر کرده بودم پیِ یک خبر
خبر اینچنین بوده بر مردمان
که آغاز گردیده طرحی عیان
برای من و تو برای همه
برای هر آن کس که پولش کمه
برای کسانی که مستاجرند
و هر سال شرمنده موجرند
بدان !،طرح اقدام ملی رسید
که در مسکن مهر مثلَش نبید!
پس از ثبت در سایت ها بارها
و هم در ادامه بسی کارها
به صدرا رسیدم چه شهری بلند
که از باد و باران نیابد گزند
درختان باغات شهری فراز
خیابان نگو،جاده هایی دراز
گل و بوته هایش همه سبز فام
بلاشک ندیدند اقساطِ وام
چو دیدی همه مردُمش شاد و مست
برای همین طرح اقدام هست
پس از مدتی پَرسه در آن دیار
و لذت از این صنعت کردگار
به پیری رسیدم و پرسش از او
که این شرکت توسعه چیست ،کو
نشانی که بخشید آن رند پیر
چنین گفت فی الحال پندی بگیر
رسیدی اگر شرکت توسعه
برو صبر را پیشه گیر و سعه
مرا سخت حیرت زده شد از آن
چه اندیشه ای هست در این میان
مگر می شود اینچنین حرف مفت
به این طرح اقدام آنتیک گفت
چنان غوطه در فکر رفتم فرو
ولی پای در جاده و جستجو
بله، الغرض ،عاقبت مرد راه
خودش را کشانید تا رزمگاه!
رسیدم به آن مرکز خانه ساز
ندیدم نه مهری نه اقدام ،باز
در آن جا صفی بود از هر قماش
به پیکار زخمی همه آش و لاش
چه اوراق پرونده ها ریخته
و اَصوات با هم در آمیخته
دو تن، تن به تن مشتشان در هواست
یکی نعره می زد مهندس کجاست
همه وضع ناجور و درهم شَدید
تهمتن کجا اینچنین رزم دید
ندادم به دستان خود گیر و دار...
چنین گفته رستم به اسفندیار!
اگر چه به مستآجری تن دهم
به از آن که خود را به کشتن دهم
بماند،! مرا مانده دوسیه ای
و چرخانده چشمم به هر سویه ای
به ناگه صدایی بر آمد خروش
که ای تازه وارد شنو این سروش
رهِ آمده، زود در پیش گیر
نه پرونده را ده نه نوبت بگیر
که آن طرح اقدام ملی به کُل
فقط بوده آواز دور ِ دهل
بدان جیبمان جستجو یی شده
که ریش فلانی اطویی شده
همان کس که می گفته در ابتدا
کلیدم بزرگ است و مشکل گشا
فقط تپه ها را گذر کرده تیز
به روحش فرستاده ام ،چیز میز!
نه قفل و دری بوده نه پیکری
چنین خشت مالی نکن،اکبری
بدان بعد از این باز آید ز مهر
به طرحی که صدرا شود در سپهر
متقاضیان را که نازی کنند
سپس صاحبان اراضی کنند
دگر مسکن ِ اجتماعی شود
که هر ثانیه رو نمائی شود
تو تخم سخن را پرآکنده ای
ولیکن عجولی و یک دنده ای
پی افکندی از نظم چِرتی عظیم
خودت رحم کن ای خدای رحیم
پدرام اکبری
@qompoz😎
مرا یاد آمد ز عهدی که دیر
نبوده ولی بنده را کرده پیر
از آن روزگاری که با دردسر
سفر کرده بودم پیِ یک خبر
خبر اینچنین بوده بر مردمان
که آغاز گردیده طرحی عیان
برای من و تو برای همه
برای هر آن کس که پولش کمه
برای کسانی که مستاجرند
و هر سال شرمنده موجرند
بدان !،طرح اقدام ملی رسید
که در مسکن مهر مثلَش نبید!
پس از ثبت در سایت ها بارها
و هم در ادامه بسی کارها
به صدرا رسیدم چه شهری بلند
که از باد و باران نیابد گزند
درختان باغات شهری فراز
خیابان نگو،جاده هایی دراز
گل و بوته هایش همه سبز فام
بلاشک ندیدند اقساطِ وام
چو دیدی همه مردُمش شاد و مست
برای همین طرح اقدام هست
پس از مدتی پَرسه در آن دیار
و لذت از این صنعت کردگار
به پیری رسیدم و پرسش از او
که این شرکت توسعه چیست ،کو
نشانی که بخشید آن رند پیر
چنین گفت فی الحال پندی بگیر
رسیدی اگر شرکت توسعه
برو صبر را پیشه گیر و سعه
مرا سخت حیرت زده شد از آن
چه اندیشه ای هست در این میان
مگر می شود اینچنین حرف مفت
به این طرح اقدام آنتیک گفت
چنان غوطه در فکر رفتم فرو
ولی پای در جاده و جستجو
بله، الغرض ،عاقبت مرد راه
خودش را کشانید تا رزمگاه!
رسیدم به آن مرکز خانه ساز
ندیدم نه مهری نه اقدام ،باز
در آن جا صفی بود از هر قماش
به پیکار زخمی همه آش و لاش
چه اوراق پرونده ها ریخته
و اَصوات با هم در آمیخته
دو تن، تن به تن مشتشان در هواست
یکی نعره می زد مهندس کجاست
همه وضع ناجور و درهم شَدید
تهمتن کجا اینچنین رزم دید
ندادم به دستان خود گیر و دار...
چنین گفته رستم به اسفندیار!
اگر چه به مستآجری تن دهم
به از آن که خود را به کشتن دهم
بماند،! مرا مانده دوسیه ای
و چرخانده چشمم به هر سویه ای
به ناگه صدایی بر آمد خروش
که ای تازه وارد شنو این سروش
رهِ آمده، زود در پیش گیر
نه پرونده را ده نه نوبت بگیر
که آن طرح اقدام ملی به کُل
فقط بوده آواز دور ِ دهل
بدان جیبمان جستجو یی شده
که ریش فلانی اطویی شده
همان کس که می گفته در ابتدا
کلیدم بزرگ است و مشکل گشا
فقط تپه ها را گذر کرده تیز
به روحش فرستاده ام ،چیز میز!
نه قفل و دری بوده نه پیکری
چنین خشت مالی نکن،اکبری
بدان بعد از این باز آید ز مهر
به طرحی که صدرا شود در سپهر
متقاضیان را که نازی کنند
سپس صاحبان اراضی کنند
دگر مسکن ِ اجتماعی شود
که هر ثانیه رو نمائی شود
تو تخم سخن را پرآکنده ای
ولیکن عجولی و یک دنده ای
پی افکندی از نظم چِرتی عظیم
خودت رحم کن ای خدای رحیم
پدرام اکبری
@qompoz😎