محسن جامعی شاعر و ترانه سرا
54 subscribers
204 photos
36 videos
2 files
26 links
کانال رسمی
شاعر و ترانه سرا جوان
شعرهایی از بقیه و گاهی هم شعر های خودم
(زیاد حوصلتونو سر نمیبرم )
مرسی از حضورتون
محسن جامعی

ایدی ارتباطی :
@mohsenjamei

ممنون از حضورتون
Download Telegram
در چشم آفتاب چو شبنم زیادی ام
چون زهر هر چه باشم اگر کم زیادی ام

بیهوده نیست روی زمینم نهاده اند
بارم که روی شانه ی عالم زیادی ام

با شور و شوق می رسم و طرد می شوم
موجم، به هر طرف که بیایم زیادی ام

همچون نفس غریب ترین آمدن مراست
تا می رسم به سینه همان دم زیادی ام!

جان مرا مگیر خدایا که بعد مرگ
در برزخ و بهشت و جهنم زیادی ام

قرآن به استخاره ورق خورد، کیستم؟
بین برادران خودم هم، زیادی ام!

@mohsenjamei
فاضل نظری💠💠💠
@mohsenjamei
هوای عشق رسیده ست تا حوالیِ من
اگر دوباره ببارد به خشک سالیِ من

مگر که خواب و خیالی بنوشدم ورنه
که آب می خورد از کاسه یِ سفالیِ من؟

همیشه منظرم از دور دیدنی تر بود
خود اعتراف کنم: بوریاست قالیِ من

مرا مثال به چیزی که نیستم زده اند
خوشا به من؟ نه، خوشا بر منِ مثالیِ من

به هوش باش که در خویشتن گُمت نکند
هزار کوچه ی این شهرک خیالیِ من

اگرچه بود و نبودم یکی ست -باز- مباد
تو را عذاب دهد -گاه- جای خالیِ من

هوای بی تو پریدن نداشتم، آری
بهانه بود همیشه شکسته بالیِ من

تو هم سکوت مرا پاسخی نخواهی داشت
چه بی جواب سؤالی ست بی سؤالیِ من!.

#محمدعلی_بهمنی
@mohsenjamei
از سَر ‌نمی اُفتی
چون خاطره ی اولین دیدار
از چشم ‌نمی اُفتی
مانند قطره ی اشکی از ذوقِ اولین بوسه
از لب ‌‌نمی اُفتی
مانند اولین شعرِ ناب

اینَک تو را
اولین عشق خواهم نامید
به حُرمتِ نامِ مُقدَست
که‌‌ چون ترانه ای قدیمی با عطرِ باران
سالها ‌مرور‌ خواهی شد
هر بار زیباتر
هر بار عاشقانه‌ تر

اینک تو را آخرین اُمید خواهم خواند
چون ترانه ی آزادی
بر لبِ آخرین زندانیِ این مَحبس!

#حامد_نیازی
@mohsenjamei
خیاطی‌می‌گفت اگر شب‌ جیب‌های لباس‌هارو خالی
کنید لباس‌ها زیباتر می‌مونن و خیلی بیشتر
عمر می‌کنند خالی ‌کردنِ ذهن همین ‌طوره طی روز
مجموعه‌ای‌از آزردگی‌ها پشیمونی‌و اضطراب را که:
اصلا خوب نیستند را تخلیه کنید!
ضرب‌المثل (خر بیار و باقالی بار کن .) :

در گذشته ی دور مرد باقلافروشی گرفتار شخص پست فطرتی می شود که از او میخواهد مقداری به او باقالی دهد اما پولی به او نمی دهد .
باقالی فروش اعتراض می کند . مرد پست فطرت او را با چاقو تهدید به مرگ می کند . مرد درمانده که اوضاع را خطرناک می بیند به او می گوید :
" خر بیار و باقالی بار کن . " یعنی برو خری بیاور و همه ی باقالی ها را بار خر کن و ببر.
این مثل وقتی به کار می رود که حق خودت را می خواهی از کسی بگیری اما گرفتار دردسری خطرناک می شوی که ارزش گرفتن حقت را ندارد و از آن منصرف می شوی.

@mohsenjamei
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@mohsenjamei
ما چون دو دریچه رو به روی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم

هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرارِ روزِ آینده

عمر آیینه‌ی بهشت، اما ... آه
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه

اکنون دل من شکسته و خسته‌ست
زیرا یکی از دریچه ها بسته‌ست


نه مهر فسون، نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر، که هر چه کرد او کرد...


#مهدى_اخوان_ثالث
بِسْمِ رَبِّ العشق و آغازِ لبت
مطلعِ زیباترین رازِ لبت

فُزْتُ رَبِّ غمزهء افسونگرت
زمزمی جوشیده از نازِ لبت

آیهء لاتَقْنَطُوا، تفسیری از
قهقه مستانهء سازِ لبت

موسی از جادوی تو، أَلقِ عَصاک
نیل می خندد، از اعجاز لبت

قُلْ أَعُوذُ رَبِّ بوسه های تو
شاعران، قافیه‌پردازِ لبت

أیها السّاقی، أدر جامی دگر
از شرابِ مستِ شیرازِ لبت

السَّلامُ یا حَبیبی، پس کجاست
جلوهء آهویِ طنازِ لبت؟

باز ققنوسِ غزل، می‌سوزد از
آتشِ مردادِ اهوازِ لبت

دست‌افشان، پایکوبان، لولیان
در سماعِ شور و شهنازِ لبت

گرچه مَغضُوبِ عَلَيهِمْ گشتم از
حضرتِ معشوقهء نازِ لبت

سوز و سازِ من، گواهِ عاشقی‌ست
واژه هایم، نکته‌پردازِ لبت

در خیالم، "یاس" پرسه می‌زند
با جناس و حشو و ایجازِ لبت

#محمد_جوکار
@mohsenjamei
ساکت.......که می شوم

حرف هایم............تمام

نشده اند........سکوت!!!

