Forwarded from اتچ بات
✌️🚩:#آگاهی_طبقاتی
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩:نیروی کار
نیروی کار
قدرت و توانایی هایی را که در مغز و عضلات انسان وجود دارد نیروی کار گویند، که می تواند با ابزار و وسایل کار، در موضوع کار تغییر به وجود آورد. "نیروی کار، تا وقتی که خرید و فروش می شود - کالایی است مثل هر کالای دیگر و به این جهت دارای ارزش مبادله است." اما زمانی که خرید و فروش نشود، عاملی برای رشد و شکوفایی استعدادهای انسان است. در جامعه ی سرمایه داری نیروی کار عنصر اساسی تولید است.
به عبارت دیگر، نیروی کار یعنی "توانایی کار کردن، مجموع توانایی های ذهنی و جسمانی موجود در یک کالبد مادی، شخصیت زنده، یعنی نوع انسان را در نظر می آوریم، توانایی هایی که هنگام تولید هر نوع ارزش مصرفی به کار انداخته می شوند."
"نیروی کار فقط هنگامی می تواند به عنوان کالا در بازار ظاهر شود که مالک آن یعنی فردی که این نیروی کار از آن اوست، آن را برای فروش عرضه کند یا آن را به عنوان کالا بفروشد. باید آن را در اختیار داشته باشد و دارنده ی آزاد توانایی انجام کار خود و از همین رو شخص خود باشد."
"مالک نیروی کار باید همیشه آن را فقط برای دوره ی معینی به فروش رساند، چرا که اگر قرار بود آن را کلا" یک بار برای همیشه بفروشد، خود را می فروخت و از انسانی آزاد به برده و از مالک کالا به کالا تبدیل می شود. وی باید پیوسته با نیروی کارش چون دارایی، در حکم کالايش، برخورد کند و این کار را تنها با واگذار کردن آن به خریدار، یعنی با تسلیم آن به خریدار برای مصرف در یک دوره ی معین و به طور موقت، می تواند انجام دهد. وی به این طریق می تواند هم نیروی کار خویش را واگذار کند و هم از حق مالکیت خود بر آن چشم نپوشد."
"انسان برای فروش کالاهایی غیر از نیروی کار خود مسلما" باید صاحب وسایل تولیدی نظیر مواد خام، ابزار کار و مانند آنها باشد."
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩:نیروی کار
نیروی کار
قدرت و توانایی هایی را که در مغز و عضلات انسان وجود دارد نیروی کار گویند، که می تواند با ابزار و وسایل کار، در موضوع کار تغییر به وجود آورد. "نیروی کار، تا وقتی که خرید و فروش می شود - کالایی است مثل هر کالای دیگر و به این جهت دارای ارزش مبادله است." اما زمانی که خرید و فروش نشود، عاملی برای رشد و شکوفایی استعدادهای انسان است. در جامعه ی سرمایه داری نیروی کار عنصر اساسی تولید است.
به عبارت دیگر، نیروی کار یعنی "توانایی کار کردن، مجموع توانایی های ذهنی و جسمانی موجود در یک کالبد مادی، شخصیت زنده، یعنی نوع انسان را در نظر می آوریم، توانایی هایی که هنگام تولید هر نوع ارزش مصرفی به کار انداخته می شوند."
"نیروی کار فقط هنگامی می تواند به عنوان کالا در بازار ظاهر شود که مالک آن یعنی فردی که این نیروی کار از آن اوست، آن را برای فروش عرضه کند یا آن را به عنوان کالا بفروشد. باید آن را در اختیار داشته باشد و دارنده ی آزاد توانایی انجام کار خود و از همین رو شخص خود باشد."
"مالک نیروی کار باید همیشه آن را فقط برای دوره ی معینی به فروش رساند، چرا که اگر قرار بود آن را کلا" یک بار برای همیشه بفروشد، خود را می فروخت و از انسانی آزاد به برده و از مالک کالا به کالا تبدیل می شود. وی باید پیوسته با نیروی کارش چون دارایی، در حکم کالايش، برخورد کند و این کار را تنها با واگذار کردن آن به خریدار، یعنی با تسلیم آن به خریدار برای مصرف در یک دوره ی معین و به طور موقت، می تواند انجام دهد. وی به این طریق می تواند هم نیروی کار خویش را واگذار کند و هم از حق مالکیت خود بر آن چشم نپوشد."
"انسان برای فروش کالاهایی غیر از نیروی کار خود مسلما" باید صاحب وسایل تولیدی نظیر مواد خام، ابزار کار و مانند آنها باشد."
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✌️🚩:#آگاهی_طبقاتی
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩:نیروهای مولد و ماده ی خام
نیروهای مولد
به مجموعه ی نیروی کار و وسایل تولید نیروی های مولد با نیروی های مولده گفته می شود. کارگران شاغل در کارخانه های ایران خودرو، سایپا، پارس خودرو، صنایع نفت و پتروشیمی، قند و غیره نمونه هایی از نیروی های مولدهی ایران هستند.
ماده ی خام
موادی از طبیعت که قبلا" بر روی آنها کار انجام گرفته و تبدیل به موضوع کار شده باشند، مادهی خام نام دارد. مانند زغال سنگ، سنگ آهن، پنبه، شمش آهن و کلیدی موادی که به مصرف تولید کالا در کارخانه جات می رسند. البته هر ماده ای می تواند موضوع کار باشد، اما هر موضوع کاری نمی تواند ماده ی خام باشد. مثلا" زمین کشاورزی مادهی خام نیست، اما موضوع کار است.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩:نیروهای مولد و ماده ی خام
نیروهای مولد
به مجموعه ی نیروی کار و وسایل تولید نیروی های مولد با نیروی های مولده گفته می شود. کارگران شاغل در کارخانه های ایران خودرو، سایپا، پارس خودرو، صنایع نفت و پتروشیمی، قند و غیره نمونه هایی از نیروی های مولدهی ایران هستند.
ماده ی خام
موادی از طبیعت که قبلا" بر روی آنها کار انجام گرفته و تبدیل به موضوع کار شده باشند، مادهی خام نام دارد. مانند زغال سنگ، سنگ آهن، پنبه، شمش آهن و کلیدی موادی که به مصرف تولید کالا در کارخانه جات می رسند. البته هر ماده ای می تواند موضوع کار باشد، اما هر موضوع کاری نمی تواند ماده ی خام باشد. مثلا" زمین کشاورزی مادهی خام نیست، اما موضوع کار است.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✌️🚩:#آگاهی_طبقاتی
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: کار
کار
کار از نظر فیزیک عبارت است از حاصل ضرب نیرو در جابجایی، واحد کار ژول است که برابر حاصل ضرب یک نیوتن (نزدیک ۱۰۰ گرم) در یک متر است. اما باید بدانیم که کار با نیروی کار فرق دارد. هنگامی که کارگران با نیروی کار خود بر روی موضوع کار مشغول هستند و آن را به فرآورده یا کالا تبدیل می کنند، کار انجام می دهند. کار فرآورده یا کالا نیست اما کالا، یا فرآورده کار انباشته شده است. کار مرده سرمایه است. کار زنده کارگری است که مشغول تبدیل کردن نیروی کارش به کالا یا فرآورده است. در جامعه ی سرمایه داری، کار سرمایه ای است به صورت کالا که در دست سرمایه دار قرار دارد.
به بیان دیگر؛ "کار انسان عبارت است از صرف کردن نیروی کار ساده یعنی نیروی کار که به طور میانگین به سازواره ی جسمانی هر انسان متعارف تعلق دارد، بدون آن که پرورش خاصی یافته باشد."
"کار پیش از هر چیز فرایندی بین انسان و طبیعت است، فرایندی که انسان در آن به واسطه ی اعمال خویش سوخت و ساز خود با طبیعت را تنظیم و کنترل می کند. وی با مواد طبیعی چون نیرویی طبیعی روبرو می شود. او قوای طبیعی پیکر خود، بازوها و پاها، سر و دستان خود را به حرکت در می آورد تا مواد طبیعی را در شکلی سازگار با نیازهایش تصاحب کند. در حالی که انسان از طریق این حرکت بر طبیعت خارجی اثر می گذارد و آن را تغییر می دهد، هم زمان طبیعت خویش را نیز تغییر می دهد. وی توانمندی هایی را که در این طبیعت نهفته است تکامل می بخشد و بازی این نیروها را تابع قدرت مطلق خویش می کند. ما در این جا به آن شکل های اولیه و غریزی کار که در سطح جانوران باقی می مانند، نمی پردازیم. فاصله ی زمانی عظیمی اوضاع و احوالی را که در آن آدمی نیروی کار خود را به عنوان کالا برای فروش به بازار کار می آورد از وضعیتی جدا می کند که در آن کار انسان هنوز شکل غریزی اولیه ی خود را از دست نداده است. بنابراین، کار در شکلی پیش انگاشت قرار می دهیم که منحصرا" از آن انسان است. عنکبوت اعمالی را انجام می دهد که به کار بافنده شبیه است، و زنبور با ساختن خانه های مشبکی لانه خود روی دست بسیاری از معماران بلند می شود. اما آنچه بدترین معمار را از بهترین زنبور متمایز می کند این است که معمار خانه های مشبکی را پیش از آن که از موم بسازد در ذهن خود بنا می کند. در پایان هر فرایند کار، نتیجه ای حاصل می شود که از همان آغاز در تصور کارگر بود و بنابراین پیش تر به طور ذهنی وجود داشت. آدمی نه تنها در شکل مواد طبیعی تغییری پدید می آورد بلکه قصد خود را همزمان در این مواد به تحقق می رساند. ...کار عناصر مادی خود، ابژه ها و ابزارهایش، را مصرف می کند."
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: کار
کار
کار از نظر فیزیک عبارت است از حاصل ضرب نیرو در جابجایی، واحد کار ژول است که برابر حاصل ضرب یک نیوتن (نزدیک ۱۰۰ گرم) در یک متر است. اما باید بدانیم که کار با نیروی کار فرق دارد. هنگامی که کارگران با نیروی کار خود بر روی موضوع کار مشغول هستند و آن را به فرآورده یا کالا تبدیل می کنند، کار انجام می دهند. کار فرآورده یا کالا نیست اما کالا، یا فرآورده کار انباشته شده است. کار مرده سرمایه است. کار زنده کارگری است که مشغول تبدیل کردن نیروی کارش به کالا یا فرآورده است. در جامعه ی سرمایه داری، کار سرمایه ای است به صورت کالا که در دست سرمایه دار قرار دارد.
به بیان دیگر؛ "کار انسان عبارت است از صرف کردن نیروی کار ساده یعنی نیروی کار که به طور میانگین به سازواره ی جسمانی هر انسان متعارف تعلق دارد، بدون آن که پرورش خاصی یافته باشد."
"کار پیش از هر چیز فرایندی بین انسان و طبیعت است، فرایندی که انسان در آن به واسطه ی اعمال خویش سوخت و ساز خود با طبیعت را تنظیم و کنترل می کند. وی با مواد طبیعی چون نیرویی طبیعی روبرو می شود. او قوای طبیعی پیکر خود، بازوها و پاها، سر و دستان خود را به حرکت در می آورد تا مواد طبیعی را در شکلی سازگار با نیازهایش تصاحب کند. در حالی که انسان از طریق این حرکت بر طبیعت خارجی اثر می گذارد و آن را تغییر می دهد، هم زمان طبیعت خویش را نیز تغییر می دهد. وی توانمندی هایی را که در این طبیعت نهفته است تکامل می بخشد و بازی این نیروها را تابع قدرت مطلق خویش می کند. ما در این جا به آن شکل های اولیه و غریزی کار که در سطح جانوران باقی می مانند، نمی پردازیم. فاصله ی زمانی عظیمی اوضاع و احوالی را که در آن آدمی نیروی کار خود را به عنوان کالا برای فروش به بازار کار می آورد از وضعیتی جدا می کند که در آن کار انسان هنوز شکل غریزی اولیه ی خود را از دست نداده است. بنابراین، کار در شکلی پیش انگاشت قرار می دهیم که منحصرا" از آن انسان است. عنکبوت اعمالی را انجام می دهد که به کار بافنده شبیه است، و زنبور با ساختن خانه های مشبکی لانه خود روی دست بسیاری از معماران بلند می شود. اما آنچه بدترین معمار را از بهترین زنبور متمایز می کند این است که معمار خانه های مشبکی را پیش از آن که از موم بسازد در ذهن خود بنا می کند. در پایان هر فرایند کار، نتیجه ای حاصل می شود که از همان آغاز در تصور کارگر بود و بنابراین پیش تر به طور ذهنی وجود داشت. آدمی نه تنها در شکل مواد طبیعی تغییری پدید می آورد بلکه قصد خود را همزمان در این مواد به تحقق می رساند. ...کار عناصر مادی خود، ابژه ها و ابزارهایش، را مصرف می کند."
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✌️🚩:#آگاهی_طبقاتی
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: کار : ساده، مرکب، مشخص یا مجسم
کار ساده
کاری را که احتیاج به تخصص و آموزش قبلی نداشته باشد، کار ساده می گویند؛ مانند: درو کردن گندم و یونجه با داس، کندن بوته های نخود با دست، پاسخ دادن به تلفن، نان از تنور در آوردن، واکس زدن کفش، جارو کردن،آب پاشی، بسته بندی کردن به صورت دستی، نگهبانی، کار در مرغداری ها، گاوداری ها و غیره.
کار مرکب
کاری که به آموزش و تخصص نیاز داشته باشد، چه این آموزش و تخصص از طرف خود ما و یا و به وسیله ی سرمایه دار انجام گرفته باشد، کار پیچیده یا مرکب می گویند. مانند خلبانی، راننده گی ماشین های سنگین، درو کردن گندم با کمباین، کارگری که خط تولید کارخانه ای را کنترل می کند، مهندسان، پزشکان، استادان، معلمان، پرستاران، کارگران فنی و غیره.
به عبارت دیگر؛ "کار پیچیده فقط تصاعد هندسی یا دقیق تر مضروب کار ساده است، به گونه ای که مقدار کوچکی از کار پیچیده، با مقدار بزرگ تری از کار ساده برابر است. ... ممکن است کالایی محصول پیچیده ترین کار ممکن باشد اما ارزشش آن را با محصول کار ساده برابر می کند، از این رو فقط بازنمود مقدار مشخصی از آن کار ساده است ."
کار مشخص یا مجسم
کاری را که کارگران به طور مشخص و ملموس مشغول انجام دادن آن هستند. کاری است که سبب ایجاد ارزش مصرفی در کالا می شود. مانند کار کارگران ایران خودرو که روی خط تولید، پژو پارس تولید می کنند، کارگران سیمان لوشان که سیمان تولید می کنند و غیره. یعنی کارگران ایران خودرو سیمان تولید نمی کنند بلکه مشخصاً کارشان تولید خودرو سواری است.
