"مختصری در مورد #پدیدەی_محفلیسم "
✍#فرشید_شکری
تجربه نشان داده، " پدیده ی محفلیسم " که مبتنی بر فرد گرایی، و همچنین یار گیری درمیان وابستگان، رفقا و دوستان، آشنایان، همشهریان و غیره می باشد، تا کنون بسیاری از سازمان ها و احزابِ چپ و راست را علی العموم با مشکلات عدیده ایی مواجه نموده، و حتی در مواردی موجب شکاف و چند دستگی در هر کدام از آن جریانات شده است.
پیش از ادامه ی بحث حول پدیده ی محفلیسم بد نیست به این نکته اشاره کنم که، محفلیسم یک شیوه و سبک کار بورژوایی و خرده بورژوایی است و با فعالیت داخل « محافل کارگری » موجود در محل زیست و کار توده های کارگر تفاوت دارد. واضح است، کار کردن در محافل و جمع های کارگری به شیوه ی کمونیستی خیلی ضروریست. با این یادآوری مختصراً به نکاتی ساده در خصوص آثار و تبعات بی نهایت مضر پدیده ی محفلیسم در احزاب چپِ کمونیست و رادیکال می پردازم.
اولین و برجسته ترین پیامد ظهور محفلیسم در احزاب چپِ کمونیست و رادیکال، تضعیف و تخریب «سبک کار کمونیستی» است که امر استراتژیک و هویتی برای آن جریانات محسوب می گردد. بعبارت دیگر با پدیدار شدن محفلیسم، سبک کار کمونیستی در احزابِ چپِ کمونیست و رادیکال اندک اندک رنگ می بازد. همزمان با محو و زایل شدن سبک کار کمونیستی، آنگاه " سبک کار محفلی " ضوابط تدوین شده و دیسیپلین حزبی را بطور کامل به هم می ریزد.
اگر این گفته ی نغز و بدیع « کارل مارکس » را در بخشی از گزارش مربوط به فعالیت چهار ساله ی شورای کل جمعیت بین المللی کارگران بپذیریم که گفت : « حتی در مساعد ترین شرایطِ سیاسی نیز هر کامیابی جدی طبقه ی کارگر در گرو پختگی سازمان خواهد بود، زیرا سازمان است که این طبقه را تعلیم می دهد، و نیرویش را متمرکز می سازد... » ، بنابر این محفلیسم باعث می شود تا احزاب کمونیستِ مبتلا به این پدیده، نتوانند به وظایف مبارزاتی مهمی که بر عهده دارند، بپردازند. قدر به یقین، همانگونه " سکتاریسم " جنبش کارگری - کمونیستی را به ترک خوردگی و انشقاق می کشاند، محفلیسم نیز حزب را به سبب درگیر کردن کادرها و اعضاء با خود، از تأثیر گذاری روی مبارزه ی طبقاتی تماماً بازمی دارد.
در ریشه یابی پدیده ی محفلیسم معلوم شده که یکی از عوامل اصلی و واقعی شکلگیری این معضل، حرکت از منافع شخصی به جای منافع طبقه ی کارگر، و جنبش کارگری - کمونیستی است. تردیدی وجود ندارد، اهمیت دادن به منفعت شخصی که نشانه ی اسارت ذهن در چنگال آگاهی کذب و وارونه است، انسانِ بیگانه از خود را وادار می سازد تا برای حفظ موقعیت تشکیلاتی اش یا ترقی و دستیابی به منصبی ویژه، به آسانی و بدون وقع نهادن به افکار هم حزبی هایش، همه ی پرنسیپ های شناخته شده را زیر پا له و لورده کند.
این تیپ آدمها که در اصل حاملین خُلق و خوی بورژوایی و خرده بورژوایی هستند و هنوز با خصائل و منش های متناقض با اخلاقیات کمونیستی تعیین تکلیف نکرده اند، به شیوه ایی غیر سیاسی یعنی با رفتارهای عوام پسندانه و پوپولیستی جمع کثیری از بدنه ی حزب را جذب، و با خود همراه و همداستان می کنند. آنها سپس می کوشند تا از این طریق ( آراء اعضاء جذب شده ) بر ارگانهای رهبری و فونکسیون های با اهمیت تشکیلاتی تسلط یابند تا مسیر رسیدن به اهداف معین اشان هموار شود.
