جنگ که آغاز شد، برای مسؤلیت نمایندگی ولی فقیه در قرار خاتمالانبیا ـ که قرارگاه مرکزی و هدایت کنندهٔ همه نیروهای سپاه و بسیج و سایر نیروهای مردمی بود، برگزیدهشد.
مرد میدان جنگ بود، امّا دل نازکی داشت؛ همانقدر که دوری از او برای من و بچهها، حسین و هادی، سخت بود، او هم طاقت نداشت ناراحتی ما را ببیند.
روزهای آخری که کنار هم بودیم حال و هوایش حسابی خدایی شده بود.
یکی از همان روزها، بعد از نماز صبح، زیارت حضرت زهرا (س) خواند.
پرسیدم: مگر شهادت حضرت زهراست؟
گفت: فاطمیه نزدیک است...
حضرت زهرا (س) را خیلی دوست داشت، روضهاش را هم دوست داشت. روضه حضرت زهرا (س) را که میخواندند، نام حضرت مادر (س) را که میآوردند، بیتاب میشد.
بهمن ماه ۱۳۶۵ بود که در منطقهٔ عملیاتی کربلای ۵، ترکش خورد و راهی بیمارستان شد؛ امّا زنده ماند تا روز شهادت حضرت زهرا (س) و در روز شهادت مادرش به شهادت رسید❣️.
#خاطره همسر شهید عبدللّه میثمی
#به_رنگ_حماسه
پسرونه
https://telegram.me/joinchat/CV6mzj3reW1tEa3gYLAvHA
مرد میدان جنگ بود، امّا دل نازکی داشت؛ همانقدر که دوری از او برای من و بچهها، حسین و هادی، سخت بود، او هم طاقت نداشت ناراحتی ما را ببیند.
روزهای آخری که کنار هم بودیم حال و هوایش حسابی خدایی شده بود.
یکی از همان روزها، بعد از نماز صبح، زیارت حضرت زهرا (س) خواند.
پرسیدم: مگر شهادت حضرت زهراست؟
گفت: فاطمیه نزدیک است...
حضرت زهرا (س) را خیلی دوست داشت، روضهاش را هم دوست داشت. روضه حضرت زهرا (س) را که میخواندند، نام حضرت مادر (س) را که میآوردند، بیتاب میشد.
بهمن ماه ۱۳۶۵ بود که در منطقهٔ عملیاتی کربلای ۵، ترکش خورد و راهی بیمارستان شد؛ امّا زنده ماند تا روز شهادت حضرت زهرا (س) و در روز شهادت مادرش به شهادت رسید❣️.
#خاطره همسر شهید عبدللّه میثمی
#به_رنگ_حماسه
پسرونه
https://telegram.me/joinchat/CV6mzj3reW1tEa3gYLAvHA