به بیانی دیگر؛ کاری است که به یک شکل مشخص، مقتضی و در جهتی سودمند صرف شده باشد. یک نفر نمی تواند "بصورت کلی" کار کند، اما هنگام کار، کار یک کفاش با یک زارع یا یک معدنچی و نظایر آن را انجام میدهد. انواع گوناگون کار از نظر فراورده هایی که تولید می کنند، تفاوت دارند. کار مجسم است که ارزش مصرفی یک کالا را به وجود می آورد. کار مجسم پیش از این همیشه وجود داشته و پس از این نیز این چنین خواهد بود. این نوع کار در غياب نظام سرمایه داری نیز وجود خواهد داشت.
در برخی منابع کار مشخص را کار انضمامی هم می گویند؛ یعنی کاری که در زمان و مکانی مشخص واقعاً انجام می شود، یا کار مفیدی که محصول آن ارزش مصرفی است. این نوع کار یکی از مبانی هستی و وجود انسان است که در هر شکل بندی اجتماعی (جامعه ی نخستین، برده داری، فئودالی، سرمایه داری، ...) وجود دارد. این نوع کار در واقع، یک ضرورت زنده گی است. این کار، کار مجرد نیست، ضد آن است.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: کار : ساده، مرکب، مشخص یا مجسم
کار ساده
کاری را که احتیاج به تخصص و آموزش قبلی نداشته باشد، کار ساده می گویند؛ مانند: درو کردن گندم و یونجه با داس، کندن بوته های نخود با دست، پاسخ دادن به تلفن، نان از تنور در آوردن، واکس زدن کفش، جارو کردن،آب پاشی، بسته بندی کردن به صورت دستی، نگهبانی، کار در مرغداری ها، گاوداری ها و غیره.
کار مرکب
کاری که به آموزش و تخصص نیاز داشته باشد، چه این آموزش و تخصص از طرف خود ما و یا و به وسیله ی سرمایه دار انجام گرفته باشد، کار پیچیده یا مرکب می گویند. مانند خلبانی، راننده گی ماشین های سنگین، درو کردن گندم با کمباین، کارگری که خط تولید کارخانه ای را کنترل می کند، مهندسان، پزشکان، استادان، معلمان، پرستاران، کارگران فنی و غیره.
به عبارت دیگر؛ "کار پیچیده فقط تصاعد هندسی یا دقیق تر مضروب کار ساده است، به گونه ای که مقدار کوچکی از کار پیچیده، با مقدار بزرگ تری از کار ساده برابر است. ... ممکن است کالایی محصول پیچیده ترین کار ممکن باشد اما ارزشش آن را با محصول کار ساده برابر می کند، از این رو فقط بازنمود مقدار مشخصی از آن کار ساده است ."
کار مشخص یا مجسم
کاری را که کارگران به طور مشخص و ملموس مشغول انجام دادن آن هستند. کاری است که سبب ایجاد ارزش مصرفی در کالا می شود. مانند کار کارگران ایران خودرو که روی خط تولید، پژو پارس تولید می کنند، کارگران سیمان لوشان که سیمان تولید می کنند و غیره. یعنی کارگران ایران خودرو سیمان تولید نمی کنند بلکه مشخصاً کارشان تولید خودرو سواری است.
به بیانی دیگر؛ کاری است که به یک شکل مشخص، مقتضی و در جهتی سودمند صرف شده باشد. یک نفر نمی تواند "بصورت کلی" کار کند، اما هنگام کار، کار یک کفاش با یک زارع یا یک معدنچی و نظایر آن را انجام میدهد. انواع گوناگون کار از نظر فراورده هایی که تولید می کنند، تفاوت دارند. کار مجسم است که ارزش مصرفی یک کالا را به وجود می آورد. کار مجسم پیش از این همیشه وجود داشته و پس از این نیز این چنین خواهد بود. این نوع کار در غياب نظام سرمایه داری نیز وجود خواهد داشت.
در برخی منابع کار مشخص را کار انضمامی هم می گویند؛ یعنی کاری که در زمان و مکانی مشخص واقعاً انجام می شود، یا کار مفیدی که محصول آن ارزش مصرفی است. این نوع کار یکی از مبانی هستی و وجود انسان است که در هر شکل بندی اجتماعی (جامعه ی نخستین، برده داری، فئودالی، سرمایه داری، ...) وجود دارد. این نوع کار در واقع، یک ضرورت زنده گی است. این کار، کار مجرد نیست، ضد آن است.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✌️🚩:#آگاهی_طبقاتی
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩:کار مجرد
کار مجرد
کاری که مشخص و ملموس نیست، کار انتزاعی و کار به طور کلی است. کار مجرد، کار به طور عام است. مثلاً در تهران روزانه یک میلیون کارگر مشغول به کار به طور کلی هستند، نمی دانیم که هریک از آنها چه کار مشخصی را انجام می دهند. کار مجرد معیار ارزش کالاهاست و قیمت آنها را تعیین می کند.
یعنی کاری را که به کالا ارزش مبادله ای - برای فروش و مبادله - می بخشد کار مجرد است. در جامعه ی سرمایه داری کار هر کارگری در وهله نخست کار مجرد و در وهله ی دوم کار مجسم یا مشخص است. کار مجرد محصول سیستم سرمایه داری است.
به عبارت دیگر، اگر به طور دقیق به انواع گوناگون کار توجه کنیم یک خصوصیت مشترک بین آنها می یابیم، یعنی صَرف کار انسانی به طور کلی، یعنی به کار رفتن نیروی عضلات، مغز، و غیره. کار وقتی مستقل از شکل مجسم آن در نظر گرفته شود - کار به اعتبار نیروی کار انسانی - کار مجرد است. کار مجرد ارزش یک کالا را تشکیل می دهد. کار مجرد فقط نمایندهی نظام سرمایه داری است. در نظام های قبلی نبوده و در آینده نیز نخواهد بود.
در نظام سرمایه تضاد لاینحلی بین کار مجسم که ارزش مصرفی تولید می کند و کار مجرد که ارزش مبادله ای تولید می کند، وجود دارد که به عنوان تضاد بین کار خصوصی و کار اجتماعی ظاهر می گردد.
از طرف دیگر باید بدانیم که کار مجرد یا بهتر است بگوییم نیروی کار به عنوان کار مجرد" نیز تعریف می شود. این گونه کار با کار مجسم (یا کار مفید یا کار مشخص) تفاوت دارد. کار مجسم (کار انضمامی) به کار گر تعلق دارد هنگامی که بر روی موضوع کار مشغول است، اما حاصل کار مشخص او تبدیل به کار مجرد می شود و در واقع هم چون نیرویی از کارگر جدا می شود و در مدار تولید قرار می گیرد که با کارگر بیگانه است و کارگر دخل و تصرفی در نتیجه و محصول آن ندارد. کار مجرد ارزش و ارزش اضافی را در کالا می گنجاند. سرمایه ناشی از کار مجرد است که انباشته می گردد.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩:کار مجرد
کار مجرد
کاری که مشخص و ملموس نیست، کار انتزاعی و کار به طور کلی است. کار مجرد، کار به طور عام است. مثلاً در تهران روزانه یک میلیون کارگر مشغول به کار به طور کلی هستند، نمی دانیم که هریک از آنها چه کار مشخصی را انجام می دهند. کار مجرد معیار ارزش کالاهاست و قیمت آنها را تعیین می کند.
یعنی کاری را که به کالا ارزش مبادله ای - برای فروش و مبادله - می بخشد کار مجرد است. در جامعه ی سرمایه داری کار هر کارگری در وهله نخست کار مجرد و در وهله ی دوم کار مجسم یا مشخص است. کار مجرد محصول سیستم سرمایه داری است.
به عبارت دیگر، اگر به طور دقیق به انواع گوناگون کار توجه کنیم یک خصوصیت مشترک بین آنها می یابیم، یعنی صَرف کار انسانی به طور کلی، یعنی به کار رفتن نیروی عضلات، مغز، و غیره. کار وقتی مستقل از شکل مجسم آن در نظر گرفته شود - کار به اعتبار نیروی کار انسانی - کار مجرد است. کار مجرد ارزش یک کالا را تشکیل می دهد. کار مجرد فقط نمایندهی نظام سرمایه داری است. در نظام های قبلی نبوده و در آینده نیز نخواهد بود.
در نظام سرمایه تضاد لاینحلی بین کار مجسم که ارزش مصرفی تولید می کند و کار مجرد که ارزش مبادله ای تولید می کند، وجود دارد که به عنوان تضاد بین کار خصوصی و کار اجتماعی ظاهر می گردد.
از طرف دیگر باید بدانیم که کار مجرد یا بهتر است بگوییم نیروی کار به عنوان کار مجرد" نیز تعریف می شود. این گونه کار با کار مجسم (یا کار مفید یا کار مشخص) تفاوت دارد. کار مجسم (کار انضمامی) به کار گر تعلق دارد هنگامی که بر روی موضوع کار مشغول است، اما حاصل کار مشخص او تبدیل به کار مجرد می شود و در واقع هم چون نیرویی از کارگر جدا می شود و در مدار تولید قرار می گیرد که با کارگر بیگانه است و کارگر دخل و تصرفی در نتیجه و محصول آن ندارد. کار مجرد ارزش و ارزش اضافی را در کالا می گنجاند. سرمایه ناشی از کار مجرد است که انباشته می گردد.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✌️🚩:#آگاهی_طبقاتی
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: دو ویژه گی کار، فرآورده یا محصول
دو ویژه گی کار
در سیستم سرمایه داری، کار دو خصلت یا دو ویژه گی در طبیعت و ذات خود دارد که دو گانه و دو پهلو و ضد هم هستند. از طرفی، کار مجسم است و موجب ایجاد ارزش مصرفی می گردد. و از طرف دیگر کار مجرد است و موجب ایجاد ارزش کالا، یعنی ارزش مبادله ای می شود.
"هر کاری عبارت است از صرف شدن نیروی کار انسانی به معنای فیزیولوژیک کلمه، و با این خصوصیت کار یکسان انسانی یا کار مجرد انسانی است که ارزش کالاها را به وجود می آورد. از سوی دیگر، هر کاری عبارت است از صرف شدن نیروی کار انسانی به شکلی خاص و با هدفی معین و این خصوصیت کار مفید و مشخص است که ارزش های مصرفی را تولید می کند."
فرآورده یا محصول
انسانها برای رفع نیازهای مادی خود مانند؛ خوراک، پوشاک، مسکن و نیازهای روانی مانند؛ مسافرت، تفریح، مطالعه، سینما، تئاتر و غیره، در طول تاریخ حیات خود مجبور بوده است که دست به تولید موادی مانند؛ گندم، دام، میوه و غیره بزند، تا از این طریق بتواند امرار معاش خود و خانواده را تامین نماید. کلیه ی موادی (زراعی، دامی، باغی، کارگاهی، صنعتی و ..) که بشر در جهت رفع نیازهای خود و به منظور مصرف، تولید می کند، فرآورده یا محصول می گویند. در جامعه ی اولیه، برده داری و فئودالی هدف اصلی شيوه ی تولید، تولید کردن فرآورده ها یا محصولی بود، که فقط و فقط جهت مصرف (نه فروش) تولید می شد.
اگر شخصی محصول یا فرآورده ی مازاد بر نیاز خود را می فروخت، به این خاطر بود که با پول آن محصول یا فرآورده ای که به آن نیاز دارد، خریداری نماید. پس فرآورده با محصول کالا نیست. در سیستم سرمایه داری است که فرآورده تبدیل به کالا میشود.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: دو ویژه گی کار، فرآورده یا محصول
دو ویژه گی کار
در سیستم سرمایه داری، کار دو خصلت یا دو ویژه گی در طبیعت و ذات خود دارد که دو گانه و دو پهلو و ضد هم هستند. از طرفی، کار مجسم است و موجب ایجاد ارزش مصرفی می گردد. و از طرف دیگر کار مجرد است و موجب ایجاد ارزش کالا، یعنی ارزش مبادله ای می شود.
"هر کاری عبارت است از صرف شدن نیروی کار انسانی به معنای فیزیولوژیک کلمه، و با این خصوصیت کار یکسان انسانی یا کار مجرد انسانی است که ارزش کالاها را به وجود می آورد. از سوی دیگر، هر کاری عبارت است از صرف شدن نیروی کار انسانی به شکلی خاص و با هدفی معین و این خصوصیت کار مفید و مشخص است که ارزش های مصرفی را تولید می کند."
فرآورده یا محصول
انسانها برای رفع نیازهای مادی خود مانند؛ خوراک، پوشاک، مسکن و نیازهای روانی مانند؛ مسافرت، تفریح، مطالعه، سینما، تئاتر و غیره، در طول تاریخ حیات خود مجبور بوده است که دست به تولید موادی مانند؛ گندم، دام، میوه و غیره بزند، تا از این طریق بتواند امرار معاش خود و خانواده را تامین نماید. کلیه ی موادی (زراعی، دامی، باغی، کارگاهی، صنعتی و ..) که بشر در جهت رفع نیازهای خود و به منظور مصرف، تولید می کند، فرآورده یا محصول می گویند. در جامعه ی اولیه، برده داری و فئودالی هدف اصلی شيوه ی تولید، تولید کردن فرآورده ها یا محصولی بود، که فقط و فقط جهت مصرف (نه فروش) تولید می شد.
اگر شخصی محصول یا فرآورده ی مازاد بر نیاز خود را می فروخت، به این خاطر بود که با پول آن محصول یا فرآورده ای که به آن نیاز دارد، خریداری نماید. پس فرآورده با محصول کالا نیست. در سیستم سرمایه داری است که فرآورده تبدیل به کالا میشود.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✌️🚩:#آگاهی_طبقاتی
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: کالا
کالا
همان محصول یا فرآورده ای است که ماهیت و ذات آن تغییر کرده است. برای این که یک فرآورده تبدیل به یک کالا گردد، می بایست که این فرآورده به منظور وسیله ی فوری امرار معاش تولید کننده ی آن تولید نشده باشد.
چیزی است که قبل از هر چیز، یک نیازمندی انسان را برآورده می سازد و در مرحله ی دوم، نه برای مصرف شخصی بلکه برای فروش، برای مبادله، تولید می شود. کالاها به اعتبار ارزش مصرفی از نظر کیفیت ناهمگون هستند (گندم، پارچه، آهن) در حالی که به اعتبار ارزش، همگون هستند (همگی حاصل کار انسان هستند.) مقصد نهایی کالاها از نظر ارزش مصرفی، مصرف کردن آن است، و از نظر ارزش، یا ارزش مبادله ای فروش آن می باشد. ارزش مصرفی یک کالا چیزی ملموس و آشکار است در حالی که ارزش آن غیر قابل رؤیت و لمس است.
کالا سلول سازنده جامعه ی سرمایه داری است. درست همان طور که قطره آب، دنیای اطراف را در خود منعکس می سازد، کالا نیز منعکس کننده کلیه تضادهای اساسی سرمایه داری است.
"محصول کار در تمامی حالات اجتماعی جامعه اشتراکی اولیه، برده داری، فئودالیسم، ابتدای سرمایه داری شیئی مصرفی بوده است؛ اما فقط در یک دوره ی تاریخی مشخص از تکامل است که کار صرف شده در تولید چیزهای مصرفی، چون ویژه گی "عینی" آن محصول یعنی چون ارزش آن باز نموده و محصول کار به کالا تبدیل می شود. بنابراین، نتیجه می شود که شکل ساده ی ارزش کالا در همان حال شکل ساده ی ارزش محصول کار است و هم چنین تکامل شکل کالایی با تكامل شكل ارزشی متقارن است"
کالا "پیش از هر چیز شیئی است خارجی، چیزی که با ویژه گی های خود هرنوع نیاز انسان را برآورده می کند. ماهیت این نیازها، چه از شکم ناشی شود و چه تخیلی باشد، تغییری در موضوع نمی دهند."
