معلم بازاريابی 🥇
4.69K subscribers
7.45K photos
2.28K videos
234 files
5.42K links
کانال رسمی پرویز درگی
#معلم_بازاریابی و مدیرعامل tmba.ir

🥇راهکارهای مبتنی بر تجربه من در بازار و دانشگاه👇🏼
📣 #بازاریابی
🔍 #تحقیقات_بازاریابی
🎯 #فروش
#مدیریت
💪🏼 #توسعه_فردی

📱ادمین:
@tmba_admin

🧡عالم عامل عاشق باشيم
Download Telegram
#سلام_خاطره

سال پنجاه و شش بود اوضاع محصول در باغات مان اصلا خوب نبود و این وضعیت کشاورزان سنتی است که یک روز باید دعا کنند باران بیاید و یک روز دعا کنند نیاید و سیل نشود.زمستان مردهای روستا به شهر می امدند و عملگی میکردند تا خرج خانواده را دربیاورند حقوق یک کارگر ساختمانی تازه اگر در زمستانهای سخت ان سالها کار پیدا میکرد روزانه هفت تا هشت تومان بود حضرت پدر صبح بلند شد و رفت کارخانه ایران دوچرخ گفته بودند کارگر نمی خواهیم گفته بود من جوشکار ماهری هستم با تعجب از ایشان امتحان گرفته بودند کارش عالی بود استخدام شد با حقوق روزانه بیست و دو تومان و مزایای دیگر.
گفتم شما جوشکاری را از کجا یاد گرفتی فرمودند در جوانی بزرگی گفت یک مهارت دیگر هم برای روزهای سخت یاد بگیر من هم جوشکاری را انتخاب کردم.بهار شد پدر استعفا کرد و گفت باید به روستای درگ بروم مدیرشان گفت زمستانها را حداقل پیش ما بیا.و این چرخه با شادمانی پدر ادامه داشت.
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi

🧡عالمِ عاملِ عاشق باشیم
#سلام_خاطره

خیلی باید قدرت تاثیرگذاری و متقاعدسازی را جدی بگیریم و این مهم جزیی از ارتباطات شایسته است.روزی اتومبیل نداشتم.در بازار بودم بعلت حجم زیاد استفاده از تلفن همراه شارژ ان تمام شد پاوربانک هم نداشتم.داخل کیف پول را نگاه کردم دیدم از دل خیلی از دوستان پاکتر است و هیچ ندارد.کارت بانکی هم همراهم نبود .اول کلی بابت این همه دقت خودم که تمام خطاها را در پیش بینی با هم مرتکب شده بودم خندیدم .مسیر هم تا منزل بصورت پیاده ده ساعتی طول میکشید خلاصه رفتم داخل مترو دیدم که مبصر سخت گیر ایستاده و با دقت انسانها را زیر نظر دارد و گاهی با صدای بلند میگوید برگرد و ..رفتم جلو سلام کردم با تعجب جواب داد با لبخند گفتم خوب به چهره من نگاه کن گفت خوب که چی؟ گفتم به من میخوره نخوام پول بلیط بدم گفت خدایی نه نمیخوره.گفتم ولی الان من هیچی همراهم نیست میزاری برم سوار شم.گفت بفرمایید.
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi
#سلام_خاطره

چند سال قبل در هوای پاییزی صبح که بیرون رفتم خیلی سرد نبود لذا با کت و شلوار و پیراهن راه افتادم اما چند ساعت بعد از محل شرکتی که مراجعه داشتم وقتی امدم بیرون دیدم هوا به شدت سرد شده و سوز شدیدی هم می اید از ترس اینکه سرما نخورم وارد یک مغازه لباسفروشی شدم و یک ژاکت را برداشتم و پوشیدم زیبا و گرم بود اتیکت روی ان را کندم (اشتباه بزرگ) و سپس به فروشنده گفتم چقدر باید بپردازم وقتی قیمت را گفت اه از نهادم برامد و من که قیمت ها را تقریبا مطلع بودم متوجه شدم طرف سوء استفاده کرده و خیلی بالا گفت و می دانست چاره ای جز خرید ندارم.تجربه گرانی بود.
پرویز درگی
معلم بازاریابی

