🛑این تصویر #حیدر_دارائی است. دبیر تاریخ در یکی از دبیرستان های شهر #دهلران استان #ایلام با چهرهای خندان. اما گمان نمیکنم اکنون نای لبخند زدن داشته باشد. ۱۲ روز از بازداشتش گذشته است. پیگیریهای خانواده او تا این لحظه بیسرانجام مانده است. جالب اینجاست که این بازداشتی حتی در تجمعات هم شرکت نکرده است و هیچ مدرکی دال بر مجرمیتش وجود ندارد و همچنان در بازداشت به سر میبرد. ماجرای عجیب بازداشتش مربوط به بعد از نا آرامیهای دهلران است.
ساعت حوالی ۳ نیمه شب بود که صدای ناله و ضجههای جوانی سکوت نیمه شب کوچه شهید میرزایی را در هم میشکند. حیدر به ندای درونش که نشات گرفته از وجدان بیدار و خلقیات فرهنگی بودنش بود تاب نیاورد از خانه بیرون میرود و نزدیک صحنه شد. جوانی زیر دسته و پای مامورین نیرو های امنیتی به باد کتک گرفته شده بود. حیدر از رفتار خشن مامورین در برخورد با این جوان انتقاد میکند. اما ظاهرا آنها این انتقاد را تاب نمیآورند و برای تایید رفتار وحشیانه خود مشتی حواله صورت حیدر کردند و پشت بندش او را زیر بار مشت و لگد و باطوم قرار دادند. یکی از شاهدان عینی که در صحنه حضور داشته است به ما گفته است وقتی مامورین او را میزدند حیدر زیر دست و پایشان فریاد میزد: آقا نزن من فرهنگیام، من فرزند شهیدم. اما ظاهرا آنها نه آدم فرهنگی حالیشان بوده نه فرزند شهید و به ضرب و شتم ادامه میدهند. اما ماجرا به اینجا ختم نمیشود. مامورین او را به اداره آگاهی میبرند و تا سپیدهدم با میله آهنی، باتوم، پنجه بوکس و چماق او و دیگر بازداشتیهای آن شب را شکنجه میکنند. به گفته منبع موثق، رد باطوم بر روی بدن این معلم کاملا مشهود است و ضربههایی که به بدن و کلیهاش وارد شده باعث شده چندین بار خون ادرار کند و همچنین بینی و یکی از انگشتان دستش شکسته شده. او به درمان فوری نیاز دارد و مامورین امنیتی حتی اجازه دسترسی به درمانگاه و هیچگونه دارویی هم به او ندادهاند. چیزی که کاملا مشهود است این است که این معلم شریف هیچ جرمی مرتکب نشده است. تنها جای گناهکار و بیگناه عوض شده است.
دوشنبه ٢٣ آبان ١٤٠١
#اعتراضات_و_اعتصابات_سراسرى
#كارگر_دانشجو_اتحاد_اتحاد
#تنها_راه_رهاى_اداره_شوراى
#كارگر_نفت_ما_رهبر_سرسخت_ما
#دانشجوی_زندانی_آزاد_باید_گردد
#زندانى_سياسى_آزاد_بايد_گردد
#نان_کار_آزادی_اداره_شورایی
#آزادى_برابرى_حكومت_كارگرى
#آزادی_جامعه_درگرو_آزادی_زنان_است
#مرگ_بر_ستمگر_چه_شاه_باشد_چه_رهبر
#مرگ_بر_جمهورى_اسلامى
#مرگ_بر_ديكتاور
https://t.me/peshrawcpiran
www.facebook.com/Peshrawcpiran
ساعت حوالی ۳ نیمه شب بود که صدای ناله و ضجههای جوانی سکوت نیمه شب کوچه شهید میرزایی را در هم میشکند. حیدر به ندای درونش که نشات گرفته از وجدان بیدار و خلقیات فرهنگی بودنش بود تاب نیاورد از خانه بیرون میرود و نزدیک صحنه شد. جوانی زیر دسته و پای مامورین نیرو های امنیتی به باد کتک گرفته شده بود. حیدر از رفتار خشن مامورین در برخورد با این جوان انتقاد میکند. اما ظاهرا آنها این انتقاد را تاب نمیآورند و برای تایید رفتار وحشیانه خود مشتی حواله صورت حیدر کردند و پشت بندش او را زیر بار مشت و لگد و باطوم قرار دادند. یکی از شاهدان عینی که در صحنه حضور داشته است به ما گفته است وقتی مامورین او را میزدند حیدر زیر دست و پایشان فریاد میزد: آقا نزن من فرهنگیام، من فرزند شهیدم. اما ظاهرا آنها نه آدم فرهنگی حالیشان بوده نه فرزند شهید و به ضرب و شتم ادامه میدهند. اما ماجرا به اینجا ختم نمیشود. مامورین او را به اداره آگاهی میبرند و تا سپیدهدم با میله آهنی، باتوم، پنجه بوکس و چماق او و دیگر بازداشتیهای آن شب را شکنجه میکنند. به گفته منبع موثق، رد باطوم بر روی بدن این معلم کاملا مشهود است و ضربههایی که به بدن و کلیهاش وارد شده باعث شده چندین بار خون ادرار کند و همچنین بینی و یکی از انگشتان دستش شکسته شده. او به درمان فوری نیاز دارد و مامورین امنیتی حتی اجازه دسترسی به درمانگاه و هیچگونه دارویی هم به او ندادهاند. چیزی که کاملا مشهود است این است که این معلم شریف هیچ جرمی مرتکب نشده است. تنها جای گناهکار و بیگناه عوض شده است.
دوشنبه ٢٣ آبان ١٤٠١
#اعتراضات_و_اعتصابات_سراسرى
#كارگر_دانشجو_اتحاد_اتحاد
#تنها_راه_رهاى_اداره_شوراى
#كارگر_نفت_ما_رهبر_سرسخت_ما
#دانشجوی_زندانی_آزاد_باید_گردد
#زندانى_سياسى_آزاد_بايد_گردد
#نان_کار_آزادی_اداره_شورایی
#آزادى_برابرى_حكومت_كارگرى
#آزادی_جامعه_درگرو_آزادی_زنان_است
#مرگ_بر_ستمگر_چه_شاه_باشد_چه_رهبر
#مرگ_بر_جمهورى_اسلامى
#مرگ_بر_ديكتاور
https://t.me/peshrawcpiran
www.facebook.com/Peshrawcpiran