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: کالا
کالا
همان محصول یا فرآورده ای است که ماهیت و ذات آن تغییر کرده است. برای این که یک فرآورده تبدیل به یک کالا گردد، می بایست که این فرآورده به منظور وسیله ی فوری امرار معاش تولید کننده ی آن تولید نشده باشد.
چیزی است که قبل از هر چیز، یک نیازمندی انسان را برآورده می سازد و در مرحله ی دوم، نه برای مصرف شخصی بلکه برای فروش، برای مبادله، تولید می شود. کالاها به اعتبار ارزش مصرفی از نظر کیفیت ناهمگون هستند (گندم، پارچه، آهن) در حالی که به اعتبار ارزش، همگون هستند (همگی حاصل کار انسان هستند.) مقصد نهایی کالاها از نظر ارزش مصرفی، مصرف کردن آن است، و از نظر ارزش، یا ارزش مبادله ای فروش آن می باشد. ارزش مصرفی یک کالا چیزی ملموس و آشکار است در حالی که ارزش آن غیر قابل رؤیت و لمس است.
کالا سلول سازنده جامعه ی سرمایه داری است. درست همان طور که قطره آب، دنیای اطراف را در خود منعکس می سازد، کالا نیز منعکس کننده کلیه تضادهای اساسی سرمایه داری است.
"محصول کار در تمامی حالات اجتماعی جامعه اشتراکی اولیه، برده داری، فئودالیسم، ابتدای سرمایه داری شیئی مصرفی بوده است؛ اما فقط در یک دوره ی تاریخی مشخص از تکامل است که کار صرف شده در تولید چیزهای مصرفی، چون ویژه گی "عینی" آن محصول یعنی چون ارزش آن باز نموده و محصول کار به کالا تبدیل می شود. بنابراین، نتیجه می شود که شکل ساده ی ارزش کالا در همان حال شکل ساده ی ارزش محصول کار است و هم چنین تکامل شکل کالایی با تكامل شكل ارزشی متقارن است"
کالا "پیش از هر چیز شیئی است خارجی، چیزی که با ویژه گی های خود هرنوع نیاز انسان را برآورده می کند. ماهیت این نیازها، چه از شکم ناشی شود و چه تخیلی باشد، تغییری در موضوع نمی دهند."
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✌️🚩:#آگاهی_طبقاتی
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: ارزش
ارزش
خاصیتی یا ویژه گی یی را که در کالاها وجود دارد و آنها را بهادار و ارزشمند می کند، ارزش نام دارد. "تمامی آن چه در این چیزها (کالاها) مشهود است عبارت از این است که نیروی کار انسانی برای تولید آنها مصرف شده است، یعنی کار انسانی در آنها انباشت شده است. آنها به عنوان تبلور این جوهر مشترک اجتماعی، ارزش یا ارزش کالا به شمار می آیند. عامل مشترکی که در رابطه ی مبادله ای یا در ارزش مبادله ای کالا باز نموده می شود، همانا ارزش کالاست."
"ارزش مصرفی یا یک شیء مفيد تنها از این جهت دارای ارزش است که کار مجرد انسانی در آن شیئیت یا مادیت یافته است. پس چه گونه مقدار این ارزش سنجیده می شود؟ با مقدار "جوهر ارزش آفرین"، یعنی کار، که در آن گنجانده شده است."
"نخستین شکل ارزش، ارزش مصرفی، است، یعنی کیفیت روزمره ای که بیانگر رابطه ی فرد با طبیعت است؛ شکل دوم، ارزش مبادله ای، دوشادوش ارزش مصرفی است همراه با سیطره اش بر ارزش های مصرفی دیگران، و به صورت یک رابطه ی اجتماعی، چرا که ارزش مبادله ای در اصل نوعی ارزش مصرفی آخر هفته (جمعه ها) بود یعنی چیزی که مردم نیاز مادی فوری به آن نداشتند."
در جامعه ی سرمایه داری ارزش به سه شکل کالا، پول و سرمایه ظاهر می شود؛ مارکس در کاپیتال از مقوله ی کالا، یعنی ساده ترین شکل ارزش آغاز می کند و از آن شکل پول و سپس از شکل پول شکل سرمایه را استنتاج می کند.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: ارزش
ارزش
خاصیتی یا ویژه گی یی را که در کالاها وجود دارد و آنها را بهادار و ارزشمند می کند، ارزش نام دارد. "تمامی آن چه در این چیزها (کالاها) مشهود است عبارت از این است که نیروی کار انسانی برای تولید آنها مصرف شده است، یعنی کار انسانی در آنها انباشت شده است. آنها به عنوان تبلور این جوهر مشترک اجتماعی، ارزش یا ارزش کالا به شمار می آیند. عامل مشترکی که در رابطه ی مبادله ای یا در ارزش مبادله ای کالا باز نموده می شود، همانا ارزش کالاست."
"ارزش مصرفی یا یک شیء مفيد تنها از این جهت دارای ارزش است که کار مجرد انسانی در آن شیئیت یا مادیت یافته است. پس چه گونه مقدار این ارزش سنجیده می شود؟ با مقدار "جوهر ارزش آفرین"، یعنی کار، که در آن گنجانده شده است."
"نخستین شکل ارزش، ارزش مصرفی، است، یعنی کیفیت روزمره ای که بیانگر رابطه ی فرد با طبیعت است؛ شکل دوم، ارزش مبادله ای، دوشادوش ارزش مصرفی است همراه با سیطره اش بر ارزش های مصرفی دیگران، و به صورت یک رابطه ی اجتماعی، چرا که ارزش مبادله ای در اصل نوعی ارزش مصرفی آخر هفته (جمعه ها) بود یعنی چیزی که مردم نیاز مادی فوری به آن نداشتند."
در جامعه ی سرمایه داری ارزش به سه شکل کالا، پول و سرمایه ظاهر می شود؛ مارکس در کاپیتال از مقوله ی کالا، یعنی ساده ترین شکل ارزش آغاز می کند و از آن شکل پول و سپس از شکل پول شکل سرمایه را استنتاج می کند.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✌️🚩:#آگاهی_طبقاتی
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: دو ویژه گی کالا
دو ویژه گی کالا
امروزه همه ی چیزهایی که تولید می شوند، عنوان کالا را بر خود دارند. هر کالایی دارای دو ویژه گی است؛ یکم؛ کالایی را که حداقل یکی از نیازهای مادی و روانی ما را برآورده نماید گویم که دارای ارزش مصرفی است و دوم؛ هر کالایی را بتوانیم با کالا یا مقداری پول مبادله نماییم، گوییم که دارای ارزش مبادله ای است مانند؛ کارد میوه خوری که ارزش مصرفی آن این است که با آن پوست میوه را کنده و قاچ می کنیم، و ارزش مبادله ای آن این است که اگر بخواهیم آن را بفروشیم، با مقداری پول قابل مبادله است. خانه هم دارای ارزش مصرفی و هم دارای ارزش مبادله ای است. ارزش مصرفی خانه استفاده از آن به عنوان محل زنده گی شبانه روزی اعضای خانواده است و ارزش مبادله ای آن این است که اگر فروخته شود با مقداری پول قابل مبادله است.
کارگران شرکت سایپا خودرو، سواری تولید می کنند. خودرو سواری یک کالاست که دو ویژه گی یا دو خصوصیت ذاتی دارد، یکی این که دارای ارزش مصرفی است، یعنی با استفاده از آن می شود به مسافرت رفت، به محل کار رفت، فرزندان را به مدرسه رساند، و دیگر این که دارای ارزش مبادله ای است، بدین معنی که می توانیم آن را بفروشیم، چون دارای ارزش مبادله ای (پول) است. اگر بر روی بدنه ی همین خودرو صفر کیلومتر، خط بخورد مقداری از ارزش ارزش مبادله ای) آن پایین می آید. در جامعه ی سرمایه داری ارزش مبادله ای مهم تر و در اولویت زنده گی اکثریت مردم قرار دارد، چون با خط خوردن خودرو صفر کیلومتر، شخص واکنش شدید نشان می دهد، زیرا ارزش آن پایین آمده است. در حالی که اگر ارزش مصرفی در اولویت بود، واکنش شدید در پی نداشت.
بسیاری از افرادی که خانه ای را می خرند، دو ویژه گی ارزش مصرفی و ارزش مبادله ای را ناخود آگاه در نظر می گیرند. خریدار؛ خانه ای را می خرد که ملزومات داخلی خانه مناسب و قابل استفاده باشد (ارزش مصرفی و نحوه ساخت و کاربرد مصالح در ساخت و زمان ساخت را به عنوان این که ارزش (ارزش مبادله ای) ساختمان را کم نکند، مد نظر می گیرد.
حتا کالایی مانند پول (طلا و نقره) هم دارای ارزش مصرفی و هم ارزش مبادله ی است. ارزش مصرفی آن این است که به صورت النگو و گوشواره و گردنبند و انگشتر کاربرد دارد و ارزش مبادله ای آن این است که با هر کالای دیگری قابل مبادله است.
در جوامع گذشته (برده داری و فئودالی) که هدف اصلی شيوه ی تولید، فقط ارزش مصرفی بود. در آن هنگام پول (طلا و نقره) فقط نقش ارزش مصرفی داشت نه ارزش مبادله ای. "با وجود یک نظام پیشرفتهای تولیدی در پرو و مکزیک طلا و نقره در این دو کشور نقش پولی نداشتند و فقط به صورت زینتی (ارزش مصرفی) به کار می رفتند." اما امروزه "همگان پول را مظهر مجسم ارزش مبادله ای صرف می بینند و کم ترین تصوری از این که پول روز گاری هم نوعی ارزش مصرفی داشته است به خود راه نمی دهند."
"تا زمانی که ارزش مبادله ای در کنار ارزش مصرفی نقشی فرعی دارد، پایه ی واقعی آن نه در سرمایه بل که در مناسبات آن با مالکیت زمین نهفته است. یعنی در شیوه ی تولید فئودالی هدف اصلی تولید ارزش مصرفی است که در سیستم سرمایه داری جای این دو نوع ارزش (ارزش مبادله ای و ارزش مصرفی) عوض می گردد، به طوری که ارزش مصرفی در کنار ارزش مبادله ای نقش فرعی را بازی می کند.
کالا چیزی است که دارای ارزش مصرفی می باشد؛ ارزش مصرفی در تمام اشکال جامعه وجود دارد، اما در جامعه سرمایه داری علاوه بر آن، ارزش مصرفی منبع تامین کننده ارزش مبادله است.
"یک کالا برای کسی که مالک آن نیست به مفهوم یک ارزش مصرفی است، و برای مالک آن مفهوم ارزش غیر مصرفی دارد."
و بالاخره هر کالایی دارای "ارزش مصرفی و ارزش (جوهر ارزش، مقدار ارزش)" می باشد. یعنی هر چیز مفید، مثلا" آهن، کاغذ و مانند آنها را می توان از دو جنبه از لحاظ کیفیت (ارزش مصرفی) و از نظر کمیت (ارزش مبادله ای)، بررسی کرد"
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: دو ویژه گی کالا
دو ویژه گی کالا
امروزه همه ی چیزهایی که تولید می شوند، عنوان کالا را بر خود دارند. هر کالایی دارای دو ویژه گی است؛ یکم؛ کالایی را که حداقل یکی از نیازهای مادی و روانی ما را برآورده نماید گویم که دارای ارزش مصرفی است و دوم؛ هر کالایی را بتوانیم با کالا یا مقداری پول مبادله نماییم، گوییم که دارای ارزش مبادله ای است مانند؛ کارد میوه خوری که ارزش مصرفی آن این است که با آن پوست میوه را کنده و قاچ می کنیم، و ارزش مبادله ای آن این است که اگر بخواهیم آن را بفروشیم، با مقداری پول قابل مبادله است. خانه هم دارای ارزش مصرفی و هم دارای ارزش مبادله ای است. ارزش مصرفی خانه استفاده از آن به عنوان محل زنده گی شبانه روزی اعضای خانواده است و ارزش مبادله ای آن این است که اگر فروخته شود با مقداری پول قابل مبادله است.
کارگران شرکت سایپا خودرو، سواری تولید می کنند. خودرو سواری یک کالاست که دو ویژه گی یا دو خصوصیت ذاتی دارد، یکی این که دارای ارزش مصرفی است، یعنی با استفاده از آن می شود به مسافرت رفت، به محل کار رفت، فرزندان را به مدرسه رساند، و دیگر این که دارای ارزش مبادله ای است، بدین معنی که می توانیم آن را بفروشیم، چون دارای ارزش مبادله ای (پول) است. اگر بر روی بدنه ی همین خودرو صفر کیلومتر، خط بخورد مقداری از ارزش ارزش مبادله ای) آن پایین می آید. در جامعه ی سرمایه داری ارزش مبادله ای مهم تر و در اولویت زنده گی اکثریت مردم قرار دارد، چون با خط خوردن خودرو صفر کیلومتر، شخص واکنش شدید نشان می دهد، زیرا ارزش آن پایین آمده است. در حالی که اگر ارزش مصرفی در اولویت بود، واکنش شدید در پی نداشت.
بسیاری از افرادی که خانه ای را می خرند، دو ویژه گی ارزش مصرفی و ارزش مبادله ای را ناخود آگاه در نظر می گیرند. خریدار؛ خانه ای را می خرد که ملزومات داخلی خانه مناسب و قابل استفاده باشد (ارزش مصرفی و نحوه ساخت و کاربرد مصالح در ساخت و زمان ساخت را به عنوان این که ارزش (ارزش مبادله ای) ساختمان را کم نکند، مد نظر می گیرد.
حتا کالایی مانند پول (طلا و نقره) هم دارای ارزش مصرفی و هم ارزش مبادله ی است. ارزش مصرفی آن این است که به صورت النگو و گوشواره و گردنبند و انگشتر کاربرد دارد و ارزش مبادله ای آن این است که با هر کالای دیگری قابل مبادله است.
در جوامع گذشته (برده داری و فئودالی) که هدف اصلی شيوه ی تولید، فقط ارزش مصرفی بود. در آن هنگام پول (طلا و نقره) فقط نقش ارزش مصرفی داشت نه ارزش مبادله ای. "با وجود یک نظام پیشرفتهای تولیدی در پرو و مکزیک طلا و نقره در این دو کشور نقش پولی نداشتند و فقط به صورت زینتی (ارزش مصرفی) به کار می رفتند." اما امروزه "همگان پول را مظهر مجسم ارزش مبادله ای صرف می بینند و کم ترین تصوری از این که پول روز گاری هم نوعی ارزش مصرفی داشته است به خود راه نمی دهند."