@parvizdargi

🧡عالمِ عاملِ عاشق باشیم
#سلام_خاطره

نزدیک افطاربود از جلوی نان سنگکی محل رد میشدم بوی نان تازه مرا بسوی خود خواند در صف ایستادم پاکبان یا همان رفتگر عزیز نارنجی پوش هم امد و در صف ایستاد شاطر از ایشان که نوبتش نبود پرسید چند تا نون میخوای و پاسخ شنید دو تا.شاطر بدون نوبت دو تا نان از تنور دراورد و بهش داد پاکبان سنگ ها را جدا کرد نان ها را برش داد و در کیسه پارچه ای قرار داد و پرسید چقدر میشه؟ نانوا لبخندی زد و گفت برو به سلامت و پول نگرفت.از رفتار نانوا و احترام به پاکبان خیلی خوشم امد و از او تشکر کردم نانوا گفت ایشان برای تمیزی محل خیلی زحمت میکشه و این قدردانی کوچکی بود.نکته جالبتر دیگه اینکه هیچکس از افرادی که در صف بودند اعتراض که نکردند که هیچ، همه حس خوبی داشتند.بیایید زنجیره قدردانی و محبت را گسترش دهیم.
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi
#سلام_خاطره

جلوی در اسانسور با خوشحالی گفت شما اقای درگی هستید من از فالورهای شما هستم گفتم بله خودم هستم گفت میخواستم از شما بابت مطالب پیج هاتون و کانال معلم بازاریابی تشکر کنم راستش انقدر قسط هام زیاده که حتی برای کتاب خریدن نمی توانم پول کنار بگذارم چه برسد به کلاسهای اموزشگاهتون.اما واقعا این مطالب رایگان خیلی کمک حال امثال من است.خیلی خوشحال شدم و در دل به زحمات همکارانم احسنت گفتم.الهی شکرت.
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi

🧡عالمِ عاملِ عاشق باشیم
#سلام_خاطره
قرار بود با پرواز شب بروم یزد که کلا پرواز کنسل شد و فردا صبح زود رفتم .شب هم با اتومبیل امدم اصفهان و فردا شب رفتم دهاقان و خلاصه سه روز مشاوره پشت سر هم روز سوم کاملا خسته و کوفته سوار اتومبیلی شدم که قرار بود من را به فرودگاه اصفهان برساند و گفتم چرتی بزنم .به محض حرکت راننده خوش مشرب گفت استاد خیلی خوشحالم که تا فرودگاه با شما هم کلام هستم یادم افتاد دکتر مرتضی ایمانی راد میگفت در اتاق بازرگانی اصفهان سمینار داشتم بعد سمینار یکی از مدیران شرکتها گفت من اجازه میخواهم شما را به فرودگاه برسانم و در راه سوالاتش را پرسید داخل سالن شدم شخصی جلو امد و گفت استاد من چند سوال دارم به سالن ترانزیت امدم شخص دیگری امد و سوال داشت وقتی در صندلی هواپیما نشستم گفتم تا تهران دیگه استراحت میکنم که نفر بغل دستی گفت استاد چه سعادتی ،من در سمینار بودم و فرصت خوبی شد که سوالاتم را بپرسم.
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi
#سلام_خاطره
در مقطع کارشناسی درسی داشتم بنام شیمی الی و استاد اقای شامل بود.بسیار استاد خوش بیان با روابط عمومی بالا بودند.دو ساعت قبل از جلسه امتحان به اتاقشان در دانشکده علوم پایه دانشگاه گیلان رفتم و گفتم فلان موضوع را نفهمیده ام ایشان با خوشرویی حدود نیم ساعت ان مبحث را برایم توضیح دادند با خوشحالی رفتم سر جلسه امتحان اما نکته جالب اینکه هیچ سوالی از ان مبحث نیامده بود خیلی تعجب کردم و گفتم استاد میتوانست یک جمله بگوید که از ان مبحث سوالی نداده ام و من هم با خوشحالی می امدم بیرون اما برخورد بزرگوارانه ایشان که هدف شان یادگیری من بود باعث شد که ان وقت ارزشمند را بگذارند و موضوع را کامل توضیح دهند.
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi

🧡عالمِ عاملِ عاشق باشیم
#سلام_خاطره

منتظر بودم اسانسور به طبقه همکف برسه که سوار شم نفر بعدی هم امد پیک موتوری بود برای یکی از طبقات غذا اورده بود وقتی من را دید با خوشحالی گفت سلام استاد من از فالورهای شما هستم با اشتیاق همه پست ها و استوری ها رو میبینم ممنونم از تون.من هم تشکر کردم از همراهی شون و گفتم خوشحالم که مطالب مفید بوده .سوار شدیم گفت دانشجو هستم و با کار پیک خرج تحصیلم رو در میارم‌.طبقه بعدی میخواست پیاده شه خداحافظی کرد و من چقدر خوشحال که عزیزانمون عالم عامل عاشق بودن را در عمل معنا میکنند.
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi

🧡عالمِ عاملِ عاشق باشیم
#سلام_خاطره

چند روز پیش ویدیویی در فضای دیجیتال دیدم که یکی از چهره های مشهور تبلغ یکی از هتل ها را میکرد از خدماتش و رستوران و..‌چنان میگفت که ادم هوس میکرد حتما در سفر به ان خطه در ان هتل مستقر بشه در حالیکه که من دو بار انجا در یک سال گذشته رفته بودم و باید بگم خدمات افتضاح ،برخوردها نامناسب و...با یکی از کارکنان صحبت کردم گفت بیمه ما رد نمیشه از حقوقمان به بهانه های مختلف کم میکنند و...جناب مالک و مدیر هتل مسیرت اشتباهه.
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi

🧡عالمِ عاملِ عاشق باشیم
#سلام_خاطره

سلام.خاطره:
ساعت اخر دوره سه روزه ایام نوروز سال هزاروچهارصد و سه بود از عزیزان حاضر خواستم هر نفر سه یافته و تصمیم برای اینده کاروکسب شان حاصل از یادگیری کلاس را بگویند مطالب جالب بود نوبت به علی لاله ابادی رسید با ذکر یک خاطره شروع کرد گفت من از بیست و دوسال پیش و در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران شاگردی استاد را شروع کردم ناگهان افکارم رفت به ان زمان ،یادش بخیر دوره های کاربردی بود که دکتر ناصحی فر در کلاسی مهارتهای ارتباطی میگفت در کلاس دیگر دکتر امیرشاهی مهندسی فروش ،کلاس بغلی دکتر فتوت روانشناسی برخورد با مشتری و کلاس دیگر من مدیریت بازاریابی میگفتم چقدر دور و چقدر نزدیک است زمان.الهی که مفید باشیم.
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi
🧡عالمِ عاملِ عاشق باشیم
#سلام_خاطره

در ازدحام جمعیت سوار مترو شدم یک ایستگاه بعد نفر کناردستی گفت اقای درگی شما چرا با مترو جابجا میشوی و سپس سلام کرد و گفت من از فالورهای شما هستم و در چند سمینارتون هم بوده ام پاسخ سلامش را دادم و عرض کردم مترو وسیله ای است که در ترافیک سنگین تهران خیلی در بهره وری زمان ارزشمند است گفت شاید اما من فکر میکنم شما عالم عامل عاشقی هستی که فلسفه حضور در بطن مردم را جدی میگیری و اعتقاد داری که باید عالی باشی تا باشی و داخل اتومبیل را جای کوتاهی برای دیدن بازار میدانی و سعی میکنی حدسیات سازمان نیافته خودت را بجای تحقیقات سازمان نیافته از بازار نگذاری.بقدری از این پاسخش خوشحال شدم و خندیدم که اطرافیان با تعجب می نگریستند.
چقدر جملات من را زیبا حفظ کرده بود و بخودم میگفت.
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi

🧡عالمِ عاملِ عاشق باشیم
#سلام_خاطره

سلام.خاطره:
برای مشاوره امده بود و یک تصمیم اشتباه را که گرفته بود اصرار داشت من قبول کنم.بهش گفتم عزیزم جای ما عوض شده مشاور تصمیم سازه و مدیر تصمیم گیر.میگفت نه اخه نظر شما برای من مهمه.گفتم من که نظرم را گفتم میگفت نه اخه ببینید و دوباره حرفهای خودش را میزد.متاسفانه بعضی دنبال تایید نظرات خود هستند و مشاوران خیلی باید مواظب باشند که در دام نظریه ای که قبول ندارند نیفتند چون این عزیزان بعد که کار خراب شد به مشاور میگویند شما گفتی انجام بده.
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi

🧡عالمِ عاملِ عاشق باشیم
#سلام_خاطره

در سالهای دور
در یکی از کشورهای اروپایی بساط کتابفروشی را در فضای ازاد پهن کرده بودند و هیچ فروشنده ای نبود مردم کتاب را انتخاب میکردند پولش را در محل مشخص شده میگذاشتند جمله جالبی روی مقوایی خودنمایی میکرد :
کتابخوانها کتاب نمی دزدند دزدان کتاب نمی خوانند.یادم امد چند سال قبل انتشارات بازاریابی در یکی از کوچه های پایین میدان انقلاب انبار کتاب داشت دزدان قفل را شکسته بودند و دیده بودند کتاب است حتی یک جلد هم نبرده بودند.
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi

🧡عالمِ عاملِ عاشق باشیم
#سلام_خاطره

مسافر کناری من از راننده پرسید اقا چند میشه؟ راننده مسافرکش گفت دوازده تومن.مسافر صداش رو بلند کرد که چه خبره؟ من همیشه این مسیر را میام ده تومن،این چه مملکتیه هرکی هر کاری دلش میخواد میکنه خدا کنه بهمون حمله کنن راحت شیم و...راننده با خونسردی گفت خوب ده تومن بدین مسافر ده تومن داد و پیاده شد.به راننده گفتم حالا واقعا کرایه چقدره گفت اقا از ابتدای سال دوازده تومن شده گفتم پس چرا توضیح ندادی که خوب چه چیزی قیمتش با پارسال یکیه که کرایه همون باشه نگاهی در اینه انداخت و با خونسردی گفت اقا انرژی روانی و زمانی اش اونوقت چقدر میشه؟ سکوت کردم و بیست تومن دادم گفتم بقیه اش بمونه گفت نه اخه چرا.گفتم انرژی چونه چهار نفر را پرداخت کردم.خندیدیم و خداحافظی کردیم.
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi
#سلام_خاطره

وقتی از خواب بیدار شدم دیدم مهماندار پر لطف سینی جلوی من را باز کرده و بسته پذیرایی را روی ان قرار داده است موقع جمع کردن بسته ها،بسته دست نخورده خودم را به مهماندار نشان دادم و گفتم میل ندارم دست نخورده است ایشان گفتند در پشت صندلی جلویی بگذارید همکاران زمینی که برای اماده سازی بین دو پرواز می ایند استفاده میکنند و خوشحال میشوند.اینکه مهماندار به فکر همکاران زمینی بود حس خوبی را در من ایجاد کرد و از ان موقع که حدود سه سال میگذرد یا کل بسته یا بسته هایی نظیر کیک و ابمیوه را دست نخورده میگذارم.شاید من هم سهمی در لبخند عزیز اماده کننده پرواز داشته باشم.
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi


🧡عالمِ عاملِ عاشق باشیم
#سلام_خاطره
اوایل دهه نود بود،
تازه دکترا گرفته بود و از خارج از کشور امده بود چون کسی حاضر نشد مدیرگروه بشود نوبت ایشان شد اما خیلی زود همه چیز یادش رفت برای اساتید بزرگ و پیشکسوت که بزرگ ما بودند هم خط و نشان میکشید روزی موضوعی گفت و من مخالفت کردم با غرور گفت اگر اینطور باشد ممکن است نتوانیم با شما همکاری کنیم گفتم تا بحال کنار خیابان بساط کردی گفت نه،گفتم تابحال مسافرکشی کردی گفت نه،گفتم تابحال ویزیتوری کردی گفت نه،گفتم تا بحال کارگر ساختمان بودی گفت نه.گفتم...گفت منظورت چیست ؟
گفتم کسی که اینکارها را سی سال پیش کرده نترسان.ما تعهداتی داریم و باید انجام بدهیم .
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi


🧡عالمِ عاملِ عاشق باشیم
#سلام_خاطره

یادم هست چند سال قبل مشتری یکی از شرکتهای طرف مشاوره یک قیمت بسیار پایین که حدود شصت درصد ارزانتر از قیمت فروش بود را برای خرید محصول پیشنهاد کرده بود و گفته بود از هر امتیاز و بخشی که خواستید کم کنید فقط با این قیمت بدهید متاسفانه شرکت عرضه کننده هم پذیرفته بود اما بعد تحویل طوماری از نواقص نوشته بودند و درخواست خسارت کرده بودند عزیزان دلم قرار نیست با تخفیف غیر معمول جنس نامناسب عرضه کنیم یادتان باشد مشتری شیرینی قیمت و تخفیف را در حافظه کوتاه مدت خود نگه میدارد و مزه کیفیت و خدمات را در حافظه بلند مدت.مشتری نمی گوید اشغال خواستم میگوید جنس اشغال به من دادی.مواظب اعتبارمان باشیم.
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi

🧡عالمِ عاملِ عاشق باشیم
#سلام_خاطره
مدیر میانی بود پرسید ایا مدیرمافوقم میتواند من را دور بزند و مستقیم با نیروهای زیرمجموعه ام ارتباط بگیرد ؟ گفتم اولا بیا ادبیاتمان را درست کنیم نگوییم دور بزند بلکه قبول داشته باشیم که مدیرارشد حق دارد گاهی شیرجه بزند و به لایه های پایین اقیانوس سازمان برود اما نیروها باید بدانند چنین حقی ندارند که خودشان مستقیم تماس بگیرند و مدیر ارشد هم باید مواظب باشد که شیرجه زنی در حد لازم باشد وگرنه به غواص مبدل میشود .مدیر ارشد حق گاهی شیرجه زنی و شنیدن صدای لایه های پایین را دارد اما اگر زیاد شود یعنی مدیر میانی را قبول ندارد در این حالت برای جلوگیری از حاشیه و تنش لازم است چاره اندیشی کند و بهترین تصمیم را بگیرد.یادمان باشد مهمترین فرد در سازمان خود سازمان است.
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi


🧡عالمِ عاملِ عاشق باشیم
#سلام_خاطره
امروز هم در یکی از کلاسهای اموزشگاه بازارسازان این سوال تکراری از من پرسیده شد که چرا دوره اموزش مشاوره کاروکسب نمی گذارید پاسخ دادم از نظر من مشاور کسی است که ویژگیهای زیر را داشته باشد:
حداقل پانزده سال تجربه کار اجرایی در سطوح مختلف شرکتها را داشته باشد که اقلا سه چهار سال ان در سمت مدیرعاملی باشد
حداقل دویست کتاب در حوزه های مختلف کاروکسب را خوانده باشد و درک کرده باشد
حداقل پانصد ساعت کلاس اموزشی و سمینار مفید و کاربردی را گذرانده باشد
از نظر هوش مدیریتی شامل هوش عقلی،هوش عاطفی،هوش تدبیری،هوش جسمی،هوش فرهنگی و هوش معنوی در سطح بالایی باشد
از حوزه های روانشناسی و ارتباطات در راستای شناخت تیپ های شخصیتی و رفتارشناسی و..بهره برده باشد و مسلط باشد
نیروی خلاق و با عزت نفس باشد و اخلاق مدار رفتار کند و راز دار مردم باشد
از اطلاعات کاروکسب ها برای راه اندازی کاروکسب مشابه استفاده نکند
و...‌فکر میکنم تا حدی توانسته باشم توضیح دهم که بنظرم حداقل مشاور شدن با اموزش تنها شدنی نیست و قواعد خاص خودش را دارد
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi
🧡عالمِ عاملِ عاشق باشیم
#سلام_خاطره

قرار بود از شیراز با ماشین به اصفهان بیام از کارفرمای محترم که برای مشاوره خدمت شان رسیده بودم از چند روز قبل خواهش کرده بودیم که ماشین راس ساعت شانزده حاضر باشد و قول قطعی داده بودند صبح به من گفتند چون برادرم عازم تهران هستند ایشان شما را میرسانند گفتم باشه و اما برادر بزرگوار که از صبح با ما بود بعد از ناهار برای کاری رفتند که ساعت شانزده برگردند خلاصه شانزده شد هجده و من که برای دقیقه دقیقه وقتم برنامه دارم و استرس شدیدی بهم وارد میشه چاره ای نداشتم جز تحما.حتی دو سه بار گفتم اجازه بدین من با یه ماشین دیگه برم هر بار گفتند پنج دقیقه دیگه میرسند و وقتی هم امدند و حرکت کردیم فرمودند سر راه من از منزل ساکم را بردارم اما جاده اصفهان اینطرف شهر و سر راه ایشان انطرف شهر بر خلاف جهت بود خلاصه تا از جلوی منزل برادر گرامی حرکت کردیم ساعت شد نوزده و سی.یعنی فقط سه ساعت و نیم دیرتر.وقتی به اصفهان رسیدیم هم بیست و سه و خورده ای.
فقط این را بگویم که برند یعنی قول ارزشمند.یعنی مدیریت کل تجربه ای که برای دیگران میسازیم.
پرویز درگی
معلم بازاریابی
@parvizdargi

🧡عالمِ عاملِ عاشق باشیم