📚📚📚
Yesterday, I went to the beach with my family. We played volleyball and had a picnic under a big umbrella. After lunch, I went for a swim and then we all took a nap on the sand.
دیروز با خانوادهام به ساحل رفتیم. والیبال بازی کردیم و زیر یک چتر بزرگ پیکنیک راه انداختیم. بعد از ناهار رفتم شنا کردم و بعد همگی روی شنها چرت زدیم.
beach: ساحل
play: بازی کردن
umbrella: چتر
went (go) for a swim: شنا کردن
took (take) a nap: چرت زدن
sand: شن
#داستان_کوتاه
Yesterday, I went to the beach with my family. We played volleyball and had a picnic under a big umbrella. After lunch, I went for a swim and then we all took a nap on the sand.
دیروز با خانوادهام به ساحل رفتیم. والیبال بازی کردیم و زیر یک چتر بزرگ پیکنیک راه انداختیم. بعد از ناهار رفتم شنا کردم و بعد همگی روی شنها چرت زدیم.
beach: ساحل
play: بازی کردن
umbrella: چتر
went (go) for a swim: شنا کردن
took (take) a nap: چرت زدن
sand: شن
#داستان_کوتاه
📚📚📚
I had always wanted to learn how to cook, so I took a class last week. My teacher, Maria, showed us how to make a delicious Italian dish. We chopped vegetables, mixed sauces, and cooked pasta. At the end of the class, we sat down to enjoy our tasty meal.
من همیشه میخواستم آشپزی یاد بگیرم، بنابراین هفته گذشته در یک کلاس شرکت کردم. مربیم ماریا، طرز تهیه یک غذای خوشمزه ایتالیایی را به ما نشان (یاد) داد. سبزیجات را خرد کردیم، سسها را مخلوط کردیم و پاستا را پختیم. در پایان کلاس نشستیم تا از غذای خوشمزه خود لذت ببریم.
cook: آشپزی کردن، پختن
take a class: در کلاس شرکت کردن
delicious: خوشمزه
dish: غذا
chop: خرد کردن
at the end: در پایان
sat (sit) down: نشستن
enjoy: لذت بردن
tasty: خوشمزه
meal: غذا
#داستان_کوتاه
برای مطالعهی داستانهای بیشتر به لرنیت مراجعه کنید
I had always wanted to learn how to cook, so I took a class last week. My teacher, Maria, showed us how to make a delicious Italian dish. We chopped vegetables, mixed sauces, and cooked pasta. At the end of the class, we sat down to enjoy our tasty meal.
من همیشه میخواستم آشپزی یاد بگیرم، بنابراین هفته گذشته در یک کلاس شرکت کردم. مربیم ماریا، طرز تهیه یک غذای خوشمزه ایتالیایی را به ما نشان (یاد) داد. سبزیجات را خرد کردیم، سسها را مخلوط کردیم و پاستا را پختیم. در پایان کلاس نشستیم تا از غذای خوشمزه خود لذت ببریم.
cook: آشپزی کردن، پختن
take a class: در کلاس شرکت کردن
delicious: خوشمزه
dish: غذا
chop: خرد کردن
at the end: در پایان
sat (sit) down: نشستن
enjoy: لذت بردن
tasty: خوشمزه
meal: غذا
#داستان_کوتاه
برای مطالعهی داستانهای بیشتر به لرنیت مراجعه کنید
📚📚📚
My best friend, Sarah, is moving to a new city for work. We had a farewell party for her last night and many friends came. We gave her a big hug and wished her good luck for her new adventure. I will miss her, but we will stay in touch through social media.
بهترین دوست من، سارا، برای کار به یک شهر جدید نقل مکان میکند. دیشب برایش جشن خداحافظی گرفتیم و دوستان زیادی آمدند. ما او را در آغوش گرفتیم و برای او در ماجراجویی جدید آرزوی موفقیت کردیم. دلم برایش تنگ خواهد شد، اما ما از طریق شبکههای اجتماعی در ارتباط خواهیم بود.
move: نقل مکان کردن
farewell party: جشن خداحافظی
gave (give) a hug: در آغوش گرفتن
wish good luck: آرزوی موفقیت کردن
adventure: ماجراجویی
miss: دلتنگ شدن
stay in touch: در ارتباط بودن
#داستان_کوتاه
برای مشاهدهی معنی واژههای موردنظر به واژهنامه لرنیت مراجعه کنید
My best friend, Sarah, is moving to a new city for work. We had a farewell party for her last night and many friends came. We gave her a big hug and wished her good luck for her new adventure. I will miss her, but we will stay in touch through social media.
