Forwarded from sarzaminjavid.com سرزمین جاوید (sarzamin javid.com)
پاینده ایران
داستان افغانستان
«اینجا دالان واخان شرقیترین نقطه افغانستان در قلب فلات مرتفع پامیر است؛ دالانی که در ۱۸۹۳ با حکمیت #دیورند بهعنوان منطقه حائل میان ترکستان روسیه و راج بریتانیا ایجاد شد و با کمیسیون مرزی پامیر در ۱۸۹۵ رسمیت یافت. این آغازِ پایان رقابت ژئوپلتیکی #بازی_بزرگ بود.
#بازی_بزرگ رقابتی سیاسی-نظامی میان بریتانیا و روسیه تزاری برای چیرگی بر سرزمینهایی از کابل تا استانبول بود؛ ایران در مرکز این گستره نشسته بود. جای شگفتی نبود که این رقابت از جنگ اول ایران و روس و #عهدنامه_گلستان ۱۸۱۳ تا #قرارداد_سنپترزبورگ و تقسیم ایران در ۱۹۰۷ بدرازا انجامید!
بازی بزرگ اما علت وجودی افغانستان شد. افغانستان در لحظه تاسیس هیچگونه علت درونزایِ ملیِ معتبری نداشت. برعکس، شکلگیری این کشور به دلیل پیامدها و مصالح بازی بزرگ بود. این نقش حائل بودن در این رقابت بود که به برآمدن افغانستان انجامید تا علتی درونی برخاسته از اراده ملی به استقلال زمان شکلگیری افغانستان، پشتونها قدرت را در دست داشتند. طالبان نیز یک گروه قومی پشتون است تا یک فرقه مذهبی. پشتونهای غربگرا (غنی، کرزای و خلیلزاد) حاضرند کشور را به هم قوم خود دهند اما با تاجیکان و هزارهها در یک صف نایستند چرا که آنان افغانستان را تنها برای پشتون میخواهند!
بافت قومیتی، ساختار ژئوپلیتیک و فقدان علت وجودی تاسیس افغانستان مانعی بوده برای شکلگیری امر ملی و در نتیجه هویت ملی در این کشور. در افغانستان ملتی واقعی وجود ندارد. فقدان ملت واقعی یعنی نبود گروهی از انسانها با تاریخ، هویت و زیست مشترک و تلاش برای دستیابی به اهداف و منافع مشترک. افغانستان فاقد هویت ملی، پیشینه دولتی و ضعف اقتدار حکومتی است. کشوری که همواره دچار مشکل ملتسازی، دولتسازی و حکومتسازی بوده، سیاست خارجیِ تنشزا با همسایگان عامل پوشاندن تنشهای درونی است. از این رو، افغانستانِ یکپارچه زیر کنترل طلبان به معنای مشکل آفرینی برای ایران خواهد بود.
استیلای طالبان به معنای نابودی #هلال_نوروز ایران در افغانستان بود؛ هلالی که بر دو #مثلث_مرزی (شامل هرات، زرنج و فراه) و #مثلث_در_عمق (شامل بامیان، مزارشریف و پنجشیر) استوار است. ایران اما ناظر تسخیر این #گرههای_استراتژیک شد و تنها پنجشیر به رهبری فرزند #احمدشاه_مسعود باقی ماند.
گفته بودم باید یک استراتژی سهوجهی دنبال شود: ۱. ایرانِ #رامکننده مانع ایجاد خشونتهای طالبان علیه پارسیزبانان و شیعیان شود. ۲. ایرانِ #موازنهگر باید میان طالبان و مخالفین در پنجشیر موازنهای پایدار ایجاد کند. ۳. ایران #میانجیگر باید میان طالبان و دیگر گروهها میانجیگری کند.
این سیاست میتوانست به احیای #هلال_نوروز و ایجاد نیرویی تعدیلگر در برابر طالبان بینجامد. آقایان اما سودای دفع افسد به فاسد با حمایت از #جنبش_اصیل_منطقه داشتند. غافل از آنکه #حقابه_هیرمند مشکل افغانستان با ایران نیست، بلکه مشکل افغانستان با ایران است که مسئله حقابه را ایجاد کرده است.