حسرتِ حرف های ترک

خورده ایست...........که

نه گفته می شوند........

و نه شنیده...

‌‌┄┅┅┄┅✶💐✶┅┄┅┅┄
@mohsenjamei
@mohsenjamei
یک طرف ایمان سُستم، یک طرف ابروی تو
پنجه در محراب اندازم و یا گیسوی تو

من مسلمان می شوم با روسری سر کردنت
علت کفر من است این حلقه های موی تو

آه از روزی که کردی «او» خطابم عشق مُرد
عاقبت روزی مرا هم می کشد این «او» ی تو

عشق ورزیدم، رساندم خیر و بوسیدم تو را
پس چرا هی شر نصیبم می شود از سوی تو

مثل یعقوبم ولی مأیوسم از بوئیدنت
دلخوشم با پیرُهن هایی که دارد بوی تو

تا که حرف از بوسه و پیراهن و لب می زنم
لای دندان می رود لبهای هذیان گوی تو

سالها غرق عبادت بودم و محو دعا
دزد ایمانم شد آن ابروی شیطان خوی تو
.
من تبم تند و لبم آه و تو اما آرام
بادبان پاره و زورق گم و دریا آرام

فاصله دور و دلم شور و دویدن کارم
میکنی ناز و پر از رازی و در جا آرام

تجریه تلخ و زمان باد و لبم خشکیده
خنده بر لب بدهی وعده ی فردا آرام

التماس نگهم خورده به سنگی خارا
دیده ها اشک و دلم رشک و تو زیبا آرام

نسخه از شهد لبانت ز چو رو ننویسی؟
من تبم تند و لبم آه و تو اما آرام

#عارف_پاشا

@mohsenjamei💫💫💫💫
@mohsenjamei
از سَر ‌نمی اُفتی
چون خاطره ی اولین دیدار
از چشم ‌نمی اُفتی
مانند قطره ی اشکی از ذوقِ اولین بوسه
از لب ‌‌نمی اُفتی
مانند اولین شعرِ ناب

اینَک تو را
اولین عشق خواهم نامید
به حُرمتِ نامِ مُقدَست
که‌‌ چون ترانه ای قدیمی با عطرِ باران
سالها ‌مرور‌ خواهی شد
هر بار زیباتر
هر بار عاشقانه‌ تر

اینک تو را آخرین اُمید خواهم خواند
چون ترانه ی آزادی
بر لبِ آخرین زندانیِ این مَحبس!

#حامد_نیازی
آخرین سوره ی قرآن که رسیدم دیدم

کوثری بود که در آبی آبش غرقم
#محسن_جامعی
@mohsenjamei
❥❥✶•• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❥❥✶•‌


ای دل شکایت‌ها مکن تا نشنود دلدار من
ای دل نمی‌ترسی مگر از یار بی‌زنهار من

ای دل مرو در خون من در اشک چون جیحون من
نشنیده‌ای شب تا سحر آن ناله‌های زار من

اندازه خود را بدان نامی مبر زین گلستان
این بس نباشد خود تو را کاگه شوی از خار من

یادت نمی‌آید که او می کرد روزی گفت گو
می گفت بس دیگر مکن اندیشه گلزار من

چون مهر دیدم رای او افتادم اندر پای او
گفتم نباشم در جهان گر تو نباشی یار من...

@mohsenjamei
❥❥✶•• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❥
ــ چه زیباست محبوب من
در جامه‌ی همه‌روزی خویش
با شانه‌ی کوچکی در موهایش!
هیچ کس آگاه نبود که او این چنین زیباست.

ای دخترانِ آوش‌ویتس
ای دخترانِ داخاو
شما محبوب زیبای مرا ندیده‌اید؟

ــ در سفری بس دراز بدو بر خوردیم،
نه جامه‌ئی بر تن داشت
نه شانه‌ئی در موی

ــ چه زیباست محبوب من
که چشم و چراغ مادرش بود
و برادر سراپا غرق بوسه‌اش می‌کرد!
هیچ کس آگاه نبود که او این چنین زیباست.

ای دخترانِ ماوت هاوزن
ای دخترانِ بلزن
شما محبوب زیبای مرا ندیده‌اید؟

ــ در میدانگاهی یخ‌زده بدو برخوردیم،
شماره‌یی بر بازوی سپیدش بود
و ستاره‌ی زردی در قلب‌اش.






🖌یاکووس کامپانل‌لیس🍃
@mohsenjamei
.
@mohsenjamei
به زیورها
بیارایند
مردمْ خوب رویان را .‌‌..

تو سیمین تن
چنان خوبی
که زیورها بیارایی


#سعدی