بهترین دوست من، سارا، برای کار به یک شهر جدید نقل مکان میکند. دیشب برایش جشن خداحافظی گرفتیم و دوستان زیادی آمدند. ما او را در آغوش گرفتیم و برای او در ماجراجویی جدید آرزوی موفقیت کردیم. دلم برایش تنگ خواهد شد، اما ما از طریق شبکههای اجتماعی در ارتباط خواهیم بود.
move: نقل مکان کردن
farewell party: جشن خداحافظی
gave (give) a hug: در آغوش گرفتن
wish good luck: آرزوی موفقیت کردن
adventure: ماجراجویی
miss: دلتنگ شدن
stay in touch: در ارتباط بودن
#داستان_کوتاه
برای مشاهدهی معنی واژههای موردنظر به واژهنامه لرنیت مراجعه کنید
📚📚📚(سطح: A2)
In a quiet village, a little girl named Lily found a tiny bird on the ground. The bird had hurt its wing and could not fly. Lily took the bird home and cared for it every day. After a few weeks, the bird's wing healed, and it was ready to fly again. One sunny morning, Lily opened her window, and the bird flew away, chirping happily as it soared into the sky.
در دهکدهای آرام، دختر کوچکی به نام لیلی پرندهی کوچکی را روی زمین پیدا کرد. پرنده بالش آسیب دیده بود و نمیتوانست پرواز کند. لیلی پرنده را به خانه برد و هر روز از آن مراقبت میکرد. پس از چند هفته، بال پرنده بهبود یافت و دوباره آمادهی پرواز شد. یک صبح آفتابی، لیلی پنجرهاش را باز کرد و پرنده پرواز کرد و در حالی که در آسمان اوج میگرفت، با خوشحالی چهچهه میزد.
quiet: آرام
village: دهکده، روستا
name: نامیدن
found (find): پیدا کردن
bird: پرنده
hurt: آسیب زدن
wing: بال
flew (fly): پرواز کردن
took (take): بردن
care for: مراقبت کردن از
heal: بهبود یافتن
ready: آماده
chirp: چهچهه زدن
soar: اوج گرفتن
#داستان_کوتاه
برای مشاهدهی معنی سایر واژهها به واژهنامه لرنیت مراجعه کنید
In a quiet village, a little girl named Lily found a tiny bird on the ground. The bird had hurt its wing and could not fly. Lily took the bird home and cared for it every day. After a few weeks, the bird's wing healed, and it was ready to fly again. One sunny morning, Lily opened her window, and the bird flew away, chirping happily as it soared into the sky.
در دهکدهای آرام، دختر کوچکی به نام لیلی پرندهی کوچکی را روی زمین پیدا کرد. پرنده بالش آسیب دیده بود و نمیتوانست پرواز کند. لیلی پرنده را به خانه برد و هر روز از آن مراقبت میکرد. پس از چند هفته، بال پرنده بهبود یافت و دوباره آمادهی پرواز شد. یک صبح آفتابی، لیلی پنجرهاش را باز کرد و پرنده پرواز کرد و در حالی که در آسمان اوج میگرفت، با خوشحالی چهچهه میزد.
quiet: آرام
village: دهکده، روستا
name: نامیدن
found (find): پیدا کردن
bird: پرنده
hurt: آسیب زدن
wing: بال
flew (fly): پرواز کردن
took (take): بردن
care for: مراقبت کردن از
heal: بهبود یافتن
ready: آماده
chirp: چهچهه زدن
soar: اوج گرفتن
#داستان_کوتاه
برای مشاهدهی معنی سایر واژهها به واژهنامه لرنیت مراجعه کنید
Audio
📚📚📚
It was my birthday last week and my friends surprised me with a party. They decorated the room with balloons and streamers, and made a big cake with candles. We played games and listened to music, and I felt very happy. My friends gave me some great gifts, including a new book and a CD. It was a fantastic birthday and I'll never forget it.