از دیگر نتایج محفلیسم، به حاشیه راندن و ترد افراد خارج از " محفل تسلط " یافته بر ارگانهای حزبی میباشد. به دیگر کلام، عدم توجه به اشخاصی که درون محفل نیستند یا مخالف روابط ناسالم محفلی اند، نادیده گرفتن ایشان و در عوض سپردن کارها و امورات روزانه و روتین حزبی به هم محفلی ها، راه دادن به فرهنگ طبقه ی حاکم ( بورژوازی ) و چشم پوشی از کردارهای زشت و کریه همچون تهمت زدن، غیبت، و زیر پا خالی کردن همرزمان، برخوردهای سلیقه ایی، و نظایر این ها در زمره ی عواقب بس زیانبار محفلیسم در یک حزب به شمار می آیند. طبعاً جلوه گر شدن این وضعیت نامطلوب مساوی است با عدم رشد و پویایی استعدادهای نهفته در فعالین جوان حزبی، تجلی دلسردی، نومیدی و استیصال در میان بخش هایی از بدنه ی حزب، هرز رفتن نیرو و پتانسیل تعداد زیادی از اعضاء بخاطر ناگزیری از مبارزه با تبعیض و حق کشی، ووو.
واکنش های هیستریک به هر نقد و انتقادی از جانب محفلی که دارای اتوریته و قدرت تشکیلاتی است، و بدین سان پراکندن و گسترش ترس و دلهره در میان کادرها و اعضایی که موضع گیری های مغایر با مواضع رسمی حزب را به چالش می کشند، جزو آسیب های جبران ناپذیر محفلیسم می باشد. وقتی نقدی به میان می آید، همه ی هم و غم شخص مورد انتقاد قرار گرفته در آن محفل مذکور که کاملاً به سنت های انقلابی در حزبش پشت کرده، انتقام و تلافی کردن به هر قیمتی است.
✍#فرشید_شکری
تجربه نشان داده، " پدیده ی محفلیسم " که مبتنی بر فرد گرایی، و همچنین یار گیری درمیان وابستگان، رفقا و دوستان، آشنایان، همشهریان و غیره می باشد، تا کنون بسیاری از سازمان ها و احزابِ چپ و راست را علی العموم با مشکلات عدیده ایی مواجه نموده، و حتی در مواردی موجب شکاف و چند دستگی در هر کدام از آن جریانات شده است.
پیش از ادامه ی بحث حول پدیده ی محفلیسم بد نیست به این نکته اشاره کنم که، محفلیسم یک شیوه و سبک کار بورژوایی و خرده بورژوایی است و با فعالیت داخل « محافل کارگری » موجود در محل زیست و کار توده های کارگر تفاوت دارد. واضح است، کار کردن در محافل و جمع های کارگری به شیوه ی کمونیستی خیلی ضروریست. با این یادآوری مختصراً به نکاتی ساده در خصوص آثار و تبعات بی نهایت مضر پدیده ی محفلیسم در احزاب چپِ کمونیست و رادیکال می پردازم.
اولین و برجسته ترین پیامد ظهور محفلیسم در احزاب چپِ کمونیست و رادیکال، تضعیف و تخریب «سبک کار کمونیستی» است که امر استراتژیک و هویتی برای آن جریانات محسوب می گردد. بعبارت دیگر با پدیدار شدن محفلیسم، سبک کار کمونیستی در احزابِ چپِ کمونیست و رادیکال اندک اندک رنگ می بازد. همزمان با محو و زایل شدن سبک کار کمونیستی، آنگاه " سبک کار محفلی " ضوابط تدوین شده و دیسیپلین حزبی را بطور کامل به هم می ریزد.