"تا زمانی که ارزش مبادله ای در کنار ارزش مصرفی نقشی فرعی دارد، پایه ی واقعی آن نه در سرمایه بل که در مناسبات آن با مالکیت زمین نهفته است. یعنی در شیوه ی تولید فئودالی هدف اصلی تولید ارزش مصرفی است که در سیستم سرمایه داری جای این دو نوع ارزش (ارزش مبادله ای و ارزش مصرفی) عوض می گردد، به طوری که ارزش مصرفی در کنار ارزش مبادله ای نقش فرعی را بازی می کند.
کالا چیزی است که دارای ارزش مصرفی می باشد؛ ارزش مصرفی در تمام اشکال جامعه وجود دارد، اما در جامعه سرمایه داری علاوه بر آن، ارزش مصرفی منبع تامین کننده ارزش مبادله است.
"یک کالا برای کسی که مالک آن نیست به مفهوم یک ارزش مصرفی است، و برای مالک آن مفهوم ارزش غیر مصرفی دارد."
و بالاخره هر کالایی دارای "ارزش مصرفی و ارزش (جوهر ارزش، مقدار ارزش)" می باشد. یعنی هر چیز مفید، مثلا" آهن، کاغذ و مانند آنها را می توان از دو جنبه از لحاظ کیفیت (ارزش مصرفی) و از نظر کمیت (ارزش مبادله ای)، بررسی کرد"
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✌️🚩:#آگاهی_طبقاتی
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: ارزش مصرفی
ارزش مصرفی
خصوصیت کالا برای رفع یک نیازمندی انسان ارزش مصرفی آن نامیده می شود. مانند نان، لباس، ابزار، شراب، طلا آلات، ماشین آلات، زغال سنگ، آهن و غيره، ضمنا" ممكن است هر کالایی بیش از یک ارزش مصرفی داشته باشد. مثلا" ذغال سنگ هم به عنوان سوخت و هم به عنوان ماده اولیه در تهیه فراورده های شیمیایی به کار می رود.
به بیانی دیگر؛ "سودمندي شيئ آن را به ارزش مصرفی تبدیل می کند. اما این سودمندی در هوا معلق نیست. این سودمندی ناشی از خواص پیکر کالاست و بدون آن پیکر وجود ندارد. بنابراین، پیکر خود کالا، مثلا" آهن، گندم، الماس و جز آنها ارزش مصرفی یا شیئی مفید به شمار می آید."
نیروی کار کالاست بنابراین هم دارای ارزش مصرفی و هم دارای ارزش مبادله ای است. ارزش مصرفی نیروی کار برای کارگران در نهایت دستمزد است و برای سرمایه دار حامل ارزش مبادله ای است.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: ارزش مصرفی
ارزش مصرفی
خصوصیت کالا برای رفع یک نیازمندی انسان ارزش مصرفی آن نامیده می شود. مانند نان، لباس، ابزار، شراب، طلا آلات، ماشین آلات، زغال سنگ، آهن و غيره، ضمنا" ممكن است هر کالایی بیش از یک ارزش مصرفی داشته باشد. مثلا" ذغال سنگ هم به عنوان سوخت و هم به عنوان ماده اولیه در تهیه فراورده های شیمیایی به کار می رود.
به بیانی دیگر؛ "سودمندي شيئ آن را به ارزش مصرفی تبدیل می کند. اما این سودمندی در هوا معلق نیست. این سودمندی ناشی از خواص پیکر کالاست و بدون آن پیکر وجود ندارد. بنابراین، پیکر خود کالا، مثلا" آهن، گندم، الماس و جز آنها ارزش مصرفی یا شیئی مفید به شمار می آید."
نیروی کار کالاست بنابراین هم دارای ارزش مصرفی و هم دارای ارزش مبادله ای است. ارزش مصرفی نیروی کار برای کارگران در نهایت دستمزد است و برای سرمایه دار حامل ارزش مبادله ای است.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✌️🚩:#آگاهی_طبقاتی
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: ارزش مبادله ای
ارزش مبادله ای
نسبتی که به آن وسیله یک ارزش مصرفی با ارزش مصرفی دیگر مبادله می گردد، ارزش مبادله ای کالا می باشد. مثلا" چهار کیلو گوشت مرغ با یک کیلو گوشت گوسفند مبادله می گردد. یعنی در اعصار گذشته یک ارزش مصرفی را با ارزش مصرفی دیگری که از نظر کیفی با هم متفاوت بودند، مبادله می گردید.
اما امروزه در واقع ارزش پولی یا ریالی کالاهای تولیدی را ارزش مبادله ای آن کالاها می گویند. ارزش مبادله ای در فورماسیون های اجتماعی، اقتصادی گذشته مانند جوامع اولیه، برده داری و فئودالی به عنوان هدف اصلی تولید وجود نداشته است. ارزش مبادله ای مختص سیستم سرمایه داری است که همه ی تولیدات خود را چه به صورت مادی و معنوی پولی نموده است.
هنگامی که می گوییم در جامعه ای همه چیز کالایی شده است، منظور این است که کلیه ی کالاها و خدمات تولید شده در جامعه ی سرمایه داری پولی ارزش مبادله ای است. هدف اصلی تولید در جامعه ی سرمایه داری ارزش مبادله ای است نه ارزش مصرفی، ارزش مبادله ای کالا همان خاصیت پولی نهفته در آن است. "ارزش مبادله ای پیش از هر چیز به صورت رابطه ای کمی، نسبت، جلوه می کند که بنابر آن، نوعی ارزش مصرفی با نوع دیگر از آن مبادله می شوند. ... مثلا" ۷⁄۱۲ کیلو گرم گندم با Xمقدار واکس کفش، Y مقدار ابریشم یا Z مقدار طلا و غیره مبادله می شود. به طور خلاصه، گندم با کالاهای دیگر با متنوع ترین نسبتها مبادله می شود. بنابر این گندم به جای یک ارزش مبادله ای منفرد، ارزش های مبادله ای متعددی دارد."
عامل مشترکی را که در کالاها سبب ارزش مبادله ای آنها می گردد، کار مجرد گنجانده شده در این کالاها می باشد.
"ارزش های مبادله ای کالاها باید به عاملی مشترک تبدیل شوند که هر کدام از آنها تجلی کمیت بیشتر یا کم تری از آن عامل مشترک هستند.(کار گنجانده شده در آن، کار مجرد) این عامل مشترک نمی تواند خواص هندسی، فیزیکی، شیمیایی با سایر خواص طبیعی کالاها باشد. خواص مادی شان فقط تا حدی مورد نظر قرار می گیرند که کالاها را مفید یعنی آنها را به ارزش های مصرفی تبدیل می کنند."
"کالاها به عنوان ارزش مصرفی بیش از هر چیز از لحاظ کیفیت با هم تفاوت دارند، حال آن که در حکم ارزش مبادله ای تنها از لحاظ کمیت با هم فرق می کنند و بنابراین حتی یک ذره ارزش مصرفی هم ندارند. بنابراین، اگر ارزش مصرفی کالاها نادیده گرفته شود، تنها یک ویژه گی باقی می ماند و آن این است که جمله گی محصول کار هستند."
"ارزش مبادله ای در اصل مقداری کار عینیت یافته یا زمان کار است که در یک شيء متبلور می شود؛ این شیء به گردش می افتد و تبدیل به پول به شکل ملموس آن می شود. ... این ارزش مبادله ای دیگر فقط هنگامی ارزش مبادله ای ست که قدر آن هر دم بیشتر شود یعنی هر دم بر ارزش افزوده گردد."
"ارزش مبادله ای به صورت پول همان قیمت است. در قیمت، ارزش مبادله ای به صورت مقدار معینی از پول بیان می شود. پول به صورت قیمت، نخست بیان گر وحدت تمامی ارزش های مبادله ای است. ... پس پول در حکم معیار ارزش های مبادله ای است و قیمت ها در حکم ارزش های مبادله ای اند که با پول سنجیده می شوند."
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: ارزش مبادله ای
ارزش مبادله ای
نسبتی که به آن وسیله یک ارزش مصرفی با ارزش مصرفی دیگر مبادله می گردد، ارزش مبادله ای کالا می باشد. مثلا" چهار کیلو گوشت مرغ با یک کیلو گوشت گوسفند مبادله می گردد. یعنی در اعصار گذشته یک ارزش مصرفی را با ارزش مصرفی دیگری که از نظر کیفی با هم متفاوت بودند، مبادله می گردید.
اما امروزه در واقع ارزش پولی یا ریالی کالاهای تولیدی را ارزش مبادله ای آن کالاها می گویند. ارزش مبادله ای در فورماسیون های اجتماعی، اقتصادی گذشته مانند جوامع اولیه، برده داری و فئودالی به عنوان هدف اصلی تولید وجود نداشته است. ارزش مبادله ای مختص سیستم سرمایه داری است که همه ی تولیدات خود را چه به صورت مادی و معنوی پولی نموده است.
هنگامی که می گوییم در جامعه ای همه چیز کالایی شده است، منظور این است که کلیه ی کالاها و خدمات تولید شده در جامعه ی سرمایه داری پولی ارزش مبادله ای است. هدف اصلی تولید در جامعه ی سرمایه داری ارزش مبادله ای است نه ارزش مصرفی، ارزش مبادله ای کالا همان خاصیت پولی نهفته در آن است. "ارزش مبادله ای پیش از هر چیز به صورت رابطه ای کمی، نسبت، جلوه می کند که بنابر آن، نوعی ارزش مصرفی با نوع دیگر از آن مبادله می شوند. ... مثلا" ۷⁄۱۲ کیلو گرم گندم با Xمقدار واکس کفش، Y مقدار ابریشم یا Z مقدار طلا و غیره مبادله می شود. به طور خلاصه، گندم با کالاهای دیگر با متنوع ترین نسبتها مبادله می شود. بنابر این گندم به جای یک ارزش مبادله ای منفرد، ارزش های مبادله ای متعددی دارد."
عامل مشترکی را که در کالاها سبب ارزش مبادله ای آنها می گردد، کار مجرد گنجانده شده در این کالاها می باشد.
"ارزش های مبادله ای کالاها باید به عاملی مشترک تبدیل شوند که هر کدام از آنها تجلی کمیت بیشتر یا کم تری از آن عامل مشترک هستند.(کار گنجانده شده در آن، کار مجرد) این عامل مشترک نمی تواند خواص هندسی، فیزیکی، شیمیایی با سایر خواص طبیعی کالاها باشد. خواص مادی شان فقط تا حدی مورد نظر قرار می گیرند که کالاها را مفید یعنی آنها را به ارزش های مصرفی تبدیل می کنند."
"کالاها به عنوان ارزش مصرفی بیش از هر چیز از لحاظ کیفیت با هم تفاوت دارند، حال آن که در حکم ارزش مبادله ای تنها از لحاظ کمیت با هم فرق می کنند و بنابراین حتی یک ذره ارزش مصرفی هم ندارند. بنابراین، اگر ارزش مصرفی کالاها نادیده گرفته شود، تنها یک ویژه گی باقی می ماند و آن این است که جمله گی محصول کار هستند."
"ارزش مبادله ای در اصل مقداری کار عینیت یافته یا زمان کار است که در یک شيء متبلور می شود؛ این شیء به گردش می افتد و تبدیل به پول به شکل ملموس آن می شود. ... این ارزش مبادله ای دیگر فقط هنگامی ارزش مبادله ای ست که قدر آن هر دم بیشتر شود یعنی هر دم بر ارزش افزوده گردد."
"ارزش مبادله ای به صورت پول همان قیمت است. در قیمت، ارزش مبادله ای به صورت مقدار معینی از پول بیان می شود. پول به صورت قیمت، نخست بیان گر وحدت تمامی ارزش های مبادله ای است. ... پس پول در حکم معیار ارزش های مبادله ای است و قیمت ها در حکم ارزش های مبادله ای اند که با پول سنجیده می شوند."
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✌️🚩:#آگاهی_طبقاتی
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: ویژه گی نیروی کار
ویژه گی نیروی کار
نیروی کار کالایی است مانند هر کالای دیگر. بنابراین دو ویژه گی کالاها که قبلا" برشمردیم، شامل کالای نیروی کار نیز می شود. بدین معنی که کالاینیروی کار هم دارای ارزش مصرفی و هم دارای ارزش مبادله ای می باشد. ارزش مصرفی آن به وسیله ی خود کارگران در ازای مقداری پول (ارزش مبادله ای) به سرمایه دار فروخته می شود و در هنگام فعالیت عملی در روند تولید یک کالا به مصرف می رسد و به صورت کالای ارزش افزا، دیگران مالک آن خواهند بود.
"کارگر متاعش را، نیروی کارش را، که یک ارزش مصرفی ست و به عنوان کالا قیمتی هم دارد مانند هر کالای دیگر در ازای ارزش مبادله ای معینی، یعنی در ازای مبلغ معینی پول، که سرمایه به وی واگذار می کند می فروشد." بدین معنی که کارگران نیروی کار خود را که دارای ارزش مصرفی است در ازای مبلغی پول به سرمایه دار می فروشند و عملا" سرمایه دار مالک ارزش مصرفی نیروی کار، کارگران می شود که برای او بسیار ارزشمند است.
"کارگر ارزش مصرفی کار خود را در فرایند مبادله با سرمایه که نه به صورت سرمایه، بلکه بیشتر به صورت پول در برابر وی قرار گرفته، وارد می کند. در قبال کارگر، سرمایه تنها با مصرف نیروی کار است که سرمایه می شود؛ کاری که در آغاز خارج از این مبادله و مستقل از آن است، کاری که برای سرمایه، ارزش مصرفی است برای کارگر چیزی جز ارزش مبادله ای صرف و آماده برای مصرف نیست."
"ارزش مصرفی کارگر برای عرضه به سرمایه دار، یا به طور کلی برای عرضه به دیگران به صورت فراورده ای مادی نیست و جدا از شخص او وجود ندارد. بنابراین نه به طور واقعی بل که بالقوه و به منزله ی ظرفیت کاری او وجود دارد. این قوه تنها هنگامی به فعل در می آید که به انگیزه ی سرمایه جلب شود و به حرکت بیفتد. ارزش مصرفی کارگر (نیروی کار او)، به مجردی که از سرمایه کسب حرکت کرد، تبدیل به فعالیت خاص و مولد کارگر می شود. این در واقع انرژی حیاتی کارگر است، که متوجه هدفی خاص شده به شکلی خاص خود را آشکار می کند."
"روشن است که کارگر نمی تواند در این مبادله غنی شود، زیرا او فقط نیروی خلاقه اش را در ازای به دست آوردن مقدار ثابتی از ارزش های موجود که برای تجدید ظرفیت کاری اش ضرورت دارند مبادله می کند."
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: ویژه گی نیروی کار
ویژه گی نیروی کار
نیروی کار کالایی است مانند هر کالای دیگر. بنابراین دو ویژه گی کالاها که قبلا" برشمردیم، شامل کالای نیروی کار نیز می شود. بدین معنی که کالاینیروی کار هم دارای ارزش مصرفی و هم دارای ارزش مبادله ای می باشد. ارزش مصرفی آن به وسیله ی خود کارگران در ازای مقداری پول (ارزش مبادله ای) به سرمایه دار فروخته می شود و در هنگام فعالیت عملی در روند تولید یک کالا به مصرف می رسد و به صورت کالای ارزش افزا، دیگران مالک آن خواهند بود.