هفته گذشته تولدم بود و دوستانم مرا با یک مهمانی غافلگیر کردند. آنها اتاق را با بادکنک و نوار رنگی تزئین کردند و یک کیک بزرگ با شمع آماده کردند. ما بازی کردیم و موسیقی گوش دادیم و من خیلی خوشحال بودم. دوستانم هدایای خیلی خوبی به من دادند، از جمله یک کتاب جدید و یک سیدی. تولد فوقالعادهای بود و هرگز آن را فراموش نخواهم کرد.
surprise: غافلگیر کردن
decorate: تزئین کردن
balloon: بادکنک
streamer: نوار رنگی
candle: شمع
felt (feel): احساس کردن
gift: هدیه
including: از جمله، شامل
fantastic: فوقالعاده
forget: فراموش کردن
#داستان_کوتاه
برای داستانهای بیشتر به لرنیت مراجعه کنید
It was my birthday last week and my friends surprised me with a party. They decorated the room with balloons and streamers, and made a big cake with candles. We played games and listened to music, and I felt very happy. My friends gave me some great gifts, including a new book and a CD. It was a fantastic birthday and I'll never forget it.
هفته گذشته تولدم بود و دوستانم مرا با یک مهمانی غافلگیر کردند. آنها اتاق را با بادکنک و نوار رنگی تزئین کردند و یک کیک بزرگ با شمع آماده کردند. ما بازی کردیم و موسیقی گوش دادیم و من خیلی خوشحال بودم. دوستانم هدایای خیلی خوبی به من دادند، از جمله یک کتاب جدید و یک سیدی. تولد فوقالعادهای بود و هرگز آن را فراموش نخواهم کرد.
surprise: غافلگیر کردن
decorate: تزئین کردن
balloon: بادکنک
streamer: نوار رنگی
candle: شمع
felt (feel): احساس کردن
gift: هدیه
including: از جمله، شامل
fantastic: فوقالعاده
forget: فراموش کردن
#داستان_کوتاه
برای داستانهای بیشتر به لرنیت مراجعه کنید
Audio
📚(سطح: A2)
I have a part-time job at a bookstore. I work there on weekends and help customers find books. Last week, a famous author came to the store to sign books. I was so excited to meet her and she was really nice. She even signed a book for me, which was a great surprise.
من یک کار پارهوقت در یک کتابفروشی دارم. آخر هفتهها آنجا کار میکنم و به مشتریان کمک میکنم کتاب پیدا کنند. هفته گذشته یک نویسنده مشهور برای امضای کتاب به فروشگاه آمد. من از ملاقات با او بسیار هیجانزده بودم و او واقعاً خوشاخلاق بود. او حتی یک کتاب را برای من امضا کرد که سورپرایز بزرگی بود.
part-time: پارهوقت
bookstore: کتابفروشی
weekend: آخر هفته
customer: مشتری
famous: مشهور
author: نویسنده
store: فروشگاه
sign: امضا کردن
excited: هیجانزده
meet: ملاقات کردن
even: حتی
#داستان_کوتاه
برای مشاهدهی معنی واژههای مربوطه به لرنیت مراجعه کنید
I have a part-time job at a bookstore. I work there on weekends and help customers find books. Last week, a famous author came to the store to sign books. I was so excited to meet her and she was really nice. She even signed a book for me, which was a great surprise.
من یک کار پارهوقت در یک کتابفروشی دارم. آخر هفتهها آنجا کار میکنم و به مشتریان کمک میکنم کتاب پیدا کنند. هفته گذشته یک نویسنده مشهور برای امضای کتاب به فروشگاه آمد. من از ملاقات با او بسیار هیجانزده بودم و او واقعاً خوشاخلاق بود. او حتی یک کتاب را برای من امضا کرد که سورپرایز بزرگی بود.
part-time: پارهوقت
bookstore: کتابفروشی
weekend: آخر هفته
customer: مشتری
famous: مشهور
author: نویسنده
store: فروشگاه
sign: امضا کردن
excited: هیجانزده
meet: ملاقات کردن
even: حتی
#داستان_کوتاه
برای مشاهدهی معنی واژههای مربوطه به لرنیت مراجعه کنید
📚Every year, on the last Wednesday of August, the quiet village of Buñol, Spain, becomes busy and full of people. Everyone goes out to the streets to throw tomatoes at each other. It is a big, fun food fight! The festival lasts about one hour, and everyone gets very dirty, so they all wear old clothes. Before the tomato fight, there are other activities, like parades and music. After the battle, the streets are covered in tomato juice, but they get cleaned.