اگر این گفته ی نغز و بدیع « کارل مارکس » را در بخشی از گزارش مربوط به فعالیت چهار ساله ی شورای کل جمعیت بین المللی کارگران بپذیریم که گفت : « حتی در مساعد ترین شرایطِ سیاسی نیز هر کامیابی جدی طبقه ی کارگر در گرو پختگی سازمان خواهد بود، زیرا سازمان است که این طبقه را تعلیم می دهد، و نیرویش را متمرکز می سازد... » ، بنابر این محفلیسم باعث می شود تا احزاب کمونیستِ مبتلا به این پدیده، نتوانند به وظایف مبارزاتی مهمی که بر عهده دارند، بپردازند. قدر به یقین، همانگونه " سکتاریسم " جنبش کارگری - کمونیستی را به ترک خوردگی و انشقاق می کشاند، محفلیسم نیز حزب را به سبب درگیر کردن کادرها و اعضاء با خود، از تأثیر گذاری روی مبارزه ی طبقاتی تماماً بازمی دارد.
در ریشه یابی پدیده ی محفلیسم معلوم شده که یکی از عوامل اصلی و واقعی شکلگیری این معضل، حرکت از منافع شخصی به جای منافع طبقه ی کارگر، و جنبش کارگری - کمونیستی است. تردیدی وجود ندارد، اهمیت دادن به منفعت شخصی که نشانه ی اسارت ذهن در چنگال آگاهی کذب و وارونه است، انسانِ بیگانه از خود را وادار می سازد تا برای حفظ موقعیت تشکیلاتی اش یا ترقی و دستیابی به منصبی ویژه، به آسانی و بدون وقع نهادن به افکار هم حزبی هایش، همه ی پرنسیپ های شناخته شده را زیر پا له و لورده کند.
این تیپ آدمها که در اصل حاملین خُلق و خوی بورژوایی و خرده بورژوایی هستند و هنوز با خصائل و منش های متناقض با اخلاقیات کمونیستی تعیین تکلیف نکرده اند، به شیوه ایی غیر سیاسی یعنی با رفتارهای عوام پسندانه و پوپولیستی جمع کثیری از بدنه ی حزب را جذب، و با خود همراه و همداستان می کنند. آنها سپس می کوشند تا از این طریق ( آراء اعضاء جذب شده ) بر ارگانهای رهبری و فونکسیون های با اهمیت تشکیلاتی تسلط یابند تا مسیر رسیدن به اهداف معین اشان هموار شود.
از دیگر نتایج محفلیسم، به حاشیه راندن و ترد افراد خارج از " محفل تسلط " یافته بر ارگانهای حزبی میباشد. به دیگر کلام، عدم توجه به اشخاصی که درون محفل نیستند یا مخالف روابط ناسالم محفلی اند، نادیده گرفتن ایشان و در عوض سپردن کارها و امورات روزانه و روتین حزبی به هم محفلی ها، راه دادن به فرهنگ طبقه ی حاکم ( بورژوازی ) و چشم پوشی از کردارهای زشت و کریه همچون تهمت زدن، غیبت، و زیر پا خالی کردن همرزمان، برخوردهای سلیقه ایی، و نظایر این ها در زمره ی عواقب بس زیانبار محفلیسم در یک حزب به شمار می آیند. طبعاً جلوه گر شدن این وضعیت نامطلوب مساوی است با عدم رشد و پویایی استعدادهای نهفته در فعالین جوان حزبی، تجلی دلسردی، نومیدی و استیصال در میان بخش هایی از بدنه ی حزب، هرز رفتن نیرو و پتانسیل تعداد زیادی از اعضاء بخاطر ناگزیری از مبارزه با تبعیض و حق کشی، ووو.
واکنش های هیستریک به هر نقد و انتقادی از جانب محفلی که دارای اتوریته و قدرت تشکیلاتی است، و بدین سان پراکندن و گسترش ترس و دلهره در میان کادرها و اعضایی که موضع گیری های مغایر با مواضع رسمی حزب را به چالش می کشند، جزو آسیب های جبران ناپذیر محفلیسم می باشد. وقتی نقدی به میان می آید، همه ی هم و غم شخص مورد انتقاد قرار گرفته در آن محفل مذکور که کاملاً به سنت های انقلابی در حزبش پشت کرده، انتقام و تلافی کردن به هر قیمتی است.