"کارگر متاعش را، نیروی کارش را، که یک ارزش مصرفی ست و به عنوان کالا قیمتی هم دارد مانند هر کالای دیگر در ازای ارزش مبادله ای معینی، یعنی در ازای مبلغ معینی پول، که سرمایه به وی واگذار می کند می فروشد." بدین معنی که کارگران نیروی کار خود را که دارای ارزش مصرفی است در ازای مبلغی پول به سرمایه دار می فروشند و عملا" سرمایه دار مالک ارزش مصرفی نیروی کار، کارگران می شود که برای او بسیار ارزشمند است.
"کارگر ارزش مصرفی کار خود را در فرایند مبادله با سرمایه که نه به صورت سرمایه، بلکه بیشتر به صورت پول در برابر وی قرار گرفته، وارد می کند. در قبال کارگر، سرمایه تنها با مصرف نیروی کار است که سرمایه می شود؛ کاری که در آغاز خارج از این مبادله و مستقل از آن است، کاری که برای سرمایه، ارزش مصرفی است برای کارگر چیزی جز ارزش مبادله ای صرف و آماده برای مصرف نیست."
"ارزش مصرفی کارگر برای عرضه به سرمایه دار، یا به طور کلی برای عرضه به دیگران به صورت فراورده ای مادی نیست و جدا از شخص او وجود ندارد. بنابراین نه به طور واقعی بل که بالقوه و به منزله ی ظرفیت کاری او وجود دارد. این قوه تنها هنگامی به فعل در می آید که به انگیزه ی سرمایه جلب شود و به حرکت بیفتد. ارزش مصرفی کارگر (نیروی کار او)، به مجردی که از سرمایه کسب حرکت کرد، تبدیل به فعالیت خاص و مولد کارگر می شود. این در واقع انرژی حیاتی کارگر است، که متوجه هدفی خاص شده به شکلی خاص خود را آشکار می کند."
"روشن است که کارگر نمی تواند در این مبادله غنی شود، زیرا او فقط نیروی خلاقه اش را در ازای به دست آوردن مقدار ثابتی از ارزش های موجود که برای تجدید ظرفیت کاری اش ضرورت دارند مبادله می کند."
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✌️🚩:#آگاهی_طبقاتی
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: مبادله
مبادله
تبادل، داد و ستد، تعویض و یا معامله ی فراورده ها و یا کالاها را با هم دیگر مبادله گویند. در طول تاریخ جامعه ی بشری دو نوع مبادله ی وجود داشته است. یکی مبادله ی برابرها یا معادل ها با همدیگر، و یا آن طور که مشهور است "مبادله ی ساده ی کالایی"، کالا - پول - کالا که با حروف انگلیسی C˗M˗C نمایش داده می شود و دیگری مبادله ی نابرابرها یا نامعادل ها با هم دیگر، و یا آن طور که مشهور است به گردش پول" یا "مبادله ی کالایی سرمایه داری"، پول - کالا – پول که با حروف انگلیسی M– C– M نمایش داده می شود.
اولی یعنی "مبادله ی کالایی ساده" یا کالا - پول - کالا، شیوهی تولید عمده و اساسی در جوامع اولیه، برده داری و فئودالی بوده است، به طوری که مردمان آن اعصار، کالا را به خاطر وجود ارزش مصرفی آن با هم مبادله ی می کردند، بدون این که کسی از طرفین مبادله، سودی بیرد و یا زیانی ببیند. فقط به خاطر ارزش مصرفی متفاوت کالاها با هم مبادله می شدند. ارزش پولی این فراورده ها، با هم برابر بودند. به عبارت ساده تر در این مبادله کسی ثروتمند (پولدار) نمی شد.
یعنی در جامعه های پیشاسرمایه داری، مبادله و پول کمتر رشد یافته است و تولید برای مصرف و مبادله های پایاپای (برابر) سلطه دارد.
اما دومی یعنی "مبادله ی کالایی سرمایه داری" یا پول - کالا - پول، شیوه ی تولید عمده و اساسی جوامع پیشرفته سرمایه داری است، به طوری که مردمان عصر سرمایه داری، کالاها را نه به خاطر وجود ارزش مصرفی آن بل که به خاطر ارزش مبادله ای آن با هم مبادلهی می کنند، در این شیوه ی مبادله چون نابرابر است، همیشه یکی از طرفین مبادله، سود می برد و دیگری زیان می بیند. ارزش پولی این کالاها، با هم برابر نیستند. به عبارت ساده تر در این مبادله یک طرف ثروت مند می شود و طرف دیگر فقیر می گرد.
لازم است اینجا بیان شود، همه ی معاملاتی یا مبادله هایی که امروزه در سطح جوامع سرمایه داری رخ می دهد، جزو یکی از این دو نوع مبادله می باشند که در بالا اشاره کردیم. اما یک استثنا وجود دارد و آن این است که مبادله ی "کار با سرمایه" از هیچ کدام از این دو نوع مبادله پیروی نمی کنند، بل که از ترکیبی از این دو نوع مبادله پیروی می کنند، ما در ادامه ی این دو نوع مبادله و مبادله ی کار وسرمایه" بیش تر باز می کنیم.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: مبادله
مبادله
تبادل، داد و ستد، تعویض و یا معامله ی فراورده ها و یا کالاها را با هم دیگر مبادله گویند. در طول تاریخ جامعه ی بشری دو نوع مبادله ی وجود داشته است. یکی مبادله ی برابرها یا معادل ها با همدیگر، و یا آن طور که مشهور است "مبادله ی ساده ی کالایی"، کالا - پول - کالا که با حروف انگلیسی C˗M˗C نمایش داده می شود و دیگری مبادله ی نابرابرها یا نامعادل ها با هم دیگر، و یا آن طور که مشهور است به گردش پول" یا "مبادله ی کالایی سرمایه داری"، پول - کالا – پول که با حروف انگلیسی M– C– M نمایش داده می شود.
اولی یعنی "مبادله ی کالایی ساده" یا کالا - پول - کالا، شیوهی تولید عمده و اساسی در جوامع اولیه، برده داری و فئودالی بوده است، به طوری که مردمان آن اعصار، کالا را به خاطر وجود ارزش مصرفی آن با هم مبادله ی می کردند، بدون این که کسی از طرفین مبادله، سودی بیرد و یا زیانی ببیند. فقط به خاطر ارزش مصرفی متفاوت کالاها با هم مبادله می شدند. ارزش پولی این فراورده ها، با هم برابر بودند. به عبارت ساده تر در این مبادله کسی ثروتمند (پولدار) نمی شد.
یعنی در جامعه های پیشاسرمایه داری، مبادله و پول کمتر رشد یافته است و تولید برای مصرف و مبادله های پایاپای (برابر) سلطه دارد.
اما دومی یعنی "مبادله ی کالایی سرمایه داری" یا پول - کالا - پول، شیوه ی تولید عمده و اساسی جوامع پیشرفته سرمایه داری است، به طوری که مردمان عصر سرمایه داری، کالاها را نه به خاطر وجود ارزش مصرفی آن بل که به خاطر ارزش مبادله ای آن با هم مبادلهی می کنند، در این شیوه ی مبادله چون نابرابر است، همیشه یکی از طرفین مبادله، سود می برد و دیگری زیان می بیند. ارزش پولی این کالاها، با هم برابر نیستند. به عبارت ساده تر در این مبادله یک طرف ثروت مند می شود و طرف دیگر فقیر می گرد.
لازم است اینجا بیان شود، همه ی معاملاتی یا مبادله هایی که امروزه در سطح جوامع سرمایه داری رخ می دهد، جزو یکی از این دو نوع مبادله می باشند که در بالا اشاره کردیم. اما یک استثنا وجود دارد و آن این است که مبادله ی "کار با سرمایه" از هیچ کدام از این دو نوع مبادله پیروی نمی کنند، بل که از ترکیبی از این دو نوع مبادله پیروی می کنند، ما در ادامه ی این دو نوع مبادله و مبادله ی کار وسرمایه" بیش تر باز می کنیم.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✌️🚩:#آگاهی_طبقاتی
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: مبادله ی برابر (C-M-C)
مبادله ی برابر (C-M-C)
هنگامی که کالا یا خدمات، در مقابل پول یا هر کالای دیگر، با هم طوری مبادله شوند که ارزش ریالی هر دو طرف با هم برابر باشند، گوییم مبادله ی برابر صورت گرفته است. به طوری که در این مبادله ی، هر دو طرف (خریدار و فروشنده) نه سود می برند و نه زیان می بینند، فقط به خاطر ارزش مصرفی متفاوتی که کالاها دارند، مبادله ی برابر صورت می گیرد، مانند؛ هنگامی که یک کیلو گرم گندم را با یک کیلو گرم انار مبادله می کنیم، می گوییم که این یک مبادله ای برابر است.
مردمان اعصار گذشته مخصوصا" عصر برده داری و فئودالی با این گونه مبادله (مبادله ی برابر) به خوبی آشنا بودند، و بقایای آن هم اکنون نیز در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر جهان وجود دارد. به طور نمونه در دهه ی ۳۰ و ۴۰ خورشیدی و قبل از آن، بسیاری از مبادلات به صورت جنسی یا کالا به کالا مبادله می گردید. مثلا" زارع مقداری گندم را با یک قاچ خربزه که گاهی از نظر وزنی با هم برابر (سر به سر یا یک به یک) و گاهی نابرابر (دو به یک) بودند، مبادله ی می شدند، که ارزش پولی این نوع فراورده ها یا کالاها در این نوع مبادله، با هم برابر یا هم ارز بودند. هم چنان که نوشتیم این نوع مبادله فقط به خاطر ارزش مصرفی متفاوتی که این دو کالا یا فراورده با هم داشتند، صورت می گرفت. خربزه فروش نیاز به گندم داشت و دارنده گندم هم نیازمند یک قاچ خربزه بود. آنها با مبادله ی این دو فراورده، نه سود می بردند و نه ضرر می دیدند.
کلیه ی کسانی که جهت مصرف خود و خانواده ارزش مصرفی تولید می کنند و یا مازاد آن را فروخته و با پول آن فراورده یا کالای مورد نیاز جهت امرار معاش خود تامین می کنند در رابطه ی "مبادله ی ساده ی کالایی" یا مبادله ی برابر (C-M-C) قرار می گیرند.
رابطه ی کارگر با سرمایه دار هم یک رابطه ی "مبادله ی ساده ی کالایی" است، زیرا هنگامی که کارگر و سرمایه دار روبروی هم قرار می گیرند، کارگر نیروی کارش را که یک کالاست و ارزش مصرفی محسوب می شود را به مقداری پول به عنوان دستمزد مبادله می کند، سپس این پول را با مقداری کالا جهت رفع نیازهای مادی و روانی خود و خانواده به مصرف می رساند. یعنی کالا (نیروی کار) -پول - کالا (مایحتاج روزانه)
اما سرمایه دار برای این که کالایی تولید نمایند، از رابطه ی ساده ی کالایی استفاده نمی کند. او چند کالای متفاوت، مانند کالای مواد خام و کالای نیروی کار و غیره را با پولش خریداری می نماید و بعد از عبور از فرایند تولید، کالای تولیدی را مالک می شود، سپس آن را دوباره به پولی تبدیل می نماید که از پول اولیه بیش تر است. یعنی پول (اولیه) - کالا (تولید شده توسط نیروی کار ) - پول (بیش تر از پول اولیه)
بنابراین در این جا نتیجه گرفته می شود که در مبادله ی کار با سرمایه، مبادله ی طرفی که کارگر وجود دارد، مبادله ی ساده ی کالایی یا مبادله ی برابرها است (C-M-C) و مبادله ی طرفی که سرمایه دار وجود دارد، مبادله ی "گردش پول" یا "مبادله ی کالایی سرمایه داری" است (M-C-M)
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: مبادله ی برابر (C-M-C)
مبادله ی برابر (C-M-C)
هنگامی که کالا یا خدمات، در مقابل پول یا هر کالای دیگر، با هم طوری مبادله شوند که ارزش ریالی هر دو طرف با هم برابر باشند، گوییم مبادله ی برابر صورت گرفته است. به طوری که در این مبادله ی، هر دو طرف (خریدار و فروشنده) نه سود می برند و نه زیان می بینند، فقط به خاطر ارزش مصرفی متفاوتی که کالاها دارند، مبادله ی برابر صورت می گیرد، مانند؛ هنگامی که یک کیلو گرم گندم را با یک کیلو گرم انار مبادله می کنیم، می گوییم که این یک مبادله ای برابر است.
مردمان اعصار گذشته مخصوصا" عصر برده داری و فئودالی با این گونه مبادله (مبادله ی برابر) به خوبی آشنا بودند، و بقایای آن هم اکنون نیز در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر جهان وجود دارد. به طور نمونه در دهه ی ۳۰ و ۴۰ خورشیدی و قبل از آن، بسیاری از مبادلات به صورت جنسی یا کالا به کالا مبادله می گردید. مثلا" زارع مقداری گندم را با یک قاچ خربزه که گاهی از نظر وزنی با هم برابر (سر به سر یا یک به یک) و گاهی نابرابر (دو به یک) بودند، مبادله ی می شدند، که ارزش پولی این نوع فراورده ها یا کالاها در این نوع مبادله، با هم برابر یا هم ارز بودند. هم چنان که نوشتیم این نوع مبادله فقط به خاطر ارزش مصرفی متفاوتی که این دو کالا یا فراورده با هم داشتند، صورت می گرفت. خربزه فروش نیاز به گندم داشت و دارنده گندم هم نیازمند یک قاچ خربزه بود. آنها با مبادله ی این دو فراورده، نه سود می بردند و نه ضرر می دیدند.
کلیه ی کسانی که جهت مصرف خود و خانواده ارزش مصرفی تولید می کنند و یا مازاد آن را فروخته و با پول آن فراورده یا کالای مورد نیاز جهت امرار معاش خود تامین می کنند در رابطه ی "مبادله ی ساده ی کالایی" یا مبادله ی برابر (C-M-C) قرار می گیرند.