هر سال در آخرین چهارشنبه ماه آگوست، دهکدهی آرام بونوئل در اسپانیا شلوغ و پرجمعیت میشود. همه به خیابانها می روند تا به طرف یکدیگر گوجهفرنگی پرتاب کنند. این یک نبرد غذایی بزرگ و سرگرمکننده است! این جشنواره حدود یک ساعت طول میکشد و در آن همه به شدت کثیف میشوند، بنابراین لباسهای کهنه میپوشند. قبل از مبارزه با گوجهفرنگی، فعالیتهای دیگری مانند رژه و موسیقی برگزار میشود. پس از مبارزه، خیابانها پوشیده از آب گوجهفرنگی هستند اما تمیز میشوند.
quiet: آرام
village: دهکده، روستا
busy: شلوغ
throw: پرتاب کردن
tomato: گوجهفرنگی
each other: یکدیگر
fun: سرگرمکننده
fight: نبرد ،مبارزه
festival: جشنواره
last: طول کشیدن
get: شدن
dirty: کثیف
wear: پوشیدن
activity: فعالیت
parade: رژه
battle: نبرد، مبارزه
cover: پوشاندن
juice: آب (سبزیجات یا میوه)
#داستان_کوتاه
برای مشاهدهی معنی سایر واژهها به واژهنامهی لرنیت مراجعه کنید
یادتون نره جشنوارهی بلک فرایدی لرنیت رو دنبال کنید🤩
#بلک_فرایدی
هر سال در آخرین چهارشنبه ماه آگوست، دهکدهی آرام بونوئل در اسپانیا شلوغ و پرجمعیت میشود. همه به خیابانها می روند تا به طرف یکدیگر گوجهفرنگی پرتاب کنند. این یک نبرد غذایی بزرگ و سرگرمکننده است! این جشنواره حدود یک ساعت طول میکشد و در آن همه به شدت کثیف میشوند، بنابراین لباسهای کهنه میپوشند. قبل از مبارزه با گوجهفرنگی، فعالیتهای دیگری مانند رژه و موسیقی برگزار میشود. پس از مبارزه، خیابانها پوشیده از آب گوجهفرنگی هستند اما تمیز میشوند.
quiet: آرام
village: دهکده، روستا
busy: شلوغ
throw: پرتاب کردن
tomato: گوجهفرنگی
each other: یکدیگر
fun: سرگرمکننده
fight: نبرد ،مبارزه
festival: جشنواره
last: طول کشیدن
get: شدن
dirty: کثیف
wear: پوشیدن
activity: فعالیت
parade: رژه
battle: نبرد، مبارزه
cover: پوشاندن
juice: آب (سبزیجات یا میوه)
#داستان_کوتاه
برای مشاهدهی معنی سایر واژهها به واژهنامهی لرنیت مراجعه کنید
یادتون نره جشنوارهی بلک فرایدی لرنیت رو دنبال کنید🤩
#بلک_فرایدی
Audio
📚📚📚
I like living in the UK. People are always polite and friendly, which makes me feel welcome. It often rains, but I don’t mind because I love the green parks. I enjoy drinking tea with my friends and learning about British traditions. British food is different, but I like it. I sometimes miss Japanese food.
من زندگی در انگلستان را دوست دارم. مردم همیشه مودب و صمیمی هستند و این باعث می شود احساس راحتی کنم. اغلب باران می بارد، اما برایم مهم نیست چرا که من عاشق پارک های سرسبز هستم. من از نوشیدن چای با دوستانم و آشنایی با سنت های بریتانیا لذت میبرم .غذاهای بریتانیایی متفاوت هستند، اما من آنها را دوست دارم. گاهی دلم برای غذاهای ژاپنی تنگ میشود.
polite: مودب
friendly: صمیمی، خونگرم
feel welcome: احساس راحتی کردن
rain: باران باریدن
I don't mind: برایم مهم نیست، اهمیت نمیدهم
green: سبز، سرسبز
tradition: سنت، رسم
sometimes: گاهی
miss: دلتنگ شدن
#داستان_کوتاه
دانلود لرنیت برای مشاهدهی معنی سایر واژهها
I like living in the UK. People are always polite and friendly, which makes me feel welcome. It often rains, but I don’t mind because I love the green parks. I enjoy drinking tea with my friends and learning about British traditions. British food is different, but I like it. I sometimes miss Japanese food.
