◀️اندر حکایت مبارزه با مفاسد اقتصادی!
#داستانک
✏️ابن هرمه به نزد منصور (خليفه عباسی) آمد. منصور وی را عزيز داشت و تکريم کرد و پرسيد: چيزی از من بخواه.
گفت: "به کارگزارت در مدينه بنويس که هرگاه مرا مست گرفتند، مرا حد نزند!"
منصور گفت: ابطال حدود را راهی نيست. چيز ديگری بخواه و اصرار کرد. اما ابن هرمه بيشتر اصرار کرد...
سرانجام منصور گفت: به کارگزار مدينه بنويسيد:
"هرگاه ابن هرمه را مست نزد تو آورند، وی را هشتاد تازيانه زن، و آورنده اش را صد تازيانه!!"
✏️از آن پس ابن هرمه مست در کوچه ها می رفت و کسی معترضش نمی شد!
✏️حمایت قضایی از افشا کنندگان فساد مالی، یکی از اصول مبارزه با فساد است.
Dargi.ir
Tmba.ir
همراه ما شوید
@parvizdargi
#داستانک
✏️ابن هرمه به نزد منصور (خليفه عباسی) آمد. منصور وی را عزيز داشت و تکريم کرد و پرسيد: چيزی از من بخواه.
گفت: "به کارگزارت در مدينه بنويس که هرگاه مرا مست گرفتند، مرا حد نزند!"
منصور گفت: ابطال حدود را راهی نيست. چيز ديگری بخواه و اصرار کرد. اما ابن هرمه بيشتر اصرار کرد...
سرانجام منصور گفت: به کارگزار مدينه بنويسيد:
"هرگاه ابن هرمه را مست نزد تو آورند، وی را هشتاد تازيانه زن، و آورنده اش را صد تازيانه!!"
✏️از آن پس ابن هرمه مست در کوچه ها می رفت و کسی معترضش نمی شد!
✏️حمایت قضایی از افشا کنندگان فساد مالی، یکی از اصول مبارزه با فساد است.
Dargi.ir
Tmba.ir
همراه ما شوید
@parvizdargi
#داستانک
موتور کشتی بزرگی خراب شد. مهندسان زیادی تلاش کردند تا مشکل را حل کنند اما هیچ کدام موفق نشدند! سرانجام صاحبان کشتی تصمیم گرفتند مردی را که سالها تعمیر کار کشتی بود بیاورند... وی با جعبه ابزار بزرگی آمد و بلافاصله مشغول بررسی دقیق موتور کشتی شد. دو نفر از صاحبان کشتی نیز مشغول تماشای کار او بودند. مرد از جعبه ابزارش آچار کوچکی بیرون آورد و با آن به آرامی ضربهای به قسمتی از موتور زد بلافاصله موتور شروع به کار کرد و درست شد.
یک هفته بعد صورتحسابی ده هزار دلاری از آن مرد دریافت کردند. صاحب کشتی با عصبانیت فریاد زد: او واقعا هیچ کاری نکرد! ده هزار دلار برای چه میخواهد بگیرد؟
بنابراین از آن مرد خواستند ریز صورتحساب را برایشان ارسال کند؟ مرد تعمیر کار نیز صورتحساب را اینطور برایشان فرستاد: ضربه زدن با آچار: ۲دلار. تشخیص این که ضربه به کجا باید زده شود: ۹۹۹۸ دلار و ذیل آن نیز نوشت: تلاش کردن مهم است اما دانستن این که کجای زندگی باید تلاش کرد میتواند همه چیز را تغییر بدهد...
موتور کشتی بزرگی خراب شد. مهندسان زیادی تلاش کردند تا مشکل را حل کنند اما هیچ کدام موفق نشدند! سرانجام صاحبان کشتی تصمیم گرفتند مردی را که سالها تعمیر کار کشتی بود بیاورند... وی با جعبه ابزار بزرگی آمد و بلافاصله مشغول بررسی دقیق موتور کشتی شد. دو نفر از صاحبان کشتی نیز مشغول تماشای کار او بودند. مرد از جعبه ابزارش آچار کوچکی بیرون آورد و با آن به آرامی ضربهای به قسمتی از موتور زد بلافاصله موتور شروع به کار کرد و درست شد.
یک هفته بعد صورتحسابی ده هزار دلاری از آن مرد دریافت کردند. صاحب کشتی با عصبانیت فریاد زد: او واقعا هیچ کاری نکرد! ده هزار دلار برای چه میخواهد بگیرد؟
بنابراین از آن مرد خواستند ریز صورتحساب را برایشان ارسال کند؟ مرد تعمیر کار نیز صورتحساب را اینطور برایشان فرستاد: ضربه زدن با آچار: ۲دلار. تشخیص این که ضربه به کجا باید زده شود: ۹۹۹۸ دلار و ذیل آن نیز نوشت: تلاش کردن مهم است اما دانستن این که کجای زندگی باید تلاش کرد میتواند همه چیز را تغییر بدهد...