رابطه ی کارگر با سرمایه دار هم یک رابطه ی "مبادله ی ساده ی کالایی" است، زیرا هنگامی که کارگر و سرمایه دار روبروی هم قرار می گیرند، کارگر نیروی کارش را که یک کالاست و ارزش مصرفی محسوب می شود را به مقداری پول به عنوان دستمزد مبادله می کند، سپس این پول را با مقداری کالا جهت رفع نیازهای مادی و روانی خود و خانواده به مصرف می رساند. یعنی کالا (نیروی کار) -پول - کالا (مایحتاج روزانه)
اما سرمایه دار برای این که کالایی تولید نمایند، از رابطه ی ساده ی کالایی استفاده نمی کند. او چند کالای متفاوت، مانند کالای مواد خام و کالای نیروی کار و غیره را با پولش خریداری می نماید و بعد از عبور از فرایند تولید، کالای تولیدی را مالک می شود، سپس آن را دوباره به پولی تبدیل می نماید که از پول اولیه بیش تر است. یعنی پول (اولیه) - کالا (تولید شده توسط نیروی کار ) - پول (بیش تر از پول اولیه)
بنابراین در این جا نتیجه گرفته می شود که در مبادله ی کار با سرمایه، مبادله ی طرفی که کارگر وجود دارد، مبادله ی ساده ی کالایی یا مبادله ی برابرها است (C-M-C) و مبادله ی طرفی که سرمایه دار وجود دارد، مبادله ی "گردش پول" یا "مبادله ی کالایی سرمایه داری" است (M-C-M)
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✌️🚩:#آگاهی_طبقاتی
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: مبادله ی برابر (C-M-C)
مبادله ی برابر (C-M-C)
"مبادله بین کارگر و سرمایه دار یک مبادله ی ساده است که هر طرف در آن معادلی را به دست می آورد: یکی پول و دیگری کالا و قیمت این کالا دقیقا برابر پول پرداخت شده در ازای آن است. سرمایه دار از این مبادله ی ساده یک ارزش مصرفی به دست می آورد: در اختیار گرفتن کار دیگری. از لحاظ کارگر - که در مبادله ی خدمت در حکم فروشنده است - شکل و چه گونه گی مصرف نهایی کالایی که از وی خریداری شده، درست مثل هر کالا یا هر ارزش مصرفی دیگر، به خودی خود اهمیتی ندارد. مهم این است که وی از کار آمدی خاص یا مهارتی ویژه برخوردار است و همان را برای فروش عرضه می کند."
"اگر من در جریان گردش، کالایی را با پول مبادله کنم تا با آن پول کالایی دیگر بخرم و نیازم را ارضاء کنم، این یک عمل به خودی خود کامل است. در مورد کارگر (که نیروی کار خود را می فروشد) نیز همین طور است با این تفاوت که کارگر امکان از سرگیری این جریان را دارد زیرا وجود مادی او منبعی ست که ارزش مصرفی کار وی پس از هر بار مصرف دوباره در آن تجدید می شود: پس نیروی حیاتی او دائما" آماده مبادله با سرمایه است. کارگر مانند هر نفس زنده یا عامل دیگری که در جریان گردش داخل می شود، یک ارزش مصرفی که با پول، یعنی با شکل عام دارایی، مبادله اش می کند؛ ولی او پولی را که از این طریق به دست می آورد صرف خرید کالایی می کند که برای برآوردن نیازهای وی ضرورت دارند."
"از آن جا که کارگر در مبادله ی کار و سرمایه، معادلی را به شکل پول، به شکل دارایی عام دریافت می کند، پس، مانند هر طرف دیگر مبادله، از این نظر با سرمایه دار برابر است، یا دست کم به نظر می رسد. اما در واقع این برابری هم از آغاز بی بنیاد است زیرا این مبادله ی به ظاهر ساده اساسا" بر این فرض مبتنی است که رابطه ی دو طرف رابطه ی کارگر و سرمایه دار است، یعنی رابطه ی کسی که دارندهی ارزش مصرفی نوعا" متفاوت از ارزش مبادله ای ست، در برابر کسی که دارنده ی ارزش مبادله ای است. از نظر کارگر، این است که منظور از مبادله، ارضای نیازهای کارگر باشد. از نظر کارگر، عامل تعیین کنندهی مبادله، نفس ارزش مبادله ای نیست بل که ارضای نیازهای اوست. درست است که وی پولی به دست می آورد اما این پول در واقع چیزی جز یک سکه، و یک واسطه ی گذرای معامله نیست. پس آنچه او در مبادله طالب آن است نه ارزش مبادله ای یا ثروت، بل که وسایل معیشت و ارزاق لازم برای بقای خود او و ارضای نیازهای جسمانی، اجتماعی و غیره ی اوست. مزد او در واقع معادل همان مقدار ارزاق و مایحتاج معیشتی یا کار عینیت یافته است که قیمت آنها با هزینه ی تولید کار او اندازه گیری می شود. او در ازای این وسایل و مایحتاج معیشتی، بخشی از قدرت کاری اش را می دهد."
اما از آنجا که سرمایه دار می خواهد که پولش همیشه عمل زایش داشته باشد. او هنگامی که با کارگر روبرو می شود به عنوان یک خریدار کالا هم چون کالاهایدیگر مانند مواد خام و غیره کالای نیروی کار را برای کارخانه اش خریداری می نماید. بنابر این مبادلهی پول سرمایه دار با نیروی کار کارگر یک مبادلهی ساده نیست بل که مبادلهی گردش پول" یا "مبادله ی کالایی سرمایه داری" است، یعنی پول - کالا - پول (مبادله ی نابرابرها)، که در آن کالای نیروی کار را به اضافه ی کالای موادخام را با هم ترکیب می کند و کالای مورد نظرش تولید و آن را با پولی بیش تر از کلیه ی پول هایی که تاکنون برای تولید آن کالا هزینه کرده است، می فروشد. این طریق و راه پولدار شدن به غير از راه های خلاف، می باشد. اما مبادله ی ساده فقط عوض کردن معادل با معادل است و کسی که در این رابطه قرار دارد پولدار نخواهد شد مگر این که راه های خلاف را برگزیند.
نتیجه کلی این که رابطه کار و سرمایه به گردش ساده کالاست و نه گردش پول، بل که ترکیبی از هر دو می باشد. یعنی طرف کار با کارگر، جزء گردش ساده کالاست (C-M-C) دو طرف سرمایه یا سرمایه دار، جزء "گردش پول" (M-C-M) می باشد.
"به قول سیسموندی کارگران کارشان را می دهند و در عوض غله ای می گیرند که به مصرف می رسد، در حالی که کارشان برای ارباب شان سرمایه شده است، کارگران با مبادله ی کار خود، آن را (برای سرمایدار) به سرمایه تبدیل می کنند."
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: مبادله ی برابر (C-M-C)
مبادله ی برابر (C-M-C)
"مبادله بین کارگر و سرمایه دار یک مبادله ی ساده است که هر طرف در آن معادلی را به دست می آورد: یکی پول و دیگری کالا و قیمت این کالا دقیقا برابر پول پرداخت شده در ازای آن است. سرمایه دار از این مبادله ی ساده یک ارزش مصرفی به دست می آورد: در اختیار گرفتن کار دیگری. از لحاظ کارگر - که در مبادله ی خدمت در حکم فروشنده است - شکل و چه گونه گی مصرف نهایی کالایی که از وی خریداری شده، درست مثل هر کالا یا هر ارزش مصرفی دیگر، به خودی خود اهمیتی ندارد. مهم این است که وی از کار آمدی خاص یا مهارتی ویژه برخوردار است و همان را برای فروش عرضه می کند."
"اگر من در جریان گردش، کالایی را با پول مبادله کنم تا با آن پول کالایی دیگر بخرم و نیازم را ارضاء کنم، این یک عمل به خودی خود کامل است. در مورد کارگر (که نیروی کار خود را می فروشد) نیز همین طور است با این تفاوت که کارگر امکان از سرگیری این جریان را دارد زیرا وجود مادی او منبعی ست که ارزش مصرفی کار وی پس از هر بار مصرف دوباره در آن تجدید می شود: پس نیروی حیاتی او دائما" آماده مبادله با سرمایه است. کارگر مانند هر نفس زنده یا عامل دیگری که در جریان گردش داخل می شود، یک ارزش مصرفی که با پول، یعنی با شکل عام دارایی، مبادله اش می کند؛ ولی او پولی را که از این طریق به دست می آورد صرف خرید کالایی می کند که برای برآوردن نیازهای وی ضرورت دارند."
"از آن جا که کارگر در مبادله ی کار و سرمایه، معادلی را به شکل پول، به شکل دارایی عام دریافت می کند، پس، مانند هر طرف دیگر مبادله، از این نظر با سرمایه دار برابر است، یا دست کم به نظر می رسد. اما در واقع این برابری هم از آغاز بی بنیاد است زیرا این مبادله ی به ظاهر ساده اساسا" بر این فرض مبتنی است که رابطه ی دو طرف رابطه ی کارگر و سرمایه دار است، یعنی رابطه ی کسی که دارندهی ارزش مصرفی نوعا" متفاوت از ارزش مبادله ای ست، در برابر کسی که دارنده ی ارزش مبادله ای است. از نظر کارگر، این است که منظور از مبادله، ارضای نیازهای کارگر باشد. از نظر کارگر، عامل تعیین کنندهی مبادله، نفس ارزش مبادله ای نیست بل که ارضای نیازهای اوست. درست است که وی پولی به دست می آورد اما این پول در واقع چیزی جز یک سکه، و یک واسطه ی گذرای معامله نیست. پس آنچه او در مبادله طالب آن است نه ارزش مبادله ای یا ثروت، بل که وسایل معیشت و ارزاق لازم برای بقای خود او و ارضای نیازهای جسمانی، اجتماعی و غیره ی اوست. مزد او در واقع معادل همان مقدار ارزاق و مایحتاج معیشتی یا کار عینیت یافته است که قیمت آنها با هزینه ی تولید کار او اندازه گیری می شود. او در ازای این وسایل و مایحتاج معیشتی، بخشی از قدرت کاری اش را می دهد."
اما از آنجا که سرمایه دار می خواهد که پولش همیشه عمل زایش داشته باشد. او هنگامی که با کارگر روبرو می شود به عنوان یک خریدار کالا هم چون کالاهایدیگر مانند مواد خام و غیره کالای نیروی کار را برای کارخانه اش خریداری می نماید. بنابر این مبادلهی پول سرمایه دار با نیروی کار کارگر یک مبادلهی ساده نیست بل که مبادلهی گردش پول" یا "مبادله ی کالایی سرمایه داری" است، یعنی پول - کالا - پول (مبادله ی نابرابرها)، که در آن کالای نیروی کار را به اضافه ی کالای موادخام را با هم ترکیب می کند و کالای مورد نظرش تولید و آن را با پولی بیش تر از کلیه ی پول هایی که تاکنون برای تولید آن کالا هزینه کرده است، می فروشد. این طریق و راه پولدار شدن به غير از راه های خلاف، می باشد. اما مبادله ی ساده فقط عوض کردن معادل با معادل است و کسی که در این رابطه قرار دارد پولدار نخواهد شد مگر این که راه های خلاف را برگزیند.
نتیجه کلی این که رابطه کار و سرمایه به گردش ساده کالاست و نه گردش پول، بل که ترکیبی از هر دو می باشد. یعنی طرف کار با کارگر، جزء گردش ساده کالاست (C-M-C) دو طرف سرمایه یا سرمایه دار، جزء "گردش پول" (M-C-M) می باشد.
"به قول سیسموندی کارگران کارشان را می دهند و در عوض غله ای می گیرند که به مصرف می رسد، در حالی که کارشان برای ارباب شان سرمایه شده است، کارگران با مبادله ی کار خود، آن را (برای سرمایدار) به سرمایه تبدیل می کنند."
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✌️🚩:#آگاهی_طبقاتی
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: مبادله ی نابرابر (`M -C- M یا گردش پول)
مبادله ی نابرابر (`M -C- M یا گردش پول)
هنگامی که کالا یا خدمات، در مقابل پول یا هر کالای دیگر با هم طوری مبادله شوند که ارزش ریالی هر دو طرف با هم برابر نباشند، یعنی یکی زیاد و دیگری کم باشد، گوییم مبادله ی نابرابر (`M -C- M) صورت گرفته است. مثلا"؛ اگر در سطح عمومی جامعه قیمت هر کیلو گوشت گوسفند ۳۵۰۰۰ تومان باشد، و در هنگام خرید، فروشنده گوشت را از قرار کیلویی ۴۰۰۰۰ تومان به ما بفروشد، در این جا یک مبادله ی نابرابر صورت گرفته است. عامل نابرابری در این جا گرانفروشی است، چون نرخ رسمی گوشت در سطح جامعه، کیلویی۳۵۰۰۰ تومان بوده است. مثالی دیگر؛ مبادله ی نابرابر کالای نیروی کار با پولی به نام دستمزد است، که عامل نابرابری در این جا پرداخت نکردن بها با قیمت واقعی کالای نیروی کار توسط سرمایه دار است.
همان طور که قبلا" نوشتیم، "در مبادله ی کار با سرمایه، کارگر برای زنده ماندن تقاضای معاش دارد و سرمایه دار تقاضای کار برای سود بردن" دارد که این نوع مبادله با مبادلات دیگر اساسا" متفاوت است. "تفاوت مضمون مبادله ی کار و سرمایه با مبادله ی ساده (گردش) در یک رابطه با مقایسه ی خارجی نیست، در گام دوم فرایند مبادله، مبادله ی کار و سرمایه است که با مبادله ی ساده کاملا" فرق دارد. در مبادله ی کار و سرمایه، گام نخست از گام دوم که تملک کار از راه سرمایه است، به کلی متمایز است: همین گام است که مایه ی تمیز مبادله ی کار و سرمایه از مبادله ای می شود که در آن پول میانجی کالاها با یکدیگر است. در مبادله ی کار و سرمایه عمل اول یک مبادله ی ساده از نوع گردش معمولی ست؛ در حالی که عمل دوم روندی کیفیتا" متفاوت از مبادله است و تلقی آن به عنوان مبادله نارواست، چرا که بیانگر مقوله ای اساسا" متفاوت است."
"با دقت بیشتر روشن می شود که کارگر در حین مبادلهی كالایش در فرایند مبادله ی از مسیر ک - پ - پ - ک (C-M-C) عبور می کند. اگر در امر گردش ارزش مصرفی را اصل بگیریم و از آن شروع کنیم ناگزیر دوباره به کالا باز می گردیم. چون در این رابطه پول فقط به عنوان وسیله ی گردش ظاهر می شود، فقط نوعی میانجی موقت است تا کالا پس از طی مراحل گردش برای ارضای مستقیم یک نیاز لازم به مصرف برسد. در عوض، سرمایه نماینده ی پ - ک -ک -پ، (`M -C- M) یعنی جریان متضاد است."
به عبارت دیگر؛ "در رابطه ی کار و سرمایه، کارگر خریدار ارزش مبادله ی و سرمایه دار خریدار ارزش مصرفی است. سرمایه دار به چیزی دست می یابد که عین ثروت است و کارگر به نوعی ارزش مصرفی ساده می رسد که بی درنگ مصرف خواهد شد."
"پولی که به این شکل (`M -C- M) گردش می کند و در جریان حرکتش به سرمایه تبدیل می گردد، خودش از قبل سرمایه است (یعنی از روی جهت حرکتش این طور مشخص می شود)."
"نتیجه `M –`M ،M -C- M است، یعنی مبادله غیر مستقیم پول برای پول. من ۱۰۰ پوند پنبه می خرم و آن را به ۱۱۰ پوند می فروشم؛ در نهایت من ۱۰۰ پوند را با ۱۱۰ پوند مبادله کرده ام، یعنی پول با پول بیش تر ."