من زندگی در انگلستان را دوست دارم. مردم همیشه مودب و صمیمی هستند و این باعث می شود احساس راحتی کنم. اغلب باران می بارد، اما برایم مهم نیست چرا که من عاشق پارک های سرسبز هستم. من از نوشیدن چای با دوستانم و آشنایی با سنت های بریتانیا لذت میبرم .غذاهای بریتانیایی متفاوت هستند، اما من آنها را دوست دارم. گاهی دلم برای غذاهای ژاپنی تنگ میشود.
polite: مودب
friendly: صمیمی، خونگرم
feel welcome: احساس راحتی کردن
rain: باران باریدن
I don't mind: برایم مهم نیست، اهمیت نمیدهم
green: سبز، سرسبز
tradition: سنت، رسم
sometimes: گاهی
miss: دلتنگ شدن
#داستان_کوتاه
دانلود لرنیت برای مشاهدهی معنی سایر واژهها
📚📚📚
The Day of the Dead is a special holiday in Mexico. It happens every year on November 1st and 2nd. People remember and honour their family members who have died. They believe that on these days, their spirits come back to visit. Families make altars with photos, flowers, candles, and food. Bread of the Dead is a popular recipe. Some people also paint their faces to look like skeletons and dress in colourful clothes. The Day of the Dead is a happy celebration, not a sad one. It is a way to celebrate life and remember the past.
روز مردگان یک مناسبت ویژه در مکزیک است. هر سال در 1 و 2 نوامبر رخ میدهد. مردم از اعضای خانواده خود که از دنیا رفتهاند، یاد میکنند و آنها را گرامی میدارند. آنها بر این باورند که در این روزها، روح آنها برای دیدار باز میگردد. خانوادهها با عکس، گل، شمع و غذا محراب میسازند. نان مردگان یک دستور پخت محبوب است. برخی از افراد نیز صورت خود را نقاشی میکنند تا شبیه به اسکلت به نظر برسند و لباسهای رنگارنگ میپوشند. روز مردگان جشنی شاد است، نه غمانگیز. این مناسبت راهی برای جشن گرفتن زندگی و یادآوری گذشته است.
dead: مرده
special: ویژه
holiday: مناسبت، تعطیلات
happen: رخ دادن
remember: یاد کردن، به یاد آوردن
honour: گرامی داشتن
member: عضو
die: مردن
believe: بر باوری بودن
spirit: روح
come back: برگشتن
visit: دیدار کردن
altar: محراب
candle: شمع
recipe: دستور پخت
paint: نقاشی کردن، رنگ کردن
look like: شبیه به نظر رسیدن
skeleton: اسکلت
dress: پوشیدن
celebration: جشن
past: گذشته
#داستان_کوتاه
برای مشاهدهی معنی واژهها به لرنیت مراجعه کنید
The Day of the Dead is a special holiday in Mexico. It happens every year on November 1st and 2nd. People remember and honour their family members who have died. They believe that on these days, their spirits come back to visit. Families make altars with photos, flowers, candles, and food. Bread of the Dead is a popular recipe. Some people also paint their faces to look like skeletons and dress in colourful clothes. The Day of the Dead is a happy celebration, not a sad one. It is a way to celebrate life and remember the past.