این نکات را ۲ سال پیش در @deghtesad نوشتم. هشدار دادهبودم که «مطمئن باشید طالبان علیه ایران موضع خواهد گرفت.» پیشبینیها بوقوع پیوست. امروز اما تهدید کلامی کارساز نیست. برای کاهش زیان، از یک قاعده پیروی کنید:
«چماق بزرگ را بالا ببر؛ سپس به نرمی سخن بگو»»
(از صفحه تویتر آرش رئیسی نژاد)
۷ خرداد ۱۴۰۲
@paniranist_party
داستان افغانستان
«اینجا دالان واخان شرقیترین نقطه افغانستان در قلب فلات مرتفع پامیر است؛ دالانی که در ۱۸۹۳ با حکمیت #دیورند بهعنوان منطقه حائل میان ترکستان روسیه و راج بریتانیا ایجاد شد و با کمیسیون مرزی پامیر در ۱۸۹۵ رسمیت یافت. این آغازِ پایان رقابت ژئوپلتیکی #بازی_بزرگ بود.
#بازی_بزرگ رقابتی سیاسی-نظامی میان بریتانیا و روسیه تزاری برای چیرگی بر سرزمینهایی از کابل تا استانبول بود؛ ایران در مرکز این گستره نشسته بود. جای شگفتی نبود که این رقابت از جنگ اول ایران و روس و #عهدنامه_گلستان ۱۸۱۳ تا #قرارداد_سنپترزبورگ و تقسیم ایران در ۱۹۰۷ بدرازا انجامید!
بازی بزرگ اما علت وجودی افغانستان شد. افغانستان در لحظه تاسیس هیچگونه علت درونزایِ ملیِ معتبری نداشت. برعکس، شکلگیری این کشور به دلیل پیامدها و مصالح بازی بزرگ بود. این نقش حائل بودن در این رقابت بود که به برآمدن افغانستان انجامید تا علتی درونی برخاسته از اراده ملی به استقلال زمان شکلگیری افغانستان، پشتونها قدرت را در دست داشتند. طالبان نیز یک گروه قومی پشتون است تا یک فرقه مذهبی. پشتونهای غربگرا (غنی، کرزای و خلیلزاد) حاضرند کشور را به هم قوم خود دهند اما با تاجیکان و هزارهها در یک صف نایستند چرا که آنان افغانستان را تنها برای پشتون میخواهند!
بافت قومیتی، ساختار ژئوپلیتیک و فقدان علت وجودی تاسیس افغانستان مانعی بوده برای شکلگیری امر ملی و در نتیجه هویت ملی در این کشور. در افغانستان ملتی واقعی وجود ندارد. فقدان ملت واقعی یعنی نبود گروهی از انسانها با تاریخ، هویت و زیست مشترک و تلاش برای دستیابی به اهداف و منافع مشترک. افغانستان فاقد هویت ملی، پیشینه دولتی و ضعف اقتدار حکومتی است. کشوری که همواره دچار مشکل ملتسازی، دولتسازی و حکومتسازی بوده، سیاست خارجیِ تنشزا با همسایگان عامل پوشاندن تنشهای درونی است. از این رو، افغانستانِ یکپارچه زیر کنترل طلبان به معنای مشکل آفرینی برای ایران خواهد بود.
استیلای طالبان به معنای نابودی #هلال_نوروز ایران در افغانستان بود؛ هلالی که بر دو #مثلث_مرزی (شامل هرات، زرنج و فراه) و #مثلث_در_عمق (شامل بامیان، مزارشریف و پنجشیر) استوار است. ایران اما ناظر تسخیر این #گرههای_استراتژیک شد و تنها پنجشیر به رهبری فرزند #احمدشاه_مسعود باقی ماند.
گفته بودم باید یک استراتژی سهوجهی دنبال شود: ۱. ایرانِ #رامکننده مانع ایجاد خشونتهای طالبان علیه پارسیزبانان و شیعیان شود. ۲. ایرانِ #موازنهگر باید میان طالبان و مخالفین در پنجشیر موازنهای پایدار ایجاد کند. ۳. ایران #میانجیگر باید میان طالبان و دیگر گروهها میانجیگری کند.
این سیاست میتوانست به احیای #هلال_نوروز و ایجاد نیرویی تعدیلگر در برابر طالبان بینجامد. آقایان اما سودای دفع افسد به فاسد با حمایت از #جنبش_اصیل_منطقه داشتند. غافل از آنکه #حقابه_هیرمند مشکل افغانستان با ایران نیست، بلکه مشکل افغانستان با ایران است که مسئله حقابه را ایجاد کرده است.
این نکات را ۲ سال پیش در @deghtesad نوشتم. هشدار دادهبودم که «مطمئن باشید طالبان علیه ایران موضع خواهد گرفت.» پیشبینیها بوقوع پیوست. امروز اما تهدید کلامی کارساز نیست. برای کاهش زیان، از یک قاعده پیروی کنید:
«چماق بزرگ را بالا ببر؛ سپس به نرمی سخن بگو»»
(از صفحه تویتر آرش رئیسی نژاد)
۷ خرداد ۱۴۰۲
@paniranist_party