"اگر محصول این پروسه در انتها، همان ارزش پولی بود که در ابتدا در آن به جریان افتاده بود، یعنی ۱۰۰ پوند در عوض ۱۰۰ پوند، این پروسه بیهوده می گردید. با این وجود چه این که تاجر در مقابل ۱۰۰ پوند اولیه اش، ۱۰۰ پوند به دست آورد، با ۱۱۰ پوند، و یا این که فقط ۵۰ پوند، پول او حرکت کاملا" ویژه ای را به نمایش گذارده که به کلی با گردش کالا، یعنی C-M-C متفاوت است." در مبادله ی نابرابر (`M -C- M) پول، پول می زاید در حالی که در مبادله ی برابرها C-M-C هیچ پولی و یا کالایی زایش پیدا نمی کند. این نوع مبادله ی نابرابرها و مبادله ی برابرها در پایین تر بیش تر باز خواهیم کرد.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: مبادله ی نابرابر (`M -C- M یا گردش پول)
مبادله ی نابرابر (`M -C- M یا گردش پول)
هنگامی که کالا یا خدمات، در مقابل پول یا هر کالای دیگر با هم طوری مبادله شوند که ارزش ریالی هر دو طرف با هم برابر نباشند، یعنی یکی زیاد و دیگری کم باشد، گوییم مبادله ی نابرابر (`M -C- M) صورت گرفته است. مثلا"؛ اگر در سطح عمومی جامعه قیمت هر کیلو گوشت گوسفند ۳۵۰۰۰ تومان باشد، و در هنگام خرید، فروشنده گوشت را از قرار کیلویی ۴۰۰۰۰ تومان به ما بفروشد، در این جا یک مبادله ی نابرابر صورت گرفته است. عامل نابرابری در این جا گرانفروشی است، چون نرخ رسمی گوشت در سطح جامعه، کیلویی۳۵۰۰۰ تومان بوده است. مثالی دیگر؛ مبادله ی نابرابر کالای نیروی کار با پولی به نام دستمزد است، که عامل نابرابری در این جا پرداخت نکردن بها با قیمت واقعی کالای نیروی کار توسط سرمایه دار است.
همان طور که قبلا" نوشتیم، "در مبادله ی کار با سرمایه، کارگر برای زنده ماندن تقاضای معاش دارد و سرمایه دار تقاضای کار برای سود بردن" دارد که این نوع مبادله با مبادلات دیگر اساسا" متفاوت است. "تفاوت مضمون مبادله ی کار و سرمایه با مبادله ی ساده (گردش) در یک رابطه با مقایسه ی خارجی نیست، در گام دوم فرایند مبادله، مبادله ی کار و سرمایه است که با مبادله ی ساده کاملا" فرق دارد. در مبادله ی کار و سرمایه، گام نخست از گام دوم که تملک کار از راه سرمایه است، به کلی متمایز است: همین گام است که مایه ی تمیز مبادله ی کار و سرمایه از مبادله ای می شود که در آن پول میانجی کالاها با یکدیگر است. در مبادله ی کار و سرمایه عمل اول یک مبادله ی ساده از نوع گردش معمولی ست؛ در حالی که عمل دوم روندی کیفیتا" متفاوت از مبادله است و تلقی آن به عنوان مبادله نارواست، چرا که بیانگر مقوله ای اساسا" متفاوت است."
"با دقت بیشتر روشن می شود که کارگر در حین مبادلهی كالایش در فرایند مبادله ی از مسیر ک - پ - پ - ک (C-M-C) عبور می کند. اگر در امر گردش ارزش مصرفی را اصل بگیریم و از آن شروع کنیم ناگزیر دوباره به کالا باز می گردیم. چون در این رابطه پول فقط به عنوان وسیله ی گردش ظاهر می شود، فقط نوعی میانجی موقت است تا کالا پس از طی مراحل گردش برای ارضای مستقیم یک نیاز لازم به مصرف برسد. در عوض، سرمایه نماینده ی پ - ک -ک -پ، (`M -C- M) یعنی جریان متضاد است."
به عبارت دیگر؛ "در رابطه ی کار و سرمایه، کارگر خریدار ارزش مبادله ی و سرمایه دار خریدار ارزش مصرفی است. سرمایه دار به چیزی دست می یابد که عین ثروت است و کارگر به نوعی ارزش مصرفی ساده می رسد که بی درنگ مصرف خواهد شد."
"پولی که به این شکل (`M -C- M) گردش می کند و در جریان حرکتش به سرمایه تبدیل می گردد، خودش از قبل سرمایه است (یعنی از روی جهت حرکتش این طور مشخص می شود)."
"نتیجه `M –`M ،M -C- M است، یعنی مبادله غیر مستقیم پول برای پول. من ۱۰۰ پوند پنبه می خرم و آن را به ۱۱۰ پوند می فروشم؛ در نهایت من ۱۰۰ پوند را با ۱۱۰ پوند مبادله کرده ام، یعنی پول با پول بیش تر ."
"اگر محصول این پروسه در انتها، همان ارزش پولی بود که در ابتدا در آن به جریان افتاده بود، یعنی ۱۰۰ پوند در عوض ۱۰۰ پوند، این پروسه بیهوده می گردید. با این وجود چه این که تاجر در مقابل ۱۰۰ پوند اولیه اش، ۱۰۰ پوند به دست آورد، با ۱۱۰ پوند، و یا این که فقط ۵۰ پوند، پول او حرکت کاملا" ویژه ای را به نمایش گذارده که به کلی با گردش کالا، یعنی C-M-C متفاوت است." در مبادله ی نابرابر (`M -C- M) پول، پول می زاید در حالی که در مبادله ی برابرها C-M-C هیچ پولی و یا کالایی زایش پیدا نمی کند. این نوع مبادله ی نابرابرها و مبادله ی برابرها در پایین تر بیش تر باز خواهیم کرد.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✌️🚩:#آگاهی_طبقاتی
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: تنها مبادله ی نابرابر
تنها مبادله ی نابرابر
در جوامع سرمایه داری مبادله های نابرابر فراوانی وجود دارد که هیچ کدام از آنها، به غير از یک مورد، حاکمیت های سرمایه آنها را به رسمیت نمی شناسند و برای جلوگیری از آن هم، قوانین، دادگاهها، زندانها، و پلیس و غیره دارند. مثلا" مبادله های نابرابری را که ناشی از کلاهبرداری، و تقلب، رشوه گیری، احتکار، گران فروشی، کم فروشی، جنس تقلبی به جای جنس اصلی فروختن، فروش جنس تاریخ مصرف گذشته، رانت، دزدی های رسمی و غیررسمی، زمین خواری، کوه خواری، دریاخواری، معدن خواری، و غيره، نمونه هایی از آنها می باشد.
با وجود این در کلیه ی جوامع سرمایه داری عده ی زیادی از مردم، راه هایی برای دور زدن این قوانین، پیدا می کنند و از طریق انجام مبادله های نابرابر به ثروت های هنگفتی دست می یابند و آن را هم قانونی جلوه می دهند. مانند پاداش های چند صد میلیونی پایان سال مدیران و رئیس رؤسای شرکت ها، بانکها، ادارات دولتی و غیره.
اما سیستم سرمایه داری جهانی فقط از یک مبادله ی نابرابر به شدت دفاع می کند، آن را به رسمیت می شناسد، و کلیه ی قوانین لازم را نیز برای به اجرا در آوردن آن به کار می برد. به غیر از منابع طبیعی رایگان مانند نفت، زغال سنگ، جنگل و غیره، تمام ثروت طبقه ی سرمایه دارها از آن ناشی می شود. روی همین دلیل است با چنگ و دندان از آن دفاع می کنند و برای جلو گیری از آگاهی دیگران، مانع از افشای راز درونی این رابطه ی مبادله ی نابرابر می شوند.
این رابطه چیزی نیست جز مبادله ی نابرابر نیروی کار با سرمایه که خروجی آن برای کارگران چیزی به نام دستمزد، یا حقوق است. سرمنشاء تمام ثروتها، قدرتها، حتا جنگ ها برای صدور کالاهای شان و غیره در درون این مبادله ی نابرابر نهفته و پنهان است، که باید آشکار گردد. مبادله ی نابرابر نیروی کار با سرمایه یا همان مبادله ی کار و سرمایه در ادامه بیشتر مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: تنها مبادله ی نابرابر
تنها مبادله ی نابرابر
در جوامع سرمایه داری مبادله های نابرابر فراوانی وجود دارد که هیچ کدام از آنها، به غير از یک مورد، حاکمیت های سرمایه آنها را به رسمیت نمی شناسند و برای جلوگیری از آن هم، قوانین، دادگاهها، زندانها، و پلیس و غیره دارند. مثلا" مبادله های نابرابری را که ناشی از کلاهبرداری، و تقلب، رشوه گیری، احتکار، گران فروشی، کم فروشی، جنس تقلبی به جای جنس اصلی فروختن، فروش جنس تاریخ مصرف گذشته، رانت، دزدی های رسمی و غیررسمی، زمین خواری، کوه خواری، دریاخواری، معدن خواری، و غيره، نمونه هایی از آنها می باشد.
با وجود این در کلیه ی جوامع سرمایه داری عده ی زیادی از مردم، راه هایی برای دور زدن این قوانین، پیدا می کنند و از طریق انجام مبادله های نابرابر به ثروت های هنگفتی دست می یابند و آن را هم قانونی جلوه می دهند. مانند پاداش های چند صد میلیونی پایان سال مدیران و رئیس رؤسای شرکت ها، بانکها، ادارات دولتی و غیره.
اما سیستم سرمایه داری جهانی فقط از یک مبادله ی نابرابر به شدت دفاع می کند، آن را به رسمیت می شناسد، و کلیه ی قوانین لازم را نیز برای به اجرا در آوردن آن به کار می برد. به غیر از منابع طبیعی رایگان مانند نفت، زغال سنگ، جنگل و غیره، تمام ثروت طبقه ی سرمایه دارها از آن ناشی می شود. روی همین دلیل است با چنگ و دندان از آن دفاع می کنند و برای جلو گیری از آگاهی دیگران، مانع از افشای راز درونی این رابطه ی مبادله ی نابرابر می شوند.
این رابطه چیزی نیست جز مبادله ی نابرابر نیروی کار با سرمایه که خروجی آن برای کارگران چیزی به نام دستمزد، یا حقوق است. سرمنشاء تمام ثروتها، قدرتها، حتا جنگ ها برای صدور کالاهای شان و غیره در درون این مبادله ی نابرابر نهفته و پنهان است، که باید آشکار گردد. مبادله ی نابرابر نیروی کار با سرمایه یا همان مبادله ی کار و سرمایه در ادامه بیشتر مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✌️🚩:#آگاهی_طبقاتی
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: منبع ثروت و قدرت
منبع ثروت و قدرت
در تمام جوامع سرمایه داری و در کل جامعه ی جهانی، منبع ثروت به غیر از طبیعت، چیزی نیست جزء مبادله ی نابرابر نیروی کار، کارگران با پولی به نام دستمزد. یعنی مبادله ی نابرابر نیروی کار کارگران با سرمایه، این مبادله ی نابرابر سرچشمه ی زایش ثروت است. در این نوع مبادله، اگر بهترین حالت را به نفع کارگران در نظر، و دستمزد را عدد یک فرض کنیم، نیروی کار کارگران عدد دو می باشد، که مالک آن سرمایه دار است. یعنی مبادله ی ۱ با ۲ (۱=۲) که به طور واضح نشان می دهد که نابرابر است. به بیان ساده تر، نیروی کار حداقل دو برابر دستمزد ارزش مبادله ای (پول) تولید می کند، که یک برابر آن جای دستمزدی را می گیرد که به کارگران پرداخت شده است و یک برابر دیگر بدون هیچ معادلی نصیب سرمایه دار می شود. جمع بهای نیروی کار پرداخت نشده به کارگران، طی بازه زمانی چند ساله سبب انباشت ثروت و در پی آن هم قدرت ظهور می کند. نمونه ی بارز آن به قول دیوید هاروی "ترامپ" فاشیست است.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: منبع ثروت و قدرت
منبع ثروت و قدرت
در تمام جوامع سرمایه داری و در کل جامعه ی جهانی، منبع ثروت به غیر از طبیعت، چیزی نیست جزء مبادله ی نابرابر نیروی کار، کارگران با پولی به نام دستمزد. یعنی مبادله ی نابرابر نیروی کار کارگران با سرمایه، این مبادله ی نابرابر سرچشمه ی زایش ثروت است. در این نوع مبادله، اگر بهترین حالت را به نفع کارگران در نظر، و دستمزد را عدد یک فرض کنیم، نیروی کار کارگران عدد دو می باشد، که مالک آن سرمایه دار است. یعنی مبادله ی ۱ با ۲ (۱=۲) که به طور واضح نشان می دهد که نابرابر است. به بیان ساده تر، نیروی کار حداقل دو برابر دستمزد ارزش مبادله ای (پول) تولید می کند، که یک برابر آن جای دستمزدی را می گیرد که به کارگران پرداخت شده است و یک برابر دیگر بدون هیچ معادلی نصیب سرمایه دار می شود. جمع بهای نیروی کار پرداخت نشده به کارگران، طی بازه زمانی چند ساله سبب انباشت ثروت و در پی آن هم قدرت ظهور می کند. نمونه ی بارز آن به قول دیوید هاروی "ترامپ" فاشیست است.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✌️🚩:#آگاهی_طبقاتی
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: سرمایه دار می گوید:
مبادله ی نیروی کار با دستمزد برابر است.
سرمایه دار می گوید:
مبادله ی نیروی کار با دستمزد برابر است.
سرمایه دار می گوید که مبادله ی نیروی کار با دستمزد یک مبادله ی برابر است. ما در پاسخ او می گوییم به هیچ وجه چنین نیست. زیرا هدف سرمایه دار از تولید کالا ارزش مصرفی نیست، بل که ارزش مبادله ای (پول) است. بدین معنی که حاصل فرایند تولید فرآورده به وسیله ی سرمایه دار، برای مصرف خود و خانواده اش نیست، بل که برای ارزش مبادله ای (پول) یعنی فروش است. بنابراین کالای فروشی سرمایه دار باید حتما" به مبلغی بیش تر از آنچه که برای تولید آن کالا هزینه کرده است، فروخته شود. در غیر این صورت تولید کالا برای او سودی در پی نخواهد داشت.
به عبارت دیگر، سرمایه دار به چه دلیل کالا تولید می کنید؟ به خاطر کسب سود. سود چه گونه به دست می آید؟ از پرداخت نکردن قیمت کامل کار روزانه ی کارگران به دست می آید. بنابراین مبادله ی نیروی کار با سرمایه نابرابر است.
امروزه سرمایه داران مالکان اصلی کالاها هستند. آنها در هنگام معامله و مبادله کالای شان، هیچ وقت معادل را با معادل عوض نمی نمایند، زیرا در آن صورت (معادل با معادل) بعد از مدتی ورشکست می شوند، چون پول شان از طریق مبادله ی برابرها افزایش نمی یابد و در نتیجه بعد از مدتی جیب شان (حساب بانکی) خالی می گردد. سرمایه دارها فقط به خاطر مبادله ی نابرابر نیروی کار با سرمایه شان است که دست به تولید کالا برای فروش می زنند، اگر شخص سرمایه داری، بخواهد مبادله ی برابر با کالاهای تولیدی اش انجام دهد، مطلقا" سود و پول اضافی به دست نمی آورد. روی همین دلیل است که سرمایه داران آمریکایی و اروپایی بیش تر خریدار نیروی کار کارگران آسیایی و آفریقایی هستند، زیرا مبادله ی سرمایه با نیروی کار این کارگران، بسیار نابرابر تر از کارگران آمریکایی و اروپایی است و در نتیجه سود بیش تری نصیب آنان می گرداند.
اگر سرمایه دار کالا را به خاطر ارزش مصرفی تولید نماید و آن را با کالایی مبادله نماید که خودش محتاج آن است، در این صورت او دیگر؛ سرمایه دار نیست، بلکه مبادله گر ساده ای است. یعنی تولید کننده ی کالایی است (در نظام تولید کالایی ساده) که توسط آن می تواند امرار معاش خود و خانواده را تامین نماید.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: سرمایه دار می گوید:
مبادله ی نیروی کار با دستمزد برابر است.
سرمایه دار می گوید:
مبادله ی نیروی کار با دستمزد برابر است.
سرمایه دار می گوید که مبادله ی نیروی کار با دستمزد یک مبادله ی برابر است. ما در پاسخ او می گوییم به هیچ وجه چنین نیست. زیرا هدف سرمایه دار از تولید کالا ارزش مصرفی نیست، بل که ارزش مبادله ای (پول) است. بدین معنی که حاصل فرایند تولید فرآورده به وسیله ی سرمایه دار، برای مصرف خود و خانواده اش نیست، بل که برای ارزش مبادله ای (پول) یعنی فروش است. بنابراین کالای فروشی سرمایه دار باید حتما" به مبلغی بیش تر از آنچه که برای تولید آن کالا هزینه کرده است، فروخته شود. در غیر این صورت تولید کالا برای او سودی در پی نخواهد داشت.
به عبارت دیگر، سرمایه دار به چه دلیل کالا تولید می کنید؟ به خاطر کسب سود. سود چه گونه به دست می آید؟ از پرداخت نکردن قیمت کامل کار روزانه ی کارگران به دست می آید. بنابراین مبادله ی نیروی کار با سرمایه نابرابر است.
امروزه سرمایه داران مالکان اصلی کالاها هستند. آنها در هنگام معامله و مبادله کالای شان، هیچ وقت معادل را با معادل عوض نمی نمایند، زیرا در آن صورت (معادل با معادل) بعد از مدتی ورشکست می شوند، چون پول شان از طریق مبادله ی برابرها افزایش نمی یابد و در نتیجه بعد از مدتی جیب شان (حساب بانکی) خالی می گردد. سرمایه دارها فقط به خاطر مبادله ی نابرابر نیروی کار با سرمایه شان است که دست به تولید کالا برای فروش می زنند، اگر شخص سرمایه داری، بخواهد مبادله ی برابر با کالاهای تولیدی اش انجام دهد، مطلقا" سود و پول اضافی به دست نمی آورد. روی همین دلیل است که سرمایه داران آمریکایی و اروپایی بیش تر خریدار نیروی کار کارگران آسیایی و آفریقایی هستند، زیرا مبادله ی سرمایه با نیروی کار این کارگران، بسیار نابرابر تر از کارگران آمریکایی و اروپایی است و در نتیجه سود بیش تری نصیب آنان می گرداند.
اگر سرمایه دار کالا را به خاطر ارزش مصرفی تولید نماید و آن را با کالایی مبادله نماید که خودش محتاج آن است، در این صورت او دیگر؛ سرمایه دار نیست، بلکه مبادله گر ساده ای است. یعنی تولید کننده ی کالایی است (در نظام تولید کالایی ساده) که توسط آن می تواند امرار معاش خود و خانواده را تامین نماید.
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
✌️🚩:#آگاهی_طبقاتی
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: کار روزانه
کار روزانه
کار روزانه از منظر سرمایه ۲۴ ساعت شبانه روز است. در مخیله ی سرمایه دار؛ خواب، استراحت، اوقات فراغت، تفریح، سینما، سلامتی و غیره برای کارگران نمی گنجد. اما در عصر سرمایه داری، فعلا" ۳۰ تا ۳۵ ساعت کار در هفته مد نظر طبقه ی کارگر جهانی است.
اگر از شخص سرمایه دار پرسش شود کار روزانه چه قدر است؟ او پاسخ می گوید: "روز کار ۲۴ ساعت تمام به حساب می آید، بجز آن چند ساعت استراحتی که بدون آن نیروی کار مطلقا" قادر به تجدید خدمات ش نمی باشد."
"سرمایه نه فقط از لحاظ اخلاقی بل که از لحاظ جسمانی نیز از حد نهایی روز - کار تجاوز می کند. سرمایه اهمیتی برای مدت زندگانی نیروی کار قائل نیست. سرمایه زمان کار را با پایین آوردن طول عمر کارگر افزایش می دهد."
کار روزانه ی همه ی کارگران جهان، در سیستم سرمایه داری به دو قسمت نامساوی به نام های "کار لازم" و "کار اضافی" تقسیم می شود. که اولی یعنی کارلازم معادل با دستمزد است که از طرف سرمایه دار به کارگران پرداخت می شود، و دومی کاراضافی است که بدون حتا یک ریال معادل، متعلق به شخص سرمایه دار است.
"دو بخش کار زنده ی روزانه، که یکی نماینده ی مزدها و دیگری نماینده ی سودهاست؛ یکی کار لازم و دیگری کاراضافی. ولی سرمایه دار به کارگر، بهای کامل زمان کار و یا بهای کامل مقدار کار را نمی پردازد، بل که تنها مزدی معادل کار لازم به او پرداخت می کند و او را وا می دارد تا بقیه ی مدت را به رایگان برایش کار کند."
لازم است که گفته شود، در سیستم سرمایه داری کار لازم و کاراضافی، لازم و ملزوم هم هستند. به عبارت دیگر ضد هم هستند، یعنی در شرایط اقتصادی اجتماعی موجود، نمی توان کار لازم را صفر و یا کاراضافی را صفر در نظر گرفت.
اگر کار لازم صفر شود، طول مدت کار روزانه همه اش کاراضافی است و کارگران دستمزد دریافت نمی دارند و بدون مزد کار می کنند، که این غیرممکن است زیرا کارگران برای امرار معاش نیاز به مزد دارند.
اگر کاراضافی صفر شود، طول مدت کار روزانه همه اش کارلازم و برابر دستمزد کارگران است. در این صورت سرمایه دار معادل را با معادل عوض کرده است در نتیجه سودی دریافت نخواهد کرد. می دانیم در سیستم سرمایه داری این نوع مبادله غیر ممکن است. برای این که کاراضافی کل کار روزانه را جذب کند، کار لازم باید صفر شود. اما اگر کارلازم حذف شود، کار اضافی هم حذف خواهد شد زیرا کاراضافی تابعی از کار لازم است. تنها نابودی شیوه ی تولید سرمایه داری امکان می دهد تا کار روزانه به اندازه ی کار لازم کاهش یابد."
همان طور که متوجه شدید در غیاب سیستم سرمایه داری است که کارگران فقط کار لازم را انجام میدهند زیرا در آن هنگام دیگر کاراضافی بدون معوض وجود نخواهد داشت.
از طرف دیگر؛ "نیروی کار و کار، سرمایه ی کارگر را تشکیل می دهد زیرا کارگر ناچار است قبل از آن که قادر به تکرار کار و ارزش مبادله ای اش با سرمایه باشد، ۱۰ تا ۱۲ ساعت باید بخوابد. مبارزه ی کارگران برای ۱۰ ساعت کار روزانه نشان می دهد که سرمایه دار فقط یک چیز می خواهد و آن این که کارگران نیروی حیاتی خویش را تا حد ممکن و بی وقفه به کار گیرند."
مفهوم علمی کار روزانه عبارت است از "مجموع کار لازم و اضافی، یعنی مجموع دوره های زمانی که طی آن کارگر به ترتیب ارزش نیروی کار خود را جای گزین و ارزش اضافی تولید می کند، مقدار مطلق زمان کار او یعنی کار روزانه را تشکیل می دهد. بنابراین اگر بخواهیم با زبان ریاضی مفهوم کارلازم و کاراضافی بیان نماییم، "فرض می کنیم که خط A- - - - -B بیان گر مدت یاطول زمان کار لازم، مثلا" ۶ ساعت، است. اگر کار کارگر فراتر از AB ، مثلا" ۱، ۳ یا ۶ ساعت ادامه یابد، ما سه خط دیگر این چنین خواهیم داشت:
کار روزانه ی الف A - - - - - - - - B - C
کار روزانه ی ب A - - - - - - - - B - - - C
کار روزانه ی پ A - - - - - - - - B - - - C
این سه خط بیان گر سه کار روزانه ی (مجموع کار لازم و کاراضافی) متفاوت ۷، ۹ و ۱۲ ساعته اند. پاره خط BC که امتداد یافته ی خط AB است، بیان گر طول کار اضافی است. و کار روزانه برابر است با AB + BC یا AC
شیوه ی "تولید سرمایه داری به منظور افزایش حداکثری جذب کار اضافی در تلاش همیشگی است که، با طولانی کردن کار روزانه نه تنها نیروی کار انسانی را با محروم کردن آن از شرایط اخلاقی و جسمانی متعارف تکامل و فعالیتش به نابودی می کشاند بل که همچنین سبب فرسودگی پیش از موعد و مرگ خود این نیروی کار می شود."
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
📕:آنچه کارگران باید بدانند
🚩: کار روزانه
کار روزانه
کار روزانه از منظر سرمایه ۲۴ ساعت شبانه روز است. در مخیله ی سرمایه دار؛ خواب، استراحت، اوقات فراغت، تفریح، سینما، سلامتی و غیره برای کارگران نمی گنجد. اما در عصر سرمایه داری، فعلا" ۳۰ تا ۳۵ ساعت کار در هفته مد نظر طبقه ی کارگر جهانی است.
اگر از شخص سرمایه دار پرسش شود کار روزانه چه قدر است؟ او پاسخ می گوید: "روز کار ۲۴ ساعت تمام به حساب می آید، بجز آن چند ساعت استراحتی که بدون آن نیروی کار مطلقا" قادر به تجدید خدمات ش نمی باشد."
"سرمایه نه فقط از لحاظ اخلاقی بل که از لحاظ جسمانی نیز از حد نهایی روز - کار تجاوز می کند. سرمایه اهمیتی برای مدت زندگانی نیروی کار قائل نیست. سرمایه زمان کار را با پایین آوردن طول عمر کارگر افزایش می دهد."
کار روزانه ی همه ی کارگران جهان، در سیستم سرمایه داری به دو قسمت نامساوی به نام های "کار لازم" و "کار اضافی" تقسیم می شود. که اولی یعنی کارلازم معادل با دستمزد است که از طرف سرمایه دار به کارگران پرداخت می شود، و دومی کاراضافی است که بدون حتا یک ریال معادل، متعلق به شخص سرمایه دار است.
"دو بخش کار زنده ی روزانه، که یکی نماینده ی مزدها و دیگری نماینده ی سودهاست؛ یکی کار لازم و دیگری کاراضافی. ولی سرمایه دار به کارگر، بهای کامل زمان کار و یا بهای کامل مقدار کار را نمی پردازد، بل که تنها مزدی معادل کار لازم به او پرداخت می کند و او را وا می دارد تا بقیه ی مدت را به رایگان برایش کار کند."
لازم است که گفته شود، در سیستم سرمایه داری کار لازم و کاراضافی، لازم و ملزوم هم هستند. به عبارت دیگر ضد هم هستند، یعنی در شرایط اقتصادی اجتماعی موجود، نمی توان کار لازم را صفر و یا کاراضافی را صفر در نظر گرفت.
اگر کار لازم صفر شود، طول مدت کار روزانه همه اش کاراضافی است و کارگران دستمزد دریافت نمی دارند و بدون مزد کار می کنند، که این غیرممکن است زیرا کارگران برای امرار معاش نیاز به مزد دارند.
اگر کاراضافی صفر شود، طول مدت کار روزانه همه اش کارلازم و برابر دستمزد کارگران است. در این صورت سرمایه دار معادل را با معادل عوض کرده است در نتیجه سودی دریافت نخواهد کرد. می دانیم در سیستم سرمایه داری این نوع مبادله غیر ممکن است. برای این که کاراضافی کل کار روزانه را جذب کند، کار لازم باید صفر شود. اما اگر کارلازم حذف شود، کار اضافی هم حذف خواهد شد زیرا کاراضافی تابعی از کار لازم است. تنها نابودی شیوه ی تولید سرمایه داری امکان می دهد تا کار روزانه به اندازه ی کار لازم کاهش یابد."
همان طور که متوجه شدید در غیاب سیستم سرمایه داری است که کارگران فقط کار لازم را انجام میدهند زیرا در آن هنگام دیگر کاراضافی بدون معوض وجود نخواهد داشت.
از طرف دیگر؛ "نیروی کار و کار، سرمایه ی کارگر را تشکیل می دهد زیرا کارگر ناچار است قبل از آن که قادر به تکرار کار و ارزش مبادله ای اش با سرمایه باشد، ۱۰ تا ۱۲ ساعت باید بخوابد. مبارزه ی کارگران برای ۱۰ ساعت کار روزانه نشان می دهد که سرمایه دار فقط یک چیز می خواهد و آن این که کارگران نیروی حیاتی خویش را تا حد ممکن و بی وقفه به کار گیرند."
مفهوم علمی کار روزانه عبارت است از "مجموع کار لازم و اضافی، یعنی مجموع دوره های زمانی که طی آن کارگر به ترتیب ارزش نیروی کار خود را جای گزین و ارزش اضافی تولید می کند، مقدار مطلق زمان کار او یعنی کار روزانه را تشکیل می دهد. بنابراین اگر بخواهیم با زبان ریاضی مفهوم کارلازم و کاراضافی بیان نماییم، "فرض می کنیم که خط A- - - - -B بیان گر مدت یاطول زمان کار لازم، مثلا" ۶ ساعت، است. اگر کار کارگر فراتر از AB ، مثلا" ۱، ۳ یا ۶ ساعت ادامه یابد، ما سه خط دیگر این چنین خواهیم داشت:
کار روزانه ی الف A - - - - - - - - B - C
کار روزانه ی ب A - - - - - - - - B - - - C
کار روزانه ی پ A - - - - - - - - B - - - C
این سه خط بیان گر سه کار روزانه ی (مجموع کار لازم و کاراضافی) متفاوت ۷، ۹ و ۱۲ ساعته اند. پاره خط BC که امتداد یافته ی خط AB است، بیان گر طول کار اضافی است. و کار روزانه برابر است با AB + BC یا AC
شیوه ی "تولید سرمایه داری به منظور افزایش حداکثری جذب کار اضافی در تلاش همیشگی است که، با طولانی کردن کار روزانه نه تنها نیروی کار انسانی را با محروم کردن آن از شرایط اخلاقی و جسمانی متعارف تکامل و فعالیتش به نابودی می کشاند بل که همچنین سبب فرسودگی پیش از موعد و مرگ خود این نیروی کار می شود."
🆔 @peshrawcpiran
🆔 @peshrawcpiran
Telegram
attach 📎