روز مردگان یک مناسبت ویژه در مکزیک است. هر سال در 1 و 2 نوامبر رخ میدهد. مردم از اعضای خانواده خود که از دنیا رفتهاند، یاد میکنند و آنها را گرامی میدارند. آنها بر این باورند که در این روزها، روح آنها برای دیدار باز میگردد. خانوادهها با عکس، گل، شمع و غذا محراب میسازند. نان مردگان یک دستور پخت محبوب است. برخی از افراد نیز صورت خود را نقاشی میکنند تا شبیه به اسکلت به نظر برسند و لباسهای رنگارنگ میپوشند. روز مردگان جشنی شاد است، نه غمانگیز. این مناسبت راهی برای جشن گرفتن زندگی و یادآوری گذشته است.
dead: مرده
special: ویژه
holiday: مناسبت، تعطیلات
happen: رخ دادن
remember: یاد کردن، به یاد آوردن
honour: گرامی داشتن
member: عضو
die: مردن
believe: بر باوری بودن
spirit: روح
come back: برگشتن
visit: دیدار کردن
altar: محراب
candle: شمع
recipe: دستور پخت
paint: نقاشی کردن، رنگ کردن
look like: شبیه به نظر رسیدن
skeleton: اسکلت
dress: پوشیدن
celebration: جشن
past: گذشته
#داستان_کوتاه
برای مشاهدهی معنی واژهها به لرنیت مراجعه کنید
📚📚📚
Christmas is a special holiday that celebrates the birth of Jesus. It's on December 25th every year. People decorate their homes, give presents, and eat special food.
Many children believe in Santa Claus, a kind old man who lives at the North Pole. He makes presents with his helpers, called elves. Santa brings gifts to good children on Christmas Eve. He flies through the sky in a special sled with reindeer.
Children leave cookies for Santa and hang stockings by the fireplace. They also decorate a Christmas tree with lights and ornaments. It's a fun and happy holiday!
کریسمس یک مناسبت خاص است که میلاد حضرت عیسی را گرامی میدارد. این جشن هر سال 25 دسامبر است. مردم خانههای خود را تزئین میکنند، هدیه میدهند و غذای مخصوص میخورند.
بسیاری از کودکان به بابانوئل، پیرمرد مهربانی که در قطب شمال زندگی میکند باور دارند. او با یاران خود به نام «الف» هدایایی آماده میکند. بابانوئل در شب کریسمس برای بچههای خوب هدیه میآورد. او در یک سورتمه مخصوص با گوزن شمالی در آسمان پرواز میکند.
بچه ها برای بابانوئل کلوچه میگذارند و جوراب های ساقبلند را کنار شومینه آویزان میکنند. آنها همچنین درخت کریسمس را با لامپ و آذین تزئین می کنند. این یک مناسبت سرگرمکننده و شاد است!
birth: تولد، میلاد
Jesus: حضرت عیسی
decorate: تزئین کردن
present: هدیه
believe: باور داشتن
Santa Claus: بابا نوئل
North pole: قطب شمال
helper: یار
bring: آوردن
gift: هدیه
Christmas Eve: شب کریسمس
fly: پرواز کردن
through: در
sled: سورتمه
reindeer: گوزن شمالی
leave: گذاشتن
hang: آویزان کردن
stockings: جوراب ساقبلند
fireplace: شومینه
ornament: آذین
#داستان_کوتاه
دانلود و نصب لرنیت برای استفاده از واژهنامه
Christmas is a special holiday that celebrates the birth of Jesus. It's on December 25th every year. People decorate their homes, give presents, and eat special food.
Many children believe in Santa Claus, a kind old man who lives at the North Pole. He makes presents with his helpers, called elves. Santa brings gifts to good children on Christmas Eve. He flies through the sky in a special sled with reindeer.
Children leave cookies for Santa and hang stockings by the fireplace. They also decorate a Christmas tree with lights and ornaments. It's a fun and happy holiday!
کریسمس یک مناسبت خاص است که میلاد حضرت عیسی را گرامی میدارد. این جشن هر سال 25 دسامبر است. مردم خانههای خود را تزئین میکنند، هدیه میدهند و غذای مخصوص میخورند.
بسیاری از کودکان به بابانوئل، پیرمرد مهربانی که در قطب شمال زندگی میکند باور دارند. او با یاران خود به نام «الف» هدایایی آماده میکند. بابانوئل در شب کریسمس برای بچههای خوب هدیه میآورد. او در یک سورتمه مخصوص با گوزن شمالی در آسمان پرواز میکند.
