#احمد_کایا اسطوره ذوق هنرمندانه، عدالت طلبی عاشقانه و شجاعت قهرمانانه
بخش اول
✍#وریا_ناظری
بورژوازی و حکومت های خدمتگزار آن در ترکیه از دل امپراتوری عثمانی زادند که مظهر جنایت و کشتار عام، مانع رشد و ترقی و دشمن آزادگی و آزاد اندیشی بود. این بورژوازی و دولت هایش آن میراث ننگین را با داغ و درفش، زندان و شکنجه، اعدام و ترور و در شکل سه کودتا علیه کارگران، خلق های کرد و ارمنی و سایر اقلیت ها به کار گرفتند. در برابر ددمنشی های این جرثومه های توحش و فساد سازمان هایی رزمنده، مبارزینی قهرمان و هنرمندانی فداکار به مبارزه ای بی امان برخاستند. احمد کایا، ترانه خوان خوش الحان، شاعر و ترانه سرای خلقی و نوازنده ای پر احساس، یکی از این هنرمندان رزمنده و جان بر کف بود. امروز که همان بورژوازی و حکومتش به جان مردمی مقاوم و رزمنده در کردستان ترکیه افتاده و ضرب دست آنها را تجربه می کنند یاد کردن از احمد کایا، آن صدای آزادگی و شورمندی خلق، جایگاهی ویژه پیدا می کند.
احمد کایا خواننده ی آزاد اندیشی که خود را شهروند جهان می دانست، در سال ۱۹۵۷ در شهر ملاطیه ترکیه به دنیا آمد. او پنجمین و آخرین فرزند خانواده بود. پدرش کارگر کارخانه نساجی و کرد بود. مادرش ترک تبار و کسی بود که تمام تلاشش را به کار برد تا فرزندانش را به بهترین وجه ممکن بار آورد. احمد سه ساله بود که کودتایی جامعه استبداد زده و سرمایه داری ترکیه را استبداد زده تر کرد. پدر کایا، که شخص آگاهی بود، به زودی متوجه علاقه پسرش به موسیقی شد و در جشن تولد شش سالگی یک باغلاما (سه تار ترکی) را به او هدیه داد که درست هم اندازه قد خودش بود. کایا در نه سالگی در جشنواره "روز جهانی کارگر"، که پدر و همکاران پدرش آنرا سازمان داده بودند، برای اولین بار روی صحنه رفت و تمام شب همکاران پدرش را دلباخته صدا و موسیقیاش نمود. سه سال بعد کودتای نظامی دیگری در ترکیه روی داد که کارگران را از برگزاری چنان جشن هایی محروم نمود.
کودتاگران شمار زیادی از دانشجویان و کارگران را روانه زندان نمودند. احمد در 14 سالگی نخستین اشعارش را منتشر کرد. 15 ساله که شد والدینش تصمیم گرفتند برای تامین زندگی به استانبول نقل مکان کنند. احمد در آنجا به کارگری پرداخت و شغل هایی نظیر رانندگی ماشین های سنگین و فروشندگی را تجربه کرد. او، که قبلا طبقات و فاصله آنرا شناخته بود، در استانبول بهتر با ستم و استثمار طبقاتی و دیکتاتوری دولتی آشنا شد. پدر احمد در استانبول نتوانست در یک کارخانه نساجی کار پیدا کند پس به ناچار در نمایشگاهی به شستن اتومبیل مشغول شد. این وضعیت تاثر فرزند را موجب شد. او تاثرش را چنین بیان کرد: «هر روز که از مدرسه به سوی خانه میرفتم پدر را میدیدم که مشغول شستشوی اتومبیل است و همیشه پیش خود میگفتم هنگامی که بزرگ شدم برای پدر نمایشگاهی خواهم خرید تا ارباب خود باشد».
اوضاع سیاسی و اعتراضی زمینه گسترش مبارزات کارگری و دانشجویی از یک طرف و توحش دولت در مقابل آن را فراهم کرد. احمد به تمام تحولات جامعه حساس بود و عکس العمل نشان می داد. او با دوستان و نزدیکانش نظراتش را در میان می گذاشت و حتی محافلی هم تشکیل دادند که هدف آنها تغییر اوضاع بود. آنها سرانجام بنیاد دانش های عمومی را تشکیل دادند و برای اجرای نمایش رقص های فولکلوریک و خواندن ترانه های مردمی سفرهایی را آغاز کردند. در یک شو که توسط "اتحادیه انجمن های دانشجویی" ترتیب داده شده بود احمد به صحنه رفت، باغلمایش را با شورمندی تمام نواخت و ترانه "شب های انقلابی" را خواند.
احمد کایا، که اکنون خواننده مشهوری شده بود، در گردهمایی روز جهانی کارگر سال 1977 در میدان تقسیم استانبول حضور یافت که در آن 500 هزار نفر شرکت کرده بودند. ماموران سازمان یافته و مزدور رژیم به روی کارگران آتش گشودند. در این حادثه بین 34 تا 42 نفر جانباختند که یکی از آنها دوست نزدیک احمد بود که در کنارش تیر خورد و به زمین درغلطید. این رویداد جنایت بار تاثیری ماندگار بر روی جوان هنرمند گذاشت.
احمد در 1978 و در حالکیه به تازگی با نخستین همسرش، آمینه، نامزد کرده بود ناچار گردید به سربازی اجباری 18 ماهه برود. سربازی احمد را از تکمیل مهارت نوازندگی و تکمیل دانش موسیقائیش باز نداشت. او در این مدت با موسیقی غربی و آهنگ کلاسیک بیشتر آشنا شد و در کنار باغلاما شروع به نواختن ساز سلو کرد.
احمد کایا تازه از خدمت سربازی بازگشته بود که نظامیان علیه کارگران و رشد سوسیالیسم در ترکیه در 1980 دست به سومین و جنایتبارترین کودتا زدند. بیشتر دوستان احمد توسط جنایتکاران دستگیر و به زندان افکنده شدند. در این کودتا حدود 600 هزار نفر دستگیر شدند. هزاران نفر زیر شکنجه مردند و تعداد بیشتری فرار کردند. به دنبال این ضربه روحی ضربه سنگین تری وارد آمد. در آوریل 1981 پدر آگاه و دلسوزش مرد و دردی جانگاه بر قلب احمد 24 ساله نهاد. در
بخش اول
✍#وریا_ناظری
بورژوازی و حکومت های خدمتگزار آن در ترکیه از دل امپراتوری عثمانی زادند که مظهر جنایت و کشتار عام، مانع رشد و ترقی و دشمن آزادگی و آزاد اندیشی بود. این بورژوازی و دولت هایش آن میراث ننگین را با داغ و درفش، زندان و شکنجه، اعدام و ترور و در شکل سه کودتا علیه کارگران، خلق های کرد و ارمنی و سایر اقلیت ها به کار گرفتند. در برابر ددمنشی های این جرثومه های توحش و فساد سازمان هایی رزمنده، مبارزینی قهرمان و هنرمندانی فداکار به مبارزه ای بی امان برخاستند. احمد کایا، ترانه خوان خوش الحان، شاعر و ترانه سرای خلقی و نوازنده ای پر احساس، یکی از این هنرمندان رزمنده و جان بر کف بود. امروز که همان بورژوازی و حکومتش به جان مردمی مقاوم و رزمنده در کردستان ترکیه افتاده و ضرب دست آنها را تجربه می کنند یاد کردن از احمد کایا، آن صدای آزادگی و شورمندی خلق، جایگاهی ویژه پیدا می کند.
احمد کایا خواننده ی آزاد اندیشی که خود را شهروند جهان می دانست، در سال ۱۹۵۷ در شهر ملاطیه ترکیه به دنیا آمد. او پنجمین و آخرین فرزند خانواده بود. پدرش کارگر کارخانه نساجی و کرد بود. مادرش ترک تبار و کسی بود که تمام تلاشش را به کار برد تا فرزندانش را به بهترین وجه ممکن بار آورد. احمد سه ساله بود که کودتایی جامعه استبداد زده و سرمایه داری ترکیه را استبداد زده تر کرد. پدر کایا، که شخص آگاهی بود، به زودی متوجه علاقه پسرش به موسیقی شد و در جشن تولد شش سالگی یک باغلاما (سه تار ترکی) را به او هدیه داد که درست هم اندازه قد خودش بود. کایا در نه سالگی در جشنواره "روز جهانی کارگر"، که پدر و همکاران پدرش آنرا سازمان داده بودند، برای اولین بار روی صحنه رفت و تمام شب همکاران پدرش را دلباخته صدا و موسیقیاش نمود. سه سال بعد کودتای نظامی دیگری در ترکیه روی داد که کارگران را از برگزاری چنان جشن هایی محروم نمود.
کودتاگران شمار زیادی از دانشجویان و کارگران را روانه زندان نمودند. احمد در 14 سالگی نخستین اشعارش را منتشر کرد. 15 ساله که شد والدینش تصمیم گرفتند برای تامین زندگی به استانبول نقل مکان کنند. احمد در آنجا به کارگری پرداخت و شغل هایی نظیر رانندگی ماشین های سنگین و فروشندگی را تجربه کرد. او، که قبلا طبقات و فاصله آنرا شناخته بود، در استانبول بهتر با ستم و استثمار طبقاتی و دیکتاتوری دولتی آشنا شد. پدر احمد در استانبول نتوانست در یک کارخانه نساجی کار پیدا کند پس به ناچار در نمایشگاهی به شستن اتومبیل مشغول شد. این وضعیت تاثر فرزند را موجب شد. او تاثرش را چنین بیان کرد: «هر روز که از مدرسه به سوی خانه میرفتم پدر را میدیدم که مشغول شستشوی اتومبیل است و همیشه پیش خود میگفتم هنگامی که بزرگ شدم برای پدر نمایشگاهی خواهم خرید تا ارباب خود باشد».
اوضاع سیاسی و اعتراضی زمینه گسترش مبارزات کارگری و دانشجویی از یک طرف و توحش دولت در مقابل آن را فراهم کرد. احمد به تمام تحولات جامعه حساس بود و عکس العمل نشان می داد. او با دوستان و نزدیکانش نظراتش را در میان می گذاشت و حتی محافلی هم تشکیل دادند که هدف آنها تغییر اوضاع بود. آنها سرانجام بنیاد دانش های عمومی را تشکیل دادند و برای اجرای نمایش رقص های فولکلوریک و خواندن ترانه های مردمی سفرهایی را آغاز کردند. در یک شو که توسط "اتحادیه انجمن های دانشجویی" ترتیب داده شده بود احمد به صحنه رفت، باغلمایش را با شورمندی تمام نواخت و ترانه "شب های انقلابی" را خواند.
احمد کایا، که اکنون خواننده مشهوری شده بود، در گردهمایی روز جهانی کارگر سال 1977 در میدان تقسیم استانبول حضور یافت که در آن 500 هزار نفر شرکت کرده بودند. ماموران سازمان یافته و مزدور رژیم به روی کارگران آتش گشودند. در این حادثه بین 34 تا 42 نفر جانباختند که یکی از آنها دوست نزدیک احمد بود که در کنارش تیر خورد و به زمین درغلطید. این رویداد جنایت بار تاثیری ماندگار بر روی جوان هنرمند گذاشت.
احمد در 1978 و در حالکیه به تازگی با نخستین همسرش، آمینه، نامزد کرده بود ناچار گردید به سربازی اجباری 18 ماهه برود. سربازی احمد را از تکمیل مهارت نوازندگی و تکمیل دانش موسیقائیش باز نداشت. او در این مدت با موسیقی غربی و آهنگ کلاسیک بیشتر آشنا شد و در کنار باغلاما شروع به نواختن ساز سلو کرد.
احمد کایا تازه از خدمت سربازی بازگشته بود که نظامیان علیه کارگران و رشد سوسیالیسم در ترکیه در 1980 دست به سومین و جنایتبارترین کودتا زدند. بیشتر دوستان احمد توسط جنایتکاران دستگیر و به زندان افکنده شدند. در این کودتا حدود 600 هزار نفر دستگیر شدند. هزاران نفر زیر شکنجه مردند و تعداد بیشتری فرار کردند. به دنبال این ضربه روحی ضربه سنگین تری وارد آمد. در آوریل 1981 پدر آگاه و دلسوزش مرد و دردی جانگاه بر قلب احمد 24 ساله نهاد. در