Peshrawcpiran
918 subscribers
28.3K photos
14.6K videos
881 files
26.7K links
کانال رسمی حزب کمونیست ایران و کومه‌له در تلگرام

✉️پيام ها و تصاويرتان را به آی‌دی زیر ارسال کنید:
@ofogh_kargar

www.instagram.com/Peshrawcpiran

www.facebook.com/Peshrawcpiran

نشانی وب‌سایت حزب کمونیست ایران
cpiran.org
نشانی وب سایت کومەلە
komala.co
Download Telegram
مقدمه اى بر نقد اقتصاد سياسى

اثر: كارل ماركس


-تولید، مصرف، توزیع و مبادله (گردش)

١- تولید

#قسمت_یکم

(الف) برای شروع، بحث را با مسأله تولید مادی آغاز کنیم. بی تردید، نقطه آغاز حرکت را باید افرادی که در چارچوب یک جامعه تولید می کنند، و در نتیجه، تولید افراد در چارچوب قيود اجتماعی، دانست. آن شکارچی یا ماهیگیر تک و تنها که نقطه آغاز بحث «آدام اسمیت و اریکاردو قرار گرفته است، یکی از پندارهای عاری از تخیل رمان های سده هيجدهم از نوع رابینسون کروزوه است، که به رغم ادعاهای مورخان اجتماعی، به هیچ روی نشانه ای از یک واکنش در برابر زیبا جلوه دادن زندگی طبیعی و بازگشت به تصویری نادرست از آن، نیست. به همین ترتیب، قرارداد اجتماعی «روسوا نیز، که د کوشد تا از طریق یک قرارداد، میان عده ای افراد ذات مستقل رابطه برقرار نماید، نمی تواند بر این نوع طبیعت گرایی استوار باشد. این جز یک توهم، جزيک پندار زیبایی پرستانه در ذهن رابینسون گرایان ریز و درشت، چیز دیگری نیست. برعکس، این به استقبال جامعه بورژوایی» رفتن است - جامعه ای که رشد خود را در سده شانزدهم آغاز کرده، و در سده هیجدهم گام هایی غول آسا به سمت کمال برداشته است. در این جامعة متکی بر رقابت، چنین به نظر می رسد که فرد از قیود طبیعی و امثال آن، که در اعصار تاریخی پیشین او را به جزئی ناچیز از مجموعه ای مشخص و محدود از انسان ها بدل می ساختند، رها شده است. پیامبران سده هیجدهم، که «آدام اسمیت» و اریکاردو هنوز بر شانه های آنها راست ایستاده بودند، به این فرد سده هیجدهم - که محصول فرایند اضمحلال جامعة فئودالی از یک سو، و زایش نیروهای مولد نوین از قرن شانزدهم به بعد، از سوی دیگر بود – به چشم یک کمال مطلوب که موجودیتش به گذشته تعلق دارد می نگریستند. آنها این فرد را نه یک فرآورد تاریخی، بل چون نقطه عزیمت تاریخ، نه چون چیزی که در روند تاریخ شکل می گیرد، پل چون چیزی که طبیعت آن را فرا نهاده است، می نگریستند، چرا که این فرد در نظر آنان، و در قالب تصوری که از طبیعت انسان داشتند، با طبیعت وفق می داد. این خودفریبی نشانه ویژه هر عصر جدید تا به امروز بوده است.

استوارت»، ۴ که از پاره ای نظرات در نقطه مقابل قرن هیجدهم قرار داشت و به عنوان یک آریستوکرات گرایش به نگرش تاریخی به پدیده ها داشت، از این دیدگاه ساده لوحانه دوری می جست.

هرچه در مسیر تاریخ به عقب تر می نگریم، فرد، و به همین ترتیب فرد تولید کننده را بیشتر و بیشتر وابسته و تمعلق به یک کل بزرگتر می یابیم. در آغاز، فرد هنوز به شکل کاملا طبیعی عضوی از خانواده، و سپس قبیله ای است که از خانواده نشأت می گیرد. دیرتر، او را عضو تجمعی می یابیم که از برخورد و آمیختگی قبیله ها شکل می گیرد. تنها در سده هجدهم است که در چارچوب جامعه بورژوایی، فرد با اشکال گوناگون بافت اجتماعی، صرفا به عنوان وسایلی برای دستیابی به هدف های خصوصی، به عنوان ضرورت های خارجی، رو در رو می شود. اما عصری که یک چنین دیدگاه، یعنی دیدگاه فرد منفرد، را پدید می آورد دقیقا (تا امروز) عصر رشد یافته ترین مناسبات اجتماعی و موافق این دیدگاه، مناسبات عمومی است.

ادامه دارد...
🆔 @peshrawcpiran