بچه ها برای بابانوئل کلوچه میگذارند و جوراب های ساقبلند را کنار شومینه آویزان میکنند. آنها همچنین درخت کریسمس را با لامپ و آذین تزئین می کنند. این یک مناسبت سرگرمکننده و شاد است!
birth: تولد، میلاد
Jesus: حضرت عیسی
decorate: تزئین کردن
present: هدیه
believe: باور داشتن
Santa Claus: بابا نوئل
North pole: قطب شمال
helper: یار
bring: آوردن
gift: هدیه
Christmas Eve: شب کریسمس
fly: پرواز کردن
through: در
sled: سورتمه
reindeer: گوزن شمالی
leave: گذاشتن
hang: آویزان کردن
stockings: جوراب ساقبلند
fireplace: شومینه
ornament: آذین
#داستان_کوتاه
دانلود و نصب لرنیت برای استفاده از واژهنامه
My First Day at School.pdf
639.9 KB
برای تقویت ریدینگ و گسترش دایره لغات توصیه میشه این داستانهای کوتاه رو از دست ندین🤓
دانلود و نصب لرنیت برای مطالعهی متون بیشتر
#داستان_کوتاه
دانلود و نصب لرنیت برای مطالعهی متون بیشتر
#داستان_کوتاه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به مناسبت روز ولنتاین و شکلات و خرس و این چیزا خوبه که تاریخچه ولنتاین رو هم بدونید😄
❤️ترجمه❤️
در قرن سوم پس از میلاد، کلودیوس دوم امپراتور روم بود که برای برپایی جنگ به تعداد زیادی سرباز نیاز داشت. او معتقد بود که مردان مجرد نسبت به کسانی که دارای همسر و خانواده هستند، سربازان بهتری هستند. بنابراین کلودیوس دوم ازدواج را برای مردان جوان ممنوع کرد. اما ولنتاین قدیس نتوانست این بیعدالتی را نادیده بگیرد و به انجام ازدواج برای عاشقان جوان در خفا ادامه داد. هنگامی که اقدامات ولنتاین برملا شد، کلودیوس به سربازان دستور داد تا ولنتاین را گردن بزنند. از آن زمان مردم شروع به جشن گرفتن 14 فوریه به عنوان روز ولنتاین کردند.
#داستان_کوتاه
❤️ترجمه❤️
در قرن سوم پس از میلاد، کلودیوس دوم امپراتور روم بود که برای برپایی جنگ به تعداد زیادی سرباز نیاز داشت. او معتقد بود که مردان مجرد نسبت به کسانی که دارای همسر و خانواده هستند، سربازان بهتری هستند. بنابراین کلودیوس دوم ازدواج را برای مردان جوان ممنوع کرد. اما ولنتاین قدیس نتوانست این بیعدالتی را نادیده بگیرد و به انجام ازدواج برای عاشقان جوان در خفا ادامه داد. هنگامی که اقدامات ولنتاین برملا شد، کلودیوس به سربازان دستور داد تا ولنتاین را گردن بزنند. از آن زمان مردم شروع به جشن گرفتن 14 فوریه به عنوان روز ولنتاین کردند.
#داستان_کوتاه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📚📚📚
A little girl named Anya lived in a small village with her heart full of dreams despite her modest life. Every evening she sat by the river sketching birds she could never afford to see in real life. One day, an artist passing through, noticed her drawings. Amazed by her talent, he gifted her a box of paints and shared stories of faraway places. Anya poured her soul into her art. Her imagination taking her beyond the village. Years later, her paintings were displayed in galleries worldwide but she never forgot her roots. She returned to the village to teach children art ensuring their dreams too could take flight. Anya proved that even small beginnings could lead to endless horizons.
#داستان_کوتاه
برای مشاهدهی معنی واژهها به واژهنامه لرنیت مراجعه کنید
A little girl named Anya lived in a small village with her heart full of dreams despite her modest life. Every evening she sat by the river sketching birds she could never afford to see in real life. One day, an artist passing through, noticed her drawings. Amazed by her talent, he gifted her a box of paints and shared stories of faraway places. Anya poured her soul into her art. Her imagination taking her beyond the village. Years later, her paintings were displayed in galleries worldwide but she never forgot her roots. She returned to the village to teach children art ensuring their dreams too could take flight. Anya proved that even small beginnings could lead to endless horizons.
#داستان_کوتاه
برای مشاهدهی معنی واژهها به واژهنامه لرنیت